سه راه مرگ
شنبه, ۰۸ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۴۰
نوید شاهد: در عمليات والفجر 8 با شهيد مهيرزاده ، شهيد عسگري و شهيد احمد شكي ، شهيد رضا ميشي كوهستاني، شهيد طوسي، شهيد شيخ موسي نظري ، همکار بودم.
در عمليات والفجر 8 با شهيد مهيرزاده ، شهيد عسگري و شهيد احمد شكي ،
شهيد رضا ميشي كوهستاني، شهيد طوسي، شهيد شيخ موسي نظري ، همکار بودم.
در منطقه والفجر 8 بودم كه شهيد احمد شكي به همراه نوراني به سنگر آمدند و گفتند كه شهيد احمد شكي مي خواهد به مكه برود شما دراين منطقه بمان تا ايشان برگردد. چون مدت 50 روز بود به مرخصي نرفته بودم به من گفتند يك مرخصي كوتاهي برو برگرد.
وقتي از مرخصي برگشتم به هفت تپه رفتم حاج اكبر آهنگري به من گفت: «شكي شهيد شد و امروز در علي آباد كتول تشيیع جنازه مي شود و شما هر چه سريعتر خود را به شهر فاو برسان و نزد سردار طوسي برو خودت را معرفي كن.» ئر منطقه فاو هيچ سرپرست و مسئولي در قسمت خدمات فاو نمانده بود. من با اينكه اصرار داشتم بايد در مراسم شهيد شكي باشم وقتي وضعيت را چنین ديدم برخود تكليف دانستم كه به شهر فاو بروم و خدمت رساني را در آنجا انجام دهم. خلاصه پيش آقاي طوسي رفتم تنها در سنگر فرماندهي نشسته بود. گفت نيروهاي شما همه متفرق شدند شما برو آنها را جمع كن وآمار آنها را بگيرو پيش من بيا با شما كار دارم. من اين ماموريت را انجام دادم و مقداري به نيروها دلداري دادم چون شهید شكي صبح روز شهادتش همه نيروها را جمع كرده بود و درباره من برایشان صحبت کرده بود ایشان انسان بزرگی بود و شهادتش بچه ها را خیلی ناراحت کرده بود.
من پيش سردار طوسي آمدم گفت ماشين را بگير از همين جاده خاكي برو عقب مقدار مهمات در آنجا هست جمع آوري كن بياور من به همراه 8 نفر نيرو از جاده خاكي به سمت کارخانه نمک رفتیم. پيش خود گفتم اين جاده به اين خوبي چرا آقاي طوسي به ما گفت از جاده خاكي برويد ما با يك ماشين تويوتا مهمات و 8 نفر نيرو به سمت كارخانه نمك سه راه مرگ رفتم وقتي به طرف شهر برگشتيم ديديم از زمين و آسمان براي ما تير شليك مي شود و بسيار خطرناك بود. با تمام سرعت از منطقه به شهر فاو آمديم خوشبختانه اتفاقي براي ما نيافتاد و كسي ماجراي را به آقاي طوسي گفتم در جواب گفت: «من باور نمي كنم شما از آنجا آمديد.» وقتي همه نيروها گواهي مي دادند در جواب گفت: «ديشب عراق پاتك زده و سه راه مرگ را به تصرف خودش در آورده است يعني شما از جلوي نيروهاي عراق برگشتند این یک معجزه ی الهی است.»
راوی: رمضانعلي اسدي همرزم شهيد
در منطقه والفجر 8 بودم كه شهيد احمد شكي به همراه نوراني به سنگر آمدند و گفتند كه شهيد احمد شكي مي خواهد به مكه برود شما دراين منطقه بمان تا ايشان برگردد. چون مدت 50 روز بود به مرخصي نرفته بودم به من گفتند يك مرخصي كوتاهي برو برگرد.
وقتي از مرخصي برگشتم به هفت تپه رفتم حاج اكبر آهنگري به من گفت: «شكي شهيد شد و امروز در علي آباد كتول تشيیع جنازه مي شود و شما هر چه سريعتر خود را به شهر فاو برسان و نزد سردار طوسي برو خودت را معرفي كن.» ئر منطقه فاو هيچ سرپرست و مسئولي در قسمت خدمات فاو نمانده بود. من با اينكه اصرار داشتم بايد در مراسم شهيد شكي باشم وقتي وضعيت را چنین ديدم برخود تكليف دانستم كه به شهر فاو بروم و خدمت رساني را در آنجا انجام دهم. خلاصه پيش آقاي طوسي رفتم تنها در سنگر فرماندهي نشسته بود. گفت نيروهاي شما همه متفرق شدند شما برو آنها را جمع كن وآمار آنها را بگيرو پيش من بيا با شما كار دارم. من اين ماموريت را انجام دادم و مقداري به نيروها دلداري دادم چون شهید شكي صبح روز شهادتش همه نيروها را جمع كرده بود و درباره من برایشان صحبت کرده بود ایشان انسان بزرگی بود و شهادتش بچه ها را خیلی ناراحت کرده بود.
من پيش سردار طوسي آمدم گفت ماشين را بگير از همين جاده خاكي برو عقب مقدار مهمات در آنجا هست جمع آوري كن بياور من به همراه 8 نفر نيرو از جاده خاكي به سمت کارخانه نمک رفتیم. پيش خود گفتم اين جاده به اين خوبي چرا آقاي طوسي به ما گفت از جاده خاكي برويد ما با يك ماشين تويوتا مهمات و 8 نفر نيرو به سمت كارخانه نمك سه راه مرگ رفتم وقتي به طرف شهر برگشتيم ديديم از زمين و آسمان براي ما تير شليك مي شود و بسيار خطرناك بود. با تمام سرعت از منطقه به شهر فاو آمديم خوشبختانه اتفاقي براي ما نيافتاد و كسي ماجراي را به آقاي طوسي گفتم در جواب گفت: «من باور نمي كنم شما از آنجا آمديد.» وقتي همه نيروها گواهي مي دادند در جواب گفت: «ديشب عراق پاتك زده و سه راه مرگ را به تصرف خودش در آورده است يعني شما از جلوي نيروهاي عراق برگشتند این یک معجزه ی الهی است.»
راوی: رمضانعلي اسدي همرزم شهيد
نظر شما