نامه اي كه برگشت خورد
شنبه, ۱۹ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۲۷
نوید شاهد: عراقيها در دفاع متحرك (ارديبهشت 1365) مهران را از ما گرفتند و برنامه داشتند تا خرمشهر را هم بگيرند و آن وقت اين دو شهر را با فاو عوض كنند.
عراقيها در دفاع متحرك (ارديبهشت 1365)
مهران را از ما گرفتند و برنامه داشتند تا خرمشهر را هم بگيرند و آن وقت
اين دو شهر را با فاو عوض كنند.
عده كمي مقابل عراقي ها از خرمشهر حفاظت مي كرديم و براي اين كه خودي نشان
بديم هرشب خط آتيش داشتيم و آتيش رو سر عراقي ها ميريختيم . محمد علي
هدايي نيك رزمنده 19 ساله همداني به من گفت دوست دارم هم بيسيم چي باشم و
هم آر پي چي زن. فاصله سنگر من با سنگر او 200 متري مي شد . اون شب زير
آتيش سنگين پستچي پيداش شد . چند تايي نامه داد و رفت . يكي ش مال هدايي
بود .
بهش زنگ زدم خيلي بلند صحبت مي كرد . مي گفت اونقدر آر پي چي زده ام كه گوشام درد مي كنه !
گفتم علي نامه داري . گفت ميشه پشت پاكت رو بخوني ؟!
آدرس را كه خوندم گفت طرفه ! – نامزدش را مي گفت –
بعد گفت چند دقيقه ديگه مي يام پشت .
چند دقيقه بعد هدايي را آوردند ، روي برانكارد آرام خوابيده بود .
نامه را توي جيبش گذاشتم . نامه با جنازه به همدان برگشت خورد !
مهران را از ما گرفتند و برنامه داشتند تا خرمشهر را هم بگيرند و آن وقت
اين دو شهر را با فاو عوض كنند.
عده كمي مقابل عراقي ها از خرمشهر حفاظت مي كرديم و براي اين كه خودي نشان
بديم هرشب خط آتيش داشتيم و آتيش رو سر عراقي ها ميريختيم . محمد علي
هدايي نيك رزمنده 19 ساله همداني به من گفت دوست دارم هم بيسيم چي باشم و
هم آر پي چي زن. فاصله سنگر من با سنگر او 200 متري مي شد . اون شب زير
آتيش سنگين پستچي پيداش شد . چند تايي نامه داد و رفت . يكي ش مال هدايي
بود .
بهش زنگ زدم خيلي بلند صحبت مي كرد . مي گفت اونقدر آر پي چي زده ام كه گوشام درد مي كنه !
گفتم علي نامه داري . گفت ميشه پشت پاكت رو بخوني ؟!
آدرس را كه خوندم گفت طرفه ! – نامزدش را مي گفت –
بعد گفت چند دقيقه ديگه مي يام پشت .
چند دقيقه بعد هدايي را آوردند ، روي برانكارد آرام خوابيده بود .
نامه را توي جيبش گذاشتم . نامه با جنازه به همدان برگشت خورد !
نظر شما