جنايتي كه هرگز التيام نخواهد يافت
دوشنبه, ۱۰ تير ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: دوازدهم تير ماه مصادف است با سالروز سقوط هواپيماي مسافربري ايران توسط ناوگان متجاوز آمريكا، جنايتي كه پس از گذشت بيست و پنج سال، التيام نخواهد يافت.
در دوازدهم تيرماه سال 1367 شمسي برابر با سوم ژوئيه 1988 ميلادي، هواپيماي مسافري ايرباس ايران كه از بندرعباس عازم دُبي بود، بر فراز آب هاي خليج فارس و در نزديكي جزيره \\\\\\\"هنگام\\\\\\\" مورد هجوم يگان هاي دريايي متجاوز آمريكايي مستقر در آب هاي خليج فارس قرار گرفت و سقوط كرد.
اين هواپيما در زماني كه ايران در نبرد با متجاوزين بعثي كه مورد حمايت شرق و غرب قرار داشت با موشك ناو جنگي وينسنس مورد حمله عمدي نيروهاي تجاوزگر و جنايت پيشه شيطان بزرگ قرار گرفت حامل 298 مسافر و خدمه بود كه تمامي آنها اعم از مرد و زن و كودك و نوجوان و كهنسال با وقوع اين جنايت فجيع به شهادت رسيدند.
در ميان سرنشينان هواپيما، 66 كودك زير 13 سال، 53 زن و 46 تن تبعه كشورهاي خارجي نيز بودند كه كشته شدند. ساقط كردن هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي ايران از سوي جنايتكاران آمريكايي، در حقيقت يكي ديگر از مراحل رويارويي استكبار جهاني با ملت بزرگ ايران براي تقويت متجاوزان عراقي در جبهه هاي جنگ بود.
پس از سقوط اين هواپيما، مقامات آمريكايي براي توجيه اين جنايت نابخشودني، دلايل ضد و نقيضي عنوان كردند و كوشيدند اين اقدام خصمانه را يك اشتباه قلمداد كنند. اما با توجه به مجهز بودن كشتي جنگي وينسنس به پيشرفته ترين سيستم هاي راداري و رايانه اي و همچنين مشخص بودن نوع هواپيماي در حال پرواز، مسلم شد كه احتمال اشتباه وجود نداشته و اين اقدام، كاملاً خصمانه بوده است.
با اين حال مقام هاي آمريكايي پس از چندي، در توهيني آشكار به ملت ايران، مدال شجاعت بر گردن ناخداي اين ناو انداختند و بدين سان حمايت رسمي خود را از اين جنايت اعلام نمودند. به هر تقدير، اين جنايت نيز در كنار جنايات بي شمار دولت آمريكا، در پرونده سياه استكبار جهاني ثبت شد و لكه ننگ ديگري بر تارك آن جنايت پيشگان نقش بست.
دلايل رد ادعاهاي رسمي دولت امريكا
اين ادعا به دلايل زير, غير قابل قبول بود, زيرا:
1ـ قطعات متلاشي شده هواپيما و اجساد سرنشينان آن در سطح وسيعي از آب هاي سواحل جنوبي جزيره هنگام, درست در داخل آب هاي ايران پراكنده شده بودند. اين محل درست در زير مركز دالان هوايي بين المللي بندرعباس دوبي (آمبر56) قرار دارد و نشان مي دهد كه هواپيما درست در مسير پيش بيني شده درحال پرواز بوده است و همانطوركه چهارسال بعد روزنامه «نيويورك تايمز», در گزارشي كه حاوي چندين نكته تازه بود, گفت كه ناو وينسنس در آب هاي فلات قاره ايران بوده است نه در آب هاي بين المللي و پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) در آن زمان بر اين حقيقت سرپوش گذاشته است. همچنين درياسالار «ويليام كراو» رئيس ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا در دوره زمامداري ريگان در گفتگو با شبكه «بي بي سي» تأكيد كرد, ناو وينسنس بدون هيچ دليل روشني با وجود برخورداري از توپها و موشك هاي دوربرد به كمانه آبهاي ايران آمده بود. اين نشان دهنده آن است كه ناو به عمد براي عمل سوء آماده شده بود.
2ـ هواپيماي مسافربري ايرباس از نظر حجم, شكل, اندازه و توانايي پرواز كاملاً با هواپيماي F-14 متفاوت است.
3ـ با توجه به ارتباط كلامي و ارتباط ناوبري هر هواپيماي بازرگاني و مسافربري, ناو آمريكايي مي توانست به راحتي با شنيدن مكالمات خلبان به ماهيت هواپيماي مسافربري پي ببرد.
4ـ مقامات ناو آمريكايي ادعا كرده اند كه سه اخطار روي باند نظامي فرستاده اند ولي پاسخي دريافت نكرده اند. مسلماً اخطار نظامي ارسال شده به گوش خلبان 655 نرسيده است, ولي سه اخطار روي باند غيرنظامي (اضطراري) را هيچ منبع غير نظامي دريافت نكرده است و از آنجا كه كليه خلبانان دو منطقه هميشه در اين باند به گوش هستند, اين ادعايي واهي مي نمايد. مقامات آمريكايي (كه سرنگوني يك هواپيماي مسافربري كره جنوبي در سال 1362 را «بربريت» ناميدند و خواستار تحريم بين الملل خطوط هواپيمايي شوروي سابق شدند.) پس از ارتكاب حمله به هواپيماي مسافربري ايران، سعي كردند با طرح ادعاهايي, فاجعه را كوچك و كشتار 290 انسان را (كه در نوع خود در تاريخ هواپيمايي غيرنظامي بي سابقه است), امري عادي جلوه دهند.
ادعاي بي اساس
خدمه ناو وينسنس بعدها در پاسخ به اين اقدام، ادعا كردند كه علايم ايرباس ايراني را با علايم راداري يك اف- 14 كه در حال فرود آمدن بر روي ناو هواپيمابر فورستال كه در حدود 160 كيلومتر دورتر از وينسنس بود اشتباه گرفته اند.
اين ادعا زماني مضحك به نظر مي رسد كه بدانيم، وينسنس مجهز به سيستم راداري «ايجيز» (Agies) بوده كه يكي از معروفترين و پيشرفته ترين سيستم هاي راداري در تمام جهان محسوب مي شود. به نحوي كه برخي كارشناسان نظامي آن را متعلق به جنگ جهاني سوم مي دانند.
اين سيستم در واقع، سيستم تشخيص دشمن از دوست است تا در صورت انتشار امواج غيرقابل قبول از سوي مهاجم احتمالي، سيستم دفاع موشكي وارد عمل شود. ادعاي فرمانده ناو وينسنس در اشتباه پنداشتن ايرباس از اف- 14 به اين معني است كه مدرنترين سيستم جهان قادر به تشخيص يك هواپيماي مسافربري از هواپيماي جنگي نيست. در حالي كه گفته مي شود قدرت سيستم راداري ايجز به حدي است كه همزمان چند هدف را كشف و مورد رهگيري قرار مي دهد.
چرا ايرباس ايراني به اخطار آمريكايي ها توجه نكرد ؟
سوالي كه همه جا معمولآ مطرح مي شود و متآسفانه در كمتر جايي پاسخ صحيح آن را شنيده ام ، موضوع اخطار است . خيلي ها مي پرسند چرا خلبانان با تجربه ايراني به اخطار هاي هشدار دهنده ناو جنگي آمريكا توجه نكردند ؟ در مقابل هستند كساني كه معتقدند ، آمريكايي ها براي انتقام گيري از تحقيري كه توسط مردم ايران شده بودند ، همان گونه كه مقررات بين المللي حضور در آبراه هاي قانوني كشور را ناديده گرفته بودند ، به همان راحتي هم قوانين اخطار پيش از شليك را انجام نداده و با قلدري تمام و نا جوانمردانه به سوي هواپيماي مسافربري ما شليك كرد ... شما چه فكر مي كنيد .. ؟
آيا آن ها به ايرباس ما اخطار داده بودند؟
واقعيت امر اين است كه مسئولان ناو جنگي آمريكايي قبل از شليك سه بار اخطار به هواپيماي ما داده بودند .. اما چرا كاپيتان محسن رضائيان به آن توجه نكرده بود .؟ واقعيت اين است اخطار آمريكايي ها روي موج فركانس هواپيماهاي نظامي پخش مي شده است . خوب يادم است در زمان جنگ وقتي ما به هر دليلي وارد آب هاي خليج فارس مي شديم يا در پايگاه هاي نزديك به منطقه پرواز مي كرديم .. اغلب با اخطار هاي آمريكايي ها مواجه مي شديم .. مخصوصآ خلبانان شكاري كه بيشتر از ما ها با اين نوع اخطار ها سر و كار داشتند .. ولي از آن جا كه اير باس يك هواپيماي غير نطامي است ، طبيعي است آن بنده خدا ها هيچ گاه اخطار آن ها را دريافت نكرده بودند .. ضمن اين كه هنوز در منطقه خودمان بودند. ( نويسنده اين قسمت، از خلبانان جنگنده كشورمان در زمان جنگ بوده است. به سايت oldpilot.ir مراجعه كنيد)
آيا راهي براي اخطار وجود نداشت ..؟
چيزي كه كارشناسان مسايل صنعت هوانوردي جهان را متعجب كرده و شايد هم دل هر انسان آزاده اي را به درد آورده است ، استفاده نكردن از شيوه هاي مرسوم ديگر بوده است .. به نظر من ، بهترين شيوه در اين گونه مواقع اين است كه با شليك منور هاي مخصوص \\\\\\\" آلرت \\\\\\\" كه در هر هواپيماي قراضه نظامي هم يافت مي شود ، خيلي راحت مي توانستند نظر خلبان را به خود جذب نمايند .. كه در اين صورت مرحوم محسن رضائيان حتمآ براي مانيتورينگ ماجرا سريع مي رفت روي فركانس 121.5 Mhz تا از آن طريق از پيغام بين المللي آگاه شود . لازم است به اطلاع برسانم اين فركانس بين المللي است و به آن IAD هم مي گويند كه مخفف ( International Air Defence ) است . و مرحوم رضائيان اگر به نحوي كه اشاره كردم آگاه مي شد ، صد در صد از اين طريق اخطار آن ها را متوجه مي شد . راه ديگر اين بود با به پرواز در آوردن چند هواپيما از روي ناو ، او را وادار به ترك از منطقه مي كردند !! ( منطقه اي كه خاك خودش محسوب مي شود )
نظر فرمانده نيروي هوايي ايران
فرمانده نيروي هوايي ايران اعلام كرد: «حمله ناو دريايي آمريكا به هواپيماي مسافري ايران، عمدي بوده است. اولين و آخرين پرواز نبوده كه هواپيما از يك فرودگاه بين المللي بلند شده تا در دالان هوايي بين المللي پرواز كند. حق بيمه گذاران بين المللي نيز منطقه تنگه هرمز و بندرعباس را غير جنگي مي دانند و لاشه هواپيما نيز كه در داخل دالان پروازي بوده، در آب هاي متعلق به ايران سقوط كرده است».
چرا اغلب جنازه ها لخت بودند ؟
تعداد اندكي از جنازه شهدا بدست آمد . و اغلب آن ها هم بدون لباس بوده و يا با لباس هاي پاره شده پيدا شدند. علت اين مسئله اين است كه از آن جا كه داخل كابين هواپيما موقع پرواز براي تنفس بهتر و مواجه نشدن با كمبود اكسيژن \\\\\\\" پرشرايز \\\\\\\" مي شود ، به محض وارد آمدن ضربه اي سخت كه منجر به سوراخ در بدنه هواپيما شود ، تمام فشار داخل آن به شدت خارج شده كه همين امر سبب پاره گي لباس ها مي شود.
پيگيري حقوقي
متعاقب اين تجاوز آشكار، جمهوري اسلامي ايران در روز 14 تير 1367، طي نامه اي به رئيس شوراي امنيت، خواستار تشكيل جلسه فوري شورا براي رسيدگي به موضوع شد. 25 تير 1367، مطابق با 16 ژوئيه 1988، شورا تشكيل جلسه داد. از سوي جمهوري اسلامي ايران علي اكبر ولايتي وزير امور خارجه وقت و از جانب آمريكا بوش معاون وقت رئيس جمهوري درجلسه حضور داشتند.
* قطعنامه 616 شوراي امنيت (1988)
شوراي امنيت پس از استماع سخنان ولايتي و جورج بوش در جلسه شماره 2821 خود درتاريخ20 ژوئيه 1988 ( 29/4/1367) قطعنامه اي را تصويب كرد. متن قطعنامه به شرح زير است:
شوراي امنيت، با بررسي نامه مورخه 5 ژوئيه 1988 جانشين نماينده دائم جمهوري اسلامي ايران خطاب به رئيس شوراي امنيت و با استماع بيانات نماينده جمهوري اسلامي ايران، وزير امور خارجه ( علي اكبر ولايتي ) و سخنان نماينده ايالات متحده آمريكا ( معاون رئيس جمهوري جورج بوش )، با ابراز تاسف عميق از اين كه يك هواپيماي غيرنظامي ايران اير در پرواز برنامه ريزي شده بين المللي 655، در پرواز بر فراز تنگه هرمز به وسيله موشك شليك شده از ناو جنگي ايالات متحده آمريكا ( وينسنس) منهدم گرديد، با تاكيد بر ضرورت تبيين حقايق سانحه توسط بازرسي بي طرفانه، با اضطراب عميق از تشنج دائم التزايد در منطقه خليج فارس:
1- تأسف عميق خود را از ساقط ساختن هواپيماي غيرنظامي ايران به وسيله موشكي كه از يك ناو جنگي آمريكا شليك شده و تسليت عميق خود را به خاطر از دست رفتن غم انگيز جان انسانهاي بي گناه ابراز مي دارد.
2- همدردي صميمانه خود را به خانواده ها ي قربانيان سانحه غم انگيز و دولت ها و كشورهاي آنان اعلام مي دارد.
3- از تصميم سازمان بين المللي هواپيمايي كشوري در پاسخ به درخواست جمهوري اسلامي ايران مبني بر ايجاد گروه تحقيق براي بررسي تمام حقايق موجود همچنين از اعلام ايالات متحده آمريكا و جمهوري اسلامي ايران مبني بر تصميمشان براي همكاري با برسي سازمان هواپيمايي كشوري استقبال مي كند.
4- از تمامي اعضاي كنوانسيون 1944 شيكاگو، درخواست مي كند كه در همه شرايط، مقررات و رويه هاي سلامت هوانوردي كشوري به ويژه ضمائم آن كنوانسيون به منظور جلوگيري از چنين پيشامدهايي را دقيقاً مراعات نمايند.
5- لزوم اجراي فوري و كامل قطعنامه 598(1987)، شورا را به عنوان تنها مبناي حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پايدار، منازعه ميان ايران و عراق ابراز و پشتيباني خود را از دبير كل براي اجراي اين قطعنامه اعلام و خود را ملتزم به همكاري با دبير كل براي تسريع در اجراي طرح اجرايي او مي نمايد.
جرج دابليو بوش پدر، معاون رونالد ريگان، رئيس جمهور وقت آمريكا در آگوست 1988 گفت \\\\\\\"من هرگز از طرف آمريكا عذرخواهي نمي كنم، من اهميتي نمي دهم كه چه كاري انجام داده است. من اهميت نمي دهم حقيقت چيست \\\\\\\".
جو آن روزگار بر ضد ايران بود و نيز امريكا بر مجامع جهاني، فشار وارد مي كرد؛ از اين رو صرف تصويب يك قطعنامه بر ضد امريكا، يك موفقيت به حساب مي آيد؛ ولي نكاتي در قطعنامه وجود دارد كه تذكر آنها لازم است:
1. در اين قطعنامه به جاي آوردن عنوان « خليج فارس» فقط از عبارت «خليج» استفاده شده است.
2. در قطعنامه ميان مسألۀ جنگ و ساقط ساختن هواپيماي ايراني، ارتباط ايجاد شده است.
3. در اين بيانيه، طرف متجاوز، محكوم نشده است.
4. دربارۀ محكوم كردن عامل فاجعه و جبران خسارات وارده سخني به ميان نيامده است.
جمهوري اسلامي ايران علاوه بر شوراي امنيت و شوراي ايكائو، شكايت خود را در ديوان بين المللي دادگستري لاهه نيز مطرح كرد. عنصر تخصصي سازمان ملل متحد يعني ايكائو (سازمان هواپيمايي كشوري بين المللي) نيز از مسائل سياسي به دورنمانده وبه جاي بررسي فني و ارائه طريق به شوراي امنيت به ابراز تاسف و تسليت به بازماندگان سانحه پرداخت.
ايران، در اين باره از شوراي ايكائو (آژانس مسئول امنيت و سلامت پروازهاي بين المللي) كه يك مرجع فني و تكنيكي است، درخواست كرد كه جلسه تشكيل دهد و به موضوع، رسيدگي كند. با كمال تأسف اين هيئت بين المللي نيز از سياسي كاري مصون نماند و تنها به صدور يك بيانيه اكتفا كرد. در اين بيانيه از بروز اين جنايت، ابراز تأسف و همدردي شده است و نيز بر اصل پرهيز از زور عليه هواپيماهاي غيرنظامي تأكيد مي كند. اين بيانيه با آنكه از يك مركز تخصي صادر شد، ولي ضعيف تر از بيانيۀ شوراي امنيت بود.
گزارش گروه حقيقت ياب ايكائو
هواپيماي ايرباس A300 متعلق به هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران در ساعت ۱۰:۱۷ به وقت محلي با حدود بيست دقيقه تأخير از فرودگاه بندرعباس به مقصد دوبي برخاست. در ساعت ۱۰:۲۴ خلبان هواپيما گزارش داد كه هواپيما به ارتفاع ۳۶۰۰ متري رسيده است. هواپيما در ساعت ۱۰:۲۸ در ارتفاع بيش از چهار هزار متري با موشك زمين به هواي رزمناو وينسنس سرنگون شد. در جلسه فوق العاده شوراي ايكائو (سازمان بين المللي هواپيمائي كشوري) در روز ۱۴ ژوئيه ۱۹۸۸ تصميم گرفته شد كه يك تيم حقيقت ياب براي بررسي عواملي كه منجر به نابودي هواپيما شده است، تشكيل شود. نمايندگان ايران و آمريكا آمادگي خود را براي همكاري با تيم تحقيق اعلام كردند. در گزارش اين كميته در مورد اتفاقات منجر به سرنگوني آمده است:
هفت دقيقه پس از بلند شدن از فرودگاه بندر عباس، ۱۱ مورد اخطار از سوي كشتيهاي جنگي ايالات متحده به هواپيماي ايراني اعلام شد. ۷ مورد توسط ناو جنگي وينسنس بر روي فركانس ۲۴۳ مگاهرتز، يك اخطار توسط ناو سايدز بر روي همين فركانس و ۳ اخطار ديگر بر روي فركانس اضطراري ۱۲۱/۵ مگاهرتز به هواپيماي ايرباس داده شد. از اين ۱۱ مورد، ۷ مورد بر روي طول موج ۲۴۳ مگاهرتز بود كه مخصوص هواپيماي نظامي است و ايرباس تجهيزات لازم براي شنيدن آن ها را نداشت (طبق دستور ايران اير همه هواپيماها بايد در مدت پرواز در منطقه خليج فارس بر روي فركانس ۱۲۱/۵ مگاهرتز به گوش باشند). در اين هنگام بحث زيادي ميان بخشهاي اطلاعات جنگي سه ناو آمريكايي وينسنس ، مونتگمري و سايدز درگرفت. گزارش تيم تخصصي ايكائو مشخص مي كند كه در دقايق آخر حمله به هواپيما، عده اي هواپيما را يك هواپيماي مسافري و عده اي ديگر يك هواپيماي جنگي مهاجم تلقي نمودند. دو دقيقه بعد كاركنان مركز گزارشي را مبني بر اينكه هواپيماي مزبور اف-۱۴ مي باشد، دريافت كردند. در همين حال كاركنان ناو سايدز فرياد زدند: هواپيما تجاري است، صبركنيد. در همين زمان يكي از افسران وينسنس نيز گفته است كه هواپيما احتمالا تجاري است. در همان حالي كه گفتگوهاي ميان ۳ ناو ادامه داشه ناخداي وينسنس تصميم مي گيرد كه موشك خود را پرتاب كند.
شليك به هواپيماي مسافري كره جنوبي، يك بام و دو هوا
دولت آمريكا، هميشه در قبال حوادث و فجايع، برخوردي دوگانه در پيش گرفته و مي گيرد. هيچ كس نحوه برخوردآمريكا با سرنگون ساختن هواپيماي مسافري كره جنوبي توسط روس ها، در شهريور سال 1362 را فراموش نكرده است. در آن ماجرا، اين هواپيما با 269 سرنشين از مسير عادي خود منحرف شد و 500 كيلومتر داخل خاك شوروي رفت كه توسط سيستم دفاعي موشكي روس ها سرنگون شد. به دنبال وقوع اين حادثه، كاخ سفيد موضع بسيار شديدي اتخاذ كرد و از آن، به عنوان يك جنايت و يك عمل شنيع ضد انساني ياد كرد و دست كم شش ماه هياهوي تبليغاتي وسيعي برضد شوروي سابق به راه انداخت؛ در حالي كه خود، از آن سوي كره زمين آمد و هواپيمايي را كه به قلمرو هيچ كشوري وارد نشده و در آب هاي بين المللي به حركت خود ادامه مي داد، مورد هدف قرار داد و به هيچ وجه مسؤوليت اين عمل ننگين را هم برعهده نگرفت.
غرامت
بحث پرداخت غرامت به بازماندگان قربانيان حادثه، از نخستين روزهاي وقوع آن از سوي جمهوري اسلامي ايران مطرح بود. سرانجام يكي از اعضاي هيأت نمايندگي آمريكا در اجلاس شوراي «ايكائو» كه سازماني تخصصي و وابسته به سازمان ملل و سازمان هواپيمايي كشوري است، اظهار داشت كه آمريكا خود را مسؤول حادثه نمي داند، امّا حاضر است به عنوان كمك انساني، مبلغي به بازماندگان حادثه و نه به دولت ايران، بپردازد. ازاين رو، دولت آمريكا مبلغ 55 ميليون دلار براي خانواده هاي قربانيان و نيز مبلغ 40 ميليون دلار براي غرامت ناشي از سقوط هواپيماي مسافربري پرداخت (برخي مي گويند از اين مبلغ فقط 55 ميليون دلار آن پرداخت شده است) و به اين ترتيب، ضمن ختم غائله، از زيربار مسؤوليت اين حادثه شانه خالي كرد.
نگاهي به زندگي ويليام راجرز:
نام: ويليام سي راجرز سوم
(William C. Rogersш)
لقب: ويل
محل تولد: فورت ورث (Fortworth)، ايالت تگزاس
محل خدمت: نيروي دريايي آمريكا
سال هاي خدمت: 1992-1965
درجه: ناخدا
فرماندهي ها: ناو يو.اس. اس كاشينگ(DD-985)
ناو يو.اس .اس وينسنس (G-49)
گروه هاي آموزش هاي رزمي تاكتيكي نيروي دريايي
نبردها: عمليات ارنست ويل
مدال ها: نشان لياقت
مدال شايسته خدمت
مدال تمجيد خدمت مشترك
نشان روبان خدمت رزمي
مدال اعزامي نيروي دريايي
مدال اعزامي نيروهاي مسلح
ناخدا ويليام سي. راجرز سوم كه معمولاً به عنوان ويل سي. راجرز سوم شناخته مي شود در دسامبر سال 1938 در فورت ورث، تگزاس به دنيا آمد. او افسر نيروي دريايي آمريكا بود و بيش تر به خاطر فرماندهي ناو يو.اس .اس وينسنس(G-49)، يك ناوشكن در كلاس Ticonderoga مجهز به سيستم هاي رزمي Aegis شناخته شده است. در زمان فرماندهي او، اين ناو مسئول سرنگون كردن پرواز شمارة 655 هواپيماي ايران برفراز خليج فارس بود كه منجر به كشته شدن 290 غيرنظامي شد و يك ماجراي بين المللي براي آمريكا به وجود آورد.
زندگي اوليه و حرفه اي ويل راجرز تا قبل از سال 1988
راجرز در شهر فورت ورث، ايالت تگزاس متولد شد و در سن آنتوني، تگزاس بزرگ شد. پدرش، ويل سي. راجرز دوم در زمان جنگ دوم جهاني در نيروي دريايي آمريكا، روان پزشك بود. ويل برادري كوچك تر از خود به نام ديك دارد كه در يك حادثه رانندگي فلج شد و اكنون بر روي ويلچر به زندگي خود ادامه مي دهد. راجرز داراي مدرك ليسانس در رشته روان شناسي از دانشگاه بايلور و فوق ليسانس در رشته تاريخ از دانشگاه ترينيتي در سن آنتونيو است. وي قبل از وارد شدن به دانشكدة افسري به مدت دو سال در دبيرستان، علوم تدريس مي كرد.
راجرز در دسامبر 1965 به درجه افسري نائل شد و اولين سفر مأموريتي او در بخش مهندسي ناوهواپيمابر يو.اس. اس اينديپندنس(CU-62) بود. دومين ايستگاه مأموريتي او ناوشكن يو.اس. اس جورج ك.مكنزي بود كه ابتدا در لانگ بيچ و سپس در يوكوسوكاي ژاپن مستقر شد. راجرز در دسامبر 1969 به ناو يو.اس. اس وري لند(Uss Vreeland)- كه يك ناو محافظ در كلاس Knox بود- به عنوان افسر عملياتي پيوست. اين ناو در چارلستون واقع در ايالت كاروليناي جنوبي مستقر بود. اولين فرماندهي راجرز، ناو يو.اس .اس اكسپلويت، يك ناو مين ياب در كلاس تهاجمي (Aggressive) بود كه اين ناو هم در چارلستون استقرار داشت. راجرز بعد از حضور در كالج ستاد نيروهاي مسلح (Armed Forces Staff College) در نورفولك واقع در ايالت ويرجينيا با سه درياسالار در واشنگتن كار كرد و به ِسمَتِ رئيس گروه ارزيابي سيستم هاي تسليحاتي كه تحت نظارت وزير خارجه است، منصوب شد. به دنبال جنگ يام كيپور(Yom Kippur) در سال 1973، راجرز با توجه به سِمَتي كه داشت، چندين بار به اسرائيل سفر كرد. او در سال 1978 خود را به عنوان افسراجرايي- كه در ردة دوم فرماندهي است- به نام يو.اس. اس ديويد آر.ري (Uss David R.Ray) كه يك ناوشكن در كلاس Spruance بود، معرفي كرد. وي بعد از آن از سپتامبر 1981 تا اوت 1984، فرمانده ناو يو.اس. اس كاشينگ(Uss Cushing) -كه آن هم يك ناوشكن در كلاس Spruance بود- شد. وي قبل از آن كه فرماندة ناو وينسنس شود، در پنتاگون به عنوان رئيس بخشي در دايرة برنامه ريزي رياست عمليات هاي نيروي دريايي خدمت كرد.
ناخدا راجرز در 12جولاي 1964 با شارون(لوميس) راجرز ازدواج كرد. آن ها يك پسر به نام ويل سي. راجرز چهارم دارند كه در فوريه 1969 به دنيا آمد.
فرماندهي ناو يو.اس. اس وينسنس
راجرز دومين فرماندة ناو وينسنس بود و در 11 آوريل 1987 به اين سمت منصوب شد. در آن زمان، ناو وينسنس، يكي از تنها پنج رزم ناو به آب انداخته شده اي بود كه سامانه جديد رزمي موسوم به Aegis را حمل مي كرد. اين سامانه يك ميليارد دلاري، يك سيستم مديريت رزمي يك پارچه رايانه اي بود.
وينسنس اولين رزم ناو از اين نوع بود كه به ناوگان اقيانوس آرام پيوست. مركز اين سامانه يك رادار پيشرفته، داراي رديابي اتوماتيك چندمنظورة سه بعدي و زمان بندي شده موسوم به AN/SPY-1 است. اين رادار بسيار پرقدرت كه به عنوان “سپر ناوگان دريايي” شناخته شده قادر به جست وجو، رديابي و هدايت موشك ها به طور همزمان با ظرفيت رديابي بيش از يك صد هدف در بيش تر از 100ميل دريايي(200كيلومتر) است.
فرماندهي يك ناو مجهز به سامانه Aegis در آن زمان بسيار مهم تلقي مي شد. وينسنس در 25 آوريل 1988 در يك مأموريت شش ماهه به حمايت از عمليات ارنست ويل، همراهي و اسكورت تانكرهاي نفت كش در خليج فارس، در اين منطقه مستقر شد.
پرواز شماره655 ايران اير
در سوم جولاي سال 1988، ناو وينسنس، پرواز شماره 655 ايران اير را با دو موشكSM-2MRسرنگون كرد. پرواز 655 ايران اير كه 290 مسافر را حمل مي كرد، به مدت هفت دقيقه درحال پرواز بود كه اين دو موشك با فاصله تقريباً 8 مايل(13كيلومتر) از ناو وينسنس به اين هواپيما اصابت كرد. اين هواپيما درخليج فارس در 5/6 مايلي (5/10 كيلومتري) جزيره هنگام سقوط كرد. در زمان وقوع اين حادثه، ناو وينسنس داخل آب هاي ايران بود.
ديويد كارلسون، افسر سرفرماندهي ناو يو.اس.اس سايدز (Uss Sides)، دومين كشتي اي كه در زمان وقوع اين حادثه تحت كنترل تاكتيكي راجرز بود، شخصاً از وي انتقاد كرد و او را بسيار پرخاش گر ناميد. كارلسون ادعا كرد كه سرنگون كردن پرواز شماره 655 ايران اير ناشي از به اوج رسيدن روح وحشتناك ستيزه جويي ناخدا راجرز بود كه اولين بار چهار هفته قبل از اين ماجرا ديده شد. كارلسون به وقايع روز دوم ژوئن 1988 اشاره كرد كه مدعي شد راجرز، ناو وينسنس را كه در تعقيب يك كشتي فله بر بود، به يك ناو محافظ ايراني بسيار نزديك كرد. اين كه او با پرواز دادن هليكوپترش آن را به فاصله بسيار نزديكي از قايق هاي كوچك ايراني برد و همچنين به جاي هدايت كشتي ديگر براي شليك به سوي كشتي هاي ايراني، به سوي چند قايق كوچك نظامي ايراني شليك كرد. كارلسون با اشاره به هزينه بالاي اين رزمناو در ارتباط با ناوهاي محافظ وابسته به گروه رزمي، با تصميم راجرز مخالفت كرد. «چرا مي خواهي يك رزمناوAegis به سوي قايق ها شليك كند؟ اين كار عاقلانه اي نيست.»
ناو وينسنس كه همچنان راجرز فرمانده آن بود، مدت باقيمانده از مأموريت خود را به اتمام رساند و در 25 اكتبر 1988 به پايگاه دريايي سن ديه گو بازگشت. راجرز تا 27 مي سال 1989 فرمانده ناو وينسنس بود. در سال 1990، جورج بوش پدر به راجرز به خاطر عملكرد خارق العاده او به عنوان افسر فرمانده، نشان لژيون لياقت اعطا كرد. اين مدال به خاطر دوران تصدي او به عنوان فرمانده ناو وينسنس از آوريل 1987 تا مي 1989داده شد و هيچ اشاره اي به سرنگون كردن پرواز شماره 655 ايران اير نكرد.
منبع: شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي
انتهاي پيام/
نظر شما