دو دستنوشته از شهيد سعيد جان بزرگي
يکشنبه, ۲۸ تير ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۰۰
پيامبر عزيز اي رحمه للعالمين ما را درياب چقدر دلچسب و شيرين است در كنار روضه النبي(ص)، نشستن و با پيامبر(ص) صحبت كردن چقدر شيرين است درددل كردن با پيامبر(ص) ، چقدر شيرين است همنشيني با او.
نزديك محراب:
...نزديك محراب ... زيارت پيامبر (ص) را شروع كردم به خواندن. بغض گلويم را گرفت و قطرات اشك سرازير شد... واقعاًَ انسان وقتي فكر مي كند كه اين مكان روزگاري محل رفت و آمد پيامبر اكرم (ص) بوده است تنش به لرزه درمي آيد.در ذهن خودم تصور مي كنم كه پيامبر اكرم (ص) اكنون قدم مباركش را به زمين گذاشته، با اصحاب صحبت مي كنند. اصحاب به خدمتش مي رسند و... اي كاش آن روزها در خدمت وجود نازنين و گرامي او بودم. اي عشق من! پيامبر عزيز اين آخرين سفر من نباشد. سفر بعدي انشا الله با همسرم مشرف شويم. پيامبر عزيز اي رحمه للعالمين ما را درياب چقدر دلچسب و شيرين است در كنار روضه النبي(ص)، نشستن و با پيامبر(ص) صحبت كردن چقدر شيرين است درددل كردن با پيامبر(ص) ، چقدر شيرين است همنشيني با او.
جاودانه:
درحلبچه با خودم مي گفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربين من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مرداني كه سال هاي جواني شان را دستخوش شعله هاي نبرد سنگين زرهي كرده اند، بينديشند و به اين باور رسيدم كه آدم هاي درون قاب تصوير من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشيد.
منبع: پايگاه اطلاع رساني قربانيان سلاحهاي شيميايي
نظر شما