هيچ سربازي در دنيا بهتر از سرباز ايراني نيست
چهارشنبه, ۰۶ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: آنچه مي خوانيد برگرفته از سخنان امير سرتيپ ناصر آراسته در جمع افسران وظيفه مركز آموزش شهيد خضرائي نيروي هوايي آجا است.
به گزارش نويد شاهد،وقتي كه خدمت سربازي اش تمام شد، فرمانده يگان از پايان خدمت اش اطلاع نداشت. چند روزي گذشت، سرگروهبان يگان آمد به فرمانده گروهان گفت جناب سروان اين سرباز خدمت اش تمام شده اما از منطقه نميره. فرمانده گفت چرا نميره؟ اينجا هر لحظه احتمال خطر است و او كه مدت خدمت اش تمام شده بايد برگردد به شهرش. چند روز گذشت، فرمانده ديد كه اين بيسيم چي هنوز هست. سرگروهبان را صدا زد گفت چرا اين سرباز هنوز نرفته؟ سر گروهبان گفت هر چه به او اصرار مي كنم قبول نمي كند. ميگه مي خواهم بمانم. شما بهش بفرمائيد شايد دستور شما را اطاعت كند.
فرمانده گروهان سرباز را صدا زد گفت پسرم بايد بري، تو خدمتت تمام شده! گفت من نمي خواهم بروم! مي خواهم تا وقتي مبارزه هست من باشم. فرمانده براي آنكه او را به برگشتن راضي كند گفت، تو ديگر جيره نداري، اگر كه از جيره ديگران هم استفاده كني حرام است!
گفت شما اجازه دهيد من بمانم، با هزينه خودم، جيره خودم را از شهر تهيه مي كنم. فرمانده گفت، اگر براي تو اتفاقي بيفتد از اينكه بعد از پايان خدمت سربازي تو را نگه داشتم، مورد مؤاخذه قرار مي گيرم. گفت من كتباً مي نويسم كه به خواست خودم اينجا ماندم. بالاخره سرباز در جبهه ماند. شب قبل از عمليات، فرمانده از سرباز پرسيد كه تو چرا اصرار به ماندن داري؟ خانواده، مادر و پدرت منتظر تو نيستند؟ گفت مادرم گفته كه برنگرد! چون برادرم در مبارزه با ضد انقلاب شهيد شده. مادرم از من خواسته كه بمانم و انتقام خون برادرم را از دشمن بگيرم!
فرمانده ديگر چيزي نگفت، نوشته اي از او گرفت تا اينكه فردا صبح بعد از پايان عمليات، پيكر سرباز شهيد جزايري در جعبه مهمات جا گرفت.
اين يك فراز كوچكي از رشادت هاي سربازان ما در طول جنگ بوده است. من و ديگر عزيزان همكار در هيچ كجاي دنيا سربازي همچون سرباز ايراني، فداكار، امانت دار، قانع و شجاع نديديم و من اين را نه تنها در جنگ، بلكه از نبرد با ضد انقلاب تا نبرد در غرب و جنوب كشور تجربه كردم.
در سالگرد جنگ ايران و عراق، هر ساله هم صدام تا پيش از خاتمه حكومت اش آن را به عنوان پيروزي جشن مي گرفت و هم ايران. لذا ابتدا در مورد اينكه چرا خود را پيروز جنگ مي دانيم سخن خواهم گفت و بعد هم اشاره اي به شكست هاي مان خواهم كرد. طبق يك آمار تهيه شده نيروهاي مسلح بيش از ۳۰۰ عمليات در طول دوران دفاع مقدس انجام داده است كه اگر گشتي رزمي، تاخت و كمين را هم جزء عمليات ها لحاظ كنيم بيش از ۱۰۰۰ عمليات خواهد شد كه فرصت تحليل آن در اينجا فراهم نيست. به همين علت براي شكست و پيروزي تنها به صورت كلي اشاره مي¬كنم و بعد هم به صورت مرحله اي به برخي اشاره خواهم داشت.
ابتدا دو دليل عمده از دلائل فداكاري ارتش را براي شما خواهم گفت تا به اين لباسي كه بر تن داريد افتخار كنيد. حدود ۳۱۸ جنگ، شورش، كودتا و يا هر چه كه درگيري خونين انساني بوده و منجر به مرگ و جرح شده در قرن بيستم در سرتاسر دنيا رخ داده است. ۲۵۰ ميليون تن تلفات جنگي اين درگيري¬ها در قرن بيستم است. با مطالعه اي كه در بررسي منشاء، دلائل، شكست يا پيروزي آن ها و ارتش ها شان انجام دادم، هيچ ارتشي در اين جنگها در رده بالا همچون ارتش سرافراز ما كشته يا شهيد نداده است. در صورتيكه ما دو رئيس ستاد شهيد داديم و اولين رئيس ستاد ارتش، شهيد سپهبد قرني، اولين شهيد از مسئولين انقلاب بود. سه جبهه با ما جنگيدند و از ما شهيد گرفتند، جبهه جهل، جبهه نفاق و جبهه كفر.
جبهه جهل، جبهه گروه فرقان بود. يكسري افرادي كه اهل نماز بودند، قرآن هم تفسير مي كردند، البته تفسير به راي. منتها تقيّدي به تقليد نداشتند. خودشان مجتهد خودشان بودند و اولين شهيد نظام، سپهبد شهيد قرني، را اين جبهه چند روزي پيش از به شهادت رساندن حكيم، فيلسوف مجاهد و فقيه مبارز، استاد مطهري، از ما گرفت. بعد از آن جبهه نفاق از اين نظام مقدس شهيد گرفت كه از شهداي كوچه بازار تا ائمه جمعه و جماعت كه اسامي آن ها موجود است تا شهيد بهشتي، شهيد باهنر، شهيد رجايي و ديگران كه توسط اين جبهه به شهادت رسيدند. بعد از آن جبهه ظلم و كفر جهاني كه جنگ هشت ساله بود.
دومين رئيس ستادي كه ارتش شهيد داد شهيد فلاحي بود. در ميان اين افراد، ارتش جمهوري اسلامي ايران، دو وزير دفاع شهيد داده است. شهيد بزرگوار نامجو كه استاد من در دانشگاه افسري بود و شهيد خلبان فكوري كه هر دو از وزراي شهيد جنگ تحميلي هستند. در ميان فرماندهان نيرو، شهيد بزرگوار ستاري كه هم لباس شما بود و شهيد سپهبد صياد شيرازي كه هم لباس من بود. كه حتي در سه قرن گذشته سابقه نداشته كه ارتشي، بالاترين مقام يعني دو رئيس ستاد، دو وزير و دو فرمانده نيرو را در حفظ و بقاي يك نظام تقديم كند. دو جانشين نيرو هم جزء شهدا بودند. شهيد بزرگوار بابائي از نيروي هوايي و شهيد بزرگوار نياكي از نيروي زميني. در اين سطوح در همرزمان ديگرمان در نيروهاي مسلح و هم در ساير ارتش ها در سه قرن اخير سابقه نداشته كه يك ارتش در اين رده اينچنين شهادت را با آغوش باز بپذيرد كه اين خود دليل اول از فداكاري ارتش است.
دليل دوم: در بدنه ارتش ۲۱ درصد شهداي دفاع مقدس را ارتش جمهوري اسلامي ايران تقديم كرده. اين آمار رسمي است كه بنياد شهيد اعلام كرده است. ۱۹ درصد از شهداي دفاع مقدس را سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تقديم كرده است. البته در آمار ديگر اين نسبت به صورت ۲۳ و ۲۱ درصد اعلام شده كه چندان تفاوتي در نسبت و اختلاف بين آن ها نيست. علت اين افزايش آمار هم در اين است كه محصلين و تازه جذب شده هاي ارتش و سپاه را هم به آمار اضافه شده است. در جنگ تحميلي در حدود ۱۹۴۰۰۰ شهيد تقديم انقلاب اسلامي شده است كه از اين تعداد ۴۸۰۰۰ شهيد آن مربوط به ارتش مي شود. اين هم دليل دوم كه بدنه ارتش در تقديم شهيد بر ديگر نيروهاي مسلح پيشي گرفته است. البته جنگ ما بر دوش مردم بوده است و مردم قهرمان ما در غالب بسيج، قريب به ۴۳ درصد شهدا را به خود اختصاص داده اند لذا ما همه مرهون مردم و بسيج هستيم.
در مركز آموزش ۰۱ يك افسر وظيفه با مدرك دكتري اين سؤال را مطرح كرد كه دادن شهيد بيشتر براي يك سازماني كه مدعي است صاحب علم و هنر و فن جنگ است، چه افتخاري است؟
پاسخ اين سؤال در آخرين پيام حضرت امام است كه قبل از رحلت شان در روز ارتش ابلاغ فرمودند و بعد از آن هم حضرت امام پيامي ندادند. و به اين ترتيب آخرين پيامي كه حضرت امام خطاب به مردم ما دادند، پيام روز ارتش بوده است.
امام در اين پيام فرمودند:
« ... نيروي زميني قهرمان كه در حقيقت در تمامي حوادث در نوك پيكان حملات ناجوانمردانه دشمنان بوده است، بحق چهره راستين و شكست ناپذير و استوار خويش در دفاع از مرزهاي گسترده كشورمان را نشان داد. حضور و آمادگي دفاعي در مرزهاي غرب و جنوب و شمال غرب با آن همه خصوصيات جغرافيايي و با سرما و گرماي طاقتفرساي مناطق، آن هم با كمبودها و محاصرهها كار آساني نبوده است كه علاوه بر آن ارتش با هماهنگي سپاه و بسيج در اكثر صحنههاي رزم و پيكار توانست پشت سپاهيان كفر را درهم بشكند و سرزمينهاي مقدس و اشغال شده ميهن عزيزمان را از چنگال متجاوزان خارج نمايد و در عملياتهاي بزرگي همچون شكستن حصرآبادان و فتح المبين و بيت المقدس و دهها عمليات افتخارآفرين ديگر دوشادوش و همگام عزيزان سپاه و بسيج به فتوحات و افتخارات بزرگي نايل شود و هم اكنون نيز باكمال قدرت و صلابت از مرزها پاسداري و حراست نمايد و در برابر خطرات احتمالي در آمادگي كامل باشد...۱ »
اين نكته حساس كه امام (ره) به آن اشاره داشت و آن قرار داشتن ارتش در نوك حملات دشمن پاسخ به اين سؤال است. چرا كه ارتش علاوه بر آنكه در عمليات¬هاي آفندي در مقابل دشمن شركت داشت، وظيفه دفاع و انجام عمليات هاي پدافندي كه پس از عمليات هاي آفندي در حفظ مواضع بدست آمده انجام مي شد را نيز بر عهده داشت. در حقيقت ارتش، ستون فقرات جنگ را تشكيل مي¬داد و از طرفي استكبار از بدو پيروزي انقلاب، تلاش براي انحلال و يا تضعيف و تخريب ارتش داشت. لذا طبق فرمايش حضرت امام از آنجا كه همواره حملات دشمن متوجه ساختار و سازمان ارتش بود، تلفات بيشتري مي داد. دليل دوم آن اين بود كه ارتش از سال ۱۳۵۶ از آموزش و نگهداري جدا شده بود و اين به دليل درگيري هايي كه طاغوت براي ارتش ايجاد كرده بود و بعد هم كه انقلاب شد، ارتش رهايي هايي داشت كه با خيانت ها و تدابير ناپخته اي كه در آغاز انقلاب اتخاذ مي شد همراه بود. به عنوان مثال تغييرات در مدت خدمت سربازي و انتقالي هايي كه انجام مي شد. در جايي افسر زرهي مسئول بهداري يك يگان شد و افسر مخابرات فرمانده لشگر زرهي شد. اين نابساماني ها همه منجر به آن شد كه لطماتي به آن علم و دانش جنگيدن وارد شود. به عنوان مثال يك زماني فرمانده لشگر ۹۲ زرهي اهواز يك فرد شخصي بود. در درگيري با ضد انقلاب، وقتي نيروهاي مخصوص خواستند از اسلحه خانه، اسلحه بگيرند، هيچ اسلحه اي در پادگان نبود و مردم در زمان انقلاب تمام اسلحه ها را برده بودند و به اين ترتيب ارتش خودش در تأمين اسلحه دچار مشكل شده بود و اين مسائل باعث افزايش تلفات ارتش شده بود. در مقابل اين مشكلات انبوه امكانات صدام بود كه يك گروهان با سه تانك در لشگر ۹۲ در مقابل ۵۶ تانك عراقي مي ايستاد كه طبعاً منجر به تلفات بيشتر مي شد يا اينكه يگان ارتشي با كمترين استعداد انساني و تجهيزاتي موجود در روزها و سال اول جنگ، در مقابل يگان هاي پرجمعيت و نيز مسلح عراقي دفاع مي كردند و تلفات مظلومانه اي مي دادند تا بتوانند دشمن را متوقف كنند. به عنوان مثال در گردان دژ خرمشهر در همان زمان تمام فرماندهانش شهيد شدند. يعني در مجموع دلاوران ارتشي كمبودها را با جان و تجربه خويش جبران مي كردند تا فريضه دفاع متوقف بر امر ديگري نگردد.
نظر شما