جمعه "سياه" از نگاه "سيا"
چهارشنبه, ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۳۷
نوید شاهد: جمعه سياه (17 شهريور سال 57) از جمله وقايع بزرگ و مهم تاريخ نهضت اسلامي حضرت امام است و شايد اغراق نباشد اگر بگوييم همه محققين تاريخ انقلاب با هر نيت و مقصدي، چون به اين فصل از تاريخ انقلاب رسيدهاند، به شرح و ذكر آن پرداختهاند. بعضي از اين مورخين با نيات پاك و الهي و برخي با نيات پليد و مغرضانه آن را بررسي نمودهاند كه در گروه اخير غربيها خصوصا امريكاييها يا به تعبير ديگر عوامل سيا (C.I.A) گوي سبقت را از ديگران ربودهاند و اين روند موذيانه همچنان ادامه دارد. (و شايد جديدترين اثر آنان كتاب شكست شاهانه به قلم ماروين زوئيس امريكايي باشد.)
جمعه "سياه" از نگاه "سيا"
جمعه سياه (17 شهريور سال 57) از جمله وقايع بزرگ و مهم تاريخ نهضت اسلامي حضرت امام است و شايد اغراق نباشد اگر بگوييم همه محققين تاريخ انقلاب با هر نيت و مقصدي، چون به اين فصل از تاريخ انقلاب رسيدهاند، به شرح و ذكر آن پرداختهاند. بعضي از اين مورخين با نيات پاك و الهي و برخي با نيات پليد و مغرضانه آن را بررسي نمودهاند كه در گروه اخير غربيها خصوصا امريكاييها يا به تعبير ديگر عوامل سيا (C.I.A) گوي سبقت را از ديگران ربودهاند و اين روند موذيانه همچنان ادامه دارد. (و شايد جديدترين اثر آنان كتاب شكست شاهانه به قلم ماروين زوئيس امريكايي باشد.)
نويسندگان سيا، گر چه گاه مجبور به اعتراف حقايق شدهاند ولي مرموزانه به تحريف واقعيتهاي انقلاب اسلامي نيز پرداختهاند، كه در اين ميان لازم است نويسندگان و مترجمين متعهد و شيفتگان انديشههاي متعالي حضرت امام (سلام الله عليه) به نقد و تحريفزدايي اين آثار بپردازند. خصوصا مترجمين بايد قبل از انتشار با همكاري مطلعين متعهد اقدامات لازم را در اين زمينه به عمل آورند.
آنچه در ادامه ميآيد، مطلبي است تحت عنوان �جمعه سياه از نگاه سيا� در چهار قسمت:
1. شرح واقعه 2. آمار شهدا 3. حمايت امريكا از شاه 4. آثار ونتايج واقعه كه نقل قول از چند كتاب و گزارش نويسندگان امريكايي است. باشد كه با مطالعه آن، پاسداران خون شهيدان، بيش از پيش به عظمت اين واقعه جانسوز و نيز به ميزان عداوت و كينهتوزي دشمنان انقلاب واقف گردند.
شرح واقعه
- خبرگزاري امريكايي آسوشيتدپرس ـ تهران (17 شهريور 57):
پس از دو ساعت زد و خورد در تهران، كاميونهاي پر از كشتهشدگان و مجروحان از صحنه زد و خوردها خارج شدند و مقارن ظهر امروز آرامش در تهران برقرار شد، اما هنوز تيراندازيهاي پراكنده ادامه دارد. به گفته شهود عيني حداقل يك كاميون پر از كشتهشدگان و زخميشدگان در ميدان ژاله ديده شد كه آنجا را ترك ميكرد. جمعيت همچنان فرياد ميزد مرگ بر شاه و زنده باد خميني، برخي از تظاهركنندگان به سوي سربازاني كه به مسلسل مسلح بودند پيش رفتند. بسياري از تظاهركنندگان در نتيجه اصابت گلوله به زمين افتادند و در خون غوطهور شدند كه مأمورين آنها را به داخل كاميونها كشاندند و از صحنه دور ساختند.[1]
- ويليام سوليوان سفير امريكا در ايران
سوليوان در خاطرات خود مينويسد:
راهپيمايي عظيم عيد فطر، شاه را هم تكان داد. روز هفتم سپتامبر (17شهريور 57) يعني فرداي اين راهپيمايي، تظاهرات گسترده ديگري در تهران روي داد و قرار تظاهرات و راهپيمايي ديگري براي روز بعد در ميدان ژاله تهران گذاشته شد، شاه كه از سرعت سير حوادث نگران شده بود عصر روز هفتم سپتامبر فرماندهان نيروهاي مسلح را نزد خود خواند و يك جلسه طولاني با آنها تشكيل داد.
در پايان اين جلسه تصميم گرفته شد در تهران و چند شهر ديگر حكومت نظامي اعلام شود و تاريخ اجراي مقررات نيز صبح روز هشتم سپتامبر (17 شهريور) طبق قرار قبلي، عدهاي براي برگزاري تظاهرات در ميدان ژاله گرد آمدند و نيروهاي نظامي هم براي متفرق ساختن آنها به ميدان فرستاده شدند. به موجب گزارش شاهدان عيني، نخستين برخورد و تيراندازي در خيابانهايي كه به ميدان منتهي ميشد صورت گرفت. فرمانده نيروهاي نظامي به كمك يك بلندگو به مردم اخطار ميكرد كه مقررات حكومت نظامي اعلام شده و اجتماعات غير قانوني است.
فرمانده نظامي از تظاهركنندگان خواست متفرق شوند ولي تظاهركنندگان با داد و فرياد و مسخره سربازان و شعارهاي ضد دولتي به وي پاسخ دادند. در اين ميان عدهاي از تظاهركنندگان كه ظاهرا از دانشجويان جوان بودند، از وسط ميدان به طرف سربازان حركت كردند و سربازان هم آرايش جنگي به خود گرفته، براي متفرق كردن تظاهركنندگان شروع به پيشروي نمودند.
بعد از اين صحنه چه اتفاقي افتاد، كاملا روشن نيست. بعضيها ميگويند كه جوانان تظاهر كننده به طرف سربازان حملهور شده قصد گرفتن اسلحه آنها را داشتند و بعضي ديگر ميگويند كه از طرف جمعيت سنگ و چوب به طرف سربازان پرتاب شده به دنبال اين درگيري فرمانده نظامي به سربازان خود دستور آتش داد. باز هم اين نكته كه اولين تيرها تير هوايي بود يا مستقيما به طرف جمعيت شليك شد روشن نيست. به هر حال آنچه مسلم است سربازان به طرف تظاهركنندگان شليك كردند.[2]
ـ باري روبين كارشناس مسايل خاورميانه و عضو مركز تحقيقات استراتژيك و امور بينالمللي دانشگاه �جرج تاون� امريكا در كتاب خود تحت عنوان �جنگ قدرتها در ايران� مينويسد:
تلاش حكومت شريف امامي براي نزديكي به مخالفان و امتيازاتي كه در نخستين روزهاي حكومتش به آنان داد موجب گسترش موج تظاهرات و بروز حوادثي شد كه به برقراري حكومت نظامي در تهران و بسياري از شهرهاي بزرگ كشور منتهي گرديد. تصميم برقراري حكومت نظامي و شدت عمل در برابر مخالفان رژيم پس از مراجعت اردشير زاهدي سفير ايران در واشنگتن به تهران و گزارشي كه وي از مذاكرات خود با برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر به شاه داد اتخاذ گرديد. برژينسكي نظر شخصي خود را كه منعكس كننده سياست رسمي دولت امريكا نبود از طريق زاهدي به شاه ابلاغ كرد و شاه با قوت قلبي كه به دست آورده بود دست به كاري زد كه چون در تعقيب آن دچار ترديد شد بيشتر به گسترش موج تظاهرات و شكل گرفتن حركتهاي مخالف كمك كرد. در نخستين روز حكومت نظامي 700 تا 2000 نفر بر اساس آمارهاي مختلف در ميدان ژاله تهران كشته شدند و انعكاس وسيع اين واقعه در رسانههاي گروهي جهان اهميت و عمق بحراني را كه در ايران آغاز شده بود نمايان ساخت.[3]
ـ سايروس ونس وزير خارجه سابق امريكا در زمان حكومت كارتر در خاطرات خود مينويسد:
روز هشتم سپتامبر (17 شهريور 57) شاه در شهرهايي كه مركز تظاهرات و اغتشاشات بود حكومت نظامي اعلام كرد. در برخوردهايي كه بين نيروهاي نظامي و تظاهركنندگان روي داد، عدهاي كشته شدند كه خود موجب به راه افتادن سيل تظاهرات و اغتشاشات تازهاي شد. همه گزارشها حاكي از اين بود كه شاه از اينكه موفق به برقراري نظم نشده افسرده و ناراحت است و نميداند در برابر موج بعدي تظاهرات دست به چه كاري بزند.[4]
ـ آقايان �مايكل لدين� دبير اجرايي دانشگاه كوارترلي ـ و ويليام لوئيس استاد علوم سياسي دانشگاه جرج واشنگتنـ در مقالهاي تحت عنوان �كارتر و سقوط شاه: روايت دست اول� مينويسد:
شاه تحت فشار فرماندهان ارتش، در اواخر شب 8 ـ 7 سپتامبر (17 ـ 16 شهريور) با برقراري حكومت نظامي موافقت كرد.
بسياري از مردم تهران از اين موضوع بيخبر بودند و فرداي آن شب تظاهرات ديگري در مركز شهر (ميدان ژاله تهران) برپا كردند. روايتهاي اين تراژدي، مثل هر تراژدي ديگري مختلفند. ولي روشن است كه بين تظاهركنندگان و نيروهاي امنيتي شاه زد و خوردهايي صورت گرفت. تظاهركنندگان صحنه را ترك نكردند، و آنگاه به سربازان دستور داده شد كه شليك كنند. بيش از صد نفر كشته شدند و چند صد نفر مجروح گرديدند. اين روز �جمعه سياه� ناميده شد. روز بعد سادات و كارتر به شاه تلفن زدند، و او بايد به راههايي كه در پيش داشت ميانديشيد. شاه خود را سر دو راهي خطيري يافت.[5]
ماروين زوئيس يكي از اساتيد دانشگاهي امريكا در كتاب خود به نام �شكست شاهانه� مينويسد:
روزهاي بخصوصي بود كه در آن تعداد زيادي از افراد كشته شدند. جمعه سياه از جمله اين روزها بود كه در آن واحدهاي نظامي روي يك جمعيت 000/20 نفري كه در ميدان ژاله جمع شده بودند تا به سخنان رهبران مذهبي گوش دهند، تيراندازي كردند. عصر روز قبل دولت اعلام كرده بود كه از صبح روز 17 شهريور مقررات حكومت نظامي اجرا خواهد شد، در حالي كه بسياري از تظاهركنندگان از اين موضوع بياطلاع بودند. اين تصميم در واكنش به تظاهرات بيسابقه روز 16 شهريور به مناسبت پايان مراسم ماه رمضان گرفته شده بود. در اين روز 16 شهريور، يك راهپيمايي به خوبي سازماندهي شده توسط رهبران مذهبي و تعداد كثير راهپيمايان ـ به خوبي بيش از يكصد هزار نفر ـ مقامات مملكتي را هراسان كرده و آنان را وادار به اعلام حكومت نظامي كرده بود. اين تصميم به اطلاع رهبران مخالفان رسيد. رهبران غير مذهبي خواستار اجتناب از درگيري با نيروهاي مسلح بودند، اما رهبران مذهبي، از جمله رئيس جمهور كنوني كشور (حجت الاسلام) هاشمي رفسنجاني، خواهان زورآزمايي بودند. رهبران مذهبي فاتحان اين روز شدند. صبحگاه هفدهم شهريور در ميدان ژاله ميان افسران ارتش و رهبران مذهبي بحث در گرفت، و افسران از رهبران خواستند كه پيروان خود را متفرق كنند. پس از آنكه رهبران اين درخواست را به كلي رد كردند، افسران يك فرمان رسمي صادر كردند و از جمعيت خواستند كه از مقررات حكوت نظامي تبعيت كنند و متفرق شوند. جