تقوا و خلوص نيت
شنبه, ۰۸ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۳۸
نوید شاهد: شهيد طوسي مردي كه صبرش، تقوايش و شجاعتش زبانزد همه بود من وی را سال 61 وقتي كه مسئول عمليات منطقه بود در دروه آموزش اطلاعات عملیات دیدم.
شهيد طوسي مردي كه صبرش، تقوايش و شجاعتش زبانزد همه بود من وی را
سال 61 وقتي كه مسئول عمليات منطقه بود در دروه آموزش اطلاعات عملیات
دیدم. در پادگان حضرت علي اكبر در نوشهر برای آموزش يك ماهه رفته بودیم.
بعد از عمليات بيت المقدس در واحد تخريب بودم آن تا زمان زیاد با شهید طوسی
برخورد نداشتم، سال 63 من به لشكر رفتم پنج نفر در آنجا بود ند شهید
طوسی بسیار ساده زیست بود اگر پيش کسی بود که آن شخص او را نمی شناخت نمی
توانست از ظاهر ایشان بفهمد که فرمانده است چرا که اغلب با لباس بسیجی بود.
روزی من در لشگر پنچ نصر بودم مي خواستم يك ديداري با برادران داشته باشم رفتم پادگان شهيد بهشتي ديدم يكي از تويوتاي قديمي پنج و شش نفر دارند هل مي دهند دقت كردم ديدم شهيد طوسي است با لباس بادگير تنش است همراه نيروها دارد ماشینرا هل مي دهد گفتم: شما چرا؟ گفت: فرق ما و بسيجي ها چیست؟ همه ما یکی هستیم. ايشان تقوا و خلوص نيت زیادی داشتند و بين بسيجي ها طوري رفتار مي كرد كه كسي فكر نمي كرد كه يك فرمانده است.
روزي قبل از عمليات بدر بود در قرارگاه پنج نصر تنها نشسته بودم و احساس دلتنگي مي كردم، هيچ یک از همرزمانم انجا نبود. غروب بود که ديدم يك موتور سوار که سر و صورتش را پیچیده، وارد قرارگاه شد ایشان آمدند و با من دست دادند وقتی صورتش را باز کرد متوجه شدم شهید طوسی است. گفتم: اين جا چكار مي كنيد؟ گفتند: آمدم جلسه در خصوص بيت المال.
ایشان همیشه پشت ماشین مي نشست و كم اتفاق مي افتاد كه در جلوي ماشين بنشيند و همچنين در بين راه هر بسيجي را مي ديد سوار مي كرد و اصلاً يادم نمي رود كه ايشان خنده از لبش كنار برود آنقدر با بچه ها مهربان بود كه هميشه با بچه ها غذا مي خورد ما اصلاً نديديم كه ايشان در يك اتاق جداگانه غذا بخورد گاهاً از غذاي خودش به بچه ها مي داد و آنجا خودش مي آمد و سفره پهن مي كرد آنقدر مخلص با تقوا و شجاع بودند در مديريت بي نظير بودند و بچه ها آنقدر شیفته شهید طوسی شده بودند كه هر فرماني را دستور مي داد انجام مي دادند.
راوی: قدرت ا... سوركي همرزم شهيد
روزی من در لشگر پنچ نصر بودم مي خواستم يك ديداري با برادران داشته باشم رفتم پادگان شهيد بهشتي ديدم يكي از تويوتاي قديمي پنج و شش نفر دارند هل مي دهند دقت كردم ديدم شهيد طوسي است با لباس بادگير تنش است همراه نيروها دارد ماشینرا هل مي دهد گفتم: شما چرا؟ گفت: فرق ما و بسيجي ها چیست؟ همه ما یکی هستیم. ايشان تقوا و خلوص نيت زیادی داشتند و بين بسيجي ها طوري رفتار مي كرد كه كسي فكر نمي كرد كه يك فرمانده است.
روزي قبل از عمليات بدر بود در قرارگاه پنج نصر تنها نشسته بودم و احساس دلتنگي مي كردم، هيچ یک از همرزمانم انجا نبود. غروب بود که ديدم يك موتور سوار که سر و صورتش را پیچیده، وارد قرارگاه شد ایشان آمدند و با من دست دادند وقتی صورتش را باز کرد متوجه شدم شهید طوسی است. گفتم: اين جا چكار مي كنيد؟ گفتند: آمدم جلسه در خصوص بيت المال.
ایشان همیشه پشت ماشین مي نشست و كم اتفاق مي افتاد كه در جلوي ماشين بنشيند و همچنين در بين راه هر بسيجي را مي ديد سوار مي كرد و اصلاً يادم نمي رود كه ايشان خنده از لبش كنار برود آنقدر با بچه ها مهربان بود كه هميشه با بچه ها غذا مي خورد ما اصلاً نديديم كه ايشان در يك اتاق جداگانه غذا بخورد گاهاً از غذاي خودش به بچه ها مي داد و آنجا خودش مي آمد و سفره پهن مي كرد آنقدر مخلص با تقوا و شجاع بودند در مديريت بي نظير بودند و بچه ها آنقدر شیفته شهید طوسی شده بودند كه هر فرماني را دستور مي داد انجام مي دادند.
راوی: قدرت ا... سوركي همرزم شهيد
نظر شما
