دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۲۲

قبل از عمليات بيت المقدس، به اردوگاه انرژي اتمي در جاده اهواز- آبادان براي ديدن رضا رفتم. او با وجودي كه فرمانده گردان بود، يك لحظه آرام و قرار نداشت و به رزمنده ها در زدن چادر و ديگر كارها كمك مي كرد. تعجب كردم كه چگونه فرمانده گرداني است كه نمي شود بين او و نيروهايش تفاوتي قايل شد؟
بعد از عمليات بيت المقدس، وقتي رزمندگان اسلام عازم لبنان بودند، براي خداحافظي نزد شهيد چراغي رفتند. رضا بعد از خداحافظي آنها، شروع به گريه كرد، چون پاي او در گچ بود و نمي توانست همراه دوستانش به لبنان برود.

رواي: صفي الله چراغي، برادر شهيد رضا چراغي
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده