یادمان بيست و نهمین سالروز شهادت فرمانده لشكر ۹ بدر (1)
يکشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۲
با رسميت يافتن فعاليت تيپ مستقل 9 بدر، شهيد دقايقي به فرماندهي سپاه پيشنهاد كرد كه دفاتر سپاه در شهرستان ها از هيچ مجاهد عراقي پذيرش به عمل نياورند، و اگر كسي از آنان خواسته باشد با رژيم صدام مبارزه كند، بايد به تيپ 9 بدر بپيوندد....
نامگذاري تيپ بدر به اين دليل بود كه شهيد دقايقي با كوشش فراوان و در نتيجه شناختي كه نسبت به فضاي سپاه پاسداران و روابط نزديكي كه با فرماندهي سپاه داشت، توانست مقامات لشكري و كشوري را قانع نمايد كه تشكيلات مجاهدين مستقل باشد. از آنجا كه موافقت با اين پيشنهاد در ماه مبارك رمضان و در شب سالگرد جنگ تاريخي بدر صورت گرفت، اين تيپ اولين عمليات مستقل و گسترده خود را در چارچوب عمليات بدر به مورد اجرا گذاشت. چرا كه مجاهدين عراقي پيش از آن به صورت پراكنده و پدافندي در خطوط مرزي يا به صورت عمليات پارتيزاني در داخل خاك عراق عمل مي كردند. آرزوي شهيد دقايقي اين بود كه بتواند جوانان مجاهد عراقي را در يك تشكيلات منسجم و مستقل سازماندهي نمايد، و از اين طريق هويت مجاهدين عراقي را در افكار عمومي جهان ابراز نمايد. لذا در آغاز كار به گردآوري مجاهدين عراقي كه در آن موقع در جبهه ها و شهرهاي مختلف ايران پراكنده بودند، اقدام نمود. صدها تن از مجاهدين عراقي در اهواز، تهران، اصفهان، قم و سوسنگرد سكونت داشتند كه با همكاري دفاتر سپاه در شهرهاي مختلف ايران همه آن ها را بسيج و روانه جبهه كرد.

با رسميت يافتن فعاليت تيپ مستقل 9 بدر، شهيد دقايقي به فرماندهي سپاه پيشنهاد كرد كه دفاتر سپاه در شهرستان ها از هيچ مجاهد عراقي پذيرش به عمل نياورند، و اگر كسي از آنان خواسته باشد با رژيم صدام مبارزه كند، بايد به تيپ 9 بدر بپيوندد. چرا كه او علاقمند بود هرچه بيشتر عراقي ها را جذب تيپ بدر نمايد. البته نبايد فراموش كرد كه در آغاز شكل گيري تيپ مشكلات زيادي از قبيل تأمين منابع مالي، تداركات و آموزش و غيره وجود داشت. و اسماعيل براي حل بودجه هر بخشي از آن را از نهادي از جمله مجلس اعلاي انقلاب اسلامي و سپاه تأمين مي كرد. گاهي ديده مي شد كه حقوق مجاهدين به مدت چند ماه به تأخير مي افتاد كه اسماعيل با تلاش شبنه روزي بودجه لازم را تأمين مي كرد. او بعد از قبول مسئوليت فرماندهي تيپ 9 بدر و براي پيشبرد فعاليت هاي آن شب را در تهران، و صبح را در كرمانشاه و ظهر را در اهواز مي گذراند. خلاصه كلام اين است كه براي سازماندهي نيروهاي مجاهد عراقي از هيچ كوششي فروگذار نبود و نتيجه اين تلاش ها براي ذخيره آخرت شهيد دقايقي به عنوان باقيات الصالحات به يادگار ماند.

شهيد اسماعيل دقايقي را مي توان اولين فرمانده اي دانست كه به مجاهدين عراقي، در چارچوب يك تشكيلات منظم، اصالت و هويت قانوني بخشيد، و آنان را از حالت انزوا و پراكنده كاري و گروهگرايي خارج كرد. زيرا مجاهدين عراقي پيش از تشكيل تيپ 9 بدر در درون احزاب گوناگون سياسي عمل مي كردند، و به هويت هاي سياسي محكوم بودند. لذا تيپ 9 بدر اولين يگاني بود كه مجاهدين عراقي با هويت جامع و يكپارچه عراقي و نه به عنوان گروه سياسي و پيرو كامل ولايت و تابع روحانيت اصيل در پرتو مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق گردهم آمدند. بي ترديد تيپ 9 بدر پس از يكپارچگي گروهاي مبارز عراقي به يك تشكيلات انقلابي پيرو خط امام خميني (ره)، و يك جريان قوي و استوار تبديل شد، و مبارزه با دشمن بعثي را از مرز ايران به درون خاك عراق منتقل كرد. با اين وصف شهيد دقايقي يك فرمانده نظامي پرتوان و هوشمندي بود كه با شناخت نقاط و قوت و ضعف احزاب و گروههاي سياسي عراق توانست با همكاري و كمك هاي همه جانبه تعدادي از نهادهاي جمهوري اسلامي مجاهدين عراقي را در پرتو خط امام گردهم آورد و به سوي جهاد خستگي ناپذير رهنمون سازد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، و در پي گسترش اختناق و افزايش سركوب مردم مسلمان عراق، هزاران تن از نيروهاي انقلابي و معارض صدام به كشورهاي همسايه از جمله ايران و سوريه پناه بردند و مبارزه را از نقطه صفر آغاز كردند. نيروهايي كه وارد ايران شدند نه تنها از انسجام و يكپارچگي لازم برخوردار نبودند، بلكه در ديدگاه برخي از سران گروه هاي معارض اختلاف نظر شديد وجود داشت و اين اختلافات ميان نيروهاي مردمي نيز سرايت كرده بود. و اين نيروها هرچند كه مسلمان و مذهبي بودند، اما در عين حال قادر نبودند خط امام و مرجعيت ديني را از بين خطوط مختلف سياسي تشخيص دهند. تنها وجود يك راهنما و طلايه دار بود كه مي توانست آنان را به جانب آرمان هاي امام خميني (ره) و نجات مستضعفان عراق راهنمايي كند. لذا دقايقي به نمايندگي از سوي نظام جمهوري اسلامي مسئوليت رهنمون سازي و يكپارچگي نيروهاي مجاهد عراقي را در قالب تيپ 9 بدر به عهده گرفت، و پس اعتماد سازي مسئولان كشوري و نظامي ايران نسبت به مجاهدين عراقي به آن ها مأموريت عملياتي داد تا جايي كه در اواخر حيات خود مسئوليت اداره تعدادي از محورهاي جنوب را به آنها واگذار كرد.

نظر به اينكه شهيد اسماعيل دقايقي يك عنصر معتقد و فعال نظامي بود، توانست پاسخگوي مناسبي براي تحقق خواسته هاي بر حق مجاهدين عراقي باشد. او با تبيين مسائل اعتقادي و نظامي انقلاب جهاني اسلام راهكار اساسي را به مجاهدين منتقل كرد، و آن ها را از پراكنده كاري و سردرگمي نجات داد. با اين وصف سازماندهي يك تيپ مستقل و كار آمد و آشنا به امور داخلي عراق كار بسيار مهمي به شمار رفت. اين تيپ با پرورش استعدادهاي مجاهدين عراقي توانست امكانات فراواني را به دست بياورد، و مأموريت هاي مستقل يا مشترك با ساير يگان هاي مستقر در جبهه انجام دهد. شهيد دقايقي فرمانده تيپ نيز از ابتداي فرماندهي، راهكار و سياست متعادلي در پيش گرفت، و از طرفي رضايت فرماندهان سپاه را به دست آورد و از طرف ديگر خواسته هاي مجاهدين و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را تحقق بخشيد. همه اين دستاوردها به وجود شخصيتي نياز داشت كه بتواند با مديريت صحيح و هماهنگي با ارگانهاي جمهوري اسلامي همه مشكلات و موانع را از سر راه حركت تيپ بر طرف نمايد.

اسماعيل با شيوه معقولي كه در پيش گرفته بود، توانست اين تشكيلات را به دور از تعصبات گروهگرايانه و تندروي و افراط و تفريط سالم و پويا نگهدارد، و موجب گسترش آن گردد. او در آغاز كار با تلاش هاي همه جانبه توانست گردان يكم را با چهار قبضه ميني كاتيوشا و شش قبضه خمپاره 120 ميليمتري بازسازي كند. زيرا مسئله پشتيباني در عمليات از نظر او خيلي حايز اهميت بود. او پس از مدتي با تهيه دو دستگاه توپخانه، يك گردان توپخانه در درون تيپ به وجود آورد. حدود سه سال از راه اندازي تيپ 9 بدر نگذشته بود كه دقايقي با توسعه نيروي انساني و تجهيزات نظامي آن را به لشكر تبديل كرد، كه اين لشكر به يكي از لشكرهاي پويا و فعال و مكانيزه در رديف ساير لشكرهاي فعال در جبهه تبديل شد. نكته اساسي در مورد شهيد دقايقي اين است كه او از صحنه سياسي عراق شناخت خوب و اطلاعات زياد داشت و بدين وسيله با فكر روشن و باز توانست يكي از پيچيده ترين تشكيلات نظامي را فرماندهي و هدايت كند.

شكي نيست كه رمز موفقيت هر حركتي مستلزم شناخت اهداف مورد نظر است. لذا دقايقي روي اوضاع و احوال سياسي و ديني عراق و احزاب سياسي آن كشور و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي و ماهيت رژيم صدام خوب مطالعه كرد. و بر اين اساس يك لشكر موفقي به وجود آورد. اگر چه براي تحقق اهداف خود رنج ها و مشكلات فراواني متحمل شد، اما با اجراي سياست مناسب و پيمودن راه متعادل و با صبر و بردباري بر بسياري از دشواري ها و گرفتاري هاي صحنه سياسي گروه هاي جهادي عراق چيره شد. زيرا تركيب مجاهدين عراقي از نظر فرهنگ و اجتماعي بافت خاصي داشت و نوع گرايشات سياسي آنان با مسائل رزمندگان ايراني بكلي متفاوت بود. به طور مثال يگان هاي سپاه و بسيج اغلب از يك استان و با يك فرهنگ و سنت خاص اجتماعي در يك لشكر گردهم آمده بودند. مانند لشكر هشت نجف اشرف كه همه نيروهاي آن از منطقه نجف آباد اصفهان بودند. مانند لشكر علي بن ابيطلب (ع) كه همه نيروهاي آن از استان مركزي بودند. مانند لشكر محمد رسول الله (ص) كه همه نيروهاي آن از استان تهران بودند.

اما تركيب نيروهاي تيپ 9 بدر از كليه اقوام و عشاير شمال و جنوب عراق شكل گرفته بود. به طوري كه مجاهدين اهل سنت استان هاي كردستان عراق تا مجاهدين عشاير جنوب در اين تيپ حضور داشتند. از سوي ديگر حضور نيروهايي با تفكرات متفاوت كه وابستگي شان را به برخي از احزاب سياسي معارض هچنان حفظ كرده بودند، موجب بروز يك سلسله مسائل خاص و مشكلاتي براي تيپ 9 بدر شده بود. با اين وصف مي توان گفت كه شهيد اسماعيل دقايقي ناچار بود يكسري ملاحظات مذهبي، سياسي و اجتماعي و گرايش هاي متفاوت درون تيپ را به شدت رعايت كند، و از بروز تنش جلوگيري به عمل بياورد. زماني كه شهيد دقايقي مسئوليت فرماندهي تيپ 9 بدر را به عهده گرفت، مراكز قدرت متعددي وجود داشتند كه به نوعي مي خواستند بر اين تشكيلات اعمال نفوذ نمايند. همه اين مسايل ياد شده باعث شده بود كه اسماعيل با صبر و استقامت و برخورد مدبرانه جهاد و پيكار مجهادين عراقي را در چارچوب يك سازمان رزمي وابسته به سپاه پاسدارن انقلاب اسلامي اداره نمايد.

از روزي كه مسئوليت فرماندهي تيپ 9 بدر به عهده اسماعيل گذاشته شد، او تا جايي كه مي توانست از وابستگي هاي دنيوي و دلبستگي هاي خانوادگي دست كشيد، و همه توان خود را وقف انجام وظيفه الهي نمود و در اين راه به مدت سه سال رنج كشيد و بي خوابي و دوري از خانه و زندگي را براي خود خريد. اصولا شعار هميشگي او در زندگي، اين بود كه هيچ وقت نبايد آرامش خودمان را در آرامش مادي بدانيم و همواره بر اين گفتار تكيه مي كرد: «من در اين دنيا نا آرامم و آرامش و سكون من در سراي باقي و آن دنياست». او چه به حق گفتار خود را در راه سازماندهي و گسترش دامنه فعاليت تيپ 9 بدر عملي ساخت. تيپي كه از نيروهاي گوناگون با فرهنگ هاي متفاوت شكل گرفته بود. در اين بحث مي توان از دو گروه عمده كه در روند حركت و شكوفايي تيپ مشكل آفرين بودند اشاره كرد. البته شهيد دقايقي با تلاش فراوان اين مشكلات را برطرف نمود و آن دو گروه را يكپارچه كرد.

1ـ عشاير جنوب عراق: در حقيقت عشاير مستقر در باتلاق هاي جنوب عراق «هور» فرهنگ و آداب و رسوم و سنت هاي اجتماعي مخصوص خودشان را داشتند. اسماعيل با مديريت منحصر به فرد خود همواره به ديدار سران عشاير مي رفت و به پاي درد دل آنان مي نشست. هرگاه با پيرمرد عشايري رو به رو مي شد، مانند پدر به او احترام مي گذاشت و با زبان خاص خودشان با آنان گفت و گو مي كرد. به طوري كه آن پير مرد عشايري كه عمرش را در هور گذرانده و از خصلت هاي شهرنشيني به دور بود، احساس مي كرد با فرزند خود صحبت مي كند. اسماعيل با برنامه ريزي دقيق و هدفمند مي كوشيد گرايشات عشايري را در ميان فرزندان عشاير بكاهد، و آن ها را در چارچوب تيپ 9 بدر سازماندهي كند. او براي تحقق اين امر، عشاير را از لحاظ معنوي و مادي در دو محور همياري كرد.

الف ـ محور تعاوني: چون رژيم صدام جنايتكار آب را بر روي عشاير بسته بود، و آن ها در محاصره شديد اقتصادي قرار داده بود، شهيد دقايقي به تداركات تيپ 9 بدر اجازه داد مواد غذايي از قبيل آرد، برنج، روغن، سوخت و ديگر اقلام مورد نياز در اختيار خانواده هاي عشاير قرار گيرد.

ب ـ محور تبليغات: اسماعيل عقيده داشت كه فرزندان عشاير افراد مخلص و بي پيرايه اي هستند كه به دليل ارعاب صدام از عراق به ايران هجرت كرده اند و به دليل عدم وجود امكانات تبليغاتي تا حدودي دور از مباني مكتب بودند و شناختي دقيقي از اصول و فروع مكتب اسلام نداشتند. لذا لازم دانست روي آنان كار تبليغي و فرهنگي انجام گيرد. او تأكيد كرد كه لازم است امكانات مالي و تبليغي براي عشاير در اردوگاه ها و در پايگاه هاي آموزشي هزينه شود تا بهتر بتوان در مبارزه با صدام عفلقي و شركت در عمليات مسلحانه از آنان بهره برداري شود.

2ـ توابين، يا اسراي عراقي آزاد شده. در حقيقت توابين اولين گروه از مجاهدين آزاد شده بودند كه در روز 15 تير سال 1365 به تيپ 9 بدر پيوستند. ايجاد تحول در ذهنيت برخي از مسئولين كشور به منظور به كار گيري توابين در عمليات آينده نقش ارزنده اي بود كه شهيد دقايقي براي اولين بار آن را تجربه كرد. البته نبايد فراموش كرد كه نهادهاي تبيلغاتي جمهوري اسلامي كار فرهنگي بزرگي در اردوگاه هاي نگهداري اسراي عراقي از قبل انجام دادند و توانستند تحول چشمگيري در ذهنيت اسرا به وجود بياورند و از آنان مجاهدان راستين وواقعي بسازند. اصولا برخورد با اين گونه افراد كه مدتي با جمهوري اسلامي جنگيده و اسير شده بودند،  نيازمند تصميم گيري شجاعانه و اعتماد به نفس بود و شهيد دقايقي آن را داشت.

نقل شده كه براي به كارگيري توابين، در آغاز كميته اي شكل گرفت و تصميم گرفته شد پادگاني براي آنان در اطراف سنقر تأسيس شود و دور آن سيم خاردار كشيده شود. ولي شهيد دقايقي به شدت با اين عمل مخالفت كرد و به نمايندگان كميته مزبور گفت: «مگر مي خواهيد زندان بسازيد؟ اگر به آن ها اسير نگاه مي كنيد، بهتر است در كمپ ها بمانند. اينجا جاي اسرا نيست. اگر به عنوان مجاهد و رزمنده به آن ها نگاه مي كنيد نيازي به سيم خاردار نيست. من نمي خواهم اينجا اردوگاه اسراي جنگي شود. مي خواهم پادگاني براي مجاهدين راستين تأسيس گردد». با اين وصف مسئوليت اسراي آزاد شده را پذيرفت و اين اقدام در تحول روحي و فكري آن ها بسيار مؤثر بود. كه آثار آن را در عمليات آينده به روشني ديديم. دقايقي با آن ها برخورد اسلامي داشت و همه آن ها مورد اعتماد او بودند، و همين برخورد انساني باعث شد كه دستاورد جديدي در روند مبارزات معارضين عراقي به وجود آيد. به طوري كه همه توابين با انگيزه بسيار عالي جنگيدند و شهيد دادند و پيروزي هاي چشمگيري هم در جبهها و در داخل عراق به دست آوردند.

شهيد اسماعيل دقايقي، مجاهدين عراقي را بهترين شهروندان عراق مي دانست و عقيده داشت كه آنان براي اداي تكليف  شرعي، رنج هجرت و غربت را به جان خريده اند. برخورد او نسبت به آنان بسيار جاذبه داشت. و به آنان اصالت و آزادي عمل مي داد و زمينه فعاليت سازنده را براي آنان فراهم مي كرد. به مجاهد عراقي در چارچوب تيپ 9 بدر مسئوليت مي داد در حد توانايي ابتكار عمل نشان دهد و كار خود را به نحو احسن انجام دهد. در آغاز تأسيس تيپ 9 بدر همه فرماندهان گردان ها و يگان ها ايراني بودند. اما موقعي كه اسماعيل مسئوليت فرماندهي تيپ را به عهده گرفت دستور داد فرماندهان از ميان مجاهدين عراقي انتخاب شوند. او بر اين باور بود كه اصالت بخشيدن به مجاهدين بايد به نقطه اطمينان برسد تا خودشان مسئوليت خويش را در آينده به دست گيرند. چرا كه او از نادر فرماندهاني بود كه همواره سعي داشت استعدادها و توانايي هاي عناصر تحت امر خود را بشناسد، و بر اساس توان و استعدادشان به آنان مسئوليت دهد، و از آنان كار مفيد بخواهد. او به ترتيب به آن دسته افرادي كه قابليت و استعداد از خود بروز مي دادند كارهاي اساسي از قبيل طرح و برنامه اطلاعات و عمليات مي خواست و اين عمل را با شجاعت انجام داد و از سپردن مسئوليت ها و تفويض اختيارات دريغ نكرد.

شهيد دقايقي صرفا با اين روش نوين، زمينه رشد و توسعه و پيشرفت تيپ 9 بدر را فراهم كرد. به عبارت ديگر اين گونه برخورد مي كرد كه اگر يكي از يگان ها در يكي از مواضع دچار مشكلي مي شد و فردي را مي شناخت كه مي توانست در رفع مشكل كمك كند، او را مأمور رفع مشكل مي كرد. با اين حال در آغاز فعاليت تيپ هيچ كدام از مجاهدين به دليل عدم شناخت توانايي هاي خود حاضر نبود مسئوليتي را به عهده گيرد. ولي شهيد دقايقي با مديريت صحيح و حسن تدبير، ديدگاه ها و برنامه هاي خود را عملي ساخت. هرچند مجاهدين در ابتداي امر از قبول چنين مسئوليتي سرباز مي زدند. ولي اعتماد سازي اسماعيل آنان را ناگزير به پذيرش مسئوليت مي كرد. با اين وصف شهيد دقايقي با درايت توانست استعدادهاي مجاهدين را شكوفا سازد و فرماندهان گردان ها را از ميان آنان گزينش كند. چه بسا مسئولان اطلاعات و تخريب و ستاد را نيز از ميان مجاهدين عراقي انتخاب نمود. پيش از فرماندهي او بر تيپ 9 بدر همه فرماندهان گروهان ها و گردان ها و همه مسئوليت ها به عهده برادران سپاهي بود. و اين تفويض اختيارات و واگذاري مسئوليت ها به توابين كه بسياري از آنان از افسران و درجه داران ارتش عراق بودند نتايج مثبت و ثمر بخشي به بار آورد. نمونه اين اعتماد سازي را مي توان در خاطره زير بيابيم:

نقل شده است كه قبل از عمليات كربلاي 2 دو تن از نظاميان عراقي در جبهه به تيپ 9 بدر پناهنده شدند. شهيد دقايقي با آنان به گونه اي كه حاكي از اعتماد و وثوق او به آن هاست برخورد كرد و به آنان گفت: «مي خواهيم بزودي در اين منطقه عملياتي انجام دهيم و شما بايد در اين زمينه به ما كمك نماييد تا بهتر بتوانيم حمله كنيم». فرماندهان يگان ها به او تذكر دادند كه اين نوع برخورد از لحاظ امنيتي قابل قبول نيست. ولي او اصرار داشت كه اين دو نفر مورد اعتماد من هستند و در روز عمليات به معاون خود گفت: «به اين دو نفر پيشنهاد كن اگر خواسته باشند مي توانند با ما در عمليات شركت كنند و در صورت عدم تمايل به شركت آزادند به پشت جبهه منتقل شوند». سرانجام آن دو نظامي از پيشنهاد اسماعيل استقبال كردند و شهيد دو قبضه تفنگ و مقداري فشنگ در اختيار آن دو قرار داد. چون شهيد دقايقي متوجه مي شود كه به آن دو نظامي نارنجك تحويل نداده اند ناراحت مي شود و شخصا با آن دو چند نارنجك تحويل مي دهد و اين دو پناهنده نيز به خاطر اين اعتماد سازي مردانه در عمليات كربلاي 2 شركت مي كنند و بعد از آن رسما به عضويت تيپ در مي آيند.

اسماعيل دقايقي با راهكار انساني و اسلامي خود افراد بسياري را از ميان رانده شدگان و توابين عراقي جذب تيپ 9 بدر كرد. او با اين احساس كه رانده شدگان عراقي افراد مظلوم و محرومي هستند كه مورد بي مهري رژيم عراق قرار گرفته اند، و بايد مورد محبت و حمايت ايران اسلامي قرار گيرند و براي تحقق اهداف اسلامي  سازماندهي شوند. تبعيديان عراقي را مهاجراني مي دانست كه خانه و كاشانه شان را بر اثر ظلم صدام و در راه دفاع از اسلام از دست داده اند و به شهرهاي ايران پناه آورده اند. او درد و رنج و غربت مهاجران مجاهد عراقي را با جان و دل احساس كرد و آنان را به آغوش گرفت. از هسمر اسماعيل در اين باره نقل شده است كه وقتي او در خانه از مجاهدين عراقي صحبت مي كرد،  اشك مي ريخت و مي گفت: «شما نمي دانيد كه آن ها مظلوم تر از ملت ايران هستند. زيرا صدام به شدت آنان را در محروميت قرار داده بود».

شهيد دقايقي، مجاهدين عراقي را دلسوختگان ملت عراق تعبير مي كرد، و بر اين اساس همواره نهايت مهرباني و محبت را در حق مجاهدين به عمل مي آورد و از هرگونه تعدي و بي احترامي نسبت به آنان به شدت جلوگيري مي كرد. نقل كرده اند كه يكي از نيروهاي ايراني در حضور اسماعيل با يكي از مجاهدين عراقي برخورد تندي كرد. اسماعيل پس از مشاهده اين صحنه به طرف او رفت و با پرخاش به او گفت: «امور مجاهدين عراقي به من مربوط است و به هيچ كس اجازه نمي دهم كه آنان را آزار دهد. آن ها وديعه امام (ره) در دست من هستند و بايد از آنان نگهداري كنم».

مجاهدين عراقي نيز متقابلا اسماعيل را برادر بزرگ تر خود مي دانستند. او بسيار علاقمند بود كه مجاهدين تشكيل خانواده دهند و امكاناتي را نيز براي اين مهم فراهم آورده بود. گاهي براي خواستگاري هم همراه آنان به ميان خانواده هاي ايراني و عراقي مي رفت و براي آنان خواستگاري مي كرد. به تداركات تيپ ابلاغ كرده بود چنانچه هر مجاهدي ازدواج كرد، نيازهاي اوليه او را تأمين نمايند. همچنين براي برگزاري مراسم ازدواج آنان يك حلب روغن، يك كيسه برنج، شكر و چند قطعه پتو اختصاص داده بود. به معاون خود كه از برادران پاسدار بود هميشه ياد آوري مي كرد: «مجاهدين عراقي ميهمان ما هستند و ميهمان حبيب الله است و بايد به آنان به چشم يك ميهمان نگاه كنيم. برخوردمان با اين برادران بايد منبعث از فرهنگ اصيل اسلامي باشد».

اخلاق و رفتار اسماعيل باعث شده بود كه در همه موقعيت ها و حتي در درون خانواده هاي مجاهدين عراقي جا داشته باشد. اخلاص و تدبير و كارداني او موجب تقويت روز افزون روحيه و ميزان آمادگي رزمي همه اقشار مجاهدين شده بود. او با شناخت احكام دين مبين اسلام و با اعتقاد راسخ به وعده الهي مبني بر تحقق وراثت مستضعفان بر زمين، با ظرافت و دقت كم نظيري به حل مشكلات و كمبودهاي مجاهدين كه واقعا «مهاجر في سبيل الله» بودند مي پرداخت. وقتي عشاير مهاجر در منطقه از كمبود غذا رنج مي بردند، اسماعيل بيدرنگ با مسئولان ذيربط تماس مي گرفت و امكانات لازم را فراهم مي ساخت. چرا كه تواضع و فروتني صادقانه نسبت به مجاهدين عراقي از خصوصيات بارز شهيد دقايقي بود. طوري كه در جبهه ها و در حين عمليات يك فرمانده صرف نبود، بلكه در انتقال مجروحين به پشت جبهه كمك مي كرد، رانندگي قايق و خودرو را نيز به عهده مي گرفت.

يكي از مجاهدين عراقي در خاطرات خود چنين نقل كرده است: «روزي در نزديكي اهواز همراه تعدادي از مجاهدين مشغول بارگيري مقاديري مهمات و لباس به داخل خودرو بوديم. ناگهان مشاهده كرديم كه يك نفر از راه رسيد و يك گوني لباس را روي دوش گذاشت و داخل خودرو قرار داد. چند بار اين عمل را تكرار كرد. بعد از برخي از همرزمان پرسيديم كه اين برادر كيست؟ گفتند او برادر دقايقي فرمانده تيپ است». اين تواضع و فروتني از روي تصنع و تكلف نبود. بلكه اين يكي از صفات برجسته او بود كه هميشه در همه مراحل زندگي، ملازم او بود. در اولين برخورد با اسماعيل صفت تواضع و فروتني زودتر از صفات ديگر او جلوه گر مي شد. در برخورد با دوستان و اطرافيان مصداق آيه شريفه «وعباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا» شده بود.

مجاهد عراقي اضافه كرده است: «شهيد دقايقي را نمي شناختم. هر روز مي ديدم شخصي مي آيد و چادرها و آبگيرها را تميز مي كند و مي رود. فكر مي كردم كه او انجام وظيفه مي كند. او روزي براي نظافت چادرها و آبگيرها نيامد، و من به سراغ او رفتم و از او پرسيدم كه چرا امروز براي نظافت چادرها و آبگيرها نيامدي؟ او به من گفت چشم همين الآن مي آيم. مجاهديني كه نزديك او ايستاده بودند به شدت خشمگين شدند و به من گفتند، تو چه مي گويي؟ مگر او را نشناختي؟ ايشان فرمانده تيپ است. من به اين علت احساس شرمندگي كردم و درصدد عذر خواهي برآمدم كه اسماعيل دقايقي به من نزديك شد و با متانت گفت كه اشكال ندارد و با خنده از كنار قضيه گذشت. مي خواهم بگويم كه شهيد دقايقي طوري متواضعانه رفتار مي كرد كه اغلب مجاهدين تشخيص نمي دادند كه او فرمانده تيپ است».

اسماعيل دقايقي در تمام مراحل و در همه كارها با مجاهدين عراقي مشورت و نظر خواهي مي كرد و احترام خاصي براي آنان قايل بود. حتي براي جزئي ترين كارها جلسه تشكيل مي داد تا نظر مجاهدين را براي طرح مانور قبل از عمليات جويا شود. او هميشه مي گفت: «من مشاور مجاهدين هستم و آن ها هم مشاور من هستند». در طول مراحل عمليات براي انجام هركاري به آنان آزادي عمل كامل مي داد. تا جايي كه يكي از فرماندهان نظامي عراقي كه از مشاوران عالي نظامي او بود گفته است: «آن ويژگي را كه در فرماندهي دقايقي لمس كردم شبيه آن چيزي است كه فرماندهان بزرگ و فارغ التحصيلان دانشكده هاي معتبر نظامي برخوردارند. از آغاز توضيحات كامل عمليات و زمان و مكان و اهداف آن را شرح مي داد، و در عين حال نظر ما را جويا مي شد».

يكي ديگر از ويژگي هاي اخلاقي اسماعيل دقايقي در برخورد با مجاهدين عراقي اين است كه در زمينه فرماندهي هيچ وقت خود را بالاتر از همرزمان نمي دانست. آن بزرگوار بر قلوب افراد فرماندهي مي كرد و بسيار علاقمند بود كه مجاهدين او را برادر خطاب كنند. يكي از مجاهدين دراين باره گفته است:  «در عملياتي به ما مأموريت داده شد وارد خاك عراق شويم و تا پشت خطوط نيروهاي دشمن پيشروي كنيم و از عمق خاك عراق عمليات اصلي را آغاز نماييم. مي بايستي از ارتفاعات بلندي بالا مي رفتيم و از آنجا مواضع عراقي ها را پشت سر مي گذاشتيم. زمستان بود و قبل از غروب آفتاب به ارتفاعات رسيديم. به محض اين كه از پشت كوه سرازير شديم، بارش برف و باران به شدت شروع شد. هوا تاريك شده بود و ما حدود 200 نفر بوديم. حدود ساعت 21 در فضاي برف و باران و تاريكي راه رفتيم تا به يكي از قرارگاه هاي خودي رسيديم و شب را در آنجا گذرانديم. وضع بسيار دشواري داشتيم. روز بعد دستور داده شد كه راه را ادامه دهيم. اما برخي از افراد قادر به ادامه راه نبودند و در همان قرارگاه ماندند. پس از اين كه دشمن از حركت ما آگاهي يافت و خود را آماده مقابله كرد، شهيد دقايقي به علت شرايط جوي دستور عقب نشيني صادر كرد».

باز نقل شده است كه شهيد دقايقي روزي براي بازديد از وضعيت نيروها به هور رفت. چون وقت نماز ظهر فرا رسيد مجاهدين در يكي از سنگرها از او خواستند كه نماز جماعت را به امامت او بجا بيآورند. ولي اسماعيل از روي تواضع گفت: «من نسبت به شما علم و عدالت كمتري دارم و من به يكي از شما اقتدا مي كنم». آنگاه نماز ظهر و عصر را به امامت يكي از مجاهدين عراقي به جا آورد. قابل توجه است كه دقايقي بعد از نماز در پهن كردن سفره و توزيع غذا و شستن ظروف به رزمندگان مستقر در هور كمك كرد. با ان وصف مي توان گفت كه خلوص و وقار اسماعيل در دوران فرماندهي تحسين برانگيز بود. هرگاه كاري را انجام مي داد و بعد متوجه مي شد كه فرد ديگري آن كار را به نام خود ثبت كرده با خونسردي از كنار قضيه مي گذشت. چرا كه او مي خواست گزارش كارش را فقط به خدا بدهد و خدا از او راضي باشد. اين صفات را از رهگذر تلاش هاي دامنه دار در راه خدا به دست آورد.

يكي از مسئوليت هاي شهيد دقايقي نظارت بر تأمين نيازهاي نيروهاي تحت فرماندهي خود بود. او به سركشي وضعيت زندگي نيروها اكتفا نمي كرد، بلكه در مناطق عمليات به چادرها و سنگرهاي مجاهدين مي رفت و با آنان غذا مي خورد، شوخي مي كرد و در رفع كمبودهاي آنان كمك مي كرد. يكي از مجاهدين عراقي نقل كرده كه رزمندگان تيپ 9 بدر همراه اسماعيل، مدتي در هواي سرد در چادرها مستقر بودند، شب ها از يكا يك چادرهاي مجاهدين بازديد به عمل مي آورد، و به امور آن ها رسيدگي مي كرد. در يكي از همان شب ها مشاهده كرد كه يكي از مجاهدين پتو كم دارد و از سرما به شدت مي لرزد. با وجودي كه هوا سرد بود و اسماعيل به پتو نياز داشت، پتوهاي خود را آورده و روي آن مجاهد در حال خواب انداخت. شهيد دقايقي به رغم مسئوليت هاي سنگيني كه به عهده داشت هيچ گاه در چهره او آثار خستگي نمايان نبود. لبخند او هنگام رويارويي با صحنه هاي سخت زبانزد خاص و عام شده بود. در اوج ناملايمات و فشارهاي كار و جهاد با لبخندي مليح و جملاتي همراه با طنز و پند، مجاهدين را به معاد انديشي و فراهم آوردن ذخيره آخرت دعوت مي كرد. اغلب مجاهدين عراقي در نتيجه اين برخورد شايسته جذب او شده بودند.

يكي از مجاهدين عراقي در اين زمينه چنين نقل كرده است: «روزي همراه شهيد دقايقي به شهرهاي اشنويه و نقده مأموريت رفته بوديم آقايان چوپان و محمدي نيز همراه ما بودند. پس از شناسايي منطقه و هنگام بازگشت، باران آمد و جاده بسته شد و ماشين در گل گير كرد. از ماشين پياده شديم و تلاش كرديم آن را در جاده اسفالته قرار دهيم. اسماعيل هنگام هل دادن ماشين صحبت مي كرد و مي خنديد و خستگي را از بدن ما برطرف مي كرد». اسماعيل فرمانده اي ايثارگر بود، و چه بسا در موارد ضروري حقوق خود را براي تأمين نيازهاي مجاهدين صرف مي كرد. چنانكه بعد از شهادت معلوم شد كه مقداري بدهي بار آورده است. در مناسبت هاي مختلف مذهبي اعم از مجالس جشن و عزاداري در حسينيه هاي نجفي ها و كربلايي هاي مقيم قم شركت مي كرد، و براي مردم سخن مي گفت. همچنين در اكثر مراسمي كه در شهرها براي شهدا برپا مي شد شركت مي كرد. با وجودي كه خانواده هاي مجاهدين در سرتاسر شهرهاي ايران پراكنده بودند، اما اسماعيل با اين حال با خانواده شهداي عراقي ديدار مي كرد و اوضاع آنان را جويا مي شد.

نقل كرده اند كه در مسير راه پيرانشهر به نقده از شهيد عراقي (ابو عمار الناصح) ياد مي شود. اسماعيل چنان براي ابو عمار گريه مي كند كه همه سرنشينان ماشين متأثر مي شوند. او حتي در جلسات خصوصي از شهداي عراقي به نيكي ياد مي كرد و توصيه مي كرد زندگينامه و وصيتنامه شهدا چاپ و تكثير گردد. بعد از عمليات كربلاي 2 در تهران تشييع جنازه عمومي براي شهداي عمليات در مسجد ارك برگزار گرديد. هنگام تشييع جنازه شهدا تابوتي شكسته مي شود كه اسماعيل بيدرنگ طنابي مي آورد و تابوت را مي بندد و به حركت ادامه مي دهد. مجاهدين عراقي به دليل برخورد اسلامي و انساني شهيد دقايقي علاقه اي خاصي به او پيدا كرده بودند و او را نماد واقعي يك انسان مجاهد و وارسته مي دانستند و انقلاب اسلامي را در وجود او متجلي مي ديدند، و براي تحقق اهداف و خواسته هاي خود به او نياز داشتند. از سوي ديگر عراقي ها با هر دسته و گروه و حزبي براي وي احترام قائل بودند و او را دوست داشتند. اسماعيل نيز متقابلا آنان را از صميم دل و عمق جان دوست داشت.

بر اين اساس يك خانواده مؤمن عراقي در خانه خود سه عكس از امام خميني (ره) و  شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر و شهيد اسماعيل دقايقي آويخته بود. همه مجاهدين تيپ 9 بدر و خانواده هاي شهداي عراقي عاشق او بودند. يك سرهنگ عراقي به او گفته بود: « آقاي دقايقي شما الآن به عنوان فرمانده بر ما حجت هستيد و اگر دستور دهيد انگشت خود را در پريز برق فرو كنم، اين دستور را به عنوان تكليف اجرا خواهم كرد. البته اين را نه به خاطر انجام دستورات خشك نظامي بلكه به خاطر بيان ميزان محبت و وفداري به شما انجام مي دهم». اين برخورد نشان مي دهد كه مجاهدين عراقي اسماعيل را يكي از افراد جامعه خودشان مي دانستند و وجود او را نعمتي الهي مي شمردند. نيروهاي تيپ بدر از آنجا كه عاشق فرمانده خود بودند در صدد بر آمده بودند هرچه داشتند تقديم او نمايند تا او خشنود و خرسند گردد. يكي از مجاهدين سرشناس عراقي اتومبيل بنز خود را همراه خود از عراق آورده بود و به عنوان هديه تقديم دقايقي كرد. ولي وي به هيچ وجه آن را نپذيرفت و پس از اصرار بسيار آن را براي استفاده تيپ تقبل كرد.

در همين رابطه نقل كرده اند كه در روزي در كرمانشاه عده اي از مجاهدين براي انجام امور مالي لشكر خودرو نداشتند و به اسماعيل مراجعه كردند و او سوئيچ همان خودرو بنز را كه به تيپ اهدا شده بود به آنان داد و خود از وانت پاترول استفاده كرد. در تيپ بدر هيچ مجاهد عراقي وجود نداشت كه از شهيد دقايقي دلخوري يا ناراحتي داشته باشد،  بلكه همه او را دوست داشتند و بر اين اساس دستورات او را به خوبي و با روي باز اجرا مي كردند. اين عشق ورزي به اين دليل بود كه او مسئله قوميت، نژاد، زبان، مذهب و فاصله هاي ديگر را بردارد و با زبان و فرهنگ مجاهدين راستين با آنان برخورد و زندگي نمايد. به طور مثال موقع چاي خوردن در جمع مجاهدين چاي را با قند نمي خورد بلكه طبق رسم و روش عراقي ها چاي شيرين مي خورد تا با اين كار باعث تأليف قلوب مجاهدين گردد. يكي از مجاهدين نقل كرده است: «اسماعيل شبي در منطقه هور ميان ما خوابيد. صبح كه براي صرف صبحانه او را دعوت كرديم،  سرش را از زير پتو بيرون آورد و با مزاح گفت صبحانه ايراني بخورم يا عراقي؟ اگر صبحانه عراقي است بلند شوم وگرنه صبحانه نمي خورم».

شهيد اسماعيل دقايقي براي اين كه بيشتر برخوردي متناسب با فرهنگ و روحيات مجاهدين عراقي داشته باشد، با علاقه زياد به فراگيري زبان و ادبيات عرب نزد آنان پرداخت كه بعد از گذشت حدود دو سال زبان عربي را كاملا فراگرفت. طوري كه وقتي به زبان عربي به او گزارش مي دادند او نيز با زبان عربي پاسخ مي داد. اسماعيل در مراسم شب هاي جمعه تيپ بدر وقتي دعاي كميل مي خواند، بسياري از مجاهدين كه از دور صداي او را مي شنيدند، مجذوب طرز بيان و لحن او مي شدند و مي گفتند كه گمان مي كرديم يكي از برادران عراقي به زبان فصيح مشغول خواندن دعاي كميل است. مجاهدين بر اين باور بودند كه شهيد دقايقي به ميزان وسيعي در نزديك شدن آنان به فرامين امام (ره) و ايجاد وحدت بين گروه هاي مبارز عراقي مؤثر بوده است. هميشه دعا مي كردند تا شهيد دقايقي زنده و سالم بماند. اما پس از شنيدن خبر شهادت او به شدت عزادار شدند و اعلام كردند كه يتيم شده اند.

عمليات تيپ 9 بدر در زمان حيات شهيد دقايقي

تيپ 9 بدر در زمان فرماندهي شهيد اسماعيل دقايقي، در عمليات بسياري شركت كرد و به پيروزي هاي چشمگيري دست يافت. مهمترين اين عمليات عبارتند:

عمليات  قدس ـ 4

اين عمليات در منطقه درياچه ام النعاج در هور الهويزه به مورد اجرا گذاشته شد كه شهيد دقايقي آن هدايت و فرماندهي كرد. او به منظور آماده سازي نيروها  دوره هاي آموزشي فشرده در زمينه هاي شنا، غواصي و قايقراني ترتيب داده بود. به محض اينكه مجاهدين وارد عمليات شدند، در عرض كمتر از يك ساعت تنها با دادن دو شهيد اهداف از پيش تعيين شده را تسخير كردند، و تلفات زياد دشمن وارد آوردند. سقوط پايگاه هاي ارتش بعث عراق در عرض چند دقيقه و آزاد سازي منطقه وسيعي از درياچه ام النعاج براي تيپ نوپاي بدر انظار را متوجه اين تيپ كرد. در شب عمليات اسماعيل وضو گرفت و مدتي را به نماز و نيايش پرداخت. مجاهدين موقع آغاز عمليات با اصرار زياد از او خواستند پاي بيسيم قرار گيرد و پيام شروع عمليات را قرائت نمايد. او نيز با آرامش خاطر پشت بيسيم نشست و با خواندن رمز عمليات، دستور شروع عمليات را صادر كرد. در پايان عمليات «قدس ـ 4» نيمي از درياچه ام النعاج از محور شط الدوب از سمت غرب تا بركه ام سوده در سمت شرق  به وسعت 160 كيلومتر مربع آزاد گرديد. در اين عمليات حدود 280 تن از نيروهاي دشمن كشته و زخمي و 56 نفر به اسارت مجاهدين عراقي درآمدند.

عمليات عاشوراي ـ 4

به دنبال عمليات «قدس ـ 4» كه به آزاد سازي بخشي از درياچه ام النعاج منجر شد، عمليات «عاشوراي ـ 4» به منظور آزادسازي كامل درياچه به فرماندهي شهيد اسماعيل دقايقي به مورد اجرا گذاشته شد. نقل شده كه شهيد دقايقي قدرت كم نظيري در فرماندهي عمليات همچون سرعت عمل در تصميم گيري داشت. يكي از خصيصه هاي برجسته او حساسيت زياد نسبت به دشمن و شناخت موقعيت و امكانات و تداركات نيروهاي او بود. هميشه مي كوشيد از نقاط ضعف دشمن نهايت بهره برداري را بنمايد. هرگاه از عمليات شناسايي به مركز تيپ باز مي گشت به مجاهدين خبر مي داد كه در فلان منطقه، فلان افسر بعثي را در حال صرف غذا ديده است. او به رغم مشكلات و گرفتاري ها در عمليات شناسايي و كارهاي اطلاعاتي شركت مي كرد، و هميشه بر آن بود كه دقيق ترين اطلاعات را از فعاليت دشمن در جبهه دريافت كند و بر اساس آن بهترين روش ها را در برخورد با دشمن بكار گيرد. زيرا اسماعيل پيش از قبول مسئوليت فرماندهي تيپ 9 بدر مسئوليت واحد اطلاعات و عمليات لشكر 17 علي ابن ابيطالب (ع) را به عهده داشت. با اين وصف نيازهاي ضروري را در زمينه كارهاي اطلاعاتي و شناسايي، برآورده مي كرد.

شهيد دقايقي مدتي پيش از آغاز عمليات «عاشوراي ـ 4» به مجاهدين دستور داد شبانه آبراهي را به طول هشت كيلومتر تا پشت مقر فرماندهي دشمن ايجاد كنند. اين اقدام باعث شد نيروهاي تيپ 9 بدر در شب عمليات به عمق پايگاههاي دشمن نفوذ كنند و هرگونه عكس العمل او را مختل نمايند. به هر حال در ساعت دو بامداد 30 مهر سال 1364 عمليات «عاشوراي ـ 4» آغاز شد. در محور شرقي درياچه ام النعاج به لحاظ استفاده از اصل غافلگيري و پشتيباني مؤثر آتش، دشمن زمينگير شد و در همان ساعات اوليه اهداف مورد نظر عمليات تأمين گرديد. در محور غربي مجاهدين عراقي با اجراي آتش مناسب و استفاده از حركت غواصان، تهاجم خود را آغاز كردند و سپس با رسيدن نيروهاي بعدي و استمرار تك، پاسگاه هاي دشمن يكي پس از ديگري سقوط كردند. عمليات «عاشوراي ـ 4» بدون اين كه يك شهيد داده شود، حدود ده دقيقه به طول انجاميد. مجاهدين عراقي موفق شدند منطقه اي به وسعت 110 كيلومتر مربع را آزاد سازند و سه پاسگاه كمين دشمن را به تصرف خود درآورند. در نتيجه اين عمليات 76 تن از نيروهاي دشمن به اسارت در آمدند، و 25 قايق، تعداد زيادي مسلسل دوشكا و آر. پي. جي. هفت و10 قبضه توپ ضد هوايي و 2 قبضه خمپاره انداز 6 ميليمتري به غنيمت گرفته شد. همچنين در اين عمليات 340 نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي برجاي ماند. فرداي عمليات مجاهدين عراقي با دفع 12 پاتك دشمن فقط 15 شهيد دادند. اين عمليات بيانگر مديريت شهيد دقايقي و از خودگذشتگي مجاهدين عراقي بود.

عمليات كربلاي ـ 2

پس از گذشت مدتي از عمليات «عاشوراي ـ 4» شهيد دقايقي احساس كرد مجاهدين عراقي از عدم حضورشان در عمليات بي حوصله شده اند، و به ناچار به قرارگاه سپاه پاسداران رفت و خواستار شركت مجاهدين در عمليات شد. قرارگاه هم دو منطقه حاج عمران و شاخ شميران را براي مانور عملياتي تيپ بدر پيشنهاد كرد كه شهيد دقايقي منطقه حاج عمران را انتخاب كرد، و تيپ 9 بدر از جبهه جنوب به جبهه غرب كشور فراخوانده شد و در ارتفاعات حاج عمران اسقرار يافت و در آن محور در چارچوب عمليات «كربلاي ـ 2» وارد عمل شد. تيپ بدر آخرين يگاني بود كه وارد منطقه گرديد و نيروهاي اطلاعات و عمليات تيپ بيدرنگ به دستور فرمانده به عمليات شناسايي اعزام شدند، و نيروهاي تيپ پس از آغاز عمليات سريع موفق شدند مواضع دشمن را به تصرف درآورند. دقايقي در جبهه «كربلاي ـ 2» همانند ساير عمليات ها مانند يك بسيجي در خطوط مقدم جبهه رويارويي با دشمن بعثي مستقر مي شد و از نزديك عمليات را هدايت مي كرد. عقيده داشت كه فرمانده بايد در خطوط اول جبهه حركت كند، و مجاهدين به دنبال او حركت نمايند.

نكته اي كه بيش از هر مسئله ديگر توجه مجاهدين را به شهيد دقايقي معطوف مي داشت، خودداري او از رفتن به مرخصي بود. از آنجا كه فراهم نمودن زمينه عمليات نيازمند چند ماه كار و تلاش بود، او در طول اين مدت براي رسيدگي به خانه و زندگي به مرخصي نمي رفت و تنها به تماس تلفني و جويا شدن حال خانواده اكتفا مي كرد. با وجودي كه همه نيروها قبل و بعد از عمليات به مرخصي مي رفتند و به قرارگاه برمي گشتند، ولي او چنان ذوب كار خويش بود كه منطقه را ترك نمي كرد. گاهي برخي از مجاهدين از او مي پرسيدند مگر شما مگر خانواده نداريد؟ آيا ازدواج كرده ايد؟  هميشه براي مجاهدين اين سؤال مطرح بود كه فرمانده شان چه وقت به خانه مي رود؟ اين مسئله حاكي از آن است كه هرگز تشكيل خانواده مانعي در فداكاري او در راه تحقق آرمان هاي الهي نبود. چه بسا خانواده اسماعيل مشوق او در جهت نيل به آرمان هاي دفاع مقدس بود. با وجودي كه خانواده او با مشكلاتي مواجه بود و همسر او نيز در دانشگاه تهران تحصيل مي كرد، اما او برنامه ريزي كرده بود كه هر سه ماه يك بار به خانه برود.

به هر حال مجاهدين تيپ 9 بدر در عمليات «كربلاي ـ 2» به فرماندهي شهيد اسماعيل دقايقي توانستند زود هنگام موانع ايذايي دشمن و موانع طبيعي و كوهستان هاي صعب العبور منطقه حاج عمران در عمق 13 كيلومتري خاك عراق را پشت سر بگذارند و با سرعت پيشروي نمايند. آن ها در همان ساعات اوليه عمليات به اهداف از پيش تعيين شده دست يافتند. نظر به اين كه عمليات در فصل زمستان به مورد اجرا گذاشته شد، و برف زياد سرتاسر منطقه را پوشانده بود، اما مجاهدين در ميان اين شرايط از مناطق آزاد شده پاسداري كردند. تيپ بدر در عمليات «كربلاي ـ 2» منطقه وسيعي از خاك عراق را آزاد كرد و مناطق آزاد شده را در مقابل پاتك هاي متعدد دشمن حفظ نمود. طوري كه عملكرد بچه هاي تيپ بدر در اين عمليات زبانزد ساير نيروها شده بودند.

فرمانده يكي از گردان هاي تيپ نقل كرده كه شهيد دقايقي در شب عمليات توسط بيسيم با ما تماس گرفت وضعيت ما را جويا شد. به او گفتيم كه در حال حاضر به تعدادي نيرو نياز داريم. او اطلاع داد كه اگر ده دقيقه صبر كنيد نيروي كمكي به طرف شما اعزام خواهم كرد. حدود ده دقيقه نگذشته بود كه او همراه دو رزمنده ديگر به كمك ما آمدند.

پرسيدم: نيروي كمكي شما هستيد؟

گفت: من و همين دو نفر هستيم و تا شهيد نشويم از اين منطقه عقب نشيني نمي كنيم.

بچه هاي تيپ چون شهيد دقايقي را آنجا ديدند، احساس كردند يك تيپ به كمك شان شتافته است. با وجودي كه تعداد و امكانات شان اندك بود، از اين نظر اطمينان پيدا كردند كه تا آخرين نفس مقاومت خواهند كرد.

اسماعيل در اين عمليات دوستان عزيزي را از ميان مجاهدين و از ميان ياران قديمي خود از دست داد. تپه هاي شهيد صدر و شهيد عليدادي در منطقه حاج عمران، يادگار آن عمليات پيروزمندانه است. فعاليت او تنها در حين عمليات و فرماندهي نبود. حتي پس از عمليات هم در تخليه پيكر شهدا و مجروحان شركت مي كرد. هر رزمنده ناشناخته اي كه به شهادت مي رسيد، شهيد دقايقي براي شناسايي آن شهيد بر بالين او مي آمد، و هويت شهيد را براي امدادگران اعلام مي كرد. بيشتر شهدا را مي شناخت و شناسايي مي كرد. در عمليات «كربلاي ـ 2» حدود سه هزار تن از نظاميان بعثي عراق كشته و زخمي شدند و200 تن نيز به اسارت درآمدند. مقادير زيادي هم مهمات سبك و سنگين منهدم گرديد، يا به غنيمت گرفته شد.

عمليات كربلاي ـ 4

اين عمليات روز 3/10/1365 در يكي از محورهاي غرب اروند رود در جنوب خرمشهر به مورد اجرا گذاشته شد، و تيپ 9 بدر به فرماندهي شهيد اسماعيل دقايقي در آن شركت فعال داشت. تدارك مقدمات عمليات «كربلاي ـ4» و سخنراني هاي شور انگيز اسماعيل پيش از آغاز عمليات در ذهن و خاطره رزمندگان مجاهد عراقي هميشه زنده باقي خواهد ماند. او با سخنراني هاي حماسي خود نقش مؤثري در تقويت روحيه مجاهدين تيپ 9 بدر داشت. فرماندهان ارتش عراق پيش از آغاز عمليات گمان كرده بودند كه اين منطقه نفوذ ناپذيرترين مناطق عملياتي است و سپاهيان اسلام قادر به انجام هيچ گونه عملياتي در اين منطقه نخواهد بود. زيرا پس از عبور از رودخانه اروند كه يك مانع بزرگ طبيعي است، مجاهدين بايد موانع زيادي را از قبيل شش رديف سيم خاردار توپي كه منطقه وسيعي را پوشانيده بود، بايد پشت سر بگذارند. بعد از آن بايد از موانع خورشيدي كه در سه رديف كار گذاشته شده عبور كنند. سپس بايد از كانال هاي مصنوعي آب و ميدان هاي وسيع مين بگذرند تا اين منطقه را تسخير كنند. ولي با آغاز هجوم دلير مردان ارتش اسلام دشمن بعثي به شدت غافلگير شد و زود هنگام ميدان را براي پيشروي نيروهاي عمل كننده خالي گذاشت. يكي از طرح هاي حساب شده اين عمليات كه نقش مؤثري در پيشروي سريع سپاهيان اسلام داشت طرح شهيد دقايقي براي فريب دشمن بود. او قبل از آغاز عمليات 300 رزمنده را مأمور كرد يونيفورم فرماندهان ارتش عراق را به تن كرده و از پشت به نيروهاي عراقي ضربه بزنند. به هر حال در نتيجه اين عمليات تعداد 7000 نظامي عراقي كشته و مجروح شدند و60 تن به اسارت درآمدند و سه فروند هواپيما سرنگون گرديد.

عمليات كربلاي ـ 5 در زمان اجراي عمليات «كربلاي ـ 5» تيپ 9 بدر به لشكر 9 بدر توسعه پيدا كرده بود و نيروهاي اين لشكر در دو منطقه موسيان و هور الهويزه عمل كردند و به پيروزهاي چشمگيري دست يافتند.

برگرفته از ماهنامه شاهد ياران شماره 87 ديماه 1391. گروه مجلات شاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده