سيد شهداي مقاومت(3)
دوشنبه, ۰۱ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۰۷
زندگينامه شهيد حجت الاسلام سيد عباس موسوي، دبير كل پيشين حزب الله لبنان
سربازي در ارتش انقلاب
سال 1979 سال خير و بركت الهي و باز شدن درهاي رحمت آسمان به روي لب هايي كه از شدت خشكي ترك خورده بودند.سال روشن شدن وجدان هايي بود كه تيرگي يأس آنها را پژمرده كرده بود. آن سال، سال احياي مردم و ظهور امام خميني، قافله دار مستضعفان در طول تاريخ و غربت زندگي بود، كه خيمه آن سايه بزرگي بر استضعاف ملتها و مشقت هايشان افكند.امام مقدس بود، آن به پا خاسته اي كه از سكوت خود خارج شد و عرش طاغوت را به لرزه درآورد، دون اينكه از هيچ ابزار مادي استفاده كند، و تمام تكيه او قدرت الهي بود كه به وسيله آن به شرق و غرب و به هر گونه تبعيت و سر سپردگي نه گفت.
براستي اين سيد شهيد از نخستين كساني بود كه به زير پرچم انقلاب اسلامي درآمد و از اولين شاگرداني و پيروان انقلاب امام و از مدافعان آن بوسيله فكر و زبان و عمل و از عاملان به انديشه ها و خط رهبري آن و نيز خط ولايت فقيه بود، وي براستي خود را در امام خميني ذوب كرد و در خط استاد شهيد خود سيد محمد باقر صدر حركت كرد، كسي كه از مردم خواست در امام خميني ذوب شوند چنانچه خود در اسلام ذوب شد، شهيد سيد عباس نشانه هاي امام حسن و امام حسين(ع)را در شخصيت امام خميني، و سرنوشت و سرانجام اسلام عزيز و چراغ راه خود به سوي آينده در جمهوري اسلامي ايران يافت.شهيد موسوي سربازي در ارتش اسلام بود كه هسته آن را امام امت وضع كرد و شاگردي از شاگردان انقلاب و ارزش هاي دفاع مقدس بود و در حالي كه به اعتلاي ارزش هاي انقلاب و برپايي حكومت اسلامي تلاش مي كرد، به درجه شهادت نايل آمد.
شهيد سيد عباس نشانه راه
ما گروهي هستيم، كه در سرتاسر ميهن اسلامي براي بيداري امت و قيام همگاني تلاش مي كنيم، بايستي در درجه اول اصول و راه هاي بيداري و قيام را بيابيم كه علم و دانش در طليعه آن قرار دارد، و از مهمترين بنيان هاي آن به حساب مي آيد، پس علم سلاحي است در دست كسي كه از آن برخوردار است.لذا مقدرات زندگي در دست او خواهد بود.اين ديدگاه تابناك سيد شهيد نسبت به ضرورت فراگيري علوم اسلامي و شناخت افق هاي معرفت بود. او عقيده داشت كه انسان آزاده هيچ گاه نمي تواند از چالش عقب افتادگي كه استعمارگران آن را در سرزمين ما گسترده اند.بيرون آمد مگر اين كه علم را وسيله و چراغ راه شب هاي تيره خود قرار دهيم.سيد هميشه اين نكته را گوشزد مي كرد، در حالي كه اروپا در تيرگي جهل و ناداني دست و پنجه نرم مي كرد.ميهن اسلامي منبع علم و تخصص در همه زمينه ها بوده است.تاكنون كتاب هاي دانشمندان و انديشمندان مسلمان در دانشگاه هاي اروپايي تدريس مي شود. تمدن اروپا بعد از يورش صليبيان به كشورهاي اسلامي و استفاده آنها از علوم و دانشگاه هاي اسلامي آغاز شد.همين ها سنگ بناي پيشرفت و تمدن آنها را تشكيل مي دهد.
سيد شهيد بر اين باور بود كه دانش سالم و اطلاع رساني شرافتمندانه و صادقانه مي تواند بشريت را به بالاترين قله هاي پيشرفت و ترقي رهنمون سازد.او تاكيد مي كرد كه اروپا و آمريكا با ارزش هاي علمي و ابزارهاي معنوي در دنيا حكومت نمي كنند.زيرا دولت هاي غربي با اصول معنوي و ارزش هاي انساني فاصله دارند. تحكيم سلطه آنها بر دنيا به وسيله ابزار علم صورت مي گيرد كه از طريق آن به فضا و اعماق زمين ها نفوذ پيدا كرده اند.متاسفانه كار آنها به جايي رسيده كه براي تسخير انسان ها نيز از ابزار علم استفاده مي كنند. غربي ها به جاي اينكه علم را در خدمت انسان قرار دهند، از علم براي سركوب انسان بهره مي گيرند.تبليغات و اطلاع رساني آنها نيز تكميل كننده حلقه هاي زنجيره جهنمي آنهاست.انسان ها را همچون گله هاي چهارپايان به اين سو و آن سو و در خدمت منافع خويش سوق مي دهند.
او معتقد بود كه جمعيت يك ميلياردي مسلمانان جهان وظيفه دارند طرح ها و برنامه تكامل يافته در اختيار داشته باشند تا به وسيله آن بتوانند فرهنگ را در همه عرصه هاي جامعه گسترش دهند.تنها به اين وسيله مي توانيم اولين گام را در راه تحول اجتماعي برداريم.به طور مثال اگر بتوانيم برنامه هاي قرآني را از طريق شبكه هاي تلويزيوني و رايانه اي به نمايش بگذاريم بي ترديد مي توانيم مردم را به سوي پيشرفت سوق دهيم.آنگاه يك فرد مؤمن مي تواند پيام هاي ديني را به طور سريع و صحيح دريافت نمايد.
سيد شهيد عقيده داشت كه اطلاع رساني يكي از مهمترين وسايل است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.به شرطي كه سخن و عمل در آن با هم مطابقت داشته باشد، زيرا وقتي اطلاع رساني به يك چيز هرج و مرج تبديل شود، نفاق و دروغ را بدنبال خواهد داشت و بهترين مثال براي آن شايعات حكام عرب از پيروزي هاي خود در جنگ1967 بود كه موجب سرخوردگي و ناباوري مردم از تلخي شكست و ننگ آور آن بود، و به نظر سيد شهيد خطرناك ترين چيزي كه دست اندركاران رسانه ها به آن گرفتار مي شوند دروغ است و راديوها و خبرگزاري هاي مزدور يا خريداري شده بهترين دليل بر آن هستند و دروغ در اخبار جنگ بيش از خبرهاي ديگر صورت مي گيرد.لذا امام خميني(ره)به ميهماناني كه از ايران ديدن مي كردند گفتند:«به مردمان خود حقيقت را بگوييد، چيزي را بگوييد كه فقط ديده ايد».
برخي گمان كرده اند كه اجراي فعاليت هاي رسانه اي تنها از طريق دستگاه هاي بخصوصي امكان پذير است.سياستمداراني كه خواستند مسئوليت رهبري مردم را بر عهده داشته باشند، اجازه ندادند مردم نظارت كنند.از نظر سيد شهيد هر فرد مسلمان بايد يك فرستنده راديويي باشد. شايسته است يك ميليارد مسلمان جهان پيام آور و مبلغ اسلام باشند.ما بايد يك ميليارد فرستنده متحرك راديويي در دنيا باشيم، تا به راحتي بتوانيم اخبار تحولات جهان اسلام را منتشر نمائيم.اين كاري بود كه بازرگانان صدر اسلام در جزيره العرب انجام مي دادند.انواع كالا و كتاب قرآن را همراه خود به مناطق گوناگون جهان مي بردند و از اين طريق مردم را به خداپرستي فرا مي خواندند. اگر كسي دعوت آنان را مي پذيرفت كالاي خود را به او مي فروختند و گرنه از فروش كالاي خود امتناع مي كردند.به اين ترتيب اگر هر فرد مسلمان به يك شخص روشنفكر و مبلغ دين تبديل شود، مسلماً بهترين مردمي خواهد بود كه به سوي جهانيان فرستاده شده است.سيد معتقد بود كه ما در سايه يك انقلاب واقعي در سطح جهان به سر مي بريم.اين انقلاب به دست امام خميني(ره)شكل گرفته و از همه جهات اقتصادي و فرهنگي و فلسفي و اجتهادي قابل گسترش مي باشد.براي اينكه بتوانيم نسل حاضر را براي مقابله با استكبار جهاني و ساير مسائل اجتماعي و سياسي تربيت و يكپارچه كنيم بايد اساس و شالوده تربيتي و آموزشي ما ريشه در تاريخ و قرآن داشته باشد.تربيت قرآني نسل هاي مسلمان، مي تواند آنها را نه فقط در برابر آمريكا بلكه در برابر همه قدرت هاي استكباري و نيز براي ايجاد يك حكومت اسلامي قدرتمند و مبتني بر عدالت و مساوات بسيج و تقويت نمايد.
ابعاد اخلاقي زندگي سيد شهيد عباس
اين لوح سنگ كه خاطره دوران هاي شكوهمند گذشته بر آن نوشته شده است. اين مرد خداجوي و فروتن كه جامه ايمان بر تن كرده، و در راه حق نشسته است. اين گلوي پيوسته در ازناي تاريخ... كدام راز را در خود دارد؟ با كدامين نگاه زيباي خود تو را به روشنايي چشمانش جذب مي كند؟ با درخشش چشمان پرفروغش...از ژرفاي عمق وجودش آغوش باز مي كند و با مهر و محبت و صلابت ايمان، آينده درخشاني را نويد مي دهد.اين چه قلب پاك و پرمهري است كه در اين سينه پر محبت و رأفت جاي گرفته است؟ اين چه كمالي است كه اين مجاهد نستوه در برابر مردان كهنسال خم مي شود و بر دستان آنان بوسه مي زند؟ يا در برابر كودكان سرگردان سر فرود مي آورد تا بر گونه اشك آلودشان بوسه زند؟ چه انگيزه اي سيد را وامي داشت تا از خواب شيرين شب چشم بپوشد و از خانواده هاي فقير و نيازمند سركشي كند؟ خانواده هايي كه تهي دست و بينوايي زندگي شان را بي رمق كرده است.
بيماران و يتيمان و بيوه زناني كه نان آورشان دار فاني را وداع گفته آرامش مي بخشيد.مردم مستمندي كه جز خدا كسي را نداشتند، و تنها خوشنودي او را مي جستند.به راستي كه رحمت خدا پاسخ درخواست هاي پر نياز و آرامشي براي دلهاي تفديده است.اين سيد شهيد بود كه بيچارگان را عاشق شد، و به فقرا محبت كرد و با آنان زيست و غم و غصه و سختي و حرمان آنها را با تمام وجود درك كرد و خالصانه سعي مي كرد حرمان را از آنان دور سازد.. چه كاري مي توانيم براي فرزندان شهدا انجام دهيم كه تن و روح خود را به خدا تقديم كردند؟ لذا به خانه هايشان مي رفت و آنان را مورد دلجويي قرار مي داد.همچون پدري مهربان با قلبي بزرگ و چشماني اشك باري كه سيماي بزرگ منشي بر گونه هاي پاك او ترسيم شده بود.همين رفتار را با خانواده شهدا و اسراي مقاومت داشت.آنان همواره زيارت مي كرد و جوياي احوال آنان مي شد.از نيازهاي شان سؤال مي كرد.و آنان را به صبر و بردباري فرا مي خواند.به آنها اميد مي داد كه شب طولاني سپري خواهد شد.به اين ترتيب مسئوليت دبير كلي حزب الله او را از مسئوليت ديني و اخلاقي دور نكرده بود. بارها اتفاق افتاد كه از گريه مادر داغديده و شكايت يتيمان گريه كند.بارها او را ميان يارانش يعني فقرا و مستضعفان ديده اند كه با آنان سخن مي گفت و حال شان را جويا مي شد.
آنان نيز به گرمي از او استقبال مي كردند. با سبزي و تره بار فروشان دوره گرد سخن مي گفت و وضعيت كار و كسب شان را جويا مي شد.
شهيد موسوي در دژي از عاج و دور از مردم زندگي نمي كرد تا صداي ناله آنها را نشنود و گريه آنها را نبيند بلكه ميان آنان و در وجود آنان زيست و هر چه كه آنها را خشنود مي ساخت او را نيز خشنود مي ساخت و هر چيزي كه آنها را ناراحت مي كرد، او را نيز ناراحت مي كرد او فقيرانه ميان مردم فقير زيست و عشق فقرا و مستضعفان را در دل خود پروراند و احترامش نسبت به ديگران در رفتارش آشكار بود و تا آنجا كه ممكن بود از بيچارگي و بدبختي آنها مي كاست و سعي داشت كابوس مشكلات را از آنان دور سازد.او به راستي تواضع خود را از سرچشمه زلال اهل بيت(ع)گرفته و خلف صالحي براي اجدادش بود.پس اي سيد شهيد گرچه بدنت از ميان ما رفت اما روحت همچنان نشان راهي است براي عزت و سربلندي، و عنواني است براي جاودانگي، و فريادت همچنان ايمان و اخلاق را در گوش مان زمزمه مي كند و در وجود ما آرامش و سعادت ايجاد مي كند.
نگراني هاي شهيد موسوي
قلب بزرگ سيد شهيد جايگاهي براي هر نگراني و هر ناله دردناك و برخاسته از دل مردمي داشت كه از آتش استكبار داغدار شده بود و يكي از ويژگيهاي منحصر به فرد سيد شهيد اين بود كه دريايي از غمهاي بزرگ و دردهاي عظيمي را در سينه خود پنهان داشت و آنها را اظهار نمي كرد، مگر زماني كه بر پيكره امت اسلامي آسيب وارد مي آمد و با آب قلب پاك خود آن را مي شست.
او از نوجواني با درد و غم مردم فلسطين زندگي كرد و حتي عملاً براي از بين بردن كابوس اشغالگران و حد اقل از بين بردن آسايش آنها تلاش كرد وي زخم اهالي جنوب و مردم فلسطين را يكسان و مشترك مي دانست و با تمام احساس با انتفاضه مردم فلسطين زيست و به وحدت انسانها و وحدت سرنوشت دو ملت برادر اعتقاد داشت.او با توجهات خود سعي مي كرد از غمهاي مردم منطقه بگذرد و به غمها و محنت هاي ديگر ملل اسلامي و مستضعف دنيا بپردازد همچون جنوب افريقا تا آن طرف مشرق زمين و نيز الجزائر كه حوادث آن ابرهاي تيره اي از حسرت و غم در اعماق قلبش ايجاد كرد و هيچ گاه محنت هاي مردم آسياي ميانه و سختي ها و رنج هاي مسلمان مجاهد كشمير را از ياد نبرد.
او روز خود را با مشكلات مسلمانان آغاز مي كرد و شب را در فكر آنان بسر مي برد و نه تنها با گفتار خود از آنها دلجويي مي كرد بلكه در عمل نيز به جهاد و فعاليت مي پرداخت، او طي جنگ تحميلي عليه ايران يكي از سربازان اسلام بود و قبل از اينكه از او خواسته شود به لبنان باز گردد در عمليات والفجر شركت كرد.او در كنفرانس ها و نشست هاي اسلام چندي در دمشق و تهران و اسلام آباد و آلمان شركت جست و روابط محكمي با سران و رهبران انقلابيون برقرار كرد، از جمله علامه سيد عارف حسيني رهبر شيعيان پاكستان كه در آوريل 1988 از لبنان ديدن كرد و سيد عباس در ديدارهاي علامه از چندين روستاي مقاوم جنوب و پايگاه ها و محورهاي نبرد عليه دشمن صهيونيستي با او همراه شد.سيد قبل از شهادت با يكي از برجسته ترين علماي آفريقا ديدار كرد و صحبت هاي زيادي پيرامون وضعيت مسلمانان آفريقا و ضرورت بيدارسازي مستضعفان اين خطه صورت گرفت و معتقد بود كه خط سير اسلام عبارت است از قافله اي از فقرا و ستم ديدگان كه پا برهنه حركت مي كنند ولي افق هاي جديدي براي زندگي ترسيم مي كنند كه طاغوتها و مستكبران از آن مي ترسند.اما ديدار سيد از پاكستان براي شركت در كنفرانس كشمير به دعوت از سوي جنبش اجراي فقه جعفري صورت گرفت و زماني كه خواست به اين دعوت پاسخ مثبت دهد اطرافيان از ايشان خواستند آنجا نرود ولي سيد بر اين امير اصرار كرد و اتفاقاً استقبال گرمي از سيد به عمل آمد و با توجه شركت كنندگان در كنفرانس روبرو شد و طي سخناني در آن كنفرانس به مهمترين مسائل جهان اسلام و مسلمانان پرداخت و بر اين مسئله تاكيد كرد كه بر ملت هاي مسلمان دنيا است كه سرنوشت خود را در دست بگيرند و تصميمات شان آزادانه و به دور از هر گونه فشار يا سازش يا تحريك از سوي برخي جهت ها باشد.ديدار سيد از پاكستان كه در 1990/3/21 صورت گرفت، اگر نگوئيم به مثابه مشت محكمي به صورت استعمارگران بود ولي يك سفر كاملاً غير منتظره بود.
علي رغم خطرهايي كه اين سفر براي سيد داشت ولي ايشان به عمق مسئوليت خويش در برابر خدا واقف بود و مي دانست كه نبرد با استعمار طولاني و تلخ خواهد بود و بهاي آن خون خواهد بود پس از آن سيد به دعوت رئيس منطقه كشمير سردار عبدالحي قيوم به آنجا رفت و از اردوگاه هاي مهاجرين در مظفرآباد ديدن كرد، و از اوضاع و احوال آنان با اطلاع شد و آنان را به سير در راه خدا و پيگيري جهاد تشويق كرد و گفت:هيچ كس نمي تواند سرزمين شما را آزاد كند مگر تفنگ و خود... و ما به اذن خدا تا آخرين نفس با شما خواهيم بود و اين ديدار سيد با مجاهدين كشمير ديدار تا بين انقلابيون به پا خواسته بود لذا چيزي جز رد و بدل كردن مشكلات و دردها ما بين آنها نبود و به آنان نيز جمله هميشگي «ما در خدمت شما هستيم»را گفت و اظهار داشت ما براي ايستادن در كنار شما و تاييد انقلاب و حمايت از شما در برابر اشغالگر طمعكار آمده ايم.و اين روح همدردي اسلامي همگاني است كه موجب مي شود سيد همان كلمات را بگويد، و همان موضع را كه در لبنان گرفته در پاكستان و در كشمير اتخاذ كند.به اين ترتيب قبل از ترك كشمير پيام راديويي براي انقلابيون كشمير فرستاد و به آنان قول داد از اهداف و آرمان آنها كه در حقيقت قضيه اسلام است حمايت كند.از آنان خواست هميشه روحيه آزادي و آزادگي را حفظ كنند و جانشينان عزيز خدا روي زمين باشند. زيرا عزت اساس شخصيت انسان مسلمان است.سيد پيام خود را با اين جمله به پايان رساند:«تا زماني كه با خدا باشيد قوي خواهيد بود و تا زماني كه به او تكيه كنيد چيزي جز پيروزي در انتظارتان نخواهد بود».
سيد پس از ديدار از كشمير به افغانستان رفت و آنجا با رهبران و سران گروههاي مبارز به گفت و گو نشست.به آنان توصيه كرد وحدت و يكپارچگي خود را حفظ كنند.به آنان گفت:«من احساس مي كنم اگر به ديدار شما برادران مجاهد و مبارز افغان كه عليه استكبار شوروي مي جنگيد نمي آمدم، سفرم به پاكستان بيهوده مي شد».سيد عباس براي رفتن به افغانستان از همان راهي رفت كه مجاهدان افغاني مي رفتند.زماني كه وارد مرز افغانستان شد نماز شكر به جاي آورد. از قبور شهداي افغانستان و نيز از برخي پايگاههاي مجاهدان ديدن كرد، و توانست روحيه جهاد و سلوك الي الله و پيمودن راه حق را به آنان تاكيد نمايد.در حالي كه قلبش از غم و اندوه ايتام و بيوه زنان افغاني دردمند بود، خاك افغانستان را ترك كرد.
سيد شهداي مقاومت
اين رؤياي شهادت است، رؤياي عابدي در محراب شهادت كه روز و شب خود را مي شمارد.شب هايي كه براي دستيابي به شهادت، به عبادت و راز و نياز مي گذراند، تا شايد خداوند سبحان او را به تاج شهادت مفتخر سازد.او اطمينان كامل داشت كه صلح بر اين سرزمين رنج ديده سايه خواهد افكند.و آن روز دور نيست.هر شهيدي كه در راه اين امت بر زمين مي افتد با خون خود سطري به كتاب آزادي مي افزايد.هر قطره خوني كه زمين جنوب را آبياري مي كند، طهارت و آزادي را براي امت اسلامي به ارمغان مي آورد. امتي بزرگ كه با قيام امام خميني(ره)و هزاران شهيد انقلاب در ايران و افغانستان و فلسطين و لبنان و ساير سرزمين هاي اسلام لباس ذلت و خواري را از خود دور ساخته است.لذا به عنوان يك امت اسلامي بايد بيش از ديگران به خون شهدا و فداكاري هاي آنان احترام گذاشت.تفاوت ميان ملتي كه ذلت و خواري را پذيرفت و ملتي كه راه هاي استقلال و پيروزي و سربلندي را پيمود بسيار است. تفاوت معنوي كه از شعور و آگاهي و شناخت مفهوم زندگي نشأت گرفته است. زندگي كه در ميان پاره هاي اجساد طاهر شهدا ديده مي شود و زندگي افقي و يكنواختي كه در اشخاص بي تفاوت و ناآگاه و نادان ديده مي شود.
به اين ترتيب مردمي كه طالب شهادت هستند لاجرم پيروز و عزيز هستند و اين مردم ما در ايران و لبنان و فلسطين با صداي بلند به مستكبران جهان مي گويند: پشتيباني خودتان را بر سنگ استضعاف ما بزنيد به اذن خدا شاخه هاي تان خواهد شكست و ما باقي خواهيم ماند.آرمان شهيد سيد عباس نسبت به شهادت همه وجود او را فرا گرفته بود و شهدا يادگاران خاطرات او بودند كه هر صبح و شام آنها را ياد مي كرد.هميشه براي شان دعا مي كرد كه منزل گاهشان بهشت باشد. هميشه با غبطه و حسرت از آنها ياد مي كرد و مي گفت:«آنان در رسيدن به كرامت از ما پيشي گرفتند».او شهداي عمليات ميدون و الخزان و الحقبان را ستارگاني توصيف مي كرد كه شب هاي تيره ما را نوراني ساخته اند.افق روشن عزت و كرامت مردمان ترسيم كرده اند.
سالگرد شهادت شيخ راغب حرب
شانزدهم فوريه هر سال تاريخي است كه تاريخ ديگري را در دل دارد و يك برهه زماني است كه روزهاي خوش و ناخوش را با هم يكجا جمع مي كند.تاريخ 16 فوريه 1984 و 16 فوريه 1992، فاصله اي بين دو مرحله شهادت.مرحله شهادت شيخ راغب حرب شيخ الشهداي مقاومت اسلامي و مرحله شهادت دبير كل حزب الله سيد عباس موسوي سيد شهداي مقاومت اسلامي.ولي صبح يك شنبه 16 فوريه 1992 اين روز با ديگر روزها فرق مي كرد، چرا كه درخت مقاومتي كه شيخ الشهدا با شهادت خود آن را آبياري كرده بود اينك به شجره طيبه اي تبديل شده كه پايه آن ثابت و شاخ و برگش آسمان را فرا گرفته بود.ميوه آن هر لحظه در دسترس بود و خداوند افزون مي كند، براي هر كس كه بخواهد.پس از شهادت شهيد حرب، حزب الله براي بار دوم دبير كل خود را انتخاب كرد و اين انتخاب اين بار محكم تر صورت گرفت.طي اين هشت سال همه چيز به خوبي پيش مي رفت و كساني كه مي خواستند نور خدا را با دهانشان خاموش كنند، خداوند نور بصيرت آنان را خاموش كرد تا نور خود را بگستراند گرچه كافران نخواهند و به اين ترتيب شهيد سيد عباس امانت را به دوش كشيد و مقاومت را طي اين هشت سال در چشم اشغالگر كور اسرائيل در جنوب لبنان و حتي در مسافت كمي از روستاي جبشيت اداره كرد.و با اين وجود حزب الله اصرار داشت كه مراسم سالگرد شيخ راغب حرب در فاصله چند متري از مرقد شيخ راغب حرب برگزار شود و خود شهيد اصرار داشت در آن مراسم شركت كند و چرا نه؟
در حالي كه او خود را عادت داده بود كه در عمليات مقاومت اسلامي و در كنار نيروهاي مقاوم اسلامي در قلب مواضع اشغالگران حاضر باشد پس چگونه در روستاي جبشيت حاضر نشود، در حاليكه اين روستا قلب مقاومت و خواستگاه شيخ الشهداي آن بود؟
حضور سيد شهيد در اين مراسم يك حضور فردي نبود بلكه تمامي مردم طرفدار مقاومت اسلامي در آن حضور يافتند، بدون توجه به تهديد دشمن كه از زمين و آسمان ممكن بود بر سر آنان ببارد و آخرين اين تهديدها كمين شبانه اي بود كه در سر راه جبشيت-عدشيت ايجاد شده بود و قرار بود برخي رهبران حزب الله را بربايند، ولي مشيت الهي بر اين قرار گرفت كه تلاش دشمن به شكست بيانجامد.
ولي وضعيت امنيتي صبح روز بعد اين توطئه طبيعي يا عادي نبود، چه رژيم صهيونيستي تعدادي از روستاها جنوب لبنان و اردوگاههاي فلسطيني را بمباران كرد و هواپيماهاي دشمن در طول شب و روز در آسمان جنوب به پرواز درآمدند بطوريكه برخي فكر كردند كه اتفاق خاصي در شرف وقوع است، و درست است كه روستاهاي جنوب به پروازهاي روزانه جنگنده هاي دشمن عادت كرده بودند ولي در آن روز و شب پروازهاي دشمن به حداكثر رسيده بود، به طوريكه خواهد خواب شبانه را از آنها بگيرد...
به اين ترتيب سيد شهيد طي سخناني در آن مراسم خواستار حفاظت از مقاومت اسلامي شد و گفت:همه دنيا بدانند ما همچنانكه در مقاومت اشغال گري پيشتاز بوديم؛ در مقاومت در برابر بي توجهي و محروميت و استضعاف آن نيز پيشتاز خواهيم بود، و ما اين سخن را به صراحت در برابر دولت لبنان مي گوييم:اگر به مسئوليت خود در برابر مناطق مستضعف و به ويژه منطقه جبل عامل عمل نكنيد ما با كمك اين مردم اين مسئوليت را به عهده خواهيم گرفت، زيرا اين دوره دوره ملتها است و نه دولتها و ما با كمك مردمي كه در 17 مارس اسرائيل را با ذلت از لبنان خارج كردند اين مسئوليت را به عهده خواهيم گرفت و پرچم جهاد و مقابله را بلند خواهيم كرد تا زماني كه اين دولت را ساقط كنيم و هر چه مي خواهد بشود مهم نيست، زيرا كرامت ما فوق همه كرامتها و عزت ما فوق همه عزت ها است.
در مسير شهادت
مراسم سالگرد شيخ الشهدا به پايان رسيد، در حاليكه هواپيماهاي دشمن همچنان در آسمان پرواز مي كردند، و مردم حاضر در پايان مراسم به جاي اينكه پراكنده شوند برعكس در اطراف دبير كل حزب الله شهيد سيد عباس حلقه زدند.سعي داشتند با او دست بدهند و يا اين كه او را از نزديك ببينند.چرا كه او مردم را عادت داده بود يكي از آنها و در ميان آنها باشد.او تنها كسي بود كه به شكايت ها و دردهاي مردم گوش مي داد، به ويژه شكايت آنها را در مسائل كشاورزي و مشكلات فروش محصولات كشاورزي و خودداري دولت از خريد برگه هاي توتون و حتي اگر بخواهد آنها را خريداري كند، به قيمت خيلي ارزان خريداري مي كرد.اين برخورد براي كشاورزان جنوب زيان بخش بود.اين مهمترين خواسته مردم جنوب از دبير كل حزب الله در حركت خود از حسينيه جبشيت تا گلزار شهداي اين شهر بود.سيد همراه مردم مزار شيخ راغب حرب و قبور ساير شهداي مقاومت را زيارت كرد.و فاتحه خواند.با دست راست غبار مزار او را شستشو داد، و سپس غبار آن به صورت خود ماليد.
از گلزار شهدا به منزل شيخ الشهداي مقاومت رفت و ناهار را با خانواده شهدا تناول كرد.پس از آن به سوي روستاي كوثريه السياد حركت كرد.زماني كه مي خواست به اتفاق همراهانش عازم روستاي تفاحتا بشود، سه فروند هلي كوپتر دشمن به تعقيب كاروان دبير كل حزب پرداختند.
شهادت سيد عباس موسوي
يكي از رزمندگان مقاومت كه از سيد عباس حفاظت مي كرد بيدرنگ به وضعيت خطرناك ناشي از پرواز هلي كوپترهاي اسرائيل پي مي برد.مراتب نگراني خود را به سيد گوشزد مي كند، ولي شهيد با اطمينان به نفس به او مي گويد:«آيا از مرگ مي ترسيد؟ كسي كه خواهان شهادت است از مرگ نمي هراسد؟ هر چند كه لحظه مرگ به او نزديك شده باشد.»در آن لحظه راننده خودروي رانج روفر حامل محافظان سيد سعي داشت خودروي سيد را پوشش دهد.محافظان از خودرو پياده مي شوند و در كنار جاده سنگر مي گيرند.با سلاحهاي خودكار خود به سوي هلي كوپترهاي اسرائيلي شليك كردند.اما ناگهان سخن سيد با صداي انفجار مهيبي قطع مي شود.يك فروند هلي كوپتر دشمن كه موشك هاي حرارتي سوزنده حمل مي كرد، به طرف خودروي حامل سيد پرتاب مي كند، كه به عقب خودرو اصابت مي كند.در همان حال هلي كوپتر دوم خودروهاي كاروان را هدف قرار مي دهد.چند تن از محافظان زخمي مي شوند.هلي كوپتر سوم خودروهاي كاروان را تعقيب مي كند و به هيچ خودروي شخصي اجازه نمي دهد به خودروهاي كاروان نزديك شود.
در اين لحظه يك خودروي شخصي كه به طور اتفاقي نزديك كاروان در حال حركت بود مورد اصابت موشك قرار مي گيرد. سرنشينان آن قبل از اينكه خودروي شان مورد اصابت قرار گيرد، از آن پياده شده بودند.اين حمله جنايت كارانه نشان داد كه هلي كوپترهاي دشمن از چند محور مسير كاروان را تعقيب مي كردند.سعي داشتند همه خودروهاي كاروان را كه احتمال دارد سيد سرنشين يكي از آنها باشد هدف قرار دهند.عمليات حدود ده دقيقه ادامه يافت. در اين لحظه راننده يك خودرو شخصي كه هلي كوپترهاي در حال پرواز در آسمان را مشاهده كرده بود، با سرعت خود را به محل حادثه مي رساند، تا از ماجرا باخبر شود و مجروحان احتمالي را از صحنه خارج سازد.اين خودرو توسط هلي كوپتر سوم كه اوضاع روي زمين را زير نظر داشت مورد اصابت قرار مي گيرد، و راننده و يكي از مجروحان داخل آن به شهادت مي رسند.هلي كوپترهاي اسرائيلي در پايان اين مأموريت و پس از اين كه مطمئن شدند همه خودروهاي كاروان را هدف قرار داده اند به طرف سرزمين هاي اشغالي فلسطين بازگشتند. آنگاه اهالي روستاهاي منطقه به سرعت خود را به محل حادثه رساندند و با خودروهاي شخصي خود شهدا و مجروحان را از ميان دود غليظي كه آسمان منطقه را پوشانده بود خارج نموده و به بيمارستان منتقل كردند.
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره 40
نظر شما