به ياد خبرنگار در بند رژيم صهيونيستي كاظم اخوان
شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۴
نوید شاهد: تا سال 1365 قضیه مسکوت ماند تا اینکه به دنبال اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی در یک کنفرانس خبری در پاسخ به یک خبرنگار انگلیسی در مورد سرنوشت تری ویت فرستاده ویژه کلیسای کانتربری انگلیس در لبنان که بعد معلوم شد از سوی سازمان سیا ماموریت داشته ، اسقف اعظم این کلیسا طی نامه ای ضمن درخواست تلاش ایران برای یافتن وی اعلام آمادگی کرد تا برای یافتن چهار ایرانی ربوده شده ضمن تماس با جامعه مسیحی لبنان تلاش کند
نامه سرگشاده برادر کاظم اخوان به جامعه خبرنگاران کشور

ـ"حسین اخوان "برادر کاظم اخوان خبرنگار عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی که در تیرماه هزار و سیصد و شصت و یک توسط مزدوران فالانژ ربوده شده، به مناسبت روز خبرنگار نامه سرگشاده ای صادر کرد.

متن کامل این نامه که باعنوان "گزارشی به خبرنگاران- برخورد دو گانه بادو مقوله ایرانی" بدین شرح است :
برادرم کاظم اخوان، خبرنگار عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی در تیرماه هزار و سیصد و شصت و یک توسط مزدوران وابسته به اسرائیل موسوم به نیروهای فالانژ به همراه سید محسن موسوی کاردار سفارت ایران در لبنان، احمد متوسلیان و تقی رستگار مقدم در بدو ورود به لبنان درپست بازرسی شبه نظامیان مارونی درمنطقه حاجز برباره در مسیر طرابلس به بیروت ربوده شد.
یک ماه بعد، نمایندگان مطبوعاتی خارجی و آژانس های خبری مستقر در ایران طی اطلاعیه ای مشترک باعنوان (عکاس ایرانی را آزاد کنید) از کلیه سازمان ها و سندیکاهای مطبوعاتی و بین المللی که به منظور حفاظت از خبرنگاران در برابر ارعاب ایجاد شده اند، خواستند اقدامات فوری و لازم برای آزادی او از اسارت شبه نظامیان فالانژیست لبنان را بعمل آورند.
درابتدا نکته ای را باید متذکر شوم، نمی خواهم به اقدامات انجام شده بصورت سیاه و سفید نگاه کنم به تمامی تلاش های انجام شده توسط مسوولان و اشخاص ارج می نهم ، اما اگر نسبت به عملکرد مسوولان ذیربط و حتی رسانه های جمعی انتقاد جدی دارم ، آن را به جا، منطقی و درست می دانم معتقدم اقدامات انجام شده پراکنده و مقطعی بوده نه ریشه ای و برنامه ریزی شده و هرکس مدعی است که درست عمل شده حاضرم با او مناظره کنم. به هر حال مسوولان یا نتوانسته اند و یا نخواسته اند که مسئله 4 گروگان ایرانی را حل کنند 21سال ازقضیه گذشته و هنوز سرنوشت آنان روشن نشده است.
تا سال 1365 قضیه مسکوت ماند تا اینکه به دنبال اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی در یک کنفرانس خبری در پاسخ به یک خبرنگار انگلیسی در مورد سرنوشت تری ویت فرستاده ویژه کلیسای کانتربری انگلیس در لبنان که بعد معلوم شد از سوی سازمان سیا ماموریت داشته ، اسقف اعظم این کلیسا طی نامه ای ضمن درخواست تلاش ایران برای یافتن وی اعلام آمادگی کرد تا برای یافتن چهار ایرانی ربوده شده ضمن تماس با جامعه مسیحی لبنان تلاش کند و رییس مجلس شورای اسلامی نیز در پاسخ طی نامه مورخ 18/12/65 به وی اطمینان دادند که از ماموران و دوستان خودمان در لبنان و سوریه خواسته ایم پیگیرانه برای پیدا کردن اثری از تری ویت اقدام کنند و جنابعالی هرچه زودتر نتیجه تلاش خودتان را درباره پیدا کردن چهار انسان ربوده شده ایرانی و برگرداندن آنها به خانواده هایشان اطلاع دهید.
تری ویت و تمامی گروگان های غربی با ملیت های مختلف در لبنان با وساطت دبیرکل سازمان ملل و مساعدت و تلاش ایران، آزاد شدند. اما سرنوشت گروگان های ما همچنان نا مشخص ماند و متاسفانه پس از بازتاب آزادی گروگان های غربی در رسانه های گروهی جهان مبنی بر بسته شدن پرونده گروگان ها این موضوع در رسانه های جمعی داخل کشور نیز به همین شکل بدون اشاره به مشخص نشدن سرنوشت گروگان های ایرانی منعکس شد و این سوال در ذهن ما باقی ماند که: آیا مسوولان دستگاه دیپلماسی ما نمی توانستند درهنگام آزادی گروگان های غربی خواهان اعمال نفوذ آنها بر فالانژها و حتی رژیم صهیونیستی برای تعیین تکلیف گروگان های ایرانی شوند و یا تضمین کافی بگیرند.
البته قبل از آزادی گروگان های غربی در اسفند ماه سال 1368 تعداد 170 تن از نمایندگان مجلس سوم با توجه به مشخص نبودن سرنوشت گروگان های ایرانی و گزارش های برخی از دستگاه های خبری مبنی بر کشته شدن احتمالی چهار گروگان ایرانی طی بیانیه ای از مسولان وزارت امور خارجه خواسته بودند در پاسخ به تبلیغات اخیر و پخش شایعه مذاکره پنهانی بر سرگروگان های غربی صراحتا اعلام موضع کند و تایید نماید که ایران برخلاف این تبلیغات در ماجرای گروگان های غربی دخالتی نداشته است و همچنین سرنوشت گروگان های ایرانی در لبنان را قاطعانه پیگیری کند و برای نجات آنان اقدام جدی بعمل آورد.
غربی ها در روند آزادسازی گروگان ها به صورت یکطرفه تمامی آنها را آزاد کردند و به کشور و خانواده هایشان باز گرداندند حتی پس از آزادی غرامت هم گرفتند، اما سرنوشت شهروندان ما در بوته فراموشی و ابهام فرو رفت پس از گذشت دو سال و عدم پیگیری وزارت امورخارجه که به نظر می رسید پرونده گروگان های ایرانی جزو یکی از پرونده های بسته وزارت امورخارجه است و گروگان ها در دیپلماسی تهران و دیپلماسی رسانه ای نه تنها جایگاهی ندارند بلکه بصورت یک خاطره فراموش شده در آمده اند که باید آن را دیپلماسی تغافل نامید. عدم آزادی گروگان های مظلوم ایرانی همواره یک برگ منفی در سیاست خارجی کشور است.چه قبل از آزادی گروگان های غربی در لبنان و چه پس از آن هیچگاه موضوع چهار گروگان ایرانی جایگاه مناسبی در دیپلماسی وزارت امورخارجه نداشته است. آقای خرازی نماینده وقت ایران در سازمان ملل، زمانی که قرار بود گروگان های غربی در لبنان آزاد شوند، اظهار داشت (گزارش ها را که سه دیپلمات و خبرنگار ایرانی در لبنان به شهادت رسیده اند را رد کرد و گفت: ما هیچ شاهدی بر این مدعا نداریم و در روند حرکت آزاد سازی گروگان ها سرنوشت چهار گروگان ایرانی نیز باید حتما روشن شود).
مرحوم پدرم رضا اخوان که سال ها یعقوب وار و چشم انتظار زیست ، وقتی شرایط را چنین دید در اردیبهشت سال 72 طی یک رنجنامه مطول با عنوان از رویا تا واقعیات تلخ که در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شد، ضمن نقد عملکرد مسوولان به تشریح ابعاد مختلف قضیه پرداخت. از جمله اینکه: (این حق مسلم خانواده گروگان ها و مردم است که در جریان اقدامات انجام شده قرار گیرند ما دردمان را که عدم اطلاع از سرنوشت آنان است به کجا باید ببریم و از مسوولان خواسته بود که سکوت را بشکنند و خانواده ها را از بی خبری و نگرانی نجات دهند و از مسوولان سوال کرده بود: آیا وقت آن نرسیده که پاسخی اصولی و منطقی به ما داده شود وظیفه مجلس و کمیسیون سیاست خارجی آن است که در اسرع وقت با بررسی تحولات متاخر و نیز چگونگی برخورد در قبال مسئله گروگان ها را مورد تحقیق و تفحص قرار دهند و مشخص کنند آیا وزارت امور خارجه مطابق اصول اخلاقی و دیپلماسی عمل کرده یا باید با توجه به فرصت های از دست رفته در سیاست خارجی و دیپلماسی خود در قبال سرنوشت چهار گروگان ایرانی پاسخ گو باشند وتاکید داشت ممکن است این پدر پیر عمرش کفاف دیدار فرزندش را ندهد ، ملت ایران هیچ گاه از تقدیم فرزندانش در راه اسلام هراسی به خود راه نداده است ، با یاد خداوند هیچ غمی جانگاه نیست ، من نیز از اسارت و یا شهادت فرزندم باکی ندارم اما آنچه واقعا مرا رنج می دهد طرز خاص برخورد مسوولان با قضیه گروگان هاست).
آری ما در طول یکسال و نیم حضور مداوم کاظم در عرصه های مخلتف دفاع مقدس به عنوان یک خون نگار همواره آمادگی دریافت خبر اسارت و یا شهادت او را داشتیم.
در چهارم تیر ماه 1372 در سالگرد اسارت آنها با هماهنگی بعمل آمده بار دیگر خانواده ها طی یک بیانیه اعتراض آمیز که صادر شد نسبت به بی توجهی مسوولان انتقاد کردیم و از مجلس شورای اسلامی و کمیسیون سیاست خارجی درخواست کردیم که به موضوع رسیدگی نمایند و در برخی از روزنامه ها نیز بیانیه چاپ شد اما نمایندگان مجلس چهارم هیچ عکس العملی حتی به ظاهر و خنثی نداشتند.
در سال 75 همان بیانیه خانواده ها را که در سال 72 منتشر شده بود برای تعدادی از نمایندگان و امضای کمیسیون سیاست خارجی درمجلس پنجم ارسال کردیم که در اسفند همان سال موضوع در کمیسیون با حضور مسوولان وزارت خارجه بررسی شد و آنان به جای پاسخ به مسئله ، راحترین راه را انتخاب کردند و صورت مسئله را پاک کردند، درست یک ماه بعد رییس انجمن حمایت از زندانیان در بند رژیم صهیونیستی اعلام کرد چهار ایرانی در زندان های مخفی اسرائیل بسر می برند ، البته اسامی آنان مشخص نشد.
یکی از عواملی که حتی باعث شد مسئله گروگان های آمریکایی در لبنان منجر به ماجرای ایران گیت شود ، فشاری بود که خانواده های آنان به دولتمردان می آوردند و رسانه های گروهی نیز آنان را همراهی می کردند به عنوان مثال یکی از کارکنان سازمان سیا به نام آرگلاریچ در کتابش باعنوان زندگی من در سیا ، جاسوسی برای تمام فصول ، وقتی به مسئله ایران گیت می رسد می گوید: (مشکل گروگان های لبنان این فاجعه بغرنج بر بسیاری از فعالیت های دولت آمریکا سایه افکنده بود قطعا تاثیر عمیقی بر کاخ سفید داشت ، نگرانی های اخلاقی و انسانی فکر ریگان را به خود مشغول کرده بود و او دائما همکاران خود را ترغیب می کرد که راهی برای حل این معضل پیدا کنند. خانواده های گروگان ها دائما با مطبوعات مصاحبه می کردند و بر سیا و سایر سازمان های دولتی فشار وارد می کردند که کاری انجام دهند). اما خانواده چهار گروگان ایرانی در لبنان هیچگاه به مسوولان فشار نیاوردند البته در کشورهای جهان سوم شرایط فرق می کند یعنی جایی که با خیلی از مسایل ساده انگارانه وسطحی برخورد می شود و این به تلقی و حساسیت دفاع از حقوق اتباع ایرانی در خارج از کشور نزد دولت، دستگاه سیاست خارجی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و رسانه های گروهی بستگی دارد.
تاکنون نامه های مختلفی به رییس جمهور نوشته ایم که به هیچ یک پاسخی داده نشده است. به وزارت امورخارجه پیشنهاد تشکیل کمیته حقیقت یاب ارایه شد و پیرو آن طی نامه ای باعنوان ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی درخواست کردیم در یافتن حقیقت مساعدت نمایند. در 18/4/80 خانواده ها دیداری با رییس مجلس شورای اسلامی ، آقای کروبی داشتند که ایشان: (بر ضرورت تشکیل کمیته ای در مجلس به منظور پیگیری موضوع تاکید داشتند واظهار امیدواری کردند که با تلاش نمایندگان مجلس گام های اساسی در این زمینه برداشته شود).
همچنین به مناسبت روز خبرنگار به ریاست کمیسیون امنیت ملی وسیاست خارجی نامه ای با عنوان (انتظار خانواده گروگان های ایرانی ربوده شده در لبنان از مجلس ششم) با توجه به اقدامات مجالس ادوار گذشته نوشتم و مجددا درخواست تشکیل کمیته حقیقت یاب را برای روشن شدن موضوع نمودم و رونوشت نامه را نیز جهت کلیه اعضای کمیسیون و هیات رییسه و ریاست کمیسیون اصل نود مجلس نیز ارسال شد.
پس از گذشت شش ماه از مکاتبه با رییس جمهور و رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی که پاسخی دریافت نکردیم با دبیر کمیسیون حقوق بشراسلامی مکاتبه کردیم ودرخواست پیگیری موضوع راکردیم و رونوشت نامه برای رییس جمهور، رییس مجلس و تمامی اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی پیرو مکاتبات قبلی ارسال شد.
به مناسبت سال نو مجددا نامه ای برای رییس جمهور نوشتم و با توجه به کشته شدن ایلی حبیقه در لبنان و مطالب مطروحه در برخی از جراید داخلی مبنی بر اینکه قاتل گروگان های ایرانی به هلاکت رسیده و پیش از این نیز اخبار غیر رسمی درخصوص شهادت این عزیزان در داخل و خارج از کشور منتشر شده و این بار در یک ماهنامه و با تتیر درشت و بصورت علنی اعلام شده و از طرفی این دست مطالب هیچ گاه از سوی وزارت خارجه تکذیب نشده و شواهد و قراین مختلف نیز نشانگر آن است که موضوع چهار گروگان ایرانی بطور جدی در دستور کار مسوولان قرار ندارد. لذا بیش از این نباید روح و روان خانواده ها آماج چنین اخباری قرار گیرد و حقیقت هر چه که هست به ما اعلام شود و چنانچه عده ای تعمدا بخواهند موضوع را در هاله ای از ابهام و تاریکی نگهدارند ، این یک عمل غیر انسانی است و برای چندمین بار درخواست ملاقات حضوری خانواده ها با رییس جمهور شد.
رونوشت این نامه نیز پیرو مکاتبات قبلی برای هیات رییسه مجلس، رییس و تک تک اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، رییس کمیسیون اصل نود و دبیر کمیسیون حقوق بشر اسلامی ارسال شد.علاوه بر اینها تلاش کردیم تا از طریق نمایندگان مجلس موضوع در قالب سوال از وزیر امورخارجه در مجلس شورای اسلامی مطرح شود. همچنین با توجه به نزدیک شدن سالگرد اسارت آنان در آستانه تیر ماه نامه ای دیگر به رییس جمهور نوشتم و باز هم درخواست پاسخ روشن و حداقل ملاقات با ایشان مطرح شد.
متاسفانه موضوع بطور جدی در دستور کار قرار ندارد و در دیپلماسی اعلامی وزارت خارجه جایگاه مناسبی داشته باشد و دیگر در ملاقات های سیاسی با کسانی که مستقیم و غیر مستقیم می توانند در طرح و پیگیری موضوع نقش داشته باشند مسئله مطرح شود. به عنوان مثال مسوولان لبنانی، سوری و... چه خوب بود وقتی آقای خاتمی با ریاست صلیب سرخ ملاقات داشتند موضوع را مطرح می کردند همان کاری که غرب و یا اسرائیل برای شهروندانشان می کنند و یا همانطور که ایشان از ابتدای ریاست جمهوری خود به آقای ابطحی به عنوان نمایند ویژه رییس جمهور ماموریت داده اند و در دستور کار قرار گرفته و در همین راستا مذاکرات و رایزنی های متعددی با کشورها و مسوولان مختلف انجام شده تا سرنوشت امام موسی صدر را پیگیری کنند مشابه همین اقدام صورت می گرفت و به یک نفر و یا کمیته ای چنین ماموریتی واگذار می شد. درست است که ایشان شخصیتی فراکشور دارند اما حقوق شهروندی تمام اتباع ایرانی یکسان است.
متاسفانه عمق بی توجهی آنقدر زیاد می باشد که بیم آن است که از خون جگر غرق شویم. پس از سفر آقای خاتمی به لبنان و سوریه وعدم طرح موضوع سرنوشت گروگان های ایرانی در لبنان توسط ایشان ، طی نامه ای مراتب اعتراض خود را اعلام کردیم که آقای رییس جمهور شما به لحاظ قانونی و اخلاقی و انسانی وظیفه داشتید که سرنوشت این چهارشهروند جمهوری اسلامی را پیگیری کنید. حتی در دیدار با رییس حزب کتاب که کاظم و همراهانش توسط شبه نظامیان آن ربوده شدند در ملاقات لبنان و هفته گذشته در ایران آقای خاتمی هیچ اشاره ای به موضوع نکردند. علاوه بر این آقای خاتمی و دفتر ایشان پاسخ هیچ یک از نامه های ما را در شش سال گذشته نداده اند و در خصوص درخواست های مکرر برای ملاقات نیز جواب مثبتی دریافت نکردیم . البته باز هم باایشان مکاتبه خواهیم کرد، شاید در برابر بیست و یک سال زندگی خانواده ها در بیم و امید و در برابر 7670 روز اسارت این عزیزان یک دیدار بیست دقیقه ای چهار خانواده با رییس جمهور انتظار زیادی است و ما چنین حقی نداریم . من فکر می کنم پس از دو دهه صبر و پایداری زمان آن فرا رسیده که مسوولان پاسخ روشنی به ما بدهند. آن چیزی که برای ما مهم می باشد، حقیقت است ما علی رغم دریافت جواب بازهم با رییس جمهور مکاتبه خواهیم کرد، سرانجام یک مسوولی باید برای ما مشخص کند بعد از بیست و یک سال چند سال دیگر برای دریافت پاسخ صبر کنیم.
رییس مجلس شورای اسلامی نیز که در دیدار سال گذشته با ایشان بر تشکیل کمیته پیگیری در مجلس تاکید داشتند اما عملا اقدامی صورت نگرفت و هیچ خبری از تشکیل آن نشد.
رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نیز علی رغم سه مرحله مکاتبه هیچ پاسخی به ما نداده اند و اطلاع نداریم که آیا اقدامی شده یا نه از میان دیگر اعضای کمیسیون که رونوشت نامه برای آنها ارسال شده فقط آقای اعلمی نامه اول ما را و درخواست تشکیل کمیته حقیقت یاب را برای وزیرامورخارجه ارسال داشته اند.
همچنین کمیسیون اصل نود مجلس پس از وصول نامه ما با معاون کنسولی و امور مجلس وزارت خارجه در تاریخ 26/10/80 مکاتبه نموده که از پاسخ مربوطه اطلاعاتی دریافت نکردیم کمیسیون حقوق بشر اسلامی نیز در پاسخ به نامه ما اعلام داشته: بخش بین الملل کمیسیون طی سنوات اخیر مکررا موضوع را به مراجع طرف تماس در صحنه بین المللی منعکس نموده ولی نتیجه موثری در برنداشته است پس از وصول نامه شما مجددا ارسال نامه هایی در این زمینه خطاب به سازمانهای مختلف طرف ارتباط در دستور کار می باشد همچنین مکاتبه ای با بخش مربوطه وزارت امورخارجه انجام پذیرفت تا به عنوان نماینده حکومت جمهوری اسلامی و مسوول حمایت از اتباع کشور خود پیگیریهای موثری را عنییت بخشد.
خانم دکتر الهه کولائی نماینده محترم تهران و مخبر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نیز طی یادداشتی به تاریخ 18/2/81 در پاسخ به آخرین نامه نوشتند:
متاسفانه وضعیت دردناک برادر شما و دیگر عزیزان دربند ومفقود شده ناشی از مشکلات موجود در سیاست خارجی ماست که امیدوارم با بهبود آن این مشکل هم حل شود.
همچنین حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای سیدهادی خامنه ای نماینده محترم مردم تهران نیز پیرو مکاتبه با ایشان در نامه ای به وزیر امورخارجه به شماره 45860 مورخ 20/3/81 نوشتند:
(خانواده اخوان ضمن نامه ای از ادامه بلاتکلیفی که رنج روحی آن بر هیچ کس پوشیده نیست شکایت به رییس جمهوری برده اند و حل این معضل روحی - حقوقی- بین المللی را خواستار شده اند طبعا جنابعالی هم بر حقانیت این تقاضا صحه می گذارید بنابر این بسیار مناسب است که در جهت برآوردن خواسته چهار خانواده نگران و چشم انتظار از امکانات بین المللی و کمک دوستان لبنانی و امثال آن استمداد نموده و به این وضعیت نا مشخص پایان بخشید).


خوشبختانه اخیر با پیگیریهای بعمل آمده و درخواست ما با توجه به حقانیت خانواده ها جناب اقای دکتر تاجر نیا نماینده محترم مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی در خصوص سرنوشت چهار گروگان ایرانی از وزیر امورخارجه سوال کرده اند وسوال نیز توسط هیات رییسه مجلس نیز اعلام وصول شده و پیرو سوال ایشان در کمیسیون امنیت ملی وسیاست خارجی مجلس کمیته ای برای پیگیری وضعیت سه دیپلمات و خبرنگار ربوده شده ایرانی در لبنان تشکیل شده است کمیته مورد اشاره به ریاست آقای محسن آرمین تشکیل شده و گزارش کار خود را تقدیم مجلس خواهد کرد که البته این کمیته هیچ اقدامی نکرد من در همین جا وظیفه خودمی دانم از آقای دکتر تاجر نیا به خاطر اقدام انسان دوستانه ایشان تشکر و قدردانی کنم البته علی رغم گذشت بیست و یکسال از طرح سوال وزیر امورخارجه پاسخی نداده است.

باتوجه به منش و شخصیت آقای خاتمی از ایشان انتظارداشتیم پاسخ نامه های خانواده ها را بدهند و یا حداقل درخواستهای مکرر برای ملاقات باما را بپذیرند این سخن ایشان در مراسم تحلیف دومین دوره ریاست جمهوری ایشان را به یاد می آورم که گفتند: خواهم کوشید در نسبت میان اخلاق و سیاست. اخلاق را مقهور سیاست نکنم حال نمی دانم ایشان به دلایل اخلاقی و یا سیاسی انگیزه لازم برای پیگیری را ندارند چون اخبار ضد و نقیضی در این ارتباط در داخل و خارج از کشور تاکنون منتشر شده است اما وقتی آنها را کنار هم می گذارید به یک نتیجه مشخص نمی رسید مثلا ابتدا سمیر جعجع فرمانده اسبق نیروهای فالانژ ادعا می کرد 4 گروگان ایرانی به دستور فرمانده بخش امنیتی این نیروهای ایلی حبیقه کشته شده اند و با زوی مدعی است آنان توسط سمیر جعجع به قتل رسیده اند در حالی که پس از اضمحلال نیروهای فالانژ و اعلام عفو عمومی در لبنان حبیقه تشکیل حزب داد و به نمایندگی و وزارت رسید در اینجا بود که اعلام کرد این چهار تن توسط سمیر جعجع در سال 66 از طریق دریا به اسرائیل منتقل شده اند و بر این قضیه حتی تا قبل از کشته شدن تاکیدمی کرد چون به عنوان نماینده و یا وزیر نمی خواست چنین اتهامی متوجه وی باشد اما فردی به نام روبیر حاتم با اسم مستعار کبری که در طول بیست سال گذشته محافظ ایلی حبیقه بوده و هم اکنون در فرانسه اقامت دارد علاوه بر چاپ خاطرات خود در یک کتاب درمصاحبه با هفته نام الوطن العربی چاپ پاریس و روزنامه الاشرق الاوسط چاپ لندن و شبکه الجزیره تاکید کرد چهار ایرانی که در سال 1982 به اسارت نیروهای فلانژ در آمده اند به دستور ایلی حبیقه به قتل رسیده اندو از طرفی اسرائیل سرنوشت این چهار تن را به روشن شدن سرنوشت ران آراد خلبان اسرائیلی که در سال 1986بر فراز لبنان سقوط کرد گره زده است متاسفانه تا بهمن سال گذشته که ایلی حبیقه زنده بود دولت جمهوری اسلامی به دولت لبنان فشار نیاورد تایکی از عوامل اصلی گروگانگیری 4 شهروند ایرانی حقایق را روشن کند خوب بدیهی بود که حبیقه به عنوان یک نماینده و وزیر تحت شرایط عادی هیچ گاه این اتهام را نپذیرد اما در زمان محاکمه جعجع این امکان وجودداشت که به دادگاه احضار شود آنچه که مسلم است وی با موقعیت و سمتی که داشته به عنوان مسوول بخش امنیتی و اطلاعاتی این نیروها قطعا از سرنوشت آنان آگاه بوده است به هر حال از آدم مرده دیگر نمی توان اطلاعاتی کسب نمود اما هنوز سرنخهایی وجوددارد دست یافتن به حقیقت غیر ممکن نیست اگر مسوولان بخواهند.
اولا اینکه سمیر جعجع فرمانده سابق نیروهای فالانژیکی از عوامل اصلی گروگانگیری که چند سال پیش به دلیل جنایات بیشمار درلبنان دستگیر و محاکمه وبه حبس ابد محکوم شد، هم اکنون دوران محکومیت خود را می گذراند و احتمال داردمشمول عفو شود و از زندان آزاد شود متاسفانه در زمان رسیدگی به پرونده وی مسئله ربوده شدن چهار ایرانی به عنوان یکی از اتهامات دردادگاه بطور جدی توسط وزارت خارجه دنبال نشدو نتیجه باز پرسیهای وی در این خصوص روشن نگردید جعجع و حبیقه در زمان اسارت گروگانهای ایرانی بصورت مشترک عمل می کردند و نقش کلیدی داشته اند بنابر این وی در جریان آنچه بر آنان گذشته قرار دارد و دولت ایران باید برای روشن شدن حقیقت از طریق دولت لبنان و حتی نفوذ سوریه تلاش کند.
ثانیا کسانی که گفته می شود در جریان کشته شدن و یا انتقال آنها به اسرائیل نقش داشته اند و یا اطلاعاتی در این زمینه دارند قابل دسترس در داخل و خارج لبنان هستند فقط کسی باید به آنها مراجع کند خصوصا باکشته شدن حبیقه هم دولت جمهوری اسلامی محظورات گذشته را ندارد و هم فرماندهان و نیروهای اسبق فالانژ بدون دغدغه می توانند حقایق را آشکار کنند فقط نیاز به پیگیری دارد و دولت لبنان نیز در قبال تعهدات متعارف خود به عنوان یک دولت باید پاسخگو باشد.
مشکل اصلی از آنجا ناشی می شود که یک عزم ملی برای پیگیری موضوع وجود ندارد و از طرفی کسی نیز در برابر خانواده ها و افکار عمومی پاسخگو نیست در نامه ای که برای رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نوشتم آوردم آنچه در کشور ما نسبت به سرنوشت این چهار تن روا شد اگر در یک کشور غربی اتفاق می افتاد برای دولتمردان آن یک خجالت و فاجعه ملی محسوب می شد اما در کشور ما آب از آب تکان نمی خورد.
ترور و آدم ربایی در سیاستهای تروریستی دولت اسرائیل یک تکنیک رایج است که حتی از اعلام آن نیز ابائی ندارد آنها مطمئنا در این خصوص اطلاعات دارند چون هنگام ربوده شدن این عزیزان دولت اسرائیل و نیروهای لبنانی با یکدیگر متحد بودند حتی ایلی حبیقه در یک دور اموزش امنیتی که موساد در فلسطین اشغالی برگزار کرده بود شرکت کرد و سپس به ریاست دستگاه اطلاعاتی شبه نظامیان مارونی القوات البنانیه منصوب شد و در سال 1982 هنگام اشغال لبنان با شارون جنایتکار ملاقات داشت و چندین بار به فلسطین اشغالی سفر و با مسوولان اسرائیل ملاقات داشت.
علاوه بر این آقای دکوئیار دبیرکل پیشین سازمان ملل در کتاب به سوی صلح که مجموعه خاطرات اوست می گوید بر اساس اطلاعات اسرائیلیها دیپلماتها بلافاصله پس از ربوده شدن در سال 1982 کشته شده بودند سرویس اطلاعاتی اسرائیل تصاویر و گزارشهایی را که باید به ایران داده می شد تا آنچه را که اسرائیلیها اعتقاد داشتند بر سر دیپلماتها آمده است بشکافد فراهم آوردند.
همچنین برانداشمیت باور رییس سازمان اطلاعات آلمان چند سال پیش واسطه مبادله دو جسد اسرائیلی و آزادی اسرای لبنانی بود مدعی شد که نقشه محل کشته شدن و دفن گروگانهای ایرانی را تحویل مسوولان ایرانی داده است منبع این اطلاعات بیشتر اسرائیلیها هستندو چون در جریان آزادی گروگانها سرنوشت ران آراد روشن نشد آدرس عوضی دادند چرا که رژیم نژاد پرست تنها دولت در دنیاست که صراحتا اعلام می کند افراد را می توان ربود و به عنوان گروگان و جهت معامله کردن در بازداشت نگه داشت کما اینکه شیخ عبدالکریم عبید و مصطفی دیرانی را از داخل خاک لبنان آشکارا ربود و گفت که برای روشن شدن سرنوشت ران آراد دست به این آدم ربایی زده است. لذا با توجه به اظهارات رییس انجمن حمایت از زندانیان در بند اسرائیل که در فروردین سال 1376 اعلام کرد چند ایرانی در زندانهای مخفی اسرائیل نگهداری می شوند احتمال انتقال و نگهداری آنان برای تبادل اسرا و خصوصا ران آراد بعید بنظر نمی رسد اسرائیل حتی بصورت علنی اعلام می کند جوخه های ترور تشکیل می دهد و اقدام به ترور می کند اما جامعه جهانی در برابر بزرگترین کشور ناقص حقوق بشر در دنیا به مسوولیتهای خود عمل نکرده و از طرفی از حمایت کامل آمریکا برخورداراست این نشان می دهد موضوع تروریسم و قربانیان آن یک موضوع گزینشی بوده و در همین راستا آنها فقط از برخی انسانها دفاع می کنند.
یکی از اشتغالات ذهنی من درطول این سالها یافتن پاسخی برای این سوال بوده که چرا مابرعکس غربیها در دفاع از حقوق شهروندان مان در خارج از کشور جدی نیستیم؟ چرا حقوق آنان براحتی پایمال می شود؟
خوب دولت و وزارت خارجه، مجلس شورای اسلامی و رسانه های گروهی باید حساسیت لازم را داشته باشندکه ندارند و این مربوط به چند سال گذشته هم نیست ریشه در دو دهه گذشته دارد کرامت انسانی و استیفای حقوق شهروندان ایرانی نباید وجه المصالحه سیاسی قرار گیرد و معتقدم عدم پیگیری به اقتدار ملی مالطمه می زند چرا که امروزه یکی از نشانه های اقتدار ملی پاسداری از حقوق اتباع یک کشور در نقاط مختلف جهان است و در واقع بخشی از منافع ملی ما را تشکیل می دهد.
غربیها همواره سعی می کنند جهت بالابردن احترام بین المللی خود وجهه و احترام اتباع کشورشان را در نقاط مختلف دنیا بالا ببرند و شدیدا در پی حفظ آن و در صورت امکان بالا بردن مرتبه و شان اتباع خود هستند چراکه این امر از نظر روانی در طرف مقابل موثر است به شکلی متوجه باشد هرگونه تعرض نسبت به حقوق اتباع آن کشور هزینه سنگینی دارد برای همین است که وقتی یک شهروند غربی در کشور دیگری مشکل پیدا می کند. برای حل مشکل پیشرفته ترین شیوه های دیپلماسی را به کار می گیرند درحالی که درخصوص ارائه مظلومیت و احقاق حقوق خود درحد زنده نگه داشتن آن در شکل جهانی فاقد هرگونه سیاست برنامه ریزی شده هستیم اگر چه آقای خاتمی به اهمیت موضوع دفاع از حقوق شهروندان توجه داشته اند و حتی در ابتدای کارشان و در مراسم تحلیف اولین دوره ریاست جمهوری تاکید کردند (برای دولت حراست از حقوق اتباع ایرانی در سراسر گیتی اهمیت ویژه ای خواهد داشت) این نکته مهمی است که نباید فقط در حرف بلکه در عمل مورد توجه دولتمردان باشد ایرانی باید در هر کجای دنیا خود را در پناه و حمایت دولت متبوعش ببیند حتی تعبیر آقای خاتمی در جمع ایرانیان در سازمان ملل این بود: (برای ما ایرانی در هر کجا باشد مورداحترام است و یک شهروند ایرامنی است و از حقوق یک شهروند ایرانی برخوردار است و دولت جمهوری اسلامی ایران هم موظف است که این حقوق را ادا کند یک دولت مقتدر آن است که حتی از حقوق مخالفان خودش در مقابل دیگران دفاع کند).
پس اشکال کار کجاست که ما حتی از بهترین های خود بد دفاع می کنیم مابه عنوان شهروندان ایرانی بعد از گذشت دودهه این حق را نداریم از سرنوشت عزیزان خود مطلع شویم دفاع از حقوق شهروندان ایرانی درخارج از کشور گامی است جهت حفظ غرور و تکریم شخصیت ایرانی در سایر کشورها صیانت و حراست از حقوق اتباع ایرانی باید به عنوان یک مسئله ملی و انسانی مورد توجه سیاسیون و نخبگان ما قرار گیرد.
در بیست و یکسال گذشته در وزارت امورخارجه کمیته ای و یا ستادی و اشخاص خاصی برای پیگیری موضوع وجود نداشته است و فرزند آقای موسوی نیز در مصاحبه سال گذشته با مجله فکه این موضوع را تایید کردند در صورتی که وزارت امورخارجه ما حتی نسبت به کشورهای توسعه یافته یکی از عریض و طویلترین وزارت خارجه های دنیاست و گفته می شود 7000 پرسنل دارد که دو سه برابر بسیاری از کشورهای دیگر است.
متاسفانه باید گفت این دستگاه بور و کراتیک فاقد تحرک لازم و برنامه ریزی در این زمینه هاست و از همه مهمتر خود را پاسخگو نمی داند اگر از دولت پاسخگو سخن می گوییم باید بپذیریم که وزرای آن نیز باید در حیطه مسوولیت خویش پاسخگو باشند بیش از یکسال از طرح سوال توسط نماینده مجلس می گذرد اما وزیر پاسخ نداده است در دو دهه گذشته حداقل حدود 30 تن از اتباع کشور ما فقط در سه کشور لبنان، پاکستان، افغانستان ناپدید و یا به شهادت رسیده اند خوب این نشانگر یک ضعف آشکار در سیاست خارجی ما می باشد ضمن اینکه قاتلین آنها به مجازات نرسیده اند و سرنوشت تعدادی نیز پس از گذشت دو دهه هنوز روشن نیست دو مستندساز ایرانی نیز بیش از یک ماه در اسارت نیروهای اشغالگر آمریکایی در عراق هستند و همه شاهد برخورد انفعالی وزارت خارجه بودیم.
در طول این سالها در رسانه های جمعی ماشامل شبکه های متعدد رادیو و تلویزیونی سازمان صدا و سیما، خبرگزاری جمهوری اسلامی و مطبوعات چقدر تلاش شده کاظم اخوان را به عنوان یک خبرنگار به دنیا بشناسانند و نسبت به تضییع حقوق شهروندان ایرانی در خارج از کشور عکس العمل نشان دهند.
حساسیت نسبت به حادثه تاسف باری که برای زهرا کاظمی و کاظم اخوان که هر دو خبرنگار عکاس ایرانی بودند و یا اسارت دو مستندساز ایرانی را با یکدیگر مقایسه کنید در جریان زهرا کاظمی موج تبلیغاتی و فشار دیپلماتیک شدیدی بر کشور وارد شد و با دستور رییس جمهور دستگاههای ذیربط بسیج شدند تابه مسوولیت خود در این حادثه عمل کنند و در اکثر نشریات کشور انعکاس پیدا کرد این برخورد دوگانه ناشی از چیست؟
این رفتار دوگانه مطبوعات، مجلس و دولت را چگونه باید تفسیر کرد آیا در دفاع از خبرنگاران میتوان گزینشی عمل کرد؟ لذا است که می بینیم نسبت به سرنوشت کاظم و گروگانهای ایرانی در لبنان توسط مسوولین و نیروهای موثر سیاسی کشور و رسانه های گروهی ما اقبال چندانی معطوف نشده است نه اینکه اصلا کاری نشده این نیز بی انصافی است بلکه از توجهی در خور و شایسته بی نصیب بوده است یکی از مشکلات ما این است که مفهوم دفاع از حقوق اتباع ایرانی در نزد سیاسیون و رسانه های گروهی ما درست تبیین نشده است و با منافع و ضرر و زیان عادی و معنوی که ممکن است متوجه ما شود آشنا نیستند وقتی که هوفر شهروند آلمانی در ایران محکوم شد علاوه بر دولتمردان آن تمامی رسانه های گروهی آن کشور عکس العمل نشان دادند در یکی از برنامه های گزارش هفتگی که پس از آزادی گروگانهای غربی از صدا و سیما پخش گردید اعلام شد: غربیها برای 7 گروگان خود که از سال 64 به بعد در لبنان به گروگان گرفته شده بودند در بعد اخلاقی گروگانگیری 700000سطر مطلب نوشتند و 70000 برنامه تلویزیونی تهیه کردند. غرب دست به یک پوشش خبری تبلیغی حساب شده زد اما در کشور ما در دهه اول اسارت کاظم و همراهانش موضوع چهار گروگان ایرانی از نظر خبری وتفسیری جایگاه بسیار ضعیف و حاشیه ای می یابد و بعد از آن در حالیکه روند ازادسازی گروگانهای غربی منعکس می شود سرنوشت آنان مورد توجه قرار نمی گیرد و به فراموشی سپرده می شود.
جالب است بدانید که صدا و سیمای مادر برابر 183000 ساعت اسارت آنان فقط سه برنامه در بیست و یکسال گذشته تهیه کرده است البته صدا و سیما در گذشته بیشتر خط وزارت امورخارجه یعنی سکوت را دنبال می کرد فقط در چندسال اخیر قدری فعالتر شده که آنهم در یک مقطعی دلیل داشت.
خبرگزاری نیز نسبت به سرنوشت خبرنگار خود کارنامه درخشانی ندارد و حتی سردبیران و خبرنگاران آن نه تنها یک بیانیه در حمایت همکار خود صادر نکرده اند بلکه اخبار مربوط به او سانسور شد به عنوان مثال تنها نامه ای که برای دبیر کمیسیون حقوق بشر نوشتیم و فقط گفته بودیم علی رغم گذشت شش ماه که به رییس جمهور و رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نامه نوشته ایم پاسخ و نتیجه ای نگرفتیم در طول بیست و یکسال گذشته خبرنگاران خبرگزاری حتی یک مصاحبه بامسوولین وزارت خارجه در این خصوص نداشته است. خبرگزاری که اعلام می کند هر ماه 24 میلیون کار در جهان از پایگاه اینترنتی ایرنا استفاده می کنند آیا نمی توانست کاری که چندسال پیش اسرائیل برای ران آراد کرد بکند یک سایت در اینترنت به نام کاظم اخوان خبرنگار خبرگزاری که در لبنان ربوده شده ایجاد کند که هرکس از او و همراهانش خبری دارد اطلاع دهد.
خبرگزاری که در 32 کشور مهم جهان نمایندگی رسمی دارید فرماندهان سابق فالانژ اینک هر کدام به یک کشور رفته و پناهنده شده اند در کشور های مختلفی مقیم هستند این هم نام کشورها و اسامی آنان اگر یک نفر به آنها مراجعه کند می تواند از آنها اطلاعات بگیرد اما متاسفانه در اینجا نیز تاکنون کاری انجام نشده است.
خبرگزاری مدعی است با 70 خبرگزاری جهان تبادل اخبار و اطلاعات می پردازد برای کاظم چه کرده است شما از خبرگزاری سوال کنید در دو دهه گذشته چند بار از محافل خبری جهان و نهادهایی که برای صیانت از حرفه روزنامه نگاری و خبرنگاری فعالیت می کنند خواسته اند برای روشن شدن سرنوشت کاظم اقدام کنند.
از خبرنگاران و رسانه ها انتظار داریم همکار دربندشان را فراموش نکنند و برای روشن شدن سرنوشت کاظم و سه همراهش دستگاههای ذیربط داخلی از جمله وزارت امور خارجه را به تحرک بیشتری وا دارند برادرم آیتی از مظلومیت خبرنگاران و نماد غمبار دفاع از خبرنگاران است.
ما انتظار معجزه از مطبوعات نداشتیم آنها می توانستند در مقاطع مختلف موضوع را به مسوولان یاد آوری کنند نامه ایی که در بیست و یکمین سالگرد اسارت آنان به رییس جمهور نوشته شد فقط در دو روزنامه منتشر شد و سایر روزنامه ها حتی یک سطر از آن را چاپ نکردند مگر این 4 تن و خانواده های آنان شهروندان جمهوری اسلامی نیستند خوب دنیای عجیبی است اگر روزنامه های بیست و یکسال گذشته را بررسی کنید به ازای هر سال یک سرمقاله و یا یادداشت که نشانگر اهمیت یک موضوع برای روزنامه است نمی یابید که در مورد چهار گروگان ایرانی باشد دفاع از خبرنگار در بعضی جاها کم و در بعضی جاها پیدا می شود نباید در دفاع از خبرنگاران گزینشی عمل شود مردادماه سال گذشته درنامه به رییس انجمن صنفی روزنامه نگاران با عنوان تغافل مطبوعاتی نوشتم تغافل ما نسبت به سرنوشت شهروندانمان در برابر غربیها و اسرائیل که از جاسوسان و جنایتکاران خود با شدت و جدیت دفاع می کنند ما را مشمول این سخن امام علی (ع) قرار نمی دهد:
*آنان بر باطلا خود فراهمند و شما در حق خود پراکنده و پریشان* روزی که مطبوعات ما بپندارند از قید قواعد دیرینه اخلاقی و انسانی آزادند و تعهدی نسبت به کرامت انسان و حقوق او ندارند باید به سوگ حقیقت نشست نامه ای که برای رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در روز خبرنگار نوشتیم فقط چندخط آن در یک روزنامه چاپ شد وقتی نامه ماعنوان دبیر کمیسیون حقوق بشر اسلامی توسط خبرگزاری سانسور شد آن را برای روزنامه ها فاکس کردیم فقط یک روزنامه آن را چاپ کرد مگر کاظم اخوان خبرنگار نبود.
در سفری که ده سال پیش پدرمان به دعوت یکی از گروگانهای آزاده شده در لبنان که ایرلندی بود به همراه خانواده سه گروگان دیگر به چند کشور اروپایی داشتندو مدت دوسال و نیم گروگان گرفته شده بود می گفت: وقتی با او ملاقات کردیم وی تمام روزنامه هایی را که از ابتدای اسارت تا آزادی وضعیت او را منعکس کرده بودند نشان داد که در حجم گسترده ای پوشش یافته بود و رادیو و تلویزیون نیز برنامه های مختلفی برای پیگیری سرنوشتش پخش کرده بودند.
امیدواریم تمامی مدافعین حقوق بشر در دنیا و انجمنهای حرفه ای خبرنگاران و روزنامه نگاران در داخل و خارج از کشور و کلیه کسانی که خود را ملزم به پیگیری سرنوشت خبرنگاران به عنوان وظیفه ای انسانی و صنفی می دانند مساعی خود را به کار گیرند تا شاهد روشن شدن سرنوشت کاظم و همراهان او باشیم این بزرگترین گام جهت تکریم خبرنگران و اقدامی در راستای حفاظ از امنیت خبرنگاران است.
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی             ندا آمد که وافق شو به الطاف خداوندی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده