شهيد بهشتي از زبان مرحوم استاد علي دواني:
دوشنبه, ۰۷ تير ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
در سال 1228 شمسي تازه به قم آمده بودم. روزي با دانش آموزي دبيرستاني از منسوبين سببي، از گذر خان وارد ميدان آستانه مي شديم كه ديدم سيدي روحاني، بلند قامت و با وقار، از جلوي ما گذشت. فاميل ما خنديد و گفت، ”فلاني! اين سيد بلند قامت را ديدي؟" گفتم،"آري." گفت، "اين آقا با اين كه روحاني و از طلاب حوزه است، دبير انگليسي دبيرستانهاي قم هم هست."و باز خنديد. چون آن روزه تعجب آور بود كه يك فرد روحاني، انگليسي بخواند يا بداند، تا چه رسد به اين كه دبير انگليسي دبيرستانهاي قم هم باشد.


نمي دانستم او كيست و نامش چيست. چندي بعد، باز او را ديدم كه جلوي درگاه صحن حضرت معصومه (ع) كه به طرف خيابان ارم باز مي شد، ايستاده است و به شهيد علي قدوسي، مرگ پدرش، مرحوم آيت الله آخوند ملا احمد نهاوندي ر تسليت مي گويد. از شهيد قدوسي پرسيدم، "اين آقا كه بود؟" گفت، "مگر نمي شناسي؟ آقاي سيد محمد بهشتي از فضلاي مشهور حوزه است." گفتم، "من شنيده ام ايشان دبير انگليسي دبيرستانهاي قم است!" گفت، "بله. او مي خواهد هم با اين كار مخارج زندگيش را تأمين كند و هم در لباس روحاني، دانش آموزان را تحت مراقبت و نظارت اخلاقي داشته باشد. تدريس زبان انگليسي باعث اعجاب بچه ه هم هست."
در جلسات متعددي كه با فضلاي حوزه داشتم، آقاي بهشتي از همه چشمگيرتر بود. سخنان نافذ و طلاقت بيانش، لباسش كه هميشه تميز و اتو كرده بود و بوي عطرش كه هميشه به مشام مي خورد، هر بيننده اي را تحت تأثير قرار مي داد. از هر موضوع علمي كه سخن به ميان مي آمد، اطلاع داشت. از فقه، اصول، فلسفه، ادبيات، عربي، شعر، نقاشي و هنر سخن مي گفت و اظهارنظر مي كرد. روزي با او در خانه اش ملاقات داشتم. خانه اش ساده و تميز و اجاره اي و پذيراييش چاي و ظرفي از كشمش بود كه هر كس مي خواست، چندتايش را برمي داشت و در پيشدستي مي ريخت و ميل مي كرد. او كه با حقوق دبيري، زندگي طلبگي را تأمين مي كرد، بايستي مواظب دخل و خرجش مي بود.

مدتها بعد شنيدم كه آيت الله حاج آقا مرتضي حائري، فرزند ارشد حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري، بنيانگذار حوزه علميه قم، دبيرستان دين و دانش را در قم تأسيس كرده است و اداره و سرپرستي آن را به آقاي بهشتي داده است. در واقع پيشنهاد امتياز آن دبيرستان را آقاي بهشتي به آيت الله حائري داده بود تا بعد خود اداره آن را به عهده بگيرد.
ديري نپاييد كه دبيرستان دين ودانش در شهر مذهبي قم گل كرد و بهترين دانش آموزان را تحويل داد. من هم فرزند اولم محمد را به دبيرستان دين و دانش فرستادم و او كه شاگرد ممتاز آن دبيرستان بود، مورد توجه خاص آقاي بهشتي واقع شد كه هنوز هم اين خاطره خوش و افتخار را به ياد دارد.
بعد از مدتي آقاي بهشتي چند كلاس هم شبها در همان دبيرستان دين و دانش براي طلاب حوزه داير كرد تا دبيران دبيرستان، قسمتي از دروس جديد را به طلاب حوزه كه يا نخوانده بودند يا كمبود داشتند، بياموزند. من هم نامنويسي كردم و جزو آن دسته از طلاب بودم. درسهايي كه شبها براي طلاب حوزه گذاشته بودند، عبارت بودند از: زبان انگليسي، فيزيك، شيمي، جامعه شناسي، تاريخ علم و گوي روان شناسي و شايد هم يكي دو درس ديگر كه به خاطر ندارم. من قبلاً و پيش از آنكه در 15 سالگي به نجف اشرف بروم، دو دوره انگليسي را خوانده بودم. هنوز دفتري كه درس فيزيك و شيمي را در آن نوشته ام، دارم و گاهي كه به آنها نگاه مي كنم، خاطرات خوش آن ايام كه تحت نظارت شهيد بهشتي آن درسه را مي خوانديم، برايم تجديد مي شود. آقاي بهشتي خود تاريخ علم را تدريس مي كرد و مي گفت كه چگونه علم در يونان بود و به روم انتقال يافت و از روم به بيزانس (روم شرقي) آمد و بعد در دنيا گسترش پيدا كرد و از زبان لاتيني يا يوناني يا رومي توسط مسلمانان به عربي برگردانده شد و اينكه بيشتر علم به زبان عربي طي جنگهاي صليبي به اسپانيا و ديگر نقاط اروپا رفت و باعث بيداري مغرب زمين شد. اين درسه به چند دوره كشيده شد. ما در دوره اول بوديم. از دوستان آن دوره كساني را كه به ياد دارم آقايان سيد محمد خامنه اي، سيد محمد هزاوه اي همداني و حميدي همداني بودند. شايد جمعاً بيست تا سي نفر بوديم. اين اقدام شهيد بهشتي نقطه عطفي در تاريخ حوزه علميه قم بود. توجه خاص شهيد بهشتي به پرورش نسل جوان و آموزش دروس ديني به آنان و دروس جديد به طلاب حوزه و سابقه تدريس انگليسي توسط او در دبيرستانهاي قم، مخصوصاً شركت در جلسات فضلا و مدرسين حوزه براي بحث درباره قيام مراجع قم و در رأس آنها، حضرت امام خميني (ره)، مورد غائله انجمن هاي ايالتي و ولايتي و برخورد ايشان با دولت وقت، دستگاه جبار رژيم ستمشاهي را كه سخت از آن بيم داشت، متوجه اهميت موضوع كرد. نمي دانم از چه زماني بود كه گفتند از كار شهيدبهشتي در دبيرستان دين و دانش جلوگيري كرده اند و ايشان از قم به تهران رفته اند.
شهيد بهشتي وقتي در قم بود، از جمله در جلسات شبهاي چهارشنبه كه استاد فقيد علامه طباطبايي "اصول فلسفه و روش رئاليسم" را تدريس مي كردند، مرتب شركت مي كرد و سخنگوي عمده جلسه بود. برنامه اين جلسه هم چنين بود كه علامه طباطبايي آن درس را قبلاً مي نوشت و مي آورد و مي خواند و شرح مي داد و بعد توسط حضار درباره آن بحث و بررسي مي شد. شهيد بهشتي و شهيد مطهري از اعضاي مهم جلسه بودند، وقتي هم به تهران رفتند، گاهي كه به قم مي آمدند، مقيد بودند كه در آن جلسه شركت كنند.
از شركت كنندگان جلسه مزبور كساني را كه به ياد دارم، شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد قدوسي، آقايان مكارم، سبحاني، آذري قمي و جمعي ديگر از فضلاي نامي حوزه بودند كه درست به خاطر ندارم.
شهيد بهشتي در تهران مسئول بررسي كتابهاي درسي در وزارت فرهنگ بود. يعني سعي داشت نگذارد مباحث خلاف تعاليم اسلام و اصول اخلاقي وارد كتابهاي درسي شود و چنان كه بايد هم از عهده آن برمي آمد. پس از رحلت آيت الله بروجردي، شهيد بهشتي با كمك شهيد قدوسي و جمعي ديگر، مدرسه حقاني (منتظريه) قم را به صورت نمونه درآوردند. بودجه آن را گويا از آيت الله ميلاني و آيت الله خوانساري مي گرفتند.
دروس حوزه به طرزي نوين و دروس جنبي ديگر با برنامه ريزي دقيق كه ازآن، طلاب درسخوان و منضبط با بينشي نو پديد آمد، توسط استادان خوبي تدريس مي شد. بسياري از مسئولان كنوني نظام، فارغ التحصيل آن مدرسه هستند. چند ماه بعد از رحلت آيت الله بروجردي، مرحوم شيخ محمد محققي لاهيجاني به عللي نتوانست در بندر هامبورگ آ لمان بماند و او كه نماينده آيت الله بروجردي در آلمان بود، به كشور بازگشت.
به ياد دارم كه حاج آقا مرتضي حائري مي گفت، ”آلمان جاي آقاي بهشتي است." و سرانجام او را برآن داشتند كه به آلمان برود و امور ديني و مسجد و تشكيلات مذهبي ايرانيان مقيم آلمان را در بندر هامبورگ اداره كند. شهيد بهشتي مدت پنج سال در آلمان اقامت داشت و به نحو شايسته اي از عهدهٔ آن مهم برآمد. مي شنيدم كه جوانان مسلمان و حتي غير ايرانيها و شيعيان را سخت تحت تأثير قرار داده است و پيوسته از اين شهر آلمان به آن شهر و از اين كشور به آن كشور دعوت مي شود و كنفرانس مي دهد.
شهيد بهشتي پس از پنج سال به ايران بازگشت و در تهران به كارهاي علمي و برنامه ريزي براي اداره جوانان انقلابي و راهنمايي آنها مشغول شد. از جمله جمعي، بهترين كتابها را براي مطالعه نسل جوان فهرست بندي و تكثير كرد و به جوانان دختر و پسر مي دادند تا بدانند چه كتابهايي در چه رشته هايي براي آنان سودمند است و مي توانند بدون تشويش خاطر بخوانند كه اين، كاري در خور تحسين بود. او به طور پنهاني با گروههاي انقلابي دانشجو و غير آنان در ارتباط بود. با امام خميني (ره) كه در نجف بودند، ارتباط داشت، رهنمود مي گرفت و اجرا مي كرد و بر سر اين موضوع نيز گويا چند بار بازداشت شد.
در يك كلام، شهيد بهشتي در حد خود فردي استثنايي بود. چهار زبان را خوب مي دانست، از جمله انگليسي، آلماني و عربي، ... كتابخانه اي داشت كه بيشتر كتابهايش به زبان خارجي بود تا فارسي و عربي! مي ديدم كه پس از نماز جماعت كه در خانه اش واقع در قلهك با جمعي از تحصيلكرده ها برگزار مي كرد، مهندسين و دكترها بر سر واژه هاي آلماني يا انگليسي با او بحث مي كردند و از او نظر مي خواستند كه به راستي براي من به عنوان هم لباس او غرور آفرين بود.
شهيد بهشتي عمري را در برنامه ريزي براي آموزش جوانان و تربيت آنان صرف كرد و بيشتر اوقاتش صرف ساختن و هدايت آنان مي شد و در انديشه حفظ آنان از خطرات انحرافي بود. براي تأمين اين منظور با آقايان مهدوي كني، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، امامي كاشاني و گويا شهيد مطهري در كانون "توحيد" برنامه ريزي مي كرد. در آن جمع، او، هم صاحبنظر اصلي بود و هم حرف آخر را مي زد. روزي كه در آن جا بودم، امام موسي صدر نامه اي را با چند جزوه از سرگذشت حركت جنبش امل لبنان فرستاده بود. شهيد بهشتي جزوه را با فصاحت كامل خواند و چقدر هم عالي كه همه چشم به او دوخته بوديم و عربي خواني او را مي نگريستيم. در هر كار انقلابي و فرهنگي اسلامي، شهيد بهشتي يا نظارت داشت يا پيشنهادات او بود كه اعمال مي شدند. ديگران از او نظر مي خواستند و او بود كه رهنمود مي داد. البته استاد شهيد مطهري در اين خصوص جاي خود را داشت. در ايامي كه امام در پاريس بودند، شهيد بهشتي و شهيد مطهري، دو عنصر اصلي در تنظيم كارها و ادارهٔ نهضت بودند و رهبري كميته استقبال از امام را به عهده داشتند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد بهشتي يكي از اعضاي مؤثر شوراي انقلاب و رئيس ديوان عالي كشور بود. برادري كه در كنار شهيد بهشتي فعاليت مي كرد، پس از شهادت او مي گفت، "همين كه شهيد بهشتي از پله هاي وزارت دادگستري بال مي رفت و در اتاق خود مي نشست، تمام چهار طبقه عظيم وزارتخانه، در سكوت فرو مي رفت، گويي شهيد بهشتي يك يك مردان و زنان حاضر در آن را چهار طبقه زير نظر دارد و همه نيز اين طور باور داشتند." و اين خود نمايانگر شخصيت نافذ آن وزنه علمي و نشانه متانت و وقار او بود كه همه احترام او را پاس مي داشتند. به طور خلاصه، آيت الله شهيد بهشتي از آغاز انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) تا پيروزي آن، چهره درخشان انقلاب بود و در كنار كارهاي علمي و فرهنگي و تعليمي و تربيتي، لحظه اي از فكر انقلاب و توجه به رهنمودهاي امام خميني (ره) غافل نمي شد و با توجه به وضعي كه داشت، كارهاي بس مشكل را به عهده گرفته بود.
چقدر براي من ناگوار بود كه مي ديدم كسي مثل ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور و شهيد بهشتي نظاره گر اعمال و رفتار او باشد. مظلوميت شهيد بهشتي تنها در اين نبود كه كه لياقت و كفايتش براي كارهاي مهم مملكتي درست شناخته نشد. باره كه گفته ام كه مظلوميت او در اين بود كه به عنوان يك چهره بزرگ علمي شناخته نشد و به واسطه گرفتاري هاي اداري و برنامه هاي تعليمي و تربيتي كه داشت، فرصت نيافت مانند شهيد مطهري افكارش را پياده كند و آثار علمي از خود به يادگار بگذارد. آيت الله، شهيد مظلوم بهشتي اگر در معقول و منقول به سان آيت الله شهيد مطهري نبود، كمتر هم نبود؛ با اين فرق كه شهيد مطهري بيشتر به كارهاي علمي و تأليف مي پرداخت و شهيد بهشتي اين فرصت را نيافت.
درباره تشريح شخصيت آيت الله شهيد بهشتي تاكنون كارهايي انجام گرفته است، ولي او هنوز چنان كه بايد شناخته نشده است. بيش از اينها بايد كار كرد تا چهره واقعي او از وراي مظلوميتي كه داشت، نمود پيدا كند و آن طور كه بوده است، شناخته شود.

منبع: مجله شاهد ياران/ شماره 8/ ويژه شهيد بهشتي
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده