چهارشنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۰۹:۳۶

گونه هاي ادبي دفاع مقدس
« جنگ ايران و عراق ( 1359-1367) باعث رونق و شكوفايي ادبياتي تازه، تحت عنوان « ادبيات دفاع مقدس» در دوره ي معاصر ادبيات فارسي شد و جنگ، تأثيري ژرف و شكوهمند بر ادبيات معاصر نهاد و در گونه هاي مختلف ادبي نمودي گسترده يافت. اما اين تأثيرپذيري در حوزه ي شعر و داستان بيش از گونه هاي ديگر ادبي مشهود است.
به طور كلي گونه هاي ادبي دفاع مقدس عبارتند از:
1- شعر دفاع مقدس
سروده هاي جنگ را در سه رده مي توان جاي داد.
الف: دوره ي تولد: شعرهاي اين دوره عمدتاً رنگ و بوي شعار دارند و تخيلو عاطفه درآنان چندان ملموس نيست؛ گزارش گونه، رك گونه و رجزگونه اند و مجموعه اي محدود از واژگان، هم چون خون، شهيد، لاله، گل و بهشت را در خود دارند . شاعران جنگ اين دوره، علاقه و اشتياق فراوان به سرودن رباعي، دوبيتي و چارپاره دارند. عرصه ي فعاليت اينان، بيشتر مطبوعات است.
« بردار سلاح رزم و بر دشمن زن چون سيل گران به كوه و بر دامن زن
از خشم و خروش اخگر افروز به دل وان اخگر سوزنده بر اهريمن زن»
حميد سبزواري
« خصم آمده اي تفنگ مبهوتش كن از راه رسيد چاره ي قوتش كن
تا لطف تو جا در دل و جانش گيرد مهمان طعام سرب و باروتش كن»
زنده ياد حسن حسيني
ب: دوره ي تجرد: شاعران اين دوره از تأثيرات شادي ها و تلخي هاي برآمده از جنگ بر انديشه و احساس خويش به شعرسرايي روي مي آورند و همين موضوع، شعرهاي اين دوره را گيرا، زيبا، مانا و پاكيزه مي نمايد. در اشعار اين دوره، حتي رويدادها و گزارش ها نيز بار عاطفي- احساسي دارند؛ رك گويي و بهره گيري از واژه هاي مشخص تقريباً به كنار نهاده مي شوند؛ تنوع بياني، فراوان به چشم
مي خورد و لحن اشعار، عمدتاً بي پيرانه، اندهگنانه و بي آلايش است:
«... نخل ها را گر بسوزانيد
من ز ريشه رشد خواهم كرد
سر برون خواهم آورد
با تنم
با ساقه ام
با برگ هايم
از زمين هاي مقدس
از زمين حتي
شما را دور خواهيم ريخت
آشغال ها.»
صديقه وسمقي


« دلم برا جبهه تنگ شده است
چقدر جاده هاي هموار كسالت آورند؟!
از يكنواختي ديوارها دلم مي گيرد
مي خواهم بر اوج بلندترين صخره بنشينم
آن بالا به آسمان نزديك ترم
و مي توانم لحظه هاي تولد باران را
پيش بيني كنم...»
سلمان هراتي
ج: دوره ي بعد از جنگ: دو مضمون عمده در سروده هاي اين دوره به چشم مي خورد: يكي شكوه از تنهايي و تك افتادگي و جا ماندن از كاروان شهيدان و ديگري، اعتراض و مقابله با از ياد بردن فرهنگ جبهه و جنگ.
« چشمان تو
توفاني كه
گل هاي موج را
از باغ آبي دريا مي چيند
و چشمان من
تالاب خسته اي كه فقط
آرامش خود را مي بيند
حاليا كه آب نيز
نشان خويش را
به تو بخشيده است
من خود را
به ديدن خواب مرداب
دلخوش كرده ام
شهادت را
به انتظار ايستاده اي
ومن هنوز
ايستادن را
به انتظار نشسته ام.»
محمدرضا مهدي زاده

« رفيقانم دعا كردند و رفتند مرا اين جا رها كردند و رفتند
رها كردند در زندان بمانم دعا كردند سرگردان بمانم
من آخر طاقت ماندن ندارم خدايا تاب جان كندن ندارم...»
قادر طهماسبي « فريد»
« آيا شهر حافظه اش را از دست داده است؟
... آيا دروغ بود عدالت؟
دروغ بود عشق؟
و مرداني كه به آسمان رسيدند؟
... بگذار صبر كنم،
اما روزي كه نيستم
از مرداني بگو
كه مشك پاره پاره ي صداقت را
در دست داشتند
و تمامت خويش را
درپاي عشق ريختند...»
عليرضا قزوه
بدين ترتيب، مهم ترين ويژگي هاي شعر جنگ در دوره ي معاصر را مي توان اين چنين برشمرد:
سرايندگان آن، غالباً ذوق ورز- آماتور- هستند؛ باورهاي ديني، فراوان در آن ها به چشم مي خورد؛ معمولاً كوتاه و موجز هستند؛ از واژگان، اصطلاحات، تركيبات و تعبيراتي ويژه بهره مي برند؛ سرايندگان ، محدود به طبقه اي خاص نيستند، بلكه ساده و صميمي و از همين رو، تأثيرگذارند؛ ريشه در جوشش و پويايي اعتقادي جامعه دارند و سرانجام، پاكيزه، اخلاقي و انساني، پرتحرك ، دشمن ستيز، استقلال طلب، آزادي خواه و حركت آفرين هستند.»
« از چهره هايي كه در زمينه شعر دفاع مقدس در قالب هاي مختلف شعر سروده اند، مي توان از
اين ها ياد كرد:
در رباعي و دوبيتي: حسن حسيني، قيصرامين پور، ميرهاشم ميري، محمود عباد، محمدرضا سهرابي نژاد و ...
در غزل: قيصرامين پور، سلمان هراتي، عبدالجبار كاكايي، عليرضا قزوه، سهيل محمودي، نصرالله مرداني، ساعد باقري، يوسفعلي ميرشكاك، مشفق كاشاني، فاطمه راكعي.
در نو سروده ها: سلمان هراتي، محمدرضا عبدالملكيان ، عليرضا قزوه، قيصر امين پور، مصطفي عليپور.
درچارپاره: محمدرضا عبدالملكيان، حسين اسرافيلي، يوسفعلي ميرشكاك.
در قصيده: حميد سبزواري، مهرداد اوستا، محمدحسين شهريار و تا حدي سپيده كاشاني.
در مثنوي: احمد عزيزي، علي معلم، حسن حسيني و فريد طهماسبي را بايد نام برد.
سروده هايي هم چون « دوزخ و درخت گردو» از « سلمان هراتي» ، « شعري براي جنگ»،« غزل تصميم» و « غزل اجازه» از « قيصر امين پور»، مثنوي « بيا عاشقي را رعايت كنيم» از « حسن حسيني»، « حماسه ي چهارده ساله» و « مردان سبز» از « محمدرضا عبدالملكيان»،« خون گريه ي زخم» از « ساعد باقري»، « دسته ي گل ها» و « باغ نگاه» ، از « عليرضا قزوه» ، « مسافر» از
« محمدكاظم كاظمي»، « خوان خون» و « من واژگون رقصيده ام» و « شعر گمشدگان» از « نصرالله مرداني» ، « غريبانه» از « پرويز بيگي حبيب آبادي» از سروده هاي برجسته اي هستند كه به ادبيات دفاع مقدس و جنگ پرداخته اند.»
براي نمونه، مي توان به شعرهاي زير كه در زمينه ي جنگ سروده شده اند اشاره كرد:
حوصله ي بي نظير اين خاك
« از يورتمه هاي ارسطويي اسكندر تا چهار نعل هاي بادامي تموچين
از توپ هاي نيمه مشت ژانرال پاسكويچ تا ميراژهاي دشداشه پوش صدام
آمدند. آمدند با تيغ ها و گلوله ها
با ارابه ها و تانك ها. غبار بر شانه ي ستاره ها نشاندند
و زخم بر چهره ي ماه. سوغات اين سواران
سرما بود و بي برگي عفونت بود و غيبت نان و نماز.
گفتند: زمين از شما، حكومت از ما
با زنجير يا سكوت! ماندند
ماندند روي ويرانه ها و سقف ها روي حوصله ي بي نظير اين خاك.
با آتش كتابخانه ها گرم شدند و چشم آيينه ها را كور كردند،
يك تاريخ دردسر، يك جغرافيا تردد و رفتند... ،
رفتند با غلاف هاي خالي و اسب هاي لنگ با ارابه هاي شكسته و تانك هاي سوخته.
رفتند با نام هايي كه ديگر نيست و اگر هست ، خواندني نيست.
اكنون ما هستيم و دندان هاي تيز دنيا با اسكندرهايي كه پاپيون مي بندند
با تموچين هايي كه عضو شوراي امنيت اند با پاسكويچ هايي كه امروز پاره پاره اند
و صدام هايي كه زخم كرم زده ي بشريت اند و اكنون ما هستيم!
با چشماني كه سينه ي دشمن را مي شناسد با دستاني كه قنوت مي گيرد
با قلبي كه بلد آسمان ها است وبا زانواني كه خاك را نمي شناسد.»
صدرا ريحانه

غريبانه
« ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشكسته سبوهامان، خون است به دلهامان فرياد و فغان دارد، دردي كش ميخانه
هر سوي نظر كردم، هر كوي گذر كردم خاكستر و خون ديدم، ويرانه به ويرانه
افتاده سري سويي، گلگون شده گيسويي ديگر نبود دستي، تا موي كند شانه
لبخند سروري كو، سرمستي شوري كو هم كوزه نگون گشته، هم ريخته پيمانه
تا سر به بدن باشد، اين جامه كفن باشد فرياد ابـاذرها، ره بسته به بيگانه
آتش شد در خرمن، واي من و واي من از خانه نشان دارد، خاكستر كاشانه
اي واي كه يارانم، گلهاي بهارانم رفتند از اين خانه، رفتند غريبانه.»
پرويز بيگي حبيب آبادي
شعري براي جنگ
« مي خواستم شعري براي جنگ بگويم
ديدم نمي شود ديگر قلم زبان دلم نيست
گفتم: بايد زمين گذاشت قلم ها را
ديگر سلاح سرد سخن كارساز نيست بايد سلاح تيزتري برداشت
بايد براي جنگ از لوله ي تفنگ بخوانم
- با واژه ي فشنگ- مي خواستم
شعري براي جنگ بگويم شعري براي شهر خودم – دزفول-
ديدم كه لفظ ناخوش موشك را بايد به كار برد
اما موشك
زيبايي كلام مرا مي كاست گفتم كه بيت ناقص شعرم
از خانه هاي شعر كه بهتر نيست بگذار شعر من هم
چون خانه هاي خاكي مردم خرد و خراب باشد و خون آلود
بايد كه شعر خاكي و خونين گفت بايد كه شور خشم بگويم
شعر مقاومت شعر فصيح فرياد
- هرچند ناتمام- گفتم:
در شهرما ديوارها دوباره پر از عكس لاله هاست
اين جا وضعيت خطر گذرا نيست
آژير قرمز است كه مي نالد تنها ميان ساكت شب ها
بر خواب تمام جسدها خفاش هاي وحشي دشمن
حتي ز نور روزنه بيزارند بايد تمام پنجره ها را
با پرده هاي كور بپوشانيم اين جا
ديوار هم ديگر پناه و پشت كسي نيست
كاين گور ديگري است كه استاده است در انتظار شب
ديگر ستارگان را حتي
هيچ اعتماد نيست شايد ستاره ها
شبگردهاي دشمن ما باشند اين جا
حتي از انفجار ماه تعجب نمي كنند!
