مروری بر ماهنامه «شاهد ياران» ويژه شهيد «آيت الله محمد صدوقی»
شنبه, ۱۱ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۱۸
«آیت بصیرت و مدیریت» یادمان شهيد «آيت الله محمد صدوقی» که سیوچهارمین شماره ماهنامه «شاهد یاران» است، به کوشش گروه مجلات شاهد منتشر شد.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، شمارههای 34 از ماهنامه فرهنگی تاریخی «شاهد یاران» که به شهيد «آيت الله محمد صدوقی» اختصاص دارد، به کوشش گروه مجلات شاهد بنیاد شهید و امور ایثارگران منتشر شده است.
این شماره از ماهنامه «شاهد یاران» که با عنوان «آیت بصیرت و مدیریت» منتشر شده است به گفتارهایی از شهيد صدوقی در آيينه توصيف امام، جلوه هايی از سلوک فردی و اجتماعی شهيد صدوقی در گفت و شنود با رهبر انقلاب، حيات آيت الله صدوقي در آيينه روايت خود، بيانات منتشر نشده مرحوم آيت الله العظمی فاضل لنكرانی در تبين مكالت علمی و عملی شهيد آيت الله صدوقی و ... اختصاص دارد.
در شماره سیوچهارمين شاهد ياران، شهيد صدوقی و علما و مراجع در گفتوگو با مرحوم آيت الله سيدروح الله خاتمی، شهيد صدوقي در قامت يک پدر در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمين محمدعلی صدوقی، شهيد صدوقی در آيينه ياران راشد يزدی، شهيد صدوقی و سازندگی در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين ابوالقاسم متاقب، شهيد صدوقی و احزاب در گفتو گو با حجت الاسلام و المسلمين محمدتقی صالحی، شهيد صدوقی و حوزههای علميه در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن معزالدينی، شهيد صدوقی و حوزههای علميه در گفتوگو با آيت الله سيدمحمدرضا محصل همدانی به چشم میخورد.
يادها و يادگارهايی از سومين شهيد محراب، حجت الاسلام والمسلمين سيدهادی خسروشاهی، شهيد صدوقی در قامت يک مدرس در گفتوگو با آيت الله محمدحسن احمدی فقيه يزدی، شهيد صدوقی و دولت موقت در گفتوگو با حسين مهديان، شهيد صدوقی و دادگاههای انقلاب در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين محمدرضا ناصری، شهيد صدوقی و امام، شهيد صدوقی در قامت يک مدرس در گفتوگو با آيت الله ابوالقاسم وافی، شهيد صدوقی و جريان نفاق در گفتوگو با حجت الاسلم و المسلمين مرتضی اديب يزدی، شهيد صدوقی و دفاع مقدس در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين احمد سالک، شهيد صدوقی و طلاب، شهيد صدوقی و سلوک اجتماعی، شهيد صدوقی و طلاب علوم دينی در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين حسين نبیپور، شهيد صدوقی و جوانان در گفتوگو با دكتر سيدمحمدعلی سادات اخوی، شهيد صدوقی و ولايت فقيه در گفتوگو با رضا اعتماديان، شهيد صدوقی و رزمندگان در گفتوگو با سرتيپ حسن رستگارپناه، شهيد صدوقی و احزاب در گفتوگو با سيدمحمدعلي دعائی، شهيد صدوقی و اصول گرايی در گفتوگو با مهندس دوست حسينی از ديگر بخش های اين ماهنامه است.
در اين ماهنامه گفتوگوهايی با بابا رجب علی كريمی، اصغر گرانمايه، با سردار سرتيپ جواد محمدی پناه، با مهندس محمدعلی وحدتی، محمدحسين متوسليان، حجت الاسلام محمدهادی بهشتیپور، ابوالقاسم شعشعی، حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمدعلی صدرالساداتی، علی مازارچی، عباس سامعی، انجام شده است.در بخشی از مطلبی با عنوان «پدر مهربان همه بودند» میخوانیم: يكی بعد رأفت و مهربانی ايشان بسيار بارز بود و ديگر تربيتی ايشان. حاج آقا توجه بسيار دقيقی به اين مقوله داشتند، اما ابعاد تربيتی را بيشتر با عملشان به ما میفهماندند نه با گفتارشان. در مورد احترام به افراد ديگر و به بزرگترها بسيار مقيد بر اين امر بودند. شايد عدهای از روحانيون بودند كه از لحاظ موقعيت اجتماعی و علمی، چندان هم سطح ايشان نبودند، ولي از لحاظ سنی چند سالی بزرگتر بودند، امكان نداشت كه حاج آقا در جلسهای مقدم بر آنان وارد شوند يا بنشينند و ادبي را كه نسبت به همه افراد، به خصوص نسبت به روحانيون داشتند، با عمل خود به ما نشان میدادند. با اينكه خودشان بسيار مقيد به انجام عبادات، دعاها، نمازهای نافله و مستحبات بودند، در عين حال امر و نهی زبانی نمیكردند و در عمل، تقيد خود را نشان میدادند. همسرمان میگفت كه يک شب كه حاج آقا منزل ما مهمان بودند، رختخواب برايشان پهن كردم و حاجآقا رفتند و وضو گرفتند. ايشان بسيار مقيد بودند كه هميشه با وضو باشند، مخصوصا به هنگام خواب. حاج آقا گفته بودند: «مريم خانم! چقدر خوب است كه انسان به هنگام خواب وضو داشته باشد، چون خوابش حكم عبادت را پيدا میكند.» و به اين شكل به ايشان فهمانده بودند كه اين كار را بكنند. هميشه با زبان آرام و غير مستقيم حرفهايشان را میزدند و به همين دليل حرفشان تاثير زيادی داشت. عطوفت و مهربانی ايشان تنها نسبت به خانواده نبود، بلكه نسبت به مردم هم همان گونه بودند. چهارده پانزده ساله بودم كه ايشان به منطقهای به نام مهريز به جایی به نام تزرجان دعوت شده بودند و من همراهشان بودم. ساعت حدود 12 شب و جادهها فوقالعاده خراب بودند. وسط جاده ناگهان چوپانی كه با گله گوسفندی میرفت، دست بلند كرد. حاجآقا گفتند؛ بايستيد ببينيم چه میگويد. چوپان گفت: «آب میخواهم.» ما هم متاسفانه در ماشين آب نداشتيم. حاجآقا پرسيدند «گوسفندها شير ندارند كه بتوانی بدوشی و بخوری؟» گفت:«نه، گوسفندهای ما همه نرهستند.»حاجآقا گفتند: «بيا با ما برويم.» چوپان گفت: «نميتوانم گوسفندها را رها كنم.» چيزی كه خوب به يادم مانده، قيافه نگران حاجآقا از شنيدن اين حرف مرد چوپان بود. وقتي كه به اولين آبادی رسيديم، حاجآقا گفتند: «در اولين خانه را بزنيد.» اتفاقا صاحب خانه با حاجآقا آشنا بود. حاجآقا مقداري پول به او دادند و گفتند: «چوپانی تشنه است. اسبی چيزی كرايه كن و به او آب برسان.» اسب و قاطر به خاطر خرابی جادهها تندتر از ماشين میرفتند. به هر حال كسی را پيدا كردند كه آب را برای چوپان ببرد كه بعد معلوم شد چوپان آب نمیخواسته و پول میخواسته، منتهی خجالت كشيده بود بگويد. حاجآقا گفته بودند: «اگر ميگفت پول میخواهم، هم ما اين قدر ناراحتی نمیكشيديم، هم به او پول میداديم و مشكلش حل میشد.» و يا وقتی افرادی مراجعه و مشكلاتشان را مطرح میكردند، ايشان حتی الامكان تلاش میكردند مشكل او را حل كنند و به خصوص روی بيماری و مشكلات خانوادگی، بسيار حساس بودند. حاجآقا با اقشار مختلف جامعه، از مستضعفترين فرد گرفته تا متمولترين افراد مراوده داشتند. يادم هست فردی حاجآقا را برای افطاری دعوت كرده بود و ايشان به من گفتند بيا برويم و رفتيم. در محلههای بسيار پائين شهر و خانهای بسيار فقيرانه و ساده بود كه نشان میداد چه زندگی محدودی دارد، ولي حاجآقا با رویی گشاده و خيلي راحت دعوت او را پذيرفته بودند و از آن طرف هم به خانه كسانی كه مسلمان بودند و مشكل اخلاقی نداشتند، به جرم اينكه پولدار بودند، از رفتن امتناع نمیكردند و دعوتشان را میپذيرفتند.
در شماره سیوچهارمين شاهد ياران، شهيد صدوقی و علما و مراجع در گفتوگو با مرحوم آيت الله سيدروح الله خاتمی، شهيد صدوقي در قامت يک پدر در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمين محمدعلی صدوقی، شهيد صدوقی در آيينه ياران راشد يزدی، شهيد صدوقی و سازندگی در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين ابوالقاسم متاقب، شهيد صدوقی و احزاب در گفتو گو با حجت الاسلام و المسلمين محمدتقی صالحی، شهيد صدوقی و حوزههای علميه در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن معزالدينی، شهيد صدوقی و حوزههای علميه در گفتوگو با آيت الله سيدمحمدرضا محصل همدانی به چشم میخورد.
يادها و يادگارهايی از سومين شهيد محراب، حجت الاسلام والمسلمين سيدهادی خسروشاهی، شهيد صدوقی در قامت يک مدرس در گفتوگو با آيت الله محمدحسن احمدی فقيه يزدی، شهيد صدوقی و دولت موقت در گفتوگو با حسين مهديان، شهيد صدوقی و دادگاههای انقلاب در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين محمدرضا ناصری، شهيد صدوقی و امام، شهيد صدوقی در قامت يک مدرس در گفتوگو با آيت الله ابوالقاسم وافی، شهيد صدوقی و جريان نفاق در گفتوگو با حجت الاسلم و المسلمين مرتضی اديب يزدی، شهيد صدوقی و دفاع مقدس در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين احمد سالک، شهيد صدوقی و طلاب، شهيد صدوقی و سلوک اجتماعی، شهيد صدوقی و طلاب علوم دينی در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين حسين نبیپور، شهيد صدوقی و جوانان در گفتوگو با دكتر سيدمحمدعلی سادات اخوی، شهيد صدوقی و ولايت فقيه در گفتوگو با رضا اعتماديان، شهيد صدوقی و رزمندگان در گفتوگو با سرتيپ حسن رستگارپناه، شهيد صدوقی و احزاب در گفتوگو با سيدمحمدعلي دعائی، شهيد صدوقی و اصول گرايی در گفتوگو با مهندس دوست حسينی از ديگر بخش های اين ماهنامه است.
در اين ماهنامه گفتوگوهايی با بابا رجب علی كريمی، اصغر گرانمايه، با سردار سرتيپ جواد محمدی پناه، با مهندس محمدعلی وحدتی، محمدحسين متوسليان، حجت الاسلام محمدهادی بهشتیپور، ابوالقاسم شعشعی، حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمدعلی صدرالساداتی، علی مازارچی، عباس سامعی، انجام شده است.در بخشی از مطلبی با عنوان «پدر مهربان همه بودند» میخوانیم: يكی بعد رأفت و مهربانی ايشان بسيار بارز بود و ديگر تربيتی ايشان. حاج آقا توجه بسيار دقيقی به اين مقوله داشتند، اما ابعاد تربيتی را بيشتر با عملشان به ما میفهماندند نه با گفتارشان. در مورد احترام به افراد ديگر و به بزرگترها بسيار مقيد بر اين امر بودند. شايد عدهای از روحانيون بودند كه از لحاظ موقعيت اجتماعی و علمی، چندان هم سطح ايشان نبودند، ولي از لحاظ سنی چند سالی بزرگتر بودند، امكان نداشت كه حاج آقا در جلسهای مقدم بر آنان وارد شوند يا بنشينند و ادبي را كه نسبت به همه افراد، به خصوص نسبت به روحانيون داشتند، با عمل خود به ما نشان میدادند. با اينكه خودشان بسيار مقيد به انجام عبادات، دعاها، نمازهای نافله و مستحبات بودند، در عين حال امر و نهی زبانی نمیكردند و در عمل، تقيد خود را نشان میدادند. همسرمان میگفت كه يک شب كه حاج آقا منزل ما مهمان بودند، رختخواب برايشان پهن كردم و حاجآقا رفتند و وضو گرفتند. ايشان بسيار مقيد بودند كه هميشه با وضو باشند، مخصوصا به هنگام خواب. حاج آقا گفته بودند: «مريم خانم! چقدر خوب است كه انسان به هنگام خواب وضو داشته باشد، چون خوابش حكم عبادت را پيدا میكند.» و به اين شكل به ايشان فهمانده بودند كه اين كار را بكنند. هميشه با زبان آرام و غير مستقيم حرفهايشان را میزدند و به همين دليل حرفشان تاثير زيادی داشت. عطوفت و مهربانی ايشان تنها نسبت به خانواده نبود، بلكه نسبت به مردم هم همان گونه بودند. چهارده پانزده ساله بودم كه ايشان به منطقهای به نام مهريز به جایی به نام تزرجان دعوت شده بودند و من همراهشان بودم. ساعت حدود 12 شب و جادهها فوقالعاده خراب بودند. وسط جاده ناگهان چوپانی كه با گله گوسفندی میرفت، دست بلند كرد. حاجآقا گفتند؛ بايستيد ببينيم چه میگويد. چوپان گفت: «آب میخواهم.» ما هم متاسفانه در ماشين آب نداشتيم. حاجآقا پرسيدند «گوسفندها شير ندارند كه بتوانی بدوشی و بخوری؟» گفت:«نه، گوسفندهای ما همه نرهستند.»حاجآقا گفتند: «بيا با ما برويم.» چوپان گفت: «نميتوانم گوسفندها را رها كنم.» چيزی كه خوب به يادم مانده، قيافه نگران حاجآقا از شنيدن اين حرف مرد چوپان بود. وقتي كه به اولين آبادی رسيديم، حاجآقا گفتند: «در اولين خانه را بزنيد.» اتفاقا صاحب خانه با حاجآقا آشنا بود. حاجآقا مقداري پول به او دادند و گفتند: «چوپانی تشنه است. اسبی چيزی كرايه كن و به او آب برسان.» اسب و قاطر به خاطر خرابی جادهها تندتر از ماشين میرفتند. به هر حال كسی را پيدا كردند كه آب را برای چوپان ببرد كه بعد معلوم شد چوپان آب نمیخواسته و پول میخواسته، منتهی خجالت كشيده بود بگويد. حاجآقا گفته بودند: «اگر ميگفت پول میخواهم، هم ما اين قدر ناراحتی نمیكشيديم، هم به او پول میداديم و مشكلش حل میشد.» و يا وقتی افرادی مراجعه و مشكلاتشان را مطرح میكردند، ايشان حتی الامكان تلاش میكردند مشكل او را حل كنند و به خصوص روی بيماری و مشكلات خانوادگی، بسيار حساس بودند. حاجآقا با اقشار مختلف جامعه، از مستضعفترين فرد گرفته تا متمولترين افراد مراوده داشتند. يادم هست فردی حاجآقا را برای افطاری دعوت كرده بود و ايشان به من گفتند بيا برويم و رفتيم. در محلههای بسيار پائين شهر و خانهای بسيار فقيرانه و ساده بود كه نشان میداد چه زندگی محدودی دارد، ولي حاجآقا با رویی گشاده و خيلي راحت دعوت او را پذيرفته بودند و از آن طرف هم به خانه كسانی كه مسلمان بودند و مشكل اخلاقی نداشتند، به جرم اينكه پولدار بودند، از رفتن امتناع نمیكردند و دعوتشان را میپذيرفتند.
در اين شماره مطالبي همچون شهيد آيت الله صدوقی و قانون اساسی، از حجت الاسلام والمسلمين محمد سروش محلاتي و عالمی بصير و روشنفكری زمان آگاه از گشتاسب كرمانی (پژوهشگر زرتشتی) از بخش های جالب اين شماره از شاهد یاران به حساب میآيد.
واپسين دم عنوان مطلبی از يكی از پاسداران شهيد صدوقی است كه در لحظه ناب شهادت وی را همراهی میكرده و آخرين لحظات شهادتش را ترسيم كرده است.
واپسين دم عنوان مطلبی از يكی از پاسداران شهيد صدوقی است كه در لحظه ناب شهادت وی را همراهی میكرده و آخرين لحظات شهادتش را ترسيم كرده است.
یادمان «آیت بصیرت و مدیریت» از نشریه «شاهد یاران» به کوشش گروه مجلات شاهد با صاحب امتیازی بنیاد شهید و امور ایثارگران منتشر شده است و در پايان اين ماهنامه اشعاری در وصف شهيد آيت الله صدوقی از سپيده كاشانی، محمد علی مردانی و حميد سبزواری به چاپ رسيده است.
نظر شما