بازديدهاي شهيد ياسيني از پايگاه بندرعباس
يکشنبه, ۰۸ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۳۲
خاطره اي از سرتيپ خلبان جعفر عمادي
در طول مدتي كه شهيد ياسيني معاون هماهنگ كننده نيروي هوايي بود، چند مرتبه به تنهايي و يا در معيت سرلشكر شهيد ستاري از پايگاه نهم شكاري بازديد نمودند.
ايشان هر وقت كه مي آمد، از قسمت هاي مختلف پايگاه و پروژه هاي مختلف بازديد مي نمود.
در يك دوره كه تشريف آورده بود، با توجه به حساسيت منطقه دو روز ماند و بعد از بارديد از قسمت هاي مهم پايگاه، رهنمودهاي لازم را به من داد. تا شب كه جلسه اي با معاونت هاي پايگاه تشكيل داديم و شام خورديم؛ همه خداحافظي كردند و رفتند و لحظاتي بعد شهيد ستاري و همراهان ايشان نيز رفتند تا استراحت كنند. شهيد ياسيني به من اشاره كرد و گفت كه نرو و بمان.
وقتي كه همه رفتند، او گفت:
- با هم برويم و مناطق مسكوني و عملياتي و نقاط حساس پايگاه را بازديد و سركشي كنيم.
او مي گفت به عنوان معاون هماهنگ كننده بايد يك ديدن و بازرسي از ديدگاه خودم داشته باشم تا بعد از مراجعت تجزيه و تحليل نمايم و اطلاعات مربوطه را به مسئولين ذيربط برسانم و خودم شخصا پي گيري نمايم. از طرفي مي خواهم ببينم تجهيزات آفندي و پدافندي و پرسنل در شب حضور دارند.
ياسيني بيشتر دوست داشت از تجهيزات ديدن نمايد. مثلا سيستم آب - فاضلاب - برق - موتورخانه هاي سرد كننده و يخ سازي.
با توجه به اين كه همدوره بوديم و در يك پايگاه خلبان شده بوديم و سال ها با هم هيچ تفاوتي نداشتيم، مشكلات و معضلات پايگاه را به راحتي به من مي گفت و سريعا به من منعكس مي كرد.
بازديدي ديگر
چندي بعد در يكي از بازديدهاي كه بازهم به اتفاق شهيد ستاري بودند، به پايگاه بندر عباس آمده بودند. طبق معمول در روز تمام وقت از قسمت هاي عملياتي و پروژه هاي در دست اقدام ديدن نمودند و رهنمودهاي لازم را گفتند. تا شب كه شام صرف شد و مسئولين رفتند براي استراحت با او حركت كرديم. وي دوباره خواست از قسمت هاي عملياتي ديدن نمايد. به محض حركت گفت:
برويم به قرارگاه محل سكونت پرسنل و آسايشگاه سربازان.
من فكر كردم كه گزارشي دستش رسيده و يا مشكل خاصي در قرارگاه سربازان ديده است.
سوال كردم نظر خاصي است؟ گفت نه ولي در اين يكي دوماهه اخير خبر ناراحت كننده اي مي شنوم و يا مي خوانم. گفتم چه خبري بوده؟ گفت:
- در قسمت هاي مختلف و ارگان هاي مختلف مشكلاتي بين نيروها ديده شده و نمي دانم علت اصلي چيست؟ با مسئوليني كه تجزيه و تحليل نموديم ديده شد كه پايگاه شما ( پايگاه نهم شكاري) اصلا از اين مشكلات و مسائل نداشته، مي خواهم بدانم چرا و شما چكار كرده ايد.
من به شوخي و خيلي با لحن جدي گفتم:
بعرض برسانم كه اين جا منطقه محرومي است شايد به خاطر اين كه فشنگ نداشته ايم.
چند لحظه اي صبر كرد و لبخندي زد و گفت:
- نه ... بايد علت اصلي را جويا شد.
در قرارگاه خواست كه من او را تنها بگذارم و در دل شب رفت با سربازان كه بيدار بودند و نگهبان بودند صحبت كرد و درد دل آنها را گوش داد. در مراجعت گفت:
سربازها راضي هستند درب اطاق شما (فرمانده پايگاه) به روي همه آنها بازاست و خيلي اين روش را دوست دارند. خيلي خوب است كه سرباز بتواند مسائل و مشكلاتش را به راحتي به رده بالا بازگو و منعكس نمايد؛ اگر هم درخواستي داشته باشد درخواست نمايد.
منبع: سايت ساجد
نظر شما