از «دفاع عاشورايي» چه مي دانيد؟/ براي بچه هاي شمال، كربلاي ۲ يعني شهادت
سهشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: رضا در كنار كمين عراقي ها در اروند شهيد شد. خبر شهادتش را زماني كه به فاو رسيديم، شنيديم. به دليل شرايط سنگين نبرد، نشد كه پيكر مطهرش را يك بار ديگر ببينيم در حالي كه تنها ۵۰۰ متر فاصله داشتيم.
اختصاصي نويد شاهد/ هادي خوش سيرت، برادر شهيد مهدي خوش سيرت، جانشين لشگر قدس گيلان، متولد ۱۳۴۱، پاسدار بازنشسته و جانباز ۵۰ درصدي است كه ريه هايش زخمي تركش هاييست كه در سينه و قلبش، دارند او را مي كاهند و مي تراشند. در عمليات بيت المقدس، والفجر ۴ و ۶، كربلاي ۲ و كربلاي ۴ پا به پاي برادرانش در جبهه هاي حق عليه باطل رزميده است. در كربلاي ۴ شهيد مهدي فرمانده گردان و هادي مسئول گروهان بوده است.
به مناسبت سالگرد عروج شهيد مهدي خوش سيرت گفت و گويي را با هادي برادر كوچك تر شهيد مهدي ترتيب داديم كه با هم مي خوانيم.
هادي خوش سيرت مي گويد: من از اينكه فقط در كنار مهدي بودم احساس افتخار مي كردم؛ و با ياد آوري خاطره اي مي گويد: وقتي مرتضي قرباني فرمانده لشكر ۲۵ كربلا، ما را (من و رضا و مهدي) ديد گفت: شما واقعاً از يك مادر هستيد؟ و هر كدام از ماها را به گرداني روانه كرد كه تا در پيش آمدهاي جنگي و در عمليات در كنار هم نباشيم.
هادي خوش سيرت ادامه مي دهد: از ۷ برادرم ۳ تن شهيد شده اند. ما چهار برادر همزمان در جبهه بوديم : رضا، مهدي و حسين در عمليات والفجر ۸ لشگر ۲۵ كربلا كه مربوط به گردان گيلان نبود، همزمان با هم حضور داشتند. برادرانم رضا و مهدي به منطقه عملياتي رفتند. همان هور و جزاير شمالي و جنوبي.
آقا رضا فرمانده گردان امام محمد باقر (ع) بود و آقا مهدي فرمانده گردان مسلم و بنده هم در گروهان حمزه سيد الشهداء فرمانده بودم. اوضاع نه جنگ و نه صلح بود. يعني فرسايشي. اين، از علايق عراق بود كه جنگ را متوقف كند تا به استحكامات خود بپردازد. مي دانيد كه، صدام پس از فتح خرمشهر فرصت پيدا كرد به تجهيز نيرو و ايجاد موانع بپردازد و موفق هم شد. آن چه صدام مي ساخت، در سال ۶۵ نمودار مي شد، كربلاي چهار و پنج به چشم خود ديديم كه چه كرده است و براي ما شمالي ها كربلاي دو فراموش نشدني است. يا من توضيح مي دهم يا برو سراغ ديگران تا بگويند چه شد و چه گذشت، ولي يك چيز را هرگز فراموش نكنيد: جبهه ما هرگز متكي به تجهيزات نبود. جبهه ما را قطره قطره خون بچه ها گرم نگه مي داشت. شما اصطلاح «دفاع عاشورايي» را شنيده ايد؟ مي دانيد يعني چه؟ مي توانيد تصورش را بكنيد؟ در دفاع عاشوايي، كلمه شهادت هجي شده بود. هركس بلند مي شد، صد درصد مي دانست كه شهيد مي شود و شهيد مي شد و شهيد شده اند. تاريخ بايد قضاوت كند كه رزمنده جبهه ما چه كرده است؛ و امثال شما بايد بنويسيد. اين وظيفه اي است بر گردن ما.
هادي در بيان خاص ترين خاطره اش در مورد شهيد مهدي كه جايي نقل نشده مي گويد: در مرحله اول عمليات يكي از برادرم، رضا در كنار كمين عراقي ها در اروند شهيد شد ما خبر شهادت او را زماني كه به چهار راه فاو رسيديم شنيديم اما به دليل موقعيت حساس منطقه و جلوگيري از خدشه وارد آمدن به گردان، امكانش را نيافتيم تا در مراسم خاك سپاري و تشييع پيكر مطهر او شركت كنيم. اين در حالي بود كه تنها ۵۰۰ متر با او فاصله داشتيم.
در مورد لحظه شهادت شهيد مهدي از او سؤال پرسيديم ضمن اظهار بي اطلاعي گفت: زمان شهيد شدن برادرم مهدي در عمليات با او همراه نبودم لذا از حالتش خبر ندارم. شهيد مهدي ۱۳ مرتبه قبل از شهادتش مجروح شده بود و از آنجايي كه از خدا مداوم آرزوي شهادت داشت از شهادتش تعجب نكردم گويي توقع رسيدن به اين سعادت را براي او داشتم.
هادي خوش سيرت با اشاره به شعري كه شهيد مهدي زير لب نجوا مي كرد مي گويد: مهدي بايد شهيد مي شد زيرا در زندگاني سراسر حماسه و كوتاهش، عجيب به شهدا عشق مي ورزيد، در فراغشان مي سوخت و هماره در دل و بر لب، آرزوي شهادت داشت. روزهاي قبل از شهادت ورد كلامش اين بود كه «فراق دوستان برايم مشكل شده» و در دعاهايش هميشه مي گفت: «خدايا مرا به جمع اين عزيزان ببر»؛ و گاه مي شنيديم كه با حالي خوش مي خواند: «من به مردن راضي ام لكن نمي آيد اجل / بخت بد بين كز اجل هم ناز مي بايد كشيد.»
در مورد بارزترين صفت اخلاقي شهيد مهدي از هادي خوش سيرت سؤال كرديم وي با بيان اينكه بهتر است اين سؤال را از هم رزمانش بپرسيد گفت: من به عنوان يك برادر و همرزم، آدمي مثل آقا مهدي نديدم، شهيد مهدي در شجاعت، عبادت، استعداد و تدبير تك بود نفوذ كلام شهد مهدي مختص خودش بود. . به ياد دارم پيش مي آمد كه ۱۰۰ بي نماز را به او تحويل مي دادند و او پس از چند صباحي از آن ها نماز خوان درجه يك مي ساخت. او تنها فرمانده اي بود كه به نيروهاي زير دستش نمي گفت برويم عمليات، بلكه مي گفت: بياييم و خودش جلوتر از نيروهاي ديگر پيش قدم مي شد.
گفتني است، سردار شهيد مهدي خوش سيرت، فرمانده تيپ دوم محرم لشكر قدس گيلان، متولد ۱۹ شهريور ۱۳۳۹، در روستاي چوركوچان شهرستان آستانه اشرفيه در خانواده مذهبي و متدين و ارادتمند به ائمه اطهار (ع)، ديده به جهان گشود. از همان دوران كودكي نشان داد كه با ديگر همسالانش متفاوت است. هنوز دوره سربازي را به اتمام نرسانده بود كه نامش را در مدرسه عشق (بسيج) نوشت. او با تلاش بي وقفه اش در عمليات هاي افتخار آفرين و غرور آميز طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، فتح خرمشهر، رمضان، مسلم ابن عقيل، محرم، والفجر ۴، والفجر ۶، هور العظيم، قدس، بدر، والفجر ۸، كربلاي ۲، كربلاي ۵، و نصر ۴ حضور پيدا كرد. شهيد مهدي مسئوليت هاي خويش را در جبهه از فرماندهي دسته آغاز، و پس از گروهان و گردان، با رشادت و مديريتي كه از خود نشان داده بود به فرماندهي تيپ دوم محرم و معاونت فرماندهي لشكر قدس گيلان برگزيده شد. اعتقاد راسخش به اسلام، امام و انقلاب و شاگردي اين مكتب انسان ساز هدفي را برايش ترسيم كرده بود كه براي رسيدن به آن سر از پا نمي شناخت و بهترين دليل اينكه پس از ۱۳ بار مجروحيت در عمليات هاي مختلف، هيچ گاه در استراحت كامل به سر نبرد بلكه پس از ترميم مختصر، دوباره خود را به صحنه مبارزه و جهاد رساند و در جمع لشكريان اسلام قرار گرفت. مهدي كه در فراق دوستانش همواره مي سوخت و در دل و بر لب آرزوي شهادت داشت، سر انجام پس ازسال ها حضور مستمر و مداوم در جبهه هاي جنگ و رزم بي امان و مجاهدت در دو جبهه جهاد اصغر و جهاد اكبر، در عمليات نصر ۴ - فتح ماووت عراق - ساعت 30/ 11 ششم تير ماه سال 66 نداي راجعي الي ربك را از معشوق حقيقي اش شنيد و بي تابانه و لبيك گويان به سويش پركشيد و به درياي رحمت الهي پيوست و ستاره اي درخشان در آسمان انقلاب اسلامي ايران شد.
انتهاي مصاحبه/م
نظر شما