دفترخاطرات ـ طلايه دار رسالت و مظلوميت
چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۴:۴۰
نوید شاهد: شهر ويسكو از بوسنياي مركزي شاهديست بر اين دعا كه پيام آور ايراني را در خود پذيرا شد و طعم خون گرم آن بزرگوار را بر زبان خاك خود چشانيد. براي مردم مسلمان و مظلوم اين خطه از خاك اروپا، بدعتها و بدايعي بود به نام امداد ايراني از آنها كه غير از ايراني ديگر نژادي امدادگر نيازشان نشد و اگر بود، كوتاه و بسيار نامحسوس كه بدعتها و بدايع را عاملي داشت بنام شهيد رسول.
شهر ويسكو از بوسنياي مركزي شاهديست بر اين دعا كه پيام آور ايراني را در خود پذيرا شد و طعم خون گرم آن بزرگوار را بر زبان خاك خود چشانيد. براي مردم مسلمان و مظلوم اين خطه از خاك اروپا، بدعتها و بدايعي بود به نام امداد ايراني از آنها كه غير از ايراني ديگر نژادي امدادگر نيازشان نشد و اگر بود، كوتاه و بسيار نامحسوس كه بدعتها و بدايع را عاملي داشت بنام شهيد رسول.
هر از گاه كه در ذهن يادآور شخصيت والاي آن شهيد مي شويم، مي بينيم كه او مي بايست اينگونه باشد، چراكه رسول بود و رسالت عشق بر دوش داشت، چرا كه رسول بود كه رسالت امداد مظلومين در قلب اروپا را در دل احساس مي كرد. چرا كه او سفير ايران اسلامي در آن سوي افقها بود. عزيزي را كه روحاني شهر ويسكو بود و مسئوليت جمعيت اسلامي را بر دوش داشت بهنام اُمِرديچ بانگ داديم كه شهيد رسول را چگونه يافتي؟
اذعان داشت كه او را عالي يافتم و بسيار ساده و بي ريا و آنگاه كه دانستم او يك ديپلمات است بسيار تعجب كردم چرا كه ديپلماتها را اينگونه اخلاق نيكو نيست و گفتم كه اين خصلت مسلمانان است. به ياد دارم كه وقتي در جمعيت مي نشستيم و صحبت از اوضاع و احوال مسلمانان بوسني مي كرديم، او هميشه حمايت و دفاع از مسلمين سراسر گيتي را سرلوحه اعمال خود خطاب مي كرد و اذعان مي داشت كه در اين راه مي بايست توكلمان به خدا باشد و بس. اين گفتارش مرا بسيار تحت تاثير قرار داد و تصميم گرفتم كه در نماز جمعه آن را مطرح سازم و در روزنامه نيز مقاله اي در زمينه گوشزد حاج رسول بنويسم و همان كردم و هر دو را انجام دادم.
حاج رسول آمده بود تا به ما كمك مالي، روحي، ديني و سياسي كند، او مردم و ملت خود و نيز بسياري از چيزها را ترك كرد و به بوسني آمد كه به مردم مظلوم اين ديار كمك كند و هدف او انجام وظيفه بود و كمك به نيازمندان از وظايف مومنين است و در يك جمله بگويم كه حاج رسول يك مؤمن بود.
كلام عاري از رياي امرويچ در وصف شخصيت شهيد رسول آنگونه بود كه تصميم گرفتيم كه هر آنچه گفت بنويسيم و رنگ ولعاب قلم را بر گفته هايش نيافزاييم. اگر اين تكليف را برقلم او خواستيم توان دست كه بر قلم خود نيز آنرا بخواهيم و وصف او را آنگونه كه باب معرفت خودمان و معرفت جويان است نگوييم، پس گفتيم كه دل را امارت است و اميد آن عشق، كه شهيد رسول امارت داشت و امير در امارت حكمراني مي كرد. آقاي ياشيج معلم سابق موستار و مسئول فعلي امور شهداي ويسكو را گفتيم كه از شخصيت شهيد رسول هر آنچه ميداني بر ما عيان ساز.
گفت كه او را با آرامشي خاص يافتم در حالي كه بسيار پرمشغله بود. محترم بود و قابل احترام.
گفتيم كه رهبر عزيزمان حضرت آيت الله خامنه اي (حفظه الله) به دولت آمريكا و كشورهاي غربي گفت كه يا كاري براي مردم مظلوم بوسني انجام دهيد ويا كنار رويد و بگذاريد كه جوانان ما براي كمك بروند و صربهاي متجاوز را سرجايش بنشانند، آقاي «پاشيج» نظرتان درباره گفته رهبر عزيزمان چيست؟
گفت: ما در وحله اول فكر مي كرديم كه كشورهاي اسلامي ما را در اين مهم ياري خواهند داد و كمكمان خواهند نمود اما اين چنين نكردند و در وحله دوم يك سال همه مردم بوسني چشم به دستگيري آمريكا و غرب داشتند و باز هيچ نشد. كشورهاي عربي و حتي آنان كه هميشه شعار ضد آمريكائي سرمي دهند كمترين توقع ما را كه صحبت بر عليه آمريكا بود، نگفتند و از لحاظ روحي ما را ياري ننمودند اما ايران و امام خامنه اي در گفتار و در عمل به اين توقع جامه عمل پوشاندند و همان كردند كه فقط از ايراني مي توان توقع داشت.
شخصي را ديديم كه نامش جنگيچ بود. او جزو شوراي SDA بود و موسس يگان «اوتيسكاليگا» و حال در لجستيك ارتش خدمت مي كند. اين يگان در هدايت جنگ اولين يگاني بود كه از سارايوو دفاع كرد. پيش از 8 سال بود كه او را مي شناختم. آن گونه كه او و دولت اسلامي ايران رفتار مي كردند نشان از آن داشت كه قلب ايراني براي بوسني مظلوم و مسلمان مي تپد و از هيچ گامي براي كمك به ما روي گردان نيستند.
در اوايل آشنائيم با حاج رسول هميشه با مترجم صحبت مي كرديم ولي ده روز قبل از شهادت حاج رسول او را ديدم كه با ياري ديگر به نام مترجم با من شروع به صحبت كردن شد اوخيلي زودتر از ديگر ايرانيان زبان ما را آموخته بود و در حين صحبت به من متذكر مي شد كه آرامتر صحبت كنم تا كلام را دريابم. دراين روز از بازگشت به ايران با پاي پياده از طريق سارايوو سخن ميراند.
حاج رسول از بزرگترين دوستان مردم بوسني بود و ممكن است كه خدا او را به شهادت رساند تا اين گرفتن روح، پايه دوستي و مودت بيشتر بين بوسني و ايران باشد.
آقاي جنگيچ در انتها به ما جمله اي زيبا گفت كه نتوانستيم ذكر آنرا در اين نوشتار نياوريم. او گفت: من خوشحال خواهم شد كه در آينده در زمان روابطمان با ايران، نام شهيد رسول رافراموش نكنيم، براي اين كار بايد نام يك خيابان و يا يك مدرسه را به نام شهيد رسول نامگذاري نماييم.
خانمي به نام «چاپو باراوديچ» كه در بيمارستان ويسكو پرستار هستند در ذكر شخصيت شهيد رسول مي گويد كه او بسيار دلسوز، آرام و مسئول بود و همكاري خوب براي پرسنل بيمارستان. خانم چاپو پاراوديچ اينگونه به مادر شهيد بزرگوار و ملت ايران پيام مي دهد كه مادر رسول به داشتن اين فرزند افتخار كن و ملت ايران نيز بايد به خاطر كمك هايش و نيز شهيد رسول افتخار كند.
اين سپاسگزاران بوسنايي بسيارند كه نام شهيد رسول و ايران و ايراني را با عشق خالص بيان مي كنند و به نام معدود افراد و معدود كشورهايي در تاريخ قلم مي زنند كه بر سر نجات مسلمانان در خطه اي دور از هر آنچه دارند مي گذرند و حتي جان خود را در راه اسلام و نجات انسانهاي دربند كشيده مي گذرانند.
آري شهيد رسول اينگونه بود و آن شد كه شهادتش درقلب اروپا باعث مباهات در نزد جهانيان گرديد. باشد كه ما نيز به قافله او بپيونديم و به فيض رفيع شهادت نائل گرديم (انشاءالله)
منبع: خانواده شهيد
خاطرات همرزمان شهيد با بچه هاي ويسكو
نظر شما