اين جا تنها ستارگان
از برج هاي فاصله مي بينند كه شب چقدر موقع منفوري است
اما اگر ستاره زبان مي داشت چه شعرها كه از بد شب مي گفت
گوياتر از زبان من گنگ آري
شب موقع بدي است هرشب تمام ما
با چشم هاي زل زده مي بينيم عفريت مرگ را
كابوس آشناي شب كودكان شهر هرشب لباس واقعه مي پوشد
اين جا هر شام خامشانه به خود گفتيم:
شايد اين شام، شام آخر ما باشد امشب
در خانه هاي خاكي خواب آلود جيغ كدام مادر بيدار است
كه در گلو نيامده مي خشكد؟ اين جا
گاهي سر بريده ي مردي را تنها
بايد ز بام دور بياريم تا درميان گور بخوابانيم
يا سنگ و خاك و آهن خونين را وقتي به چنگ و ناخن خود مي كنيم
در زير خاك گل شده مي بينيم: زن روي چرخ كوچك خياطي
خاموش مانده است! اين جا سپور هر صبح
خاكستر عزيز كسي را همراه مي برد!
اين جا براي ماندن حتي هوا كم است!
اين جا خبر هميشه فراوان است اما
من از درون سينه خبر دارم من از درون سينه ي مادر
از برق چشم خيس برادر اخبار ديگري به تو مي گويم:
اخبار پاره هاي گل و سنگ بر قلب هاي كوچك
در گورهاي تنگ از خانه هاي خونين
از قصه ي عروسك خون آلود از انفجار مغز سري كوچك
بر بالشي كه مملو روياهاست - روياي كودكانه ي شيرين-
از آن شب سياه آن شب كه در غبار
مردي به روي جوي خيابان خم بود
با چشم هاي سرخ و هراسان دنبال دست ديگر خود مي گشت!
باور كنيد باور كنيد
من با دو چشم مات خود ديدم كه كودكي ز ترس خطر تند مي دويد
اما سري نداشت! لختي دگر به روي زمين غلتيد
و ساعتي دگر مردي خميده پشت و شتابان
سر را به ترك بند دوچرخه سوي مزار كودك خود مي برد!
چيزي درون سينه ي او كم بود... اما
اين شانه هاي گرد گرفته چه ساده و صبور
وقت وقوع فاجعه مي لرزد! اينان
هرچند بشكسته زانوان و كمرهاشان
استاده اند فاتح و نستوه - بي هيچ خان و مان-
در گوششان كلام " امام" است فتواي استقامت و ايثار
بر دوششان درفش قيام است باري
اين حرف هاي داغ دلم را ديوار هم توان شنيدن نداشته است
آيا ترا توان شنيدن هست! ديوار؟
ديوار سرد و سنگي سيار! آيا رواست مرده بماني
در بند آن كه زنده بماني؟ نه!
بايد گلوي مادر خود را از بانگ رود رود بسوزانيم
تا بانگ رود رود نخشكيده است بايد سلاح تيزتري برداشت
بايد شهيد شد...»
قصير امين پور
2- داستان كوتاه دفاع مقدس
« گستره داستان هاي جنگ، به ويژه داستان هاي كوتاه، بسيار وسيع تر از شعر جنگ است. داستان كوتاه عرصه اي مناسب و پر جاذبه براي نگارش داستان هاي جنگي بوده، اما به طور كلي داستان نويسان ادبيات جنگ، سه رويكرد متفاوت به جنگ و تبعات آن داشتند.
الف: برخي با ديدي متعهدانه و توأم با مسؤوليت به آن نگريستند و بر آن شدند تا ارزش هاي جنگ را درقالب داستان ارايه نمايند. اينان چندان به ادبيت اثـر خويش نمي انديشيدند، بلكه به پيام اثر توجه مي كردند.
ب: گروهي، جنگ را امري شگرف بر مي شمردند كه رخدادهاي آن، قابليت داستان شدن دارد و اي بسا خوانندگان بسياري را به خود بكشاند. اينان با پردازش حوادث جنگ و تلفيق آن با ملودرام هاي خانوادگي و عاشقانه، آثاري متوسط پديد آوردند.
ج: برخي ديگر، جنگ را امري انساني تلقي كردند كه هستي و ابعاد وجود انسان در آن متجلي مي شود و امكان شناخت و تحليل ماهيت وجود انسان درآن، ميسرتر مي گردد.
ازاين سه رويكرد، نخستين آن ها پربسامدترين آن ها نيز بوده است. گذشته از رويكرد نويسندگان داستان هاي جنگ، بايد به مضامين اين نوع داستان ها نيز اشاره كرد.
مهم ترين موضوعاتي كه نويسندگان داستان هاي جنگ بدان ها پرداخته اند، عبارتند از : شهادت، اسارت، موج گرفتگي، جانبازي، مهاجرت، بمباران و سرانجام، دوره ي پس از اسارت؛ مانند داستان كوتاه « واله» نوشته ي « محمود اسعدي»، « كاسه ي سبز، كاسه ي سرخ» نوشته ي « محمد بكايي»، « بابا زنده است» نوشته ي « حسين فتاحي»، « خواب» ، نوشته ي « محسن مخملباف»،
«تنها علي» نوشته ي « جواد جزيني»،« معماي مسيح» نوشته ي « ابراهيم حسن بيگي» و « اردوگاه» نوشته ي « رحمت حقي پور».
البته مي توان نمونه هاي ديگري چون « راز دو آينه» نوشته ي « سيد مهدي شجاعي»،« شكست دونگاه» نوشته ي « سيد ياسر هشترودي»، « شبنم ثـانيه ها» نوشته ي « حسن بني عامري»، « مونس مادر اسفنديار» نوشته ي « امير حسن چهل تن» و « مثل پاييز » نوشته ي « حسن احمدي» را هم نام برد.»

3- رمان و داستان بلند دفاع مقدس
« با شعله ور شدن آتش جنگ ايران و عراق، فصل تازه اي در موضوعات ادبيات داستاني ايران گشوده شد. نويسندگاني چند از نزديك، شاهد وقايع جنگ بودند، بعضي نيز زير فشار موشك هاي دشمن مزه ي آن را چشيدند و انگشت شماري نيز در كندوكاو خاطرات ديگران با آميزه اي از تخيلات خود سعي كردند مزه ي تلخ جنگ را بچشند و با نوشته هايي ملهم از اين جست و جو آن را به ديگران نيز بچشانند. اين نويسندگان به نوشتن رمان ها و داستان هاي بلند جنگ پرداختند كه مي توان رمان ها و داستان هاي بلند جنگ را با توجه به نوع نگرش هريك به جنگ تحميلي عراق عليه ايران، به سه دسته ي اصلي تقسيم كرد:
الف: رمان ها و داستان هاي بلند منفي نگر ( بدبين به جنگ)
شخصيت هاي اصلي در داستان هاي منفي نگر، عمدتاً روشنفكـراني هستند كه ريشه ي جنگ را در بي خردي مسؤولين مملكتي مي دانند . اين شخصيت ها، حضوري فعال در جنگ ندارند، يا خود قرباني جنگ اند و يا براي قربانيان جنگ، دل مي سوزانند. شخصيت هاي اصلي در رمان ها و
داستان هاي بلند منفي نگر، از جنگ بيزار هستند. داستان هاي منفي نگر، مرگ را نابودي همه چيز مي دانند، از اين كه جوانان بي هيچ شناختي به دست دشمن كشته مي شوند نگرانند و غصه دار، اينان خصوصاً دلشان به حال تحصيل كردگاني كه قرباني جنگ مي شوند، مي سوزد.
داستان هاي منفي نگر، عموماً شكل خاصي از كشته هاي جنگ را به ما معرفي مي كنند، زنان و مرداني كه ويسكي مي خورند و زير بمب و موشك دشمن مي ميرند، بي اين كه اعتقادي به جنگ داشته باشند مانند كتاب « شب ملخ» از « جواد مجابي».
جوانان تحصيل كرده اي كه به خاطر ايران شناسي و شناخت بيشتر تاريخ به جبهه- بين النهرين- مي روند اما كشته مي شوند، مانند كتاب « آداب زيارت» از « تقي مدرسي».
دراين نوع داستان ها، با از فرنگ برگشتگاني آشنا مي شويم كه براي نجات جان نامزد دختري به جبهه مي روند و كشته مي شوند مانند كتاب « زمستان 62» از « اسماعيل فصيح».
فضاي حاكم بر جامعه ي داستان هاي منفي نگر پر از فشارهاي اجتماعي است، پر از بدبيني، بدگويي، شعارزدگي ، غم، اندوه، گريه و ماتم است و زهرخندي به حوادث پيرامون. مردم پشت جبهه در رمان هاي منفي نگر، آواره اند، خسته اند، از جنگ و صداي بمب و موشك حالشان به هم مي خورد.
شكل طرح در داستان هاي منفي نگر، كنايه آميز است و شعارهاي كليشه اي به گونه اي مسخره طرح مي شوند.
پيام نهايي در داستان هاي منفي نگر، صلح و آرزوي قطع جنگ و خاتمه ي بدبختي و آوارگي است.
رمان ها و داستان هاي بلند منفي نگر- بدبين به جنگ- عبارتند از : « زمستان 62» و « ثريا در اغما»، نوشته ي « اسماعيل فصيح»، « آداب زيارت» از« تقي مدرسي»،« شب ملخ» نوشته ي « جواد مجابي»،« محاق» نوشته ي « منصور كوشان» ،« ناگهان سيلاب» ، نوشته ي « مهدي سحابي»،
« بالاتر از عشق»، نوشته ي « پـري منصوري» و « دل فولاد»، نوشته ي « منيرو رواني پور» و ...
ب: رمان ها وداستان هاي بلند مثبت نگر ( خوش بين به جنگ)
شخصيت هاي اصلي در داستان هاي مثبت نگر، يا خود رزمنده اند يا عزيزانشان. اين شخصيت ها، جنگ را نعمت دانسته و آن را ميداني براي آزمايش الهي يافته اند، بدين جهت براي پيروزي فداكاري مي كنند.
رمان ها و داستان هاي مثبت نگر، مرگ در جبهه را شهادت مي پندارند و عاشقانه دراين راه مي جنگند. شخصيت هاي اين قسم از داستان ها، شهادت را فيض عظمي مي دانند، سعادتي كه به راحتي نصيب هركس نمي شود مانند كتاب « نخل هاي بي سر» از « قاسمعلي فراست»
شهداي داستان هاي مثبت نگر، همه خود شهادت را طلب كرده اند؛ نگاهشان معصوم، چهره هايشان نوراني، دلشان پاك و قلبشان پر از شوق رسيدن به لقاءالله است.
اما فضاي داستان هاي مثبت نگر پر است از روشنايي و نور اميد. جامعه سرشار از گذشت، عشق و اميد است . ايثار در اين جوامع شعار نيست و جامعه يكپارچه گذشت و همدلي است. مردم نيز در رمان هاي مثبت نگر، در پشت جبهه، تنها پيروزي رزمندگان را مي خواهند و در اين راه آوارگي و بي سرپرستي را به جان مي خرند و به طوركلي در داستان هاي مثبت نگر، ادامه ي جنگ، پيروزي و ايثار بيشتر است.
بعضي از رمان ها و داستان هاي بلند مثبت نگر- خوش بين به جنگ- عبارتند از: « نخل هاي
بي سر»، نوشته ي « قاسمعلي فراست»،« عروج»، نوشته ي « ناصر ايراني»،« دره ي جذاميان»، نوشته ي « ميثاق امير فجر»،« سرو داروندرود»،نوشته ي « منيژه آرمين»، « اسماعيل اسماعيل» نوشته ي « محمود گلابدره اي» ، « راه بي كناره» نوشته ي « ناصر ايراني » ، « عقاب هاي تپه 60»، نوشته ي « محمدرضا بايرامي» ، «آتش در خـرمن» ، نوشته ي « حسين فتاحي»،« مهاجر كوچك»، نوشته ي « رضا رهگذر» ،« دعاي مرغ آمين»، نوشته ي « سيروس طاهباز» و...

ج: رمان ها و داستان هاي بلند جنگ در نگاه سوم
رمان هايي كه با نگاه سوم به جنگ نگريسته اند، عمدتاً شركت در جنگ را به عنوان وظيفه اي براي مقابله در برابر دشمن متخاصم پذيرفته اند و قبلاً خود يا عزيزانشان در جنگ شركت داشته اند ولي واخورده از جنگ، كناري خزيده، به جنگ مي انديشند. و شخصيت هاي اصلي اين داستان ها، عمدتاً واخورده از جنگ اند.
درداستان هاي نوع نگاه سوم نيز مرگ در جنگ، شهادت است و شهادت حق، اما بايست كه به حال بازماندگان شهدا تعمق بيشتري كرد. مانند « بـاغ بـلور» از« محسن مخملباف»اين داستان ها، تلخي ها و مشكلات زندگي خانواده هاي شهدا را باز مي نمايد. آسمان جوامع داستان هاي نگاه سوم را نيز براي از غم، ماتم و اندوه پوشانده است اما اين ابر را همواره تلألوي خورشيدي از غيب به هم مي ريزد.
در اين نوع داستان ها نيز اغلب مردم ايثار كرده اند، اما اين سؤال در ذهنشان جان گرفته كه چرا فقط آنان بايستي ايثار كنند؟
پيام نهايي در داستان هاي نگاه سوم استيصال و درماندگي، همراه با اميد به امداد غيبي است.
در زمينه رمان ها و داستان هاي بلند جنگ در نگاه سوم مي توان به نمونه هاي زير اشاره كرد:
رمان كوچك « يه شب ماه مياد»، نوشته ي« مصطفي زماني» و « سفر كسرا»، نوشته ي « جعفر مدرس صادقي»، « زمين سوخته» ، نوشته ي « احمد محمود»- كه نمايانگر اوضاع اهواز در اولين ماه هاي جنگ است، به همراه تكان دهنده ترين تصاوير از جنگ، شور و هيجان مردم و شكل گيري اولين حركت هاي مردم براي شركت در دفاع مقدس- و « باغ بلور»، نوشته ي « محسن مخملباف»- كه مسايل و مشكلات مربوط به خانواده هاي شهدا و جانبازان را در ارتباط با حركت هاي اقتصادي، اجتماعي جامعه در سال هاي ميانه جنگ، مورد كنكاش قرار داده است و ...»

4- نمايش نامه و تئاتر دفاع مقدس
نمايش نامه هم مي تواند بازتاب واقعي ايثار و حماسه ي مقاومت و نمايانگر تقابل حقانيت ما در جنگ با دشمن تجاوز باشد . تئاتر به عنوان هنري زنده كه به طور مستقيم و بي واسطه با مخاطبان خود ارتباط برقرار مي كند مي تواند با دست مايه قرار دادن مضامين مرتبط با جنگ تحميلي كه به وقوع پيوسته، به بازتاب تأثيرات آن در مناسبات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه ي ما در طول هشت سال دفاع مقدس مبادرت نمايد.
از طريق پرداختن به مضامين جنگي در هنر به طور اعم و تئاتر و نمايش نامه به طور اخص، نه تنها به تحقير و سرزنش دشمن پرداخته مي شود، بلكه باعث تقويت روحيه ي ملي و انسجام همگاني مي شود. مردم زخم خورده از جنگ نيز همواره براي تكرار حوادث جنگ، به خاطر حفظ غرور ملي و تماميت ارضي و حراست از روحيه ي برتري جويي نسبت به ديگران، خود را آماده و تحريك شده نگاه مي دارند.
هدف تئاتر تنها رسيدن به مسأله ي جنگ به طور مستقيم نيست و هر مقوله اي در تئاتر كه بتواند اهداف انساني را تثبيت نمايد، خود به منزله ي جنگ با شيطان و شياطين است. پرداختن به حوادث جنگي، همچون جنگ هشت ساله ي ما كه عينيت مبارزه ي حق و باطل در طول تاريخ است،
عصاره ي همه ي پاكي ها عليه همه ي ناپاكي ها را مي تواند منعكس سازد.
جنگ تحميلي، نتيجه ي اهداف دفاعي ملت ماست كه به خاطر حفظ كيان و سرزمين خود و انقلاب اسلامي از جان خود مايه مي گذارند. ويژگي هاي اين اهداف مقدس و چگونگي تلاش هاي ملت ما براي دست يابي به آن موضوعي است كه بايد سينه به سينه و نسل به نسل بازگو شود تا مايه ي عبرت آيندگان گردد. چنين حركتي بي ترديد بايد به كمك هنر انجام گيرد و هريك از وسايل ارتباط جمعي نيز در زمينه هاي خبررساني، سينما، تئاتر، نقاشي، موسيقي، مجسمه، شعر، داستان و ... وظيفه ي خود را دراين مورد بايد ظريف و دقيق انجام دهند.
نمايش نامه هايي كه براساس موضوعات دفاع مقدس نوشته مي شوند بايد به سه واقعيت اساسي توجه داشته باشند:
الف: حمله ي ناجوانمردانه ي دشمن.
ب: مقاومت و پايداري مردم و ايثار و شهادت و جهاد رزمندگان
ج: پيروزي.
اگر نمايشي براساس سه واقعيت مذكور ساخته و پرداخته شود، مي تواند دربازتاب ارزش هاي دفاع مقدس مؤثر و سازنده باشد.
اگر از طرف بعضي از منتقدان و صاحب نظران گفته مي شود كه پس از خاتمه ي جنگ ديگر نبايد به سراغ سوژه هايي از دوران جنگ تحميلي براي خلق آثـار هنري و ادبـي رفت، يك اشتباه فاحش و عمده اي است. چرا كه تبليغ و ترويج ارزش هاي ناشي از حماسه و مقاومت مردم با مختص به يك دوره ي خاص نيست بلكه براي هميشه كاربرد دارد و بايد به عنوان بخشي از دستاوردهاي دفاع مقدس ما براي انتقال به نسل هاي آينده براي هميشه جاودان و ماندگار بماند؛ ارزش هايي كه با خون شهيدان بر صفحه تاريخ اين ملت ثبت شده اند.
از آن جا كه عظمت و دستاوردهاي حماسه ي مقاومت و پايداري ملت و رزمندگان ما از ابعاد وسيع و گسترده اي برخوردار بود نمي توان ادعا كرد نمايش نامه و تئاتر كاملاً و به تنهايي منعكس كننده ي واقعيت هاي جنگ در آن زمان و آينده خواهد بود، بلكه بايد ساير هنرمندان عرصه هاي گوناگون دست به دست هم داده و زمينه ها و واقعيت هاي جنگ را از زواياي مختلف ترسيم و تصوير نمايند. در تئاتر هم قطعاً زمينه هاي آماده اي وجود دارد كه مي تواند حامل ارزش هاي حاكم بر دفاع مقدس باشد . فقط بايد همت كرد و امكانات مورد نياز را فراهم كرد تا آن گاه هنرمندان مخلص و متعهد براساس تجربيات و اطلاعات وسيعي كه در زمينه ي جنگ موجود است، به ثبت ارزش هاي معنوي دفاع مقدس بپردازند و نمايش نامه هاي خوب و مطلوبي بنويسند زيرا كه تئاتر دفاع مقدس هم جزيي از تئاتر ايران مي باشد و توجه و تقويت آن مسلماً باعث تقويت و پيشرفت تئاتر كشور ما خواهد شد.

5- فيلم نامه ي دفاع مقدس
« در سينماي جنگ، خشونت و حادثه مي تواند به عنوان يك شخصيت خود را به فيلم نامه نويس تحميل كند و او در عين حال كه با واقعيت تماشاگرپسندي با مشخصات مذكور مواجه است، بايد شخصيت هاي درگير جنگ و روابط ميان آنان را درمقابل تصويري از دشمن قرار دهد. دراين جا بحث قهرمان و ضد قهرمان و نيروي خودي و دشمن مطرح است. اغلب فيلم هاي جنگي كه به ويژه در زمان جنگ توليد مي شدند. بعد حماسي و تهييج كننده داشتند. در چنين شرايطي بدون ترديد شخصيت پردازي واقعي نيروهاي خودي و دشمن، گاه واقعيت هاي تلخ و نااميد كننده اي را درمقابل مخاطب قرار مي دهد.
واقعيت اين است كه برترين آثار سينماي جنگ جهان در دوران بعد از جنگ ساخته شده و موفق ترين فيلم نامه نويسان اين « گونه» آثارشان را پس از پايان جنگ خلق كردند. سينماي جنگ در دوران جنگ كم تر مي تواند واقع گرا باشد و فيلم نامه نويسي كه بخواهد در چنين شرايطي فيلم نامه ي غيرتبليغاتي بنويسد، بالطبع موانع كوچك و بزرگي را در پيش روي خود خواهد داشت؛ موانعي كه گاه او را از ادامه ي تلاش براي عرضه ي اثرش باز مي دارد.
ازسال 1360 كه رفته رفته مضمون جنگ مورد توجه فيلم نامه نويسان و فيلم سازان ايراني قرار گرفت، سينماگراني كه از سال هاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي چراغ رو به اقول صنعت سينماي ايران را به هر بهايي روشن نگه داشته بودند، با همان فرمول هاي شناخته شده ي فيلم نامه نويسي كه تنها دچار تحولي ناگزير در انتخاب مضامين و شخصيت ها شده بود به سراغ مضمون جنگ آمدند. با همان سطحي نگري ها براي سينماي جنگ فيلم نامه نوشتند و حاصل كارشان تا پايان سال 61، « برزخي ها» ، « مرز»، « جانبازان» ، « عبور از ميدان مين» و « بازداشتگاه » بود.
دو فيلم اول در ميدان نبرد نمي گذرد و صرفاً بيانگر دفع تجاوز توسط نيروهاي مردمي است و فيلم هاي ديگر، در واقع تقليد از سينماي جنگي دست سوم آن سوي مرزها براي جبران نابلدي ها و بي تجربگي هاست.
فيلم نامه نويسان هر سه فيلم فقط موقعيت هاي حادثه اي خلق مي كنند؛ موقعيت هايي كه با منطقي ضعيف و متكي برتصادف صرفاً مجالي براي بروز برخورد بين نيروهاي خودي و دشمن ايجاد مي كند، به اضافه ي مقدار زيادي ديالوگ شعاري كه فقط به كار تقسيم شخصيت ها به بد و خير مطلق مي آيد. علاوه بر آن مي توان به فيلم هايي چون: «بلمي به سوي ساحل»، « پلاك»،
« گذرگاه»،« افق» و « الماس بنفش» اشاره كرد، كه با كيفيت هاي مختلف و زاويه ي نگاه هاي گوناگون به مقوله ي جنگ و شخصيت هاي آن، يا همان ايده ي اصلي- انهدام يك مركز نظامي دشمن، فتح يك پل مهم، و استراتـژيك و يا شناسايي محل استقرار دشمن به دست نيروهاي محدود خودي- مي پردازد.
فيلم نامه نويسي در سينماي جنگ صرفاً متكي بر يك مضمون واحد نيست. فيلم نامه نويساني كه قصد دارند مضامين تازه اي را در سينماي جنگ تجربه كنند و بيشتر، انسان ها را محور اصلي آثارشان قرار دهند. معمولاً سينماي جنگ « مأموريتي» را كنار مي گذارند و اگر چه مي دانند تعداد زيادي از تماشاگران بالقوه، سينماي جنگي و حادثه اي را از دست مي دهند، به نبرد متعارف در مقاطع كوتاه و گسترده اي محدود اكتفا مي كنند . « پرواز در شب»، نوشته ي« رسول ملاقلي پور»، يكي از نمونه هاي اوليه ي اين نوع فيلم نامه در سينماي جنگ است.
ملاقلي پور در اين فيلم نامه نبرد رودرروي گردان كميل و نيروهاي دشمن را بستر وقوع رويداد اصلي قرار مي دهد. نكته ي دراماتيك اثر، محاصره شدن نيروهاي خودي و تشنگي آن هاست. اين ايده ي اصلي با تلاش گروهي از رزمندگان براي رساندن خبر محاصره شدن نيروها به مسؤولان قرارگاه و تلاش فرمانده براي نجات جان يارانش به اوج مي رسد.
در عرصه ي سينماي دفاع مقدس در زمينه ي فيلم نامه نويسي مي توان به فيلم نامه ي « ديده بان» نوشته ي « ابراهيم حاتمي كيا» اشاره كرد، كه فيلم نامه ي ديده بان هنوز هم در عرصه ي سينماي جنگ يك پديده ي نادر به شمار مي آيد. اما به طور كلي از سال 1368 تا پايان سال 1378، بيش از پنجاه فيلم جنگي در سينماي ايران توليد شد و به نمايش درآمد كه از اين تعداد، چندين فيلم، به عنوان آثار مطرح و برگزيده ي سينماي جنگ به شمار مي آيند. اما سواي از استثناها، فيلم نامه نويسي در دوران بعد از جنگ رشد چشم گيري نداشته و فيلم نامه نويسان، هم چنان به جز عده اي انگشت شمار، گويي هنوز فضاي متفاوت سينماي جنگ در دوران بعد از جنگ را به ويژه در بعد انتخاب مضمون و معرفي و پرداخت شخصيت ها، درك نكرده اند.»
همزمان با بيستمين سالگرد جنگ تحميلي، از ميان چهل و هفت عنوان فيلم نامه هاي بلند و كوتاه دفاع مقدس، پس از مطالعه، بحث و بررسي فيلم نامه هاي بلند، در مرحله ي اول هشت فيلم نامه را برگزيدند كه عبارتند از:
« فيلم نامه هاي « هور درآتش» نوشته ي « عزيزالله حميدنژاد»،« عروسي خوبان» نوشته ي « محسن مخملباف»،« عبور» نوشته ي« كمال تبريزي»،« نشان پنجم» نوشته ي « مجتبي اقدامي»، « از كرخه تا راين» نوشته ي « ابراهيم حاتمي كيا»،« هيوا» و « نجات يافتگان» نوشته ي « رسول ملاقلي پور».
ازميان اين فيلم نامه ها، دو فيلم نامه ي شكوهمند حماسي و بسيار حسي « از كرخه تا راين» و « ديده بان» نوشته ي « ابراهيم حاتمي كيا» به عنوان آثـار برگزيده ي نخست و فيلم نامه هاي زيبا و پرمعناي « نجات يافتگان» و « هيوا» نوشته ي « رسول ملاقلي پور» به عنوان دومين آثار برگزيده و سومين اثر برتر، فيلم نامه ي لطيف « هور در آتش» نوشته ي « عزيزالله حميدنژاد» به عنوان آثار برگزيده انتخاب و معرفي شدند.
همچنين از بين فيلم نامه هاي كوتاه دفاع مقدس، سه اثر « سرباز گمنام» نوشته ي « فرج برنا» ،« راز» نوشته ي « علي اصغر فروزنده» و « چشم ها» نوشته ي « علي محمدي حاجي» به عنوان فيلم نامه هاي برتر انتخاب و از ميان آن ها، فيلم نامه ي « سرباز گمنام» نوشته ي « فرج برنا» عنوان بهترين را به خود اختصاص داد.»

6- خاطره نگاشته هاي دفاع مقدس

« از آن جا كه خاطره نگاشته ها، حاصل حضور، شهود و كاركرد رزمندگان و پديد آورندگان آنان در عرصه ي جبهه و جنگ بوده است، پس شناخت و آشنايي با فرهنگ جبهه، به شناخت كلي و بهتر خاطره نگاشته ها كمك فراواني مي نمايد.

فرهنگ جبهه در مقام تعريف عبارت است از :
« مجموعه ي فرايندهاي رفتاري و گفتاري و نوشتاري رزمندگان جبهه كه در طول مدت جنگ در ذهن و ضمير و عمل آنان، به طور طبيعي به وجود آمده و ظهور يافته است.»
خاطره نگاشته ها در زيرمجموعه فرهنگ نوشتاري، بازتاب و واگوي حوادث و حالات و ماجراهايي است كه بنا بر ذوق و شهود و حضور شاهدان و حاضران ميدان هاي نبرد، در زمان ها و مكان هاي معلوم و معين واقعيات ر خداده، از رؤيت ايشان، روايت شده است.»

« دكتر محمود عباديات، در مورد خاطره نگاشته هاي دفاع مقدس مي گويد:
« خاطره، يك نوع ادب- ژانر- نوظهور در ادبيات جنگ است. اين ژانر از لحاظ حجم بيش از همه، به داستان كوتاه مي ماند، بي آن كه از نظر مصالح و درون مايه چندان نزديكي به آن داشته باشد.
صفت بارز خاطره نويسي نو همانا پيوند به نسبت مستقيم آن با رويدادهاي پيرامون جنگ و نقش فرد در آن رابطه مي باشد. خاطره بيشتر ميانه ي گزارشي- تأملي داشته و بري از صنايع زبان ادبي و آرايه هاي آن است نكته يا رويداد ياد شده در خاطره بدون پيچيدگي آن چنان به درج آمده كه وقايع آن چناني مي تواند بر ذهن شركت كننده ي متعهد و معتقد به امري كه درگير آن است، خطور كند.
سبك خاطره خودجوش مي نمايد و بيانگر هدفي است كه از نگارش آن در ميان بوده است: گزارش و ثبت بازتاب رويداد پيش آمده در ذهن نويسنده، واكنش فردي نسبت به آن و ارايـه ي آن به همگنان خود.
خاطره نگاشته ها يا خاطره نوشته ها، خاطرات مكتوب رزمندگان ايراني است كه به شناخت نگرش ها، باورها و رفتارهاي رزمندگان ايراني، در جبهه ها و پشت جبهه ها مدد مي رسانند و به كمك آن ها مي توان به شناخت جامعه ي ايراني در طول هشت سال دفاع مقدس نايل آمد، و حتي ارزش جامعه شناختي براي آن ها قايل شد.»
« بنابراين خاطره نگاشته ها در نتيجه تبعي حضور رزمندگان در جبهه و جنگ- غالباً در اوقات فراغت- از ذهن و ضمير آنان به روي كاغذ منتقل شده است. بدين جهت خاطره نگاشته ها از نادرترين آثاري هستند كه از نگاه و قلم مردان رزم و عمل در ميدان هاي خون و شهادت، رؤيت و روايت گرديده اند، و از اين نظر كه هيچ دست و نظر « غير»ي در پيدايش و نگارش آن ها دخالت نداشته است، اصيل ترين جلوه هاي ادب و فرهنگ جبهه و جنگ را در خود جاي داده اند.
بررسي مواردي اندك از خاطره نگاشته هاي جنگ نشان مي دهد كه پديدآورندگان آن علاوه بر آگاهي از مفهوم و مصاديق « ادب» و توانايي و قابليت بهره وري از آرايه هاي ادبي با به كارگيري اين توانايي درجهت ترسيم و نگارش يادمان هاي خود از جبهه و جنگ- تلفيق علم حصولي و توانايي بهره وري از آن در طرح مشاهدات و دريافت هاي حضوري- نمونه هاي نادر هنري- ادبي را در گستره ي ادب مقاومت و فرهنگ جبهه پديد آورده اند.
كه به عنوان آثار « ادب كمال يافته در گستره ي جبهه و جنگ» از آن ها ياد مي شود.
شايان توجه است كه تداوم و توجه به « خاطره نويسي دفاع مقدس» در همه ي عرصه ها و گونه هاي آن تا آن گاه كه شرح همه ي مشاهدات شاهدان دفاع مقدس از ذهن و ضمير آنان به نوشتار درآيد، ضرورت دارد و انجام درست اين مهم مستلزم عزم و اهتمام همگاني و دقت نظر و مسؤوليت شناسي نهادهاي علمي و فرهنگي در اين راستاست.
از ميان كتاب هاي خاطرات و دست نوشته ها و يادداشت هاي جبهه و جنگ، كه توسط روايتگران و خاطره نگاران دفاع مقدس، نوشته شده مي توان به نمونه هاي زير اشاره كرد ( كه همزمان با بيستمين سالگرد جنگ، به منظور پاسداشت تلاش روايتگران و خاطره نگاران دفاع مقدس، به عنوان كتاب هاي برتر خاطرات انتخاب و معرفي شدند):
« تپه ي برهاني» نوشته ي « محمدرضا طالقاني»،« فرزندان ايـرانيم» از « داوود اميريان»، « جنگ دوست داشتني» از « سعيد تاجيك»،« ناگفته هاي جنگ» خاطرات « شهيد صياد شيرازي»، « زندگي خوب بود» از « حسين رحيم پور»، « زندگي در مه» از « يعقوب مرادي» ، « حماسه ي ياسين» از « سيدمحمد انجوي شيرازي»،« حرمان هور» از « شهيد احمدرضا احدي»، « هفت روز آخر» از « محمدرضا بايرامي»، « سفر» از « شهيد حسين كهتري»،« روزهاي آخر» نوشته ي « احمد دهقان»،« پل آتشين» از« محمدرضا محمدي»،« جنگ پابرهنه ها» از « رحيم مخدومي»،« اردوگاه موصل» از« حميد محمدي» ، « حكايت سال هاي باراني» از« مهدي مـرندي»،« يـاد ايـام» از « حميد داوود آبادي»،« باغ نعنا» از « مهدي جعفري نسب اشكذري»...

منبع:

مجله كمان/1375/ش3/ص3
عباديان/محمود/انواع ادبي/ص236
كمري/عليرضا/درآمدي بر خاطره نويسي و خاطره نگاشته ها در گستره ي ادب مقاومت و فرهنگ جبهه/ص26
انوشه/حسن/دانش نامه ادب فارسي/ج2/ص49 تا50
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده