خدا بود و جبهه، ما بوديم و اسارت
جمعه, ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: ابوترابي شمشير دو لبه اي بود كه از يك سو با ملاطفت اسيران ايراني را به دين متوجه مي ساخت و از سوي ديگر با اخلاق اسلامي، شيوه علوي را در ميان كساني كه از اسرا نگهداري مي كردند، ترويج مي داد.
رييس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس ارتش در گفتگو با خبرنگار نويد شاهد اظهار داشت: در حوزه هاي علميه نيروهايي وجود دارد كه مظلوميت آن ها همانند مظلوميت حوزه، در سرتاسر ايران اسلامي و در لابه لاي سطور تاريخ تنيده است. چقدر زيباست وقتي ورقي از تاريخ، نام يكي از بزرگان اين مزر و بوم ما را ياد اسطوره هايي مي اندازد كه شايد در پيش از انقلاب اسلامي آن ها را مي توانستيم در اشعار شعرا، توصيف نويسندگان، قلم هنرمندان و سرپنجه هاي نقاشان جست؛ به راستي برخي از سرزمين ها در اين سرزمين ولايي يادآور صفحات ديگر از تاريخ اند كه نام آن را جاودانه كرده اند.
امير سرتيپ سيفي ادامه داد: آيا كسي هست در روزگار كنوني نام قزوين را بشنود و يادي از عباس بابايي نكند؟ آيا كسي با شنيدن سرزمين زرخيز قزوين ياد و خاطره سرلشكري كه رهبر معظم انقلاب او را "سيد الاسرا" ناميد نيفتد؟ چرا در روزگار كنوني نام قزوين با شهيد رجايي گره خورده است؟ راستي لشكري كه بوده كه هفت روز به شروع جنگ، جنگنده اش توسط ضد انقلاب در كردستان هدف قرار گرفت و او را به آن سرزمين برده و در اختيار عراقي ها قرارش دادند. او كه نام زيبايش لشكريِ لشكريان اسلام بود به حق سيد الاسرا نام گرفت.
وي افزود: آسمان ايران زمين در روزهاي نخستين كه عراق آماده مي شد اين سرزمين ولايي را مورد هجمه قرار دهد توسط مرداني مرد، چون لشكري حفاظت مي گرديد. در اين سرزمين از خطه زرخيز قزوين نيز ابوترابي اسير دشمن گشت. حال كه 37 هزار و 750 مرد ايراني طعم تلخ اسارت را در زندان هاي "التكريت" چشيده اند و به اين سرزمين الهي باز گشته اند كسي را مي توان يافت كه خود را مديون راهنمايي ها و تدابير علي اكبر ابوترابي و شهيد لشكري ندانند؟ راستي چرا دو اسوه مقاومت در اسارت متعلق قزوين است؟
امير سرتيپ سيفي اضافه كرد: وقتي از جاده قزوين اين اتوبان بزرگ وارد اين شهر مي شويم ابتدا سيدي مظلوم با چهره اي زيبا آرام و متين مي بينيم كه در بنري بر روي چهارپايه آرميده و به ما خيرمقدم مي گويد. با گذر از ابوترابي چهره زيباي لشكري برمي خوريم و سپس رجايي و سپس عباس بابايي. اين چهار مرد گويا در الست با يكديگر پيمان بسته تا هر يك در صحنه اي نام زيباي استان قزوين را بر تارك اين سرزمين بدرخشانند.
وي در ادامه گفت: يكي عباس بابايي مي شود كه از شيلر تا بانه، از سقز تا مريوان، از كردستان تا خوزستان، از بوشهر تا جاسك، از جاسك تا خراسان همه او را مي شناسند. گويا او رسم جوانمردي را با ساده زيستي و لطافت و مردانگي قزويني ها در لا به لاي بمب هاي آتشين جنگنده هاي ارتش بر سر دشمن فرو مي ريزد تا آنان را با غيرت قزويني و همت آنان آشنا كند؛ ديگري با عمامه اي ساده دستان تك تك اسرا را گرفته و آن ها را به زندگي اميدوار مي كند. كتك مي خورد تا ديگران كتك نخورد. چوب مي خورد تا چوب بر سايرين نخورد. او تنها صبر را در گويش آيه هاي صبر يا روايات رسيده بيان نمي كند. او واژه "الصبر" را در مفتاح الفرج با خوردن كتك به ديگران مي آموزد و اسوه مي شود. گويا او همانند شهيد رجايي در لا به لاي خشم منافقان مي سوزد تا رسم مردانگي ايراني جماعت پابرجا بماند.
رييس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاعم مقدس ارتش ادامه داد: ابوترابي شب ها بيدار ماند نماز شب خواند تا رسم زينبي را در ميان ياران علوي پابرجا كند و اين بود كه آزادگان ما در كنار او رسم نماز شب خواندن را برپا كردند. او قرآن خواند و قرآن خواند و قرآن خواند تا آزادگان ما ياد بگيرند كه اگر به توصيه معصومين (عليه السلام) در فتنه ها گرفتار شديد و در شب هاي تاريك راه را پيدا كرديد به قرآن متمسك شويد. او خواند و ديگران خواندند و همه قرآني شدند و به حفظ قرآن پرداختند؛ ناله هاي شب در كنار لبخندهاي روزش، او را به فردي تبديل كرد كه بتوان به عنوان كسي كه اسير دشمن است خطبه هاي همام و ويژگي هاي مؤمنان را در عمامه هاي سياه او ببيند. آيا نه اين است كه رفتار و كردار اين مرد به عمامه و عمامه داران آبرو دارد؟ نه اينكه او مي خواست ثابت كند او به عنوان عضوي از جامعه روحانيت در كنار آن ها حضور يافته تا رزمندگان ببينند از آغاز زندگي تا گرفتاري در سختي ها روحانيت در كنار آن ها بوده و خواهد بود.
امير سرتيپ سيفي عنوان كرد: ابوترابي با رفتار ملاطفت گونه خود حتي اسير داران را اسير فرهنگ ناب شيعي كرد. كساني كه در اردوگاه او را ديدند اگر چه بر صورتش سيلي زدند و به كف پاهاي او شلاق كوبيدند اما از شلاق عاطفه او سيراب شدند و رحم و رحمانيت را از او آموختند؛ ابوترابي شمشير دو لبه اي بود كه از يك سو با ملاطفت اسيران ايراني را به دين، معنويت، قرآن، صحيفه سجاديه، مفاتيح و روحانيت متوجه مي ساخت و از سوي ديگر با اخلاق اسلامي و شيوه علوي بوي فاطمي و مزه حسيني، حلم حسني را در ميان كساني كه از اسرا نگهداري مي كردند، ترويج مي داد. هرجا ابوترابي قدم زد عطر فاطمي فضا را فرا گرفت و دانش باقري را در كلاس صادقي را ترويج داد تا رضاي رضوي با تقواي تقوي عجين شود و اسير و اسيردار براي ظهور دولت مهدوي آماده گردند.
انتهاي پيام/س/ع
امير سرتيپ سيفي ادامه داد: آيا كسي هست در روزگار كنوني نام قزوين را بشنود و يادي از عباس بابايي نكند؟ آيا كسي با شنيدن سرزمين زرخيز قزوين ياد و خاطره سرلشكري كه رهبر معظم انقلاب او را "سيد الاسرا" ناميد نيفتد؟ چرا در روزگار كنوني نام قزوين با شهيد رجايي گره خورده است؟ راستي لشكري كه بوده كه هفت روز به شروع جنگ، جنگنده اش توسط ضد انقلاب در كردستان هدف قرار گرفت و او را به آن سرزمين برده و در اختيار عراقي ها قرارش دادند. او كه نام زيبايش لشكريِ لشكريان اسلام بود به حق سيد الاسرا نام گرفت.
وي افزود: آسمان ايران زمين در روزهاي نخستين كه عراق آماده مي شد اين سرزمين ولايي را مورد هجمه قرار دهد توسط مرداني مرد، چون لشكري حفاظت مي گرديد. در اين سرزمين از خطه زرخيز قزوين نيز ابوترابي اسير دشمن گشت. حال كه 37 هزار و 750 مرد ايراني طعم تلخ اسارت را در زندان هاي "التكريت" چشيده اند و به اين سرزمين الهي باز گشته اند كسي را مي توان يافت كه خود را مديون راهنمايي ها و تدابير علي اكبر ابوترابي و شهيد لشكري ندانند؟ راستي چرا دو اسوه مقاومت در اسارت متعلق قزوين است؟
امير سرتيپ سيفي اضافه كرد: وقتي از جاده قزوين اين اتوبان بزرگ وارد اين شهر مي شويم ابتدا سيدي مظلوم با چهره اي زيبا آرام و متين مي بينيم كه در بنري بر روي چهارپايه آرميده و به ما خيرمقدم مي گويد. با گذر از ابوترابي چهره زيباي لشكري برمي خوريم و سپس رجايي و سپس عباس بابايي. اين چهار مرد گويا در الست با يكديگر پيمان بسته تا هر يك در صحنه اي نام زيباي استان قزوين را بر تارك اين سرزمين بدرخشانند.
وي در ادامه گفت: يكي عباس بابايي مي شود كه از شيلر تا بانه، از سقز تا مريوان، از كردستان تا خوزستان، از بوشهر تا جاسك، از جاسك تا خراسان همه او را مي شناسند. گويا او رسم جوانمردي را با ساده زيستي و لطافت و مردانگي قزويني ها در لا به لاي بمب هاي آتشين جنگنده هاي ارتش بر سر دشمن فرو مي ريزد تا آنان را با غيرت قزويني و همت آنان آشنا كند؛ ديگري با عمامه اي ساده دستان تك تك اسرا را گرفته و آن ها را به زندگي اميدوار مي كند. كتك مي خورد تا ديگران كتك نخورد. چوب مي خورد تا چوب بر سايرين نخورد. او تنها صبر را در گويش آيه هاي صبر يا روايات رسيده بيان نمي كند. او واژه "الصبر" را در مفتاح الفرج با خوردن كتك به ديگران مي آموزد و اسوه مي شود. گويا او همانند شهيد رجايي در لا به لاي خشم منافقان مي سوزد تا رسم مردانگي ايراني جماعت پابرجا بماند.
رييس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاعم مقدس ارتش ادامه داد: ابوترابي شب ها بيدار ماند نماز شب خواند تا رسم زينبي را در ميان ياران علوي پابرجا كند و اين بود كه آزادگان ما در كنار او رسم نماز شب خواندن را برپا كردند. او قرآن خواند و قرآن خواند و قرآن خواند تا آزادگان ما ياد بگيرند كه اگر به توصيه معصومين (عليه السلام) در فتنه ها گرفتار شديد و در شب هاي تاريك راه را پيدا كرديد به قرآن متمسك شويد. او خواند و ديگران خواندند و همه قرآني شدند و به حفظ قرآن پرداختند؛ ناله هاي شب در كنار لبخندهاي روزش، او را به فردي تبديل كرد كه بتوان به عنوان كسي كه اسير دشمن است خطبه هاي همام و ويژگي هاي مؤمنان را در عمامه هاي سياه او ببيند. آيا نه اين است كه رفتار و كردار اين مرد به عمامه و عمامه داران آبرو دارد؟ نه اينكه او مي خواست ثابت كند او به عنوان عضوي از جامعه روحانيت در كنار آن ها حضور يافته تا رزمندگان ببينند از آغاز زندگي تا گرفتاري در سختي ها روحانيت در كنار آن ها بوده و خواهد بود.
امير سرتيپ سيفي عنوان كرد: ابوترابي با رفتار ملاطفت گونه خود حتي اسير داران را اسير فرهنگ ناب شيعي كرد. كساني كه در اردوگاه او را ديدند اگر چه بر صورتش سيلي زدند و به كف پاهاي او شلاق كوبيدند اما از شلاق عاطفه او سيراب شدند و رحم و رحمانيت را از او آموختند؛ ابوترابي شمشير دو لبه اي بود كه از يك سو با ملاطفت اسيران ايراني را به دين، معنويت، قرآن، صحيفه سجاديه، مفاتيح و روحانيت متوجه مي ساخت و از سوي ديگر با اخلاق اسلامي و شيوه علوي بوي فاطمي و مزه حسيني، حلم حسني را در ميان كساني كه از اسرا نگهداري مي كردند، ترويج مي داد. هرجا ابوترابي قدم زد عطر فاطمي فضا را فرا گرفت و دانش باقري را در كلاس صادقي را ترويج داد تا رضاي رضوي با تقواي تقوي عجين شود و اسير و اسيردار براي ظهور دولت مهدوي آماده گردند.
انتهاي پيام/س/ع
نظر شما