سه‌شنبه, ۰۷ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۲۲:۰۶
در مقاله اي كه در پي مي آيد، مي كوشيم به مهم ترين آثار و نويسندگان آلماني كه به جنگ و ايثار و مقاومت در جنگ پرداخته اند، اشاره كنيم. اما پيش از هر چيز ذكر چند نكته بايسته است. در اين مقاله ما فداكاري و مقاومت را در حوزه جنگ مد نظر داريم. از سوي ديگر، مي دانيم كه ايثار و مقاومت بار معنايي ويژه اي براي ما ايرانيان دارد و ما معمولاُ اين مضامين را پديده هايي با انگيزه هاي مذهبي مي دانيم. اما طبيعي است كه در مورد نمونه اي مانند آلمان، مفاهيمي ازاين دست را عام تر درنظر گرفته ايم و مرادمان هرگونه فداكاري و مقاومت در راه باورهاي اخلاقي، آزادي خواهانه يا حتي ميهن پرستانه بوده است.

در مقاله اي كه در پي مي آيد، مي كوشيم به مهم ترين آثار و نويسندگان آلماني كه به جنگ و ايثار و مقاومت در جنگ پرداخته اند، اشاره كنيم. اما پيش از هر چيز ذكر چند نكته بايسته است. در اين مقاله ما فداكاري و مقاومت را در حوزه جنگ مد نظر داريم. از سوي ديگر، مي دانيم كه ايثار و مقاومت بار معنايي ويژه اي براي ما ايرانيان دارد و ما معمولاُ اين مضامين را پديده هايي با انگيزه هاي مذهبي مي دانيم. اما طبيعي است كه در مورد نمونه اي مانند آلمان، مفاهيمي ازاين دست را عام تر درنظر گرفته ايم و مرادمان هرگونه فداكاري و مقاومت در راه باورهاي اخلاقي، آزادي خواهانه يا حتي ميهن پرستانه بوده است.

1. پيش درآمد به باور يكي از جامعه شناسان، بيش از يك چهارم تاريخ آلمان در جنگ گذشته است. اگر از لحاظ كيفي نيز نگاه كنيم، آلمان نقشي اساسي در بزرگ ترين جنگ هاي جهان داشته و بيشترين پيامدهاي اين جنگ ها نيز دامنگير اين كشور بوده است. از اين رو، طبيعي است كه جنگ و پديده هاي مرتبط به آن ازجمله ايثار، فداكاري، مقاومت و... نيز از مضامين مهم در تاريخ ادبيات اين كشور باشد. در مقاله اي كه در پي مي آيد، مي كوشيم به مهم ترين آثار و نويسندگان آلماني كه به جنگ و ايثار و مقاومت در جنگ پرداخته اند، اشاره كنيم. اما پيش از هر چيز ذكر چند نكته بايسته است. در اين مقاله ما فداكاري و مقاومت را در حوزه جنگ مد نظر داريم. از سوي ديگر، مي دانيم كه ايثار و مقاومت بار معنايي ويژه اي براي ما ايرانيان دارد و ما معمولاُ اين مضامين را پديده هايي با انگيزه هاي مذهبي مي دانيم. اما طبيعي است كه در مورد نمونه اي مانند آلمان، مفاهيمي ازاين دست را عام تر درنظر گرفته ايم و مرادمان هرگونه فداكاري و مقاومت در راه باورهاي اخلاقي، آزادي خواهانه يا حتي ميهن پرستانه بوده است. نكته مهم تر آنكه ما مي دانيم در برهه مهمي از تاريخ آلمان(1933-1945) دو نوع ادبيات آلماني وجود داشته است: ادبيات دولتي ناسيونال سوسياليستي و ادبيات در تبعيدِ آزادي خواهان ضدنازي! طبيعي است كه درهر دو نوع ادبيات، آثاري با مضمون فداكاري، مقاومت و حتي دعوت به شهادت ـ ولو نه به معناي مذهبي اش ـ به چشم مي خورد.با اين تفاوت كه ادبيات ناسيونال سوسياليستي مشوق فداكاري و مرگ در راه آرمآن هاي نژادي و ايدئولوژيكي خود بود و ادبيات در تبعيد آلمان مقاومت و فداكاري در راه آزادي و رهايي از يوغ نازيسم را تبليغ مي كرد. ما به دو دليل به آثاري از جنس دسته اخير خواهيم پرداخت، يعني آثاري كه مقاومت را با انگيزه هاي اخلاقي و انساني و آزادي خواهانه مطرح كرده اند. و اما آن دو دليل: نخست اين كه آثار ادبيات ناسيونال سوسياليستي فاقد ارزش كافي ادبي اند و ادبيت آن ها زير پرسش است. و دوم اين كه درواقع از مفاهيم ايثار و مقاومت در اين آثار سوءاستفاده شده است و آنچه تبليغ مي شود، براستي ادبيات مقاومت نيست، بلكه ادبياتي تهاجمي، شعاري، سطحي و مبتذلي است براي تحميق خوانندگانش تا جان و مال بر سر حاكميتي استبدادي ببازند. به اين دليل اصولا ادبيات جنگ خواهانه ناسيونال سوسياليستي از بحث ما كنار گذاشته شده است. در بخش پاياني نگاهي خواهيم داشت به بخش ويژه اي از ادبيات جنگي كشورمان، يعني دفاع شهري. و در حكم نمونه به رمآن هايي كه به مقاومت شهرهايي چون خرمشهر، آبادان و اهواز پرداخته اند، اشاره خواهيم كرد. و سرانجام اين دو نوع ادبيات ـ ادبيات مقاومت در آلمان و ادبيات دفاع مقدس در ايران ـ را با هم خواهيم سنجيد. 2. درآمد: هنگامي كه نخسيتن جنگ جهاني درگرفت، كمتر نويسنده اي در آلمان از ملي گرايي افراطي در امان مانده بود. همگان را جنون ميهن پرستي فراگرفته بود، حتي نويسنده اي چون توماس مان كه بعدها از طرفداران پروپاقرص دموكراسي شد، نوشته هايي در دفاع از جنگ نوشت. تنها چند تني از جنون مقدس انگاري جنگ در امان مانده بودند كه پس از پايان جنگ توانستند آثارشان را كه مايه هاي ضدجنگ داشت، به چاپ برسانند. از اين جمله بايد اشتفان تسوايگ، هرمان هسه، فرانتس ماسرئل، آنته و ليون فويشت وانگر را نام برد. فويشت وانگر، پيش از پايان جنگ، نمايشنامه اسيران جنگي را نوشته بود كه انتشار آن تا پايان جنگ ممنوع بود. اما همين اثر يكي از نخستين آثار ادبي ـ و بنا به قولي نخستين اثر ادبي ـ آلمان است كه پس ازجنگ در فرانسه منتشر مي شود. او پيش از اين اثر نيز در سال 1915 آواز مردگان را نوشته بود كه آن نيز محتوايي ضدجنگ داشت. پس از نخستين جنگ جهاني، سياست زدگي فضاي ادبي آلمان را فرامي گيرد و حتي رمانتيك ترين نويسندگان به مضامين سياسي مي پردازند. فويشت وانگر نيز در رمان توماس وندت حكايت ايام پرآشوب و سياست زده پس از نخستين جنگ جهاني را بازگو مي كند. ايام غمباري كه نويسنده اي به نام كورت آيزنر رهبر شوراي كارگران، دهقانان و سربازان جمهوري دموكراتيك باواريا مي شود و اندكي بعد در جريانات سياسي جان مي بازد. فويشت وانگر از همين ايام به بعد تصميم مي گيرد ادبيات را همچون سلاحي عليه قدرت و استبداد و به طرفداري از انسان گرايي به كار برد. او پي در پي رمآن هاي زوس يهودي، شاهزاده زشت رو و توفيق و در سال 1923 نمايشنامه جزاير نفت را مي نويسد. فويشت وانگر كه درآغاز نويسنده اي غيرسياسي بود، تحت تأثير هاينريش مان، آلفرد دوبلين و بويژه برتولت برشت به سوي ادبياتي متعهد سوق داده مي شود. نويسنده ايده آليست تحت تأثير نويسنده اي سياسي آثاري با مضمون فداكاري و ايثار اجتماعي – سياسي مي نويسد. با اين حال، تفاوت هايي در نگاه و جهان بيني دو نويسنده وجود دارد؛ فويشت وانگر طرفدار ايده آليسم روشنگرانه است و برشت طرفدار انديشه چپ! فويشت وانگر حتي پيش از آن كه نازي ها به قدرت برسند، خطر را احساس مي كند و در آثارش مردم را به پايداري و مقاومت دربرابر نازيسم فرامي خواند. او در فاصله سال هاي 1930-1927 رمان توفيق: سه سال تاريخ يك ايالت را مي نويسد كه جزو نخستين رمآن هاي ضدهيتلري است. از همين رو، وقتي نازي ها به قدرت مي رسند، او ديگر نمي تواند از سفر خود به وطن بازگردد و از اين پس دوران تبعيد او آغاز مي شود. بزودي برشت، آرنولد تسوايگ، آلفرد كر، ارنست تولر، هرمان كستن، هاينريش مان، اروين پيسكاتور، فرانتس ورفل و توماس مان به او مي پيوندند. او نخستين رمان ضدهيتلري دوره مهاجرت خود را در سال 1933 مي نويسد: خواهر و برادر اپرمان! او مي خواهد با اين آثار مردم را عليه نازيسم برانگيزد. او در 1935 تا 1939 كتاب درتبعيد را مي نويسد. فويشت وانگر سه كتاب توفيق، خواهر و برادر اپرمان و درتبعيد را يك حلقه مي خواند و مي خواهد جلد چهارمي با نام بازگشت بنويسد، اما افسوس كه او هرگز از تبعيد بازنمي گردد. پس از نگارش درتبعيد،جنگ دوم جهاني درمي گيرد. او بي درنگ كتاب شيطان در فرانسه را مي نويسد و سپس با اجازه برشت براساس نمايشنامه داستان سيمون ماشار، رمان سيمون را به رشته تحرير درمي آورد. او در چند اثر بعدي خود نيز خوانندگانش را به مقاومت عليه نازيسم فرامي خواند. از ديگر نويسندگاني كه پس از نخسيتن جنگ جهاني، آثاري درزمينه ايثار و فداكاري خلق مي كنند، بايد از فرانتس ورفل و بويژه رمان بزرگ او چهل روز موسي داغ نام برد. اين اثر در سال 1929 در طول اقامت ورفل در دمشق طرح ريزي شد. او كه شاهد منظره دلخراش آوارگان ارمني بود، تصميم مي گيرد خاطره سرنوشت حيرت انگيز ملت ارمني را زنده كند. او در رمان خود به اين ماجراي تاريخي مي پردازد كه چگونه گروهي از روستاييان ارمني كه در دامنه هاي كوه موسي داغ گرد هم آمده اند، زير بار تبعيد نمي روند و به بالاي كوه پناه مي برند و در آنجا بيش از يك ماه در برابر حملات پياپي سپاهيان عثماني مقاومت مي كنند. اين اثر كه يكي از بهترين نمونه هاي ادبيات مقاومت است، اندكي پيش از به قدرت رسيدن نازي ها به چاپ مي رسد. و آدمي با خواندن آن بي اختيار گمان مي كند با گونه اي پيشگويي هولوكاست روبروست. جاي شگفت نبود كه ورفل نيز از جمله تبعيدياني باشد كه از آلمان گريختند و در غربت جان باختند. يكي از معاصران ورفل، هاينريش مان بود كه در آغاز نخستين جنگ جهاني به مخالفت با ميليتاريسم كشورش برخاست و پس از آن نيز از مبارزان ضدنازي شد. او در رمان خود زيردست و در برخي از داستآن هاي كوتاهش به نقد قدرت و دعوت به قيام عليه استبداد مي پردازد، اما شهرت او تحت الشعاع آوازه برادرش توماس مان قرار مي گيرد. توماس مان كه در نخستين جنگ جهاني با انگيزه هاي ميهن پرستانه آثاري در دفاع از جنگ طلبي كشورش منتشر كرده بود، پس از جنگ تغيير عقيده مي دهد و از مدافعان دموكراسي مي شود. او در آثاري همچون ماريو و جادوگر به گونه اي پيشگويانه به خطر نازيسم اشاره مي كند و در عين حال به ملت آلمان پيام مقاومت و فداكاري در راه فرهنگ و آزادي مي دهد. او نيز مانند فويشت وانگر با به قدرت رسيدن نازي ها،از بازگشت به وطن اجتناب مي ورزد و در راديوهاي متفقين، آلمانيان را به مبارزه عليه نازيسم تشويق مي كند. او در رمان اعترافات فليكس كرول شياد و نيز دكتر فاوست نقد و مبارزه خود را عليه نازيسم ادامه مي دهد. هرچند آثار توماس مان از جنبه ادبي بي همتا و بي رقيب است، اما نوشته هاي اريش ماريا رمارك بيش از هر نويسنده اي نازي ها را به خشم آورد. ماريا رمارك كه به عنوان يك سرباز در جنگ جهاني اول شركت كرده بود، پس از جنگ با نوشتن در غرب خبري نيست، رمان راه بازگشت را مي آفريند. اما با به قدرت رسيدن نازي ها آثار او توقيف مي شود. رمارك خارج از آلمان به نگارش آثارش عليه نازيسم ادامه مي دهد تا جايي كه شايد بتوان گفت رمارك بهترين نويسنده جنگ آلمان مي گردد. با خواندن آثار رمارك، انسان حس مي كند در جبهه جنگ حضور دارد و شاهد جزء به جزء فضاي جنگي است. رمارك به استادي آشكار مي كند كه در چگونه عده اي جنگ نديده از شجاع و فداكاري سربازان درگير جنگ سوءاستفاده مي كنند و با سرودها و مارش هاي نظامي جوانان را به جان باختن در راه قدرت خواهي سران حكومت وامي دارند. اما همين نويسنده كه به ايثار و فداكاري كوركورانه و مرگ عبث در راه كشورگشايي خرده مي گيرد، در رمآن هاي ديگرش مانند وقتي براي زندگي، وقتي براي مرگ و نمايشنامه آخرين ايستگاه به تبليغ ايستادگي و ايثار دربرابر ديكتاتوري نازي و كمونيستي مي پردازد. اما مشهورترين اديب سياسي آلمان در اين دوره بي شك برتولت برشت است كه براي خلق آثار خود گوشه چشمي نيز به ادبيات مقاومت روسيه دارد. جالب اين كه برشت نوجواني كه در دبيرستان و در درس انشاي خود «جانبازي در راه وطن" را تبليغ مبتذلي دانسته و در شعري به نام حكايت سرباز شهيد به تمسخر فداكاري هاي هموطنان خود در دوره جنگ جهاني اول پرداخته بود، با فرارسيدن حكومت نازي ها از نام آورترين مبلغان فداكاري و ايثار و مقاومت، اما عليه نازيسم مي شود. لحن انتقادي او در آثاري چون كله گردها و كله تيزها، ترس و نكبت رايش سوم و تفنگ هاي خانم كارار شدت مي گيرد. برشت در تفنگ هاي خانم كارار به ماجراي زني مي پردازد كه شوهرش در جنگ عليه فاشيست هاي اسپانيا كشته شده است. او حال مي خواهد به هر قيمتي كه شده فرزندان خود را از جنگ دور نگه دارد، اما هنگامي كه فاشيست ها يكي از فرزندان او را به شكل فجيعي به قتل مي رسانند، كارار تصميم خطرناكي مي گيرد. او تفنگ هايي را كه از زمان همسرش نزد او مخفي است، به مخالفان فاشيست ها مي دهد و خود نيز همدوش آنان به نبرد برمي خيزد. اينجاست كه آدم ياد اثر ماكسيم گوركي به نام مادر مي افتد. برشت آشكارا مي گويد كه برخي وقت ها نمي توان بي طرف بود و از جنگ و خطر و فداكاري پرهيز كرد، گاهي بايد به ايثار پرداخت. انديشه اي كه در روياهاي سيمون ماشار نيز آن را پي مي گيرد. در اين اثر، داستان دخترك فقير و ساده اي نقل مي شود كه هنگام اشغال فرانسه به دست نازي ها، صداي فرشته اي را مي شنود و خود را ژاندارك زمان مي پندارد و براي رهايي فرانسه مبارزه مي كند. آنا زگرس كه نويسنده اي سياسي بود و بعدها رئيس انجمن نويسندگان آلمان شرقي شد، در آثاري چون خرابكاران، مرده ها جوان مي مانند، تصميم، اعتماد، همرزمان و... از فداكاري و مقاومت مبارزان عليه فاشيسم ستايش مي كند. اما زماني كه از نويسندگان سياسي به اصطلاح متعهد سخن مي گوييم، ناچار بايد به مانس اشپربر نيز جايگاه درخوري اختصاص دهيم. اشپربر ازجمله نويسندگان چپي بود كه آرام آرام نسبت به باورهاي سياسي خود شك ورزيد و از اردوگاه كمونيسم خارج شد، اما همواره تعهد و مبارزه و فداكاري در راه انسانيت و آزادي را ستود. او چه در آثار تحليلي و روانشناختي – جامعه شناختي خود، چه در مصاحبه ها و آثار سياسي خود و چه در رمآن هايش ازجمله قطره اشكي در اقيانوس به نقد استبداد و تبليغ آزاديخواهي پرداخت و بويژه در رمان خود مردان و زنان فراواني را به تصوير كشيد كه در راه آزادي جان باختند. پس از اشپربر نوبت به پتر وايس مي رسد كه او نيز بركنار از تأثير برشت نبود. وايس در آثار خود مقاومت و مبارزات مردم روسيه، آلمان، ويتنام، آنگولا و... را دربرابر متجاوزان به آزادي مي ستايد و ارجمند مي شمارد. هاينريش بل، معروف ترين نويسنده آلماني زبان معاصر نيز كه در سال هاي 45-1939 در مقام سربازي ساده در جبهه هاي جنگ شركت كرده بود، تجربياتي از سرگذراند كه از او يك ضدجنگ ساخت. گرچه شهرت بل بيشتر به سبب آثار متأخر اوست كه به نقد اجتماعي از جامعه معاصر آلمان پرداخته، اما او بيشتر در آثار نخستين خود به توصيف مقاومت و فداكاري مردمان عادي در جنگ مي پردازد. البته او نيز مانند بيشتر نويسندگان هموطن خود بر تفاوت ايثاري راستين در راه انسانيت و اخلاق و از سويي ديگر مرگ هاي تراژيكي كه بر اثر حقه بازي هاي سياسي رخ داد، تفاوت قائل مي شود و مي كوشد تفاوت اين دو نوع ايثار و فداكاري را كه يكي به فاجعه ختم مي شود و ديگري به زندگي ديگر انسانها ياري مي رساند در آثارش تبيين كند. پيش از هاينريش بل، نويسنده ديگري به نام ولفگانگ بورشرت نيز كوشيده بود اين مهم را محقق سازد. بورشرت هرچند نويسنده توانايي بود، اما مرگ زودرس او را مهلت نداد تا هاينريش بل را جلو زند. او نيز در آثارش داستان تراژيك انسانهايي را به تصوير مي كشد كه گاه در راه درست ايثار كردند و جان باختند و گاه بيهوه و احمقانه. او در برخي از داستآن هاي كوتاه جلوه هاي زيبايي از ايثارهاي انساني را ترسيم مي كند كه گرچه در فضاي جنگي رخ مي دهند، اما الزاما ايثاري جنگي نيستند. اكنون ديگر نوبت به گونتر گراس مي رسد كه پس از هاينريش بل، وارث تاج و تخت ادبيات آلماني شمرده مي شود. گراس كه با رمان طبل حلبي خود الگويي براي ادبيات آلماني به شمار مي رفت، از سربازان دوره جنگ بود كه تجربه اسارت را نيز يدك مي كشيد. گراس كه شخصيتي سياسي و جنجالي داشت ـ و دارد ـ در آثار خود نه تنها به نقد قدرت پرداخته، بلكه خوانندگان را نيز به مقابله و پايداري عليه آن فراخوانده است. در آثاري همچون موش و گربه، آواي وزغ، موش صحرايي، پهنه فراخ، قرن من و... مي توان نمونه هاي فراواني از تعهد سياسي نويسنده و دعوت او به آرمآن هاي سياسي يا اخلاقي سراغ گرفت كه ازجمله آن ها پايداري عليه زور و ستم است. پس از گونتر گراس بي شك نامدارترين نويسنده آلماني زبان زيگفريد لنتس است. زيگفريد لنتس كه با رمان ساعت درس آلماني به اوج رسيد(و در آن مي توان مضمون مورد نظر ما را نيز يافت) در اصل با داستآن هاي كوتاهش شهره است. او در يكي از داستآن هاي كوتاهش از كشوري سخن مي گويد كه دولت آن در مظان اتهام ديكتاتوري است. دولت براي رفع شبهه گروهي از روزنامه نگاران كشورهاي ديگر را براي بازديد از كشور دعوت كرده است. راوي داستان روزنامه نگاري است كه در جريان ديدارش از كشور مورد نظر با پيرمردي ظاهرا طرفدار حكومت روبرو مي شود كه يكي از دندآن هاي نيش او شكسته است. پيرمرد دائم درباره اصلاحات دولت سخن مي گويد، اما هنگام خداحافظي وقتي كه با راوي دست مي دهد، پنهاني تكه كاغذي را در دست راوي مي نهد كه حاوي دندان شكسته اوست. مارتين والزر نويسنده همدوره لنتس، به شكل وارونه مسئله تعهد و مقاومت را در آثارش منعكس مي كند، به اين معنا كه تصويرگر فرجامي مي شود كه بر اثر فقدان مقاومت و فداكاري رخ مي دهد. او در قوي سياه نشان مي دهد كه چگونه يك نسل مي بايد تاوان بي تعهدي و عدم مقاومت پدران خود را پس دهد. هانس ماگنوس انتسنزبرگر نيز هرچند بيشتر به عنوان شاعر شناخته شده است، اما صاحب آثاري داستاني نيز شمرده مي شود. او را شاعري اجتماعي مي شناسند. او همراه اريش فريد بدل به وجدان جامعه معاصر شد و خطرات نوزايي فاشيسم و پديده ويتنام را گوشزد كرد. اما اگر بخواهيم به داستان نويسان مهم نيز بپردازيم، پس از بورشرت و آناني كه نام برديم، مي بايد از هانس بندر بنويسيم. او كه متولد 1919 است، در جنگ جهاني دوم شركت داشت و بسياري از داستآن هايش درباره اين جنگ شمرده مي شود. آثار او نيز عليه جنگ و ترسيم كننده مقاومت مردم مناطق اشغالي عليه نيروهاي نازي است. لوئيزه رينزر نيز كه مدتي به زندان نازي ها افتاد، از داستان نويساني است كه در داستآن هايش به فجايع جنگ و فداكاري مردم در شرايط جنگي پرداخته است. گرترود كلوگه در رمان شجاعت هاي فراموش شده با شيوه اي مدرن به ستمگري هاي نازي ها و پايداري و مقاومت قربانيان آنان مي پردازد. او نيز مانند آرتور كوستلر، پل سزان، مانس اشپربر و... جزو نويسندگاني بود كه به جريان سياسي چپ وفادار بودند، اما دريافتند كه به آرمآن هاي آنان خيانت شده است. ده گانه هاي كلوگه به نوعي نقد تاريخ اجتماعي آلمان را تشكيل مي دهد. نويسندگان كم نام تري نيز به نقد دوران نازيسم و ايستادگي دربرابر ظلم پرداختند، ازجمله هانس ولفگانگ كخ با رمان مي توان فراموش كرد؟، كته رشايس با رمان لنا و ماجراي جنگ و داستان ده ما، تئودور پلي ئير با آثارش درباره بازداشتگاه هاي نازي ها، و نويسندگاني ديگر همچون ورنر برگنروئن، گرترود فونله فورت، ادتسارد شاپر، شتفان آندرس، آلبرت گس، كورت توخلسكي، يوهانس بوبرفسكي، اينگبورگ باخمان، هاينار كيپفارت، ولفگانگ هيلدزهايمر، هوبرت فيشته، ولف ديتريش شنوره، ارنست شابل، هانس مايري، يوهانس ر. بشر، كريستا ولف و بسياري ديگر آثاري نگاشتند كه در آن ها به مقوله مقاومت و فداكاري از زاويه هاي گوناگون اشاره شده بود. گويي فاجعه جنگ و جنايات نازي ها و تشريك مساعي اغلب آلماني ها منجر به ايجاد گونه اي عذاب وجدان در نويسندگان آلماني شده بود. ادبيات معاصر آلمان پس از جنگ كوشيده است با شرح جنايات نسل هاي گذشته و فداكاري هاي قربانيان و لزوم ايثار نسل حاضر و آينده، به نحوي از انحاء از گذشته عبرت گيرد و تبري جويد. تاريخ آلمان، نويسندگان خود را واداشته بود تا به مضموني بپردازند كه در عالم واقع از آن غفلت ورزيده و تاوان سنگيني براي اين غفلت خود پرداخته بودند: ايثار و فداكاري و مقاومت عليه استبداد! اما به رغم فهرست مطولي كه ما از ادبيات مقاومت در آلمان به دست داديم، چرا اين ادبيات در سقوط نازيسم چندان مؤثر نبود؟ نخست آنكه اين آثار اغلب در تبعيد و يا حتي پس از جنگ نوشته شدند و مردم آلمان در دوره نازيسم به آن ها دسترسي نيافتند. ديگر اينكه از ياد نبريم نازي ها با داشتن امكاناتي صدها و هزاران برابر بيش از نويسندگان مخالف آلماني، با خلق ادبياتي تبليغي و تحميقي آلمان را بمباران كرده بودند. متأسفانه دعوت روشنفكران به ايثار و فداكاري عليه نازيسم قدري دير يعني پس از سقوط نازيسم طرح شد و قدري دير به گوش مردم رسيد. عذاب وجدان همگاني در آلمان نيز به همين دليل رخ داد. بيان ادبي اين موضوع را در بسياري از رمآن هاي آلماني نيز مي توان يافت، ازجمله در رماني از الياس كانه تي به نام اغوا مي بينيم روشنفكر سرشناسي به دست خدمتكار خود فريب مي خورد. خدمتكار بدنهاد ابتدا اين روشنفكر بي خبر از جامعه و دنيا را كه در كتابخانه بزرگش تنها زندگي مي كند، ناچار با ازدواج با خود مي كند، سپس قدم به قدم اتاق هاي خانه را از او مي گيرد و وي در كتابخانه حبس مي شود. سپس نوبت واداشتن او به نوشتن وصيتنامه اي به سود خدمتكار است و سرانجام خدمتكار به دنبال دفترچه پس انداز مرد روشنفكر مي گردد و هنگامي كه مرد اعتراض مي كند، زن خدمتكار او را به شدت كتك زده و از خانه بيرون مي كند. اين رمان درواقع طعنه اي به روابط روشنفكران برج عاج نشين و ترسوي آلماني و نازيسم دارد. روشنفكراني كه به جاي مبارزه و مقاومت عليه نازيسم اجازه دادند اين پديده آرام آرام آلمان را غصب كند و آنان را به خاك سياه بنشاند. بيدرمان و آتش افروزان اثر ماكس فريش نيز انتقادي است از روحيه انفعال و تسليم و رضا. بيدرمان آدم زبوني است كه از مواجهه با واقعيات مي هراسد. او اجازه مي دهد دوآتش افروز در خانه اش ساكن شوند. به رغم اين كه دريافته است اينان همان كساني هستند كه خانه هاي مردم شهر را به آتش مي كشند. هنگامي كه آتش افروزان از او كبريتي براي به آتش كشيدن خانه اش مي خواهند، بيدرمان به جاي اعتراض يا حتي خبر دادن به پليس درواقع به آنان كمك مي كند. در اثر ديگر فريش به نام آندورا نيز بارديگر مضمون تجاوزكاري نازي ها و انفعال و گريز از ايثار مردم كه پيامدهاي فاجعه باري دارد، به شكلي تمثيلي بيان شده است. بيهوده نيست كه كارل ياسپرس، انديشمند بزرگ آلماني مي گويد :گناه ما اين بود كه وقتي نازي ها همسايگان و دوستان ما را از خانه هايشان بيرون كشيدند تا روانه اردوگاه كنند، بيرون نريختيم و از آنان نخواستيم كه همه ما را با خود ببرند. برشت نيز در قطعه شعري مردي را به تصوير مي كشد كه به دنبال نازي ها راه افتاده است و التماس مي كند كه كتاب هاي او را نيز براي سوزاندن ببرند، زيرا نازي ها كتاب هاي همسايگان را در گاري ها ريخته و براي آتش زدن مي برند، اما او را از ياد برده اند. و او نمي خواهد سرنوشتش را از همسايگانش جدا كند. به هر حال، اگر ملت آلمان و بيش از آن روشنفكران آلماني براي رفع فاجعه نازيسم قدري بيشتر مقاومت و ازخودگذشتگي به خرج داده بودند، ناچار نبودند به جاي پير خردمند از كودكان نابالغي به عنوان نماد آلمان در آثار ادبي خود استفاده كنند، كودكان نابالغي كه بايد بالغ شوند و بياموزند كه برعكس پدرانشان راه نجات آنان گاه نه در عافيت طلبي كه در فداكاري نهفته است. 3. نگاهي به ادبيات دفاع شهري ايران در برابر فهرست طويلي كه از رمآن هاي آلماني با مضمون مقاومت ارائه داديم، تنها نمونه هايي انگشت شمار را در ادبيات داستاني معاصر فارسي مي توانيم نام ببريم كه به چنين مضموني پرداخته باشند. مي دانيم تنها شهري كه در طول جنگ به تصرف كامل دشمن درآمد، خرمشهر بود و مي دانيم بيشترين رمان هاي مربوط به ادبيات دفاع شهري به خرمشهر اختصاص يافته است. هرچند كه در طول جنگ، شهرهاي بسياري در معرض هجوم و حمله دشمن قرار گرفتند، اما در قريب به اتفاق آثاري كه به جنگ هاي شهري پرداختند، نام خرمشهر بيشتر مطرح شد. خرمشهر به عنوان الگوي شهري مدافع يا به اصطلاح گونه اي آرمانشهر در ادبيات ما رخ نمود و شهرهاي ديگري چون اهواز و آبادان كمتر و يا بعدها مورد توجه قرارگرفتند. همچنين روايت سقوط خرمشهر به عنوان تلخ ترين حادثه كل جنگ تحميلي در اغلب رمآن ها و آثار داستاني دفاع مقدس به اشاره گذاشته شد. از اين سو نيز خبر آزادسازي خرمشهر به عنوان حماسي ترين رويداد تاريخ جنگ ايران و عراق در رمان ها و متون ادبي ما مطرح شد. حتي آنجايي كه ادبيات به حضور زنان در جنگ پرداخت، خواه و ناخواه نام خرمشهر به ميان آمد. تقريبا تمامي آثاري كه به حضور زنان در صحنه جنگ و بويژه به ياري رساني و امداد مي پردازند، با نام خرمشهر عجين شده است. شايد بدين دليل كه تنها شهر مقاومي كه زنان نيز در آن عليه تجاوز دشمن ايستادند، خرمشهر بود. نمونه بارز چنين رمان هايي را مي توان در جستجوي من نوشته منيژه جانقلي نام برد. به هر حال، با توجه به اهميت خرمشهر تقريبا در تمامي رمآن هاي جنگ تحميلي مي توان نامي از اين شهر را يافت. به عبارت ديگر، خرمشهر در اغلب آثار داستاني مربوط به جنگ يا مضمون اصلي و يا مضمون فرعي و پسزمينه قرار گرفته است. به رغم جايگاه ويژه خرمشهر در ادبيات دفاع شهري ما، در فهرستي كه كتابخانه جنگ حوزه هنري انقلاب اسلامي از آثار ادبيات دفاع مقدس با مضمون خرمشهر فراهم آورده، تنها نام شصت اثر به ثبت رسيده است. جالب تر آنكه با مطالعه دقيق تر اين شصت عنوان درمي يابيم بيشتر اين عناوين خاطره نگاري و يا متوني فاقد ارزش كافي ادبي به شمار مي روند. به عبارت ديگر، شايد بتوان تنها چهار يا پنج رمان با ارزش ادبي قابل قبول را در اين حوزه يافت. بر اين اساس، قابل پيش بيني است كه ما به مراتب كمتر مي توانيم آثاري را مرتبط با دفاع شهري در آبادان، اهواز و ديگر شهرهاي درگير جنگ بيابيم. به اين ترتيب، آثار ارزشمند ادبي ما درباره دفاع شهري شايد به ده عنوان نيز بالغ نشود. اما چرا و چگونه است كه به رغم هشت سال جنگ تحميلي آثار قابل قبول ما در حوزه دفاع شهري، چه از لحاظ كمي و چه كيفي قابل قياس با آثار داستاني ادبيات آلماني نيست؟ ما به اين پرسش در بخش بعدي مقاله خواهيم پرداخت. اما از ميان تقريبا صد اثر ادبي مربوط به دفاع شهري، تنها به چند نمونه مي توان اشاره كرد كه داراي ارزش ادبي قابل قبولي باشند. از نخستين رمان هاي مربوط به ادبيات دفاع مقدس مي توان از زمين سوخته اثر احمد محمود نام برد كه به تصويركشنده وضعيت شهر و مردم اهواز به هنگام جنگ تحميلي است. سيروس طاهباز نيز در اثر داستاني خود به نام دعاي مرغ آمين به شهر اهواز مي پردازد. اين اثر در قالب دو نامه بلند يكي از اهواز به تهران و ديگري از تهران به اهواز تدوين يافته است. اسماعيل فصيح در رمان مستندگونه خود زمستان 63 آبادان دوره جنگ را همچون يك پيشزمينه به نمايش مي گذارد. كاوه بهمن در رمان جنگي كه بود، به روايت خانواده اي در شهر خرمشهر مي پردازد كه جنگ آن را از هم مي گسلد و برخي از افراد خانواده را به قرباني مي گيرد. قاسمعلي فراست نيز در رمان نخل هاي بي سر خود از اشغال خرمشهر آغاز مي كند و پايان رمان خود را به فتح دوباره خرمشهر اختصاص مي دهد. و همانطور كه قبلا نيز گفته شد، منيژه جانقلي در رمان در جستجوي من به خرمشهر و زنان آن به هنگام سقوط و مقاومت مردمش مي پردازد. جمشيد خانيان در كودكي هاي زمين به مضموني مشابه مي پردازد و سرانجام بايد از رمان مهمان مهتاب اثر فرهاد حسن زاده در همين باره نام برد. آثاري كه نام برده شد كمابيش با ارزش ترين آثار ادبيات دفاع شهري كشورمان به شمار مي آيند. حال آنكه آثار ديگري به ارزش ادبي كمتر مانند نخل ها و آدم ها اثر نعمت ا... سليماني و يا سكه پدربزرگ اثر جعفر توزنده جاني قابل ذكرند. در پايان مي بايد خاطرنشان ساخت، گرچه آثاري مربوط به دفاع شهري بسيار فزون تر از آنچه نام برديم وجود دارند، اما آثاري كه بتوان بر آن ادبيات نام نهاد، تنها آن بودند كه از آن ها ياد كرديم. چرايي نقصان كمي و كيفي اين پديده چيزيست كه بخش پاياني مقاله ما به آن اشاره خواهد داشت. 4. نگاهي تطبيقي به ادبيات پايداري و مقاومت در دو كشور ايران و آلمان مقايسه ميان ادبيات جنگ آلمان و ادبيات پايداري در ايران و اصولا مقايسه تجربيات دو ملت متفاوت كار آساني نيست و ره به جايي نيز نمي برد. شايد سبب اين دشواري در تفاوت هاي بنيادين اين دو مورد باشد. در اين باره يك تذكار سودمند است: مورد آلمان، موردي كاملا ويژه است، آلمان در هر دو جنگ بزرگ جهاني نقش آغازگر و متجاوز داشته و در هر دو جنگ نيز شكست خورده است. از اين رو، روس ها، فرانسوي ها، انگليسي ها و... به يمن پيروزي در جنگ دست به آفرينش «ادبيات جنگ ميهني»، «ادبيات مقاومت»، «ادبيات دفاع" و... زدند. اما آلمان نمي توانست داراي ادبيات جنگ به مفهوم متعارف خود باشد، زيرا هم متجاوز بود و هم شكست خورده. چنين شد كه آلمان داراي پديده اي شد به نام «ادبيات ضدجنگ»! از اين رو مضامين ايثار، فداكاري و شهادتي كه در ادبيات اين كشور مي بينيم، بيشتر جنبه ضدجنگ و دربرابر جنگ دارند، ايثاري كه مردم يك كشور عليه حكومت جنگ افروز خودشان به خرج مي دهند، نه ايثاري كه مردمي عليه سربازان كشوري مهاجم به كار بندند. از آن گذشته، ايران و آلمان دو كشور با دو فرهنگ كاملا متفاوت و متعلق به دو نوع جغرافياي كاملا متضاداند. اساطير و ادبيات آلماني بيش از اساطير و ادبيات فارسي داراي كهن الگوهاي سلحشوري و جنگ خواهي است. همچنين ملت آلمان بيش از ملل ديگر تحت تأثير اساطير و ادبيات خود بوده اند. به يك سخن، جنگ هايي كه آلمان در آن دخيل بود، بيش از جنگ هاي ديگر جهان ريشه هاي فرهنگي و ادبي داشت. همچنين اگر ما آخرين تجربه هاي دو ملت را در حوزه جنگ بسنجيم، درمي يابيم كه آلمان آخرين بار جنگي را در شصت سال پيش تجربه كرد و ما در چند سال پيش. آلمان در نقش متجاوز ظاهر شد و ما در نقش مدافع. ادبيات و اساطير آلماني مروج ايثار و فداكاري مهاجمانه بودند و در مورد ايران فداكاري و مقاومت در مقام دفاع رايج بود. فرجام جنگ در آلمان به خلق ادبيات ضدجنگ رسيد و در ايران به ادبيات دفاع مقدس و با اين حال، آنان صاحب آثاري در سطح جهاني شدند و شماري از بهترين آثار ادبيات جنگ در جهان را آفريدند، اما ادبيات پايداري ما هنوز در آغاز راه است و سرانجام اين كه تلفات و ويراني هاي آخرين جنگي كه آلمان درگير آن بود، به مراتب بيشتر و درنتيجه تأثيرگذاري آن بر انديشه آلماني و ادبياتشان بيش از خسارات و تأثيراتي بود كه جنگ ايران و عراق در كشورمان برجاي گذاشت. توضيح اين كه چرا ادبيات جنگ در آلمان فرسنگ ها جلوتر از ادبيات مقاومت ماست، در همين نكته ها نهفته باشد. نخست اين كه انديشه و ادبيات آلماني بيشتر و بيشتر درگير مضمون جنگ و سلحشوري بوده و ديگر اين كه خود آن ملت نيز در عمل درگيري جنگ هاي مهيب و عظيم و تأثيرگرفته از آن ها بودند. آنان خواسته يا ناخواسته جنگ را با پوست و گوشت خود لمس كردند. جنگ جهاني دوم در شصت سال پيش تلفاتي برابر با جمعيت ايران برجاي گذاشت. براساس آمار از هر چهار نفر آلماني يك نفر در اين جنگ كشته شد، برخي از شهرهايش با خاك يكسان شدند و پس از جنگ نيز بسياري به سبب قحطي و گرسنگي جان باختند. خوشبختانه ما جنگ را در اين سطح تجربه نكرديم. دولت آلمان پيش از آغاز جنگ، ادبيات را براي آماده كردن آلماني ها به فداكاري و ايثار به خدمت گرفتند. اما در ايران تنها پس از جنگ بود كه به فكر خلق ادبيات پايداري افتاديم. از آن گذشته، ادبيات آلماني تا پيش از پايان دومين جنگ جهاني تحت تأثير انگيزه هاي ناسيوناليستي – ايدئولوژيكي بود و اما ادبيات پايداري ما تحت تأثير باورهاي مذهبي و ايدئولوژيكي. همچنين خلق آثار سفارشي، مصادره ايدئولوژيك ادبيات جنگ، سوءاستفاده تبليغاتي از آن، مقدس انگاري اين نوع ادبيات و پرهيز از نقد و نگاه انتقادي در آلمان پيش از پايان جنگ دوم، به مراتب بيش از كشور ما رخ داد. هرچند كه ما نيز در برخي موارد از اين آسيب ها در امان نمانديم.

تهيه و تنظيم: حميدرضا نجفي
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده