ارتش چند شهيد زن تقديم كشور كرده است؟
يکشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۴۳
نويد شاهد: به سال هاي دور برمي گردم. دوران جنگ ايران و عراق. از زنان بسيجي و پشت جبهه زياد شنيده ام، اما درباره زنان ارتشي نه چندان؛ درحالي كه مي خواهم بدانم واقعيت زنان ارتش ايران در دوران جنگ چيست؟ آيا در دوران انقلاب و جنگ نيز زنان در ارتش بوده اند؟ اين زنان در آن سال ها چگونه عمل كردند؟
نويد شاهد: به سال هاي دور برمي گردم. دوران جنگ ايران و عراق. از زنان بسيجي و پشت جبهه زياد شنيده ام، اما درباره زنان ارتشي نه چندان؛ درحالي كه مي خواهم بدانم واقعيت زنان ارتش ايران در دوران جنگ چيست؟ آيا در دوران انقلاب و جنگ نيز زنان در ارتش بوده اند؟ اين زنان در آن سال ها چگونه عمل كردند؟
پيچ شميران و اولين شهيد زن ارتش
بحبوحه روزهاي انقلاب است. هيچ كس از سرانجام مبارزات مردم خبر ندارد. قرار است چند روز ديگر امام خميني (ره) به ايران بيايد. دختران و پسران و زنان و مردان زيادي در تكاپو هستند. روزهاي سرد بهمن 57 است و اوضاع كشور ناآرام. اقدس احمدوند هم مي خواهد سهمي در اين فعاليت ها داشته باشد. او اهل ملاير استان همدان است و از خاطرات روزهاي كودكي در زادگاهش به نيكي ياد مي كند.
دوران دبيرستان را به اتمام رسانده و چند سالي است كه در بيمارستان مشغول خدمت شده و جمعي (عضو) اداره بهداشت و درمان نيروي زميني ارتش است.
بي توجهي به تهديدهاي رييس بيمارستان
روزهاي آتش و خون است. تظاهرات مردمي اوج گرفته و هر روز مجروحان زيادي را به بيمارستان مي آورند. اقدس 22 ساله كه در بيمارستان مشغول به كار است با ديدن مجروحان بيش از بقيه به عمق فجايع پي مي برد و رييس بيمارستان نيز متوجه انزجار او شده است. بارها او را تهديد مي كند، اما اين تهديدها نمي تواند مانعي براي حضور وي در تظاهرات شود.
7 بهمن 57 است. اقدس كارهايش را در بيمارستان به اتمام مي رساند. نمي تواند خود را براي رفتن به منزل راضي كند. روح ناآرامش او را به سمت تظاهركنندگان در پيچ شميران مي كشاند؛ درحالي كه مشغول امدادرساني به مجروحان است، از ناحيه گردن مورد اصابت تيرهاي سربازان پهلوي قرارگرفته و براي هميشه از اين دنياي خاكي رخت برمي بندد و نام اولين زن شهيد ارتش را براي خود ثبت مي كند.
يكي از نزديكانش درباره او مي گويد: مطالعات اقدس قبل از سال 1356 آغاز شده بود. صفات اخلاقي بسيار خوبي داشت و از ياد نيازمندان غافل نمي شد. ارادت زيادي به امام خميني (ره) داشت و هميشه پيام هايش را پي گيري مي كرد. در زمينه كمك به نيازمندان نيز بسيار تلاش مي كرد. يك روز وقتي متوجه شد دختري قصد ازدواج دارد و لباس عروسي ندارد، لباس عروسي اش را آماده كرد و آن را به او اهدا نمود. اين رفتار او در آن روزها درس بزرگي از ايثار براي همگان بود.
بيمارستان 520 كرمانشاه؛ محل عروج دومين شهيد زن ارتش
زرين تاج گوديني دومين شهيد زن ارتش است. او را به عنوان يكي از زنان شهيده شاخص جامعه پزشكي مي شناسند. روستاي گودين در استان كرمانشاه واقع شده و 72 شهيد را تقديم انقلاب كرده كه يكي از آن ها زرين تاج گوديني است.
زرين تاج گوديني يكي از اعضاي ارتش بود كه در بيمارستان 520 كرمانشاه مشغول به خدمت بود. او نيز با وجود بمباران شديد استان هاي غربي توسط هواپيماهاي عراقي، حاضر به ترك شهر نشد و به امدادرساني به مجروحان پرداخت.
زرين تاج گوديني در 7 آبان 65 براثر بمباران هوايي بيمارستان 520 كرمانشاه در همان بيمارستان محل خدمتش به شهادت رسيد و نام خود را در به عنوان دومين بانوي شهيد ارتش ثبت كرد.
زني كه با دو فرزندش به شهادت رسيد
سلطنت علي خاني سومين شهيد زن ارتش (نيروي زميني) است. او در اوج بمباران شهرهاي مرزي، كرمانشاه را ترك نكرد و سرانجام نيز در يكي از بمباران هاي هوايي به همراه دو فرزند و مادر همسرش به شهادت رسيد.
سيد عباس حسيني همسر شهيد علي خاني پس از گذشت سال ها هنوز وقتي درباره همسر شهيدش صحبت مي كند، تألم و تأثر در سخنانش موج مي زند.
وي به مهرخانه مي گويد: همسرم اهل قصر شيرين بود و من اهل كرمانشاه. سال 1350 ازدواج كرديم. نسبت فاميلي دوري باهم داشتيم. روزگار بر وفق مرادمان بود تا اين كه جنگ آغاز شد و ما هم مانند بسياري از خانواده ها درگير جنگ شديم.
آخرين ديدار با همسر و مادر و فرزندان
حسيني با يادآوري خاطره آن روزها بيان مي كند: اسفندماه سال 66 بود. آن روزها من مسئول خدمات بيمارستان معتضدي بودم و سلطنت نيز كارمند بيمارستان 520 بود. ما در بيمارستان به زخمي ها خدمات ارائه مي داديم و او نيز مجروحان را مداوا مي كرد. روز 26 اسفند همان سال درحالي كه روزهاي آخر زمستان را سپري مي كرديم، هواپيماهاي عراقي شروع به بمباران شهر كردند.
وي ادامه مي دهد: ما به پناهگاه بيمارستان رفتيم. همسر و دو فرزندم حسام الدين و مريم السادات و نيز مادرم (ملك خانم ناصري) نيز به پناهگاه پارك شيرين رفته بودند. آن روز، پناهگاه توسط هواپيماهاي عراقي بمباران شد و هر چهار نفر آن ها به شهادت رسيدند.
اگر 20 قطره اشك بريزم 19 قطره براي سلطنت است
همسر شهيد علي خاني درحالي كه تأثر در سخنانش موج مي زند، مي گويد: همسرم يكي از فعال ترين اعضاي بيمارستان 520 ارتش كرمانشاه بود كه بارها از سوي مسئولان خود تقدير شده بود. خصوصيات اخلاقي او هنوز زبان زد اطرافيان است. او يكي از بهترين نيروهاي بيمارستان بود و هر جا بين دو نفر كدورتي پيش مي آمد، سعي مي كرد آن را حل وفصل كند. هنوز هم اگر 20 قطره اشك بريزم، 19 تايش براي سلطنت است.
سه بانوي شهيد ارتش
سرهنگ علي بختياري مدير حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس نيروي زميني ارتش دراين باره به مهرخانه مي گويد: با توجه به مستندات موجود يكي از بانواني كه در سال 57 به شهادت رسيده، از اعضاي نيروي زميني ارتش بوده است. البته بانوان شهيد ارتش سه نفر هستند كه دو نفر از آن ها در دوران دفاع مقدس در كرمانشاه به شهادت رسيدند و هر سه نيز از اعضاي اداره بهداشت و درمان نيروي زميني بودند. چند سال پيش هم زمان با حضور مقام معظم رهبري در استان كرمانشاه نيز درباره اين شهدا كتابي رونمايي شد.
سرهنگ بختياري ادامه مي دهد: در سال هاي جنگ تحميلي، عراق شهرهاي مرزي را بمباران مي كرد. كرمانشاه نيز كه يكي از شهرهاي مرزي و در خط مقدم بود بارها توسط هواپيماها بمباران شد. يكي از مناطق بمباران شده اين شهر، بيمارستان 520 بود. بيمارستان 520 از بيمارستان هاي ارتش بود كه به عنوان يكي از بيمارستان هاي مرزي نقش مهمي در مداواي مجروحان داشت.
اعضاي ارتش استبداد را به خوبي درك مي كردند
اما سؤالي كه دراين باره پيش مي آيد چگونگي حضور اعضاي ارتش در دوران جنگ تحميلي است. بسياري از كساني كه پس از انقلاب در ارتش ايفاي نقش مي كردند قبل از انقلاب نيز در ارتش رژيم پهلوي حضور داشتند و شايد اين موضوع مطرح شود كه چگونه مي توان به دو نظامي كه آرمان هايشان باهم متفاوت است وابسته بود و فداكاري كرد؟!
سرهنگ بختياري دراين باره مي گويد: همه ما امروزه شهيد صياد شيرازي را به عنوان يكي از رزمندگان فداكار و شهداي مخلص مي شناسيم. او قبل از انقلاب نيز از اعضاي ارتش بود. شهيد بابايي نيز از اعضاي ارتش بود كه قبل از انقلاب در آمريكا تحصيل مي كرد و به عبارتي مي توان ارتشي ها را از پيش قراولان انقلاب خواند؛ زيرا بيش از همه كس استبداد رژيم پهلوي را لمس مي كردند و از ساير اقشار براي پيروزي انقلاب اشتياق بيشتري داشتند.
وي ادامه مي دهد: اعضاي ارتش پشت سر امام (ره) حركت مي كردند و از جنس خود مردم بودند. آن ها همانند بسياري ديگر از اقشار آن زمان در حوزه كاري خود مشغول فعاليت بودند.كارمندان، معلمان، روحانيون و ... نيز از اقشاري بودند كه در آن زمان در حيطه كاري خود مشغول فعاليت بودند. آيا مي توان آن ها را طرفدار رژيم پهلوي دانست؟! پس درباره كاركنان ارتش نيز به همين صورت است و مي توان گفت كه شرايط آن زمان ايجاب مي كرد كه در آن كسوت مشغول فعاليت باشند.
وي با اشاره به شرايط قبل از انقلاب شهيد كلاهدوز مي گويد: وقتي واسطه اي براي شهيد كلاهدوز به خواستگاري مي رود، پدر همسرش كه از بازاريان متعهد بود از طرح اين موضوع عصباني مي شود و مي گويد موردي بدتر از اين نبود كه به ما معرفي كني؟! آن واسطه مي گويد: او از من و شما به امام (ره) نزديك تر و در خط ايشان است. حتي وقتي از او سؤال شد كه "چرا با توجه به موقعيتي كه داري، شاه را نمي كشي؟" پاسخ داد: "بايد دستور برسد. نبايد خودسرانه عمل كرد و بي گدار به آب زد. زيرا من از آقا "حضرت امام خميني(ره) دستور مي گيرم."؛ البته نمي توان منكر اين قضيه شد كه تعدادي از سران هم وابسته به رژيم شاه بودند كه البته اين موضوع نيز كاملاً طبيعي است.
بانوان شهيدي كه همسرانشان ارتشي بودند
همچنين سرهنگ مجتبي امير احمدي مدير حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس نيروي هوايي ارتش به مهرخانه مي گويد: در نيروي هواي ارتش شهيد زن وجود ندارد، اما در سال هاي جنگ، همسران بسياري از اعضاي نيروي هوايي ارتش به همراه خانواده هايشان در پايگاه هاي هوايي شهرهاي مرزي زندگي مي كردند كه برخي از اين زنان در بمباران هاي هوايي به شهادت رسيدند.
وي بيان مي كند: پايگاه هايي مانند دزفول و بوشهر بارها توسط عراقي ها بمباران شدند. علت بمباران ها نيز اين بود كه پايگاه هاي هوايي ازنظر نظامي حساس بودند و عراقي ها مي خواستند به هر طريقي آن ها را غيرعملياتي كرده و به آن ها آسيب بزنند. باند پروازي و منازل سازماني نيز نزديك هم بودند و هدف اصلي بمباران ها از بين بردن تأسيسات نظامي بود، اما معمولاً منازل مسكوني نيز تخريب مي شدند
پيچ شميران و اولين شهيد زن ارتش
بحبوحه روزهاي انقلاب است. هيچ كس از سرانجام مبارزات مردم خبر ندارد. قرار است چند روز ديگر امام خميني (ره) به ايران بيايد. دختران و پسران و زنان و مردان زيادي در تكاپو هستند. روزهاي سرد بهمن 57 است و اوضاع كشور ناآرام. اقدس احمدوند هم مي خواهد سهمي در اين فعاليت ها داشته باشد. او اهل ملاير استان همدان است و از خاطرات روزهاي كودكي در زادگاهش به نيكي ياد مي كند.
دوران دبيرستان را به اتمام رسانده و چند سالي است كه در بيمارستان مشغول خدمت شده و جمعي (عضو) اداره بهداشت و درمان نيروي زميني ارتش است.
بي توجهي به تهديدهاي رييس بيمارستان
روزهاي آتش و خون است. تظاهرات مردمي اوج گرفته و هر روز مجروحان زيادي را به بيمارستان مي آورند. اقدس 22 ساله كه در بيمارستان مشغول به كار است با ديدن مجروحان بيش از بقيه به عمق فجايع پي مي برد و رييس بيمارستان نيز متوجه انزجار او شده است. بارها او را تهديد مي كند، اما اين تهديدها نمي تواند مانعي براي حضور وي در تظاهرات شود.
7 بهمن 57 است. اقدس كارهايش را در بيمارستان به اتمام مي رساند. نمي تواند خود را براي رفتن به منزل راضي كند. روح ناآرامش او را به سمت تظاهركنندگان در پيچ شميران مي كشاند؛ درحالي كه مشغول امدادرساني به مجروحان است، از ناحيه گردن مورد اصابت تيرهاي سربازان پهلوي قرارگرفته و براي هميشه از اين دنياي خاكي رخت برمي بندد و نام اولين زن شهيد ارتش را براي خود ثبت مي كند.
يكي از نزديكانش درباره او مي گويد: مطالعات اقدس قبل از سال 1356 آغاز شده بود. صفات اخلاقي بسيار خوبي داشت و از ياد نيازمندان غافل نمي شد. ارادت زيادي به امام خميني (ره) داشت و هميشه پيام هايش را پي گيري مي كرد. در زمينه كمك به نيازمندان نيز بسيار تلاش مي كرد. يك روز وقتي متوجه شد دختري قصد ازدواج دارد و لباس عروسي ندارد، لباس عروسي اش را آماده كرد و آن را به او اهدا نمود. اين رفتار او در آن روزها درس بزرگي از ايثار براي همگان بود.
بيمارستان 520 كرمانشاه؛ محل عروج دومين شهيد زن ارتش
زرين تاج گوديني دومين شهيد زن ارتش است. او را به عنوان يكي از زنان شهيده شاخص جامعه پزشكي مي شناسند. روستاي گودين در استان كرمانشاه واقع شده و 72 شهيد را تقديم انقلاب كرده كه يكي از آن ها زرين تاج گوديني است.
زرين تاج گوديني يكي از اعضاي ارتش بود كه در بيمارستان 520 كرمانشاه مشغول به خدمت بود. او نيز با وجود بمباران شديد استان هاي غربي توسط هواپيماهاي عراقي، حاضر به ترك شهر نشد و به امدادرساني به مجروحان پرداخت.
زرين تاج گوديني در 7 آبان 65 براثر بمباران هوايي بيمارستان 520 كرمانشاه در همان بيمارستان محل خدمتش به شهادت رسيد و نام خود را در به عنوان دومين بانوي شهيد ارتش ثبت كرد.
زني كه با دو فرزندش به شهادت رسيد
سلطنت علي خاني سومين شهيد زن ارتش (نيروي زميني) است. او در اوج بمباران شهرهاي مرزي، كرمانشاه را ترك نكرد و سرانجام نيز در يكي از بمباران هاي هوايي به همراه دو فرزند و مادر همسرش به شهادت رسيد.
سيد عباس حسيني همسر شهيد علي خاني پس از گذشت سال ها هنوز وقتي درباره همسر شهيدش صحبت مي كند، تألم و تأثر در سخنانش موج مي زند.
وي به مهرخانه مي گويد: همسرم اهل قصر شيرين بود و من اهل كرمانشاه. سال 1350 ازدواج كرديم. نسبت فاميلي دوري باهم داشتيم. روزگار بر وفق مرادمان بود تا اين كه جنگ آغاز شد و ما هم مانند بسياري از خانواده ها درگير جنگ شديم.
آخرين ديدار با همسر و مادر و فرزندان
حسيني با يادآوري خاطره آن روزها بيان مي كند: اسفندماه سال 66 بود. آن روزها من مسئول خدمات بيمارستان معتضدي بودم و سلطنت نيز كارمند بيمارستان 520 بود. ما در بيمارستان به زخمي ها خدمات ارائه مي داديم و او نيز مجروحان را مداوا مي كرد. روز 26 اسفند همان سال درحالي كه روزهاي آخر زمستان را سپري مي كرديم، هواپيماهاي عراقي شروع به بمباران شهر كردند.
وي ادامه مي دهد: ما به پناهگاه بيمارستان رفتيم. همسر و دو فرزندم حسام الدين و مريم السادات و نيز مادرم (ملك خانم ناصري) نيز به پناهگاه پارك شيرين رفته بودند. آن روز، پناهگاه توسط هواپيماهاي عراقي بمباران شد و هر چهار نفر آن ها به شهادت رسيدند.
اگر 20 قطره اشك بريزم 19 قطره براي سلطنت است
همسر شهيد علي خاني درحالي كه تأثر در سخنانش موج مي زند، مي گويد: همسرم يكي از فعال ترين اعضاي بيمارستان 520 ارتش كرمانشاه بود كه بارها از سوي مسئولان خود تقدير شده بود. خصوصيات اخلاقي او هنوز زبان زد اطرافيان است. او يكي از بهترين نيروهاي بيمارستان بود و هر جا بين دو نفر كدورتي پيش مي آمد، سعي مي كرد آن را حل وفصل كند. هنوز هم اگر 20 قطره اشك بريزم، 19 تايش براي سلطنت است.
سه بانوي شهيد ارتش
سرهنگ علي بختياري مدير حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس نيروي زميني ارتش دراين باره به مهرخانه مي گويد: با توجه به مستندات موجود يكي از بانواني كه در سال 57 به شهادت رسيده، از اعضاي نيروي زميني ارتش بوده است. البته بانوان شهيد ارتش سه نفر هستند كه دو نفر از آن ها در دوران دفاع مقدس در كرمانشاه به شهادت رسيدند و هر سه نيز از اعضاي اداره بهداشت و درمان نيروي زميني بودند. چند سال پيش هم زمان با حضور مقام معظم رهبري در استان كرمانشاه نيز درباره اين شهدا كتابي رونمايي شد.
سرهنگ بختياري ادامه مي دهد: در سال هاي جنگ تحميلي، عراق شهرهاي مرزي را بمباران مي كرد. كرمانشاه نيز كه يكي از شهرهاي مرزي و در خط مقدم بود بارها توسط هواپيماها بمباران شد. يكي از مناطق بمباران شده اين شهر، بيمارستان 520 بود. بيمارستان 520 از بيمارستان هاي ارتش بود كه به عنوان يكي از بيمارستان هاي مرزي نقش مهمي در مداواي مجروحان داشت.
اعضاي ارتش استبداد را به خوبي درك مي كردند
اما سؤالي كه دراين باره پيش مي آيد چگونگي حضور اعضاي ارتش در دوران جنگ تحميلي است. بسياري از كساني كه پس از انقلاب در ارتش ايفاي نقش مي كردند قبل از انقلاب نيز در ارتش رژيم پهلوي حضور داشتند و شايد اين موضوع مطرح شود كه چگونه مي توان به دو نظامي كه آرمان هايشان باهم متفاوت است وابسته بود و فداكاري كرد؟!
سرهنگ بختياري دراين باره مي گويد: همه ما امروزه شهيد صياد شيرازي را به عنوان يكي از رزمندگان فداكار و شهداي مخلص مي شناسيم. او قبل از انقلاب نيز از اعضاي ارتش بود. شهيد بابايي نيز از اعضاي ارتش بود كه قبل از انقلاب در آمريكا تحصيل مي كرد و به عبارتي مي توان ارتشي ها را از پيش قراولان انقلاب خواند؛ زيرا بيش از همه كس استبداد رژيم پهلوي را لمس مي كردند و از ساير اقشار براي پيروزي انقلاب اشتياق بيشتري داشتند.
وي ادامه مي دهد: اعضاي ارتش پشت سر امام (ره) حركت مي كردند و از جنس خود مردم بودند. آن ها همانند بسياري ديگر از اقشار آن زمان در حوزه كاري خود مشغول فعاليت بودند.كارمندان، معلمان، روحانيون و ... نيز از اقشاري بودند كه در آن زمان در حيطه كاري خود مشغول فعاليت بودند. آيا مي توان آن ها را طرفدار رژيم پهلوي دانست؟! پس درباره كاركنان ارتش نيز به همين صورت است و مي توان گفت كه شرايط آن زمان ايجاب مي كرد كه در آن كسوت مشغول فعاليت باشند.
وي با اشاره به شرايط قبل از انقلاب شهيد كلاهدوز مي گويد: وقتي واسطه اي براي شهيد كلاهدوز به خواستگاري مي رود، پدر همسرش كه از بازاريان متعهد بود از طرح اين موضوع عصباني مي شود و مي گويد موردي بدتر از اين نبود كه به ما معرفي كني؟! آن واسطه مي گويد: او از من و شما به امام (ره) نزديك تر و در خط ايشان است. حتي وقتي از او سؤال شد كه "چرا با توجه به موقعيتي كه داري، شاه را نمي كشي؟" پاسخ داد: "بايد دستور برسد. نبايد خودسرانه عمل كرد و بي گدار به آب زد. زيرا من از آقا "حضرت امام خميني(ره) دستور مي گيرم."؛ البته نمي توان منكر اين قضيه شد كه تعدادي از سران هم وابسته به رژيم شاه بودند كه البته اين موضوع نيز كاملاً طبيعي است.
بانوان شهيدي كه همسرانشان ارتشي بودند
همچنين سرهنگ مجتبي امير احمدي مدير حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس نيروي هوايي ارتش به مهرخانه مي گويد: در نيروي هواي ارتش شهيد زن وجود ندارد، اما در سال هاي جنگ، همسران بسياري از اعضاي نيروي هوايي ارتش به همراه خانواده هايشان در پايگاه هاي هوايي شهرهاي مرزي زندگي مي كردند كه برخي از اين زنان در بمباران هاي هوايي به شهادت رسيدند.
وي بيان مي كند: پايگاه هايي مانند دزفول و بوشهر بارها توسط عراقي ها بمباران شدند. علت بمباران ها نيز اين بود كه پايگاه هاي هوايي ازنظر نظامي حساس بودند و عراقي ها مي خواستند به هر طريقي آن ها را غيرعملياتي كرده و به آن ها آسيب بزنند. باند پروازي و منازل سازماني نيز نزديك هم بودند و هدف اصلي بمباران ها از بين بردن تأسيسات نظامي بود، اما معمولاً منازل مسكوني نيز تخريب مي شدند
نظر شما