تن بي سر
شنبه, ۰۳ دی ۱۳۹۰ ساعت ۰۶:۱۱
خاطره اي از سردار شهيد سهراب نوروزي
به نقل از حاج باقر مولوي
در عمليات مجنون شهيد نوروزي يكي از برادران بسيجي را خدمه آر.پي.جي قرار داد وقتي كه تانك هاي عراقي در فاصله نزديكي قرار گرفتند وي بعد از مقداري سينه خيز رفتن و تغيير موضع دادن سرپا بلند شد تا تانك عراقي را شكار كند اما گلوله ي تانك به سينه اش اصابت كرد. سر و مقداري از سينه ي او را به كلي جدا كرده . با خود برد، به طوري كه حتي هيچ گونه آثاري از خون ريزي هم در محل حادثه بر زمين پيدا نشد و تن او تا چند قدم همچنان راه مي رفت و خون به طور عجيبي فواره مي كشيد، سپس بر زمين افتاد. اعضاي او را برداشتيم و داخل يك گوني گذاشتيم و يك تكه كارتن (بيسكويت) پيدا كرديم و با زغال (كه از آتش بر جاي مانده بود) اسم او را بر آن نوشتيم و با بند پوتين به فانوسقه اش بستيم تا اينكه شناسايي شود.
منبع: كتاب شقايق مجنون، به كوشش قربانعلي صادقي ـ خسرو احمدي، ص68
927
نظر شما