سرسپرده امام حسين(ع)بود
سرسپرده امام حسين(ع) بود
در هشتمين روز ارديبهشت ماه سال 1341 در شهر چادگان
و در خانوادهاي مذهبي پا به عرصة وجود گذاشت و دوران کودکي و
نوجواني را در همان شهر سپري کرد. در اواخر سال 1355 و در حالي که چهارده سال بيشتر
نداشت، با جريانات سياسي آن زمان آشنا شد. در سن 14 سالگي در اثر مطالعه کتاب حکومت
اسلامي حضرت امام(ره) وارد جريانات سياسي کشور شد. به طوري که در سال 1357 با تهيه،
تکثير و توزيع اعلاميهها، نوارها و کتب امام خميني(ره) در منطقه فريدن
اصفهان تأثير بسزايي در جهت ارتقاء سطح فکر مردم منطقه گذاشت.
به دليل فعاليتهاي انقلابي
گستردهاش در منطقه، بارها و بارها توسط مزدوران رژيم شاه
مورد تهديد و ضرب و شتم قرار گرفت و چندين بار (از جمله در محرم سال) 1357 منزل پدري
ايشان به بهانه «دفاع از قانون اساسي» مورد حمله قرار گرفت.
پس از طلوع خورشيد فروزان انقلاب اسلامي به عضويت
کميتة انقلاب اسلامي درآمد و مدت کوتاهي مسؤوليت اطلاعات و عمليات اين ارگان را در
اصفهان به عهده گرفت.
با تشکيل جهاد سازندگي به اين نهاد پيوست و سرانجام
پس از استقرار سپاه پاسداران در منطقه فريدن در سال 1358 از اولين افرادي بود که به
عضويت «سپاه» درآمد. شهيد نبي الله شاهمرادي واحد اطلاعات سپاه فريدن را با توجه به
تجربيات خودش راه اندازي کرد. ايشان طي اين دوره از فعاليت خود خدمات مهمي را به انجام
رساند که از مهمترين آنها ميتوان به
شناسايي و مبارزه با عوامل مروج جريان انحرافي بهائيت، مبارزه با تحرکات گروهکهاي ضد
انقلاب به ويژه گروههاي چپ و کمونيستي، شناسايي و دستگيري تعداد قابل
توجهي از عوامل و مرتبطين کودتاي نوژه و جمع آوري تعداد زيادي سلاح و مهمات غير قانوني
در منطقه اشاره نمود. همزمان با شروع جنگ تحميلي علي رغم مسؤوليتهاي وي
در سپاه فريدن، به عنوان فرمانده تعدادي افراد داوطلب و در معيت شصت نفر ديگر از همرزمانش
عازم جبهة شوش شد. اين شهيد بزرگوار موفق شد اطلاعات دقيقي از وضعيت دشمن را به ردههاي بالا
منتقل کند و در نتيجه، حساسيت و اهميت اين محور از جبهه جنگ را براي مسؤولين محرز کند.
نهايتاً با برنامهريزيهاي انجام شده، جلوي نفوذ عوامل
و تيمهاي جاسوسي و خرابکاري عراق از اين محور مسدود شد.
شهيد شاهمرادي در سال 1362 به دنبال اوجگيري فعاليت
گروهکهاي ملحد ضد انقلاب در استانهاي کردستان
و آذربايجان غربي، عازم منطقه شمال غرب شد و در راستاي ايجاد امنيت و شناسائي و دفع
توطئههاي دشمنان خارجي، اقدام به سرکوبي عوامل مسلح ضد
انقلاب که اقدام به شرارت و ناامني مينمودند کرد. از جمله مهمترين اقدامات
شهيد شاهمرادي در اين دوره، طراحي دهها عمليات اساسي و مؤثر عليه
گروهکهاي ضد انقلاب بود که در مجموع باعث افت شديد توان
نظامي و تشکيلاتي آنها گرديد.
شهيد شاهمرادي در تيرماه سال 1364 ازدواج نمود که
حاصل اين ازدواج سه فرزند صالح است. ايشان پانزده روز بعد از ازدواج به همراه همسر
خود به منطقه شمال غرب بازگشت. اين شهيد بزرگوار در تمام فعاليتهاي خود
در منطقه شمال غرب، به تأسي از فرامين حضرت امام (قدس سره) و الگو قرار دادن رفتار
سردار شهيد محمد بروجردي، همواره و با ظرافت خاصي صف مردم محروم و ستمديده کُرد را
از صف ضد انقلاب جدا ميکرد و رفتار بسيار محبت آميزي با مردم منطقه داشت،
به طوري که تعدادي از اشرار فريب خورده ضد انقلاب، از طريق اين رفتار اسلامي و محبت
آميز، سلاح را بر زمين گذاشتند و تسليم نيروهاي جمهوري اسلامي ايران شدند.
تيزبيني خاص، اشراف عميق بر اهداف دشمن و تسلط کافي
بر منطقه، مديريت محبت آميز و رفتار صميمي او با همکاران و نيروهاي تحت امرش گرههاي زيادي
را گشود و موفقيتهاي متعددي را نصيب کشور و منطقه شمال غرب نمود.
دوران دفاع
مقدس که به پايان رسيد؛ او هنوز شوق خدمت در درونش فروکش نکرده بود و اين چنين شد که
در ابتداي سال 1369 به عنوان معاون اطلاعات قرارگاه حمزه سيدالشهدا(ع) فصل جديدي از
زندگي خود را آغاز نمود. او طي يازده سال، اقدامات بسيار مؤثري در جهت منسجم نمودن
و هدفمند کردن فعاليتهاي جاري در منطقه انجام داد، که نقش مؤثري در جهت
تأمين امنيت کامل و اقتدار نظام جمهوري اسلامي در منطقه ايفا کرد. از جمله نکات بارز
اين مقطع، معرفي سردار کاظمي به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا(ع) بود که از
اين زمان دور جديدي از فعاليتهاي شهيد حنيف آغاز شده و ايشان در رکاب اين فرمانده
شجاع به فعاليت خود ادامه داد. اين دو شهيد بزرگوار با همکاري يکديگر موفق شدند بالاترين
سطح اقتدار را براي جمهوري اسلامي ايران در منطقه به وجود آورند؛ به طوري که با فکر
تيزهوشانه و تدابير سردار حنيف و در پرتو فرماندهي مقتدرانه سردار کاظمي، صحنه جنگ
با ضد انقلاب، که تا بيش از اين در مناطق داخلي و مرزي کشورمان بود، به آن سوي مرز
(عمق خاک عراق) منتقل گرديد و همين موضوع باعث زمينگير شدن
گروهکهاي ضد انقلاب شد. چرا که از اين زمان به بعد ضد
انقلاب مجبور بود توان خود را جهت دفاع از نيروها و مقرهاي خود در خاک عراق به کارگيري
نمايد و به اين ترتيب توان عملياتي و نظامي آنان کاملاً از بين رفت. با اين تدابير
وضعيت نيروهاي خودي از حالت تدافعي و پايگاهي به حالت تهاجمي و آفندي تبديل شد و به
اين ترتيب ابتکار عمل در صحنه، کاملاً در دست جمهوري اسلامي و سپاه پاسداران قرار گرفت.
شهيد نبي الله شاهمرادي در سال 1374 و به دنبال
فعاليتها و خدمات ارزندهاش در
منطقه شمال غرب به درجه سرتيپ دومي مفتخر گرديد و در سال 1380 با توجه به تثبيت امنيت
در منطقه، به عنوان جانشين ستاد فرماندهي نصر و مسؤول اطلاعات و عمليات و فرمانده قرارگاه
نصر شمال غرب منصوب شد و دوران جديدي در خدمت به مردم ستمديده عراق براي او به وجود
آمد.
در اين دوره سردار شاهمرادي تلاش زيادي جهت برقراري
وحدت و هماهنگي بين گروههاي معارض رژيم بعث داشت که نتيجه آن اتحاد گروههاي شيعه
و کرد در مبارزه عليه رژيم ديکتاتور صدام بود. نکته قابل توجه در فعاليت سردار شاهمرادي
طي اين دوره، نگاه واقع بينانهاش به مسائل عراق و نيز برخورد صادقانه وي با گروههاي عراقي
بود که همين مسأله، روابط محبت آميز خاصي را بين سران اين گروهها با
سردار شاهمرادي به وجود آورده بود. از اين رو سران گروههاي معارض
عراقي به هنگام شنيدن خبر شهادت اين عزيز بسيار اندوهگين شدند، از جمله آقايان جلال
طالباني رئيس جمهور عراق و رهبر اتحاديه ميهني کردستان عراق، مسعود بارزاني رهبر حزب
دمکرات و عبدالعزيز حکيم رئيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق اقدام به ارسال پيامهاي تسليت
کم نظيري کردند.
به دنبال انتصاب سردار احمد کاظمي به عنوان فرمانده
نيروي زميني سپاه و با توجه به آشنايي کامل ايشان با تواناييها و تجربيات
سردار شاهمرادي در منطقه شمال غرب، از ايشان دعوت به همکاري نموده و در مهرماه سال
1384 وي را به عنوان معاون اطلاعاتي خود برميگزيند.
شاهمرادي که علاقه بسيار زيادي به سردار احمد کاظمي داشت و از طرفي طعم شيرين تجربه
بسيار موفق همکاري با ايشان در منطقه شمال غرب کشور را چشيده بود، با تکيه بر تجارب
ارزشمند بيست و شش سال گذشته خود و تحت فرماندهي مقتدرانه احمد کاظمي شروع به فعاليت
و خدمت در عرصه جديد مينمايد.
سرانجام در نوزدهم دي ماه 1384 و در آستانه روز
عرفه، در حالي که با فرمانده نيروي زميني سپاه و جمعي از بهترين دوستان قديمي خود عازم
منطقه شمال غرب بودند، در سرزمين شهيد مهدي باکري، در منطقهاي که
بيش از بيست و دو سال از عمر خود را وقف خدمت در آنجا نموده
بود، در اثر سانحه سقوط هواپيما به فيض شهادت رسيد.
خانواده، همکاران، دوستان و مريدان اين شهيد عزيز
با سينهاي مالامال از اندوه و غم و گلويي پر از بغض، از
اقصي نقاط کشور گرد هم آمده و در زير بارش برف، پيکر او و ديگر دوستانش را تشييع کرده
و جلوههاي کم نظيري از وفاداري، عشق و محبت خود را به
اين شهيد ابراز نمودند. پيکر اين شهيد عزيز در کنار دو تن از شهداي ديگر اين سانحه،
فرمانده و دوست ديرينهاش شهيد احمد کاظمي و شهيد يزداني و در جوار شهداي
والامقامي همچون شهيد حسين خرازي، مصطفي ردّاني
پور، در گلزار شهداي اصفهان به خاک سپرده شد.
***
روحيات معنوي شهيد و توجه ايشان
به اهل بيت(ع)
خب، سخت است ما از معنويات کسي حرف بزنيم که الان
به جايگاهي رسيده، منتهي چيزي که در رفتار او قابل لمس بود، اينکه حنيف
سرسپرده امام حسين(ع) بود و در ايام عاشورا و تاسوعا هر جا که بود، خودش را مقيد ميدانست
تا يک عزاداري در شأن امام حسين(ع) برپا کند و در آن سنگ تمام ميگذاشت.
در منطقه شمال غرب حنيف بنيانگذار چندين هيأت بود و روزهاي تاسوعا، عاشورا و شب شام
غريبان مردم آن منطقه را به شام دعوت ميکرد. حتي گروههايي از
ارامنه اين منطقه هم در اين هيأتها شرکت ميکردند
و الان هم اين راه ادامه دارد. (بهزاد رفيعي)
ويژگي فکري
به طور کلي حنيف چه در غرب و چه در جبهههاي مختلف
ديگر هر مسؤوليتي که قبول ميکرد، در تهيه لوازم آن مسؤوليت، به روز بود. اين
نشان دهنده اين بود که سردار حنيف کاملاً نسبت به حيطه مسؤوليتش آگاهي داشت و با علاقه
و انگيزه کار ميکرد. او از کساني بود که بالاتر از نُرْم مطلوبي
که سازمان از افراد انتظار داشت عمل ميکرد و علاقه و نوآوري را در کارش
نشان ميداد. ايشان براي هر کاري تجزيه و تحليل ميکرد و
با يک شناخت و انگيزه بالا وارد صحنه عمل ميشد تا
بتواند هر لحظه آماده باشد. خطدهي حنيف به افراد زير مجموعه خودش کاملاً عاطفي،
انگيزشي و با يک مديريت خلاق و کارآمد بود. افرادي که با او کار ميکردند
از شايستگيهاي روحي، فکري و مديريتياش اظهار
رضايت داشتند و از تشخيص به جا و به موقع حنيف تعريف ميکردند.
اين باعث ميشد تا افرادش با عشق و علاقه نسبت به دستورات او
انجام وظيفه کنند...
حنيف آدم قاطعي بود و کسي اگر او را نميشناخت
با قاطعيت او نميتوانست کنار بيايد. مديري قاطع بود. هر تشخيص که
ميداد، موقع
اجرا، قاطعانه پاي تصميمش ميماند و ايستادگي ميکرد. اما
با مردم منعطف بود. در عين حال اين دو مسأله ضد هم بود. هر جا که ميديد تصميمش،
طرحش يا برنامهاش با خواستة مردم اصطکاک دارد و ممکن است که مردم
نپذيرند، سريعاً تجديد نظر ميکرد و به سمت
مصلحت و افکار مردم تغيير نظر ميداد. (رضا سيف الهي)
امنيت کردستان
شهيد حنيف يکي از پايههاي ايجاد،
توسعه و پايداري امنيت در شمال غرب بود. در حقيقت ميشود گفت
که درصد بالايي از موفقيت حاج احمد در ايجاد امنيت شمال غرب مرهون تفکرات و همراهي
حنيف بود. او با توجه به کوله باري از تجربه، اقداماتي را در منطقه انجام داد که محصول
نهايياش در زمان فرماندهي حاج احمد در قرارگاه حمزه حدود
سالها 1373 تا 1375، برداشته شد و حاج احمد توانست
امنيت را در شمال غرب حکم فرما کند، که شيريني آن را مردم منطقه و رزمندگان اسلام چشيدند.
در حقيقت اين همان اظهار رضايتي بود که مقام معظم رهبري در بياناتشان فرمودند
و از سردار کاظمي به جهت اين اقدامات قدرداني کردند...
حنيف هميشه فردي اميدوار بود و اين نيروي اميدش
فوق العاده بود. جزء روايات ماست که بارها حضرت علي(ع) فرمودند: «در فعاليت و کارت
چنان فعاليت کن که گويي قرنها ميخواهي در اين دنيا زندگي کني.»
واقعاً در جريان کار حنيف، ذرهاي نااميدي راه نداشت. اين روحيه ايشان روحيهاي بود
که شهيد احمد کاظمي لازم داشت و براي نيروهاي حاج احمد و نيروهايي که در شمال غرب فعاليت
ميکردند
و ميتوانستند مشکلات آنها را
حل کنند، لازم بود. به خاطر وجود همين نيروي اميد بود که حاج احمد، حنيف را انتخاب
کرد. (بهزاد رفيعي)
علاقه به شهادت
من هر وقت حاج آقا چند روز مأموريت ميرفت و
نميديدمش، دلتنگاش ميشدم. حتي
وقتي با هم تنها ميشديم، من اول ده دقيقه گريههايم را
ميکردم و
بعد آرام ميشدم. حاج آقا فقط لبخند ميزد و ميگفت: «گريه
براي چيست؟ من و تو اين همه اتفاقات و خطرات را رد کردهايم. آنوقت تو هنوز گريه ميکني؟»
خيلي به ايشان وابسته بودم، يکبار به حاجي گفتم: من يک ثانيه هم بدون تو نميتوانم
زندگي کنم. برگشت به من گفت: «همين دلتنگيهاي تو بود که نگذاشت تا من در
آن هشت سال شهيد بشوم. وگرنه من در تمام عملياتها بودم،
تمام اطرافيانم شهيد شدند و من يکي جاماندم. (خانم درويش همسر شهيد)
***
وصيت نامه سردار شهيد نبي الله
شاهمرادي
إنشاءالله بر مصداق کلام اميرالمؤمنين(ع)
که فرمودند:
رياستها ماندگار نيست در صورتي که
اگر ماندني بود به شما نميرسيد، سعي نماييم در اين مسؤوليت، که بتوانيم صرفاً
به خدمت به اهداف عاليه اسلام و انقلاب اسلامي بينديشيم.
خداوندا:
ما را چنان کمک و راهنمايي نما، که فقط و فقط، آنچه خود
خواهي، آن باشيم و بتوانيم در راه رضاي تو قدم برداريم و از تو ميخواهيم
که همه ما را عاقبت به خير نمايي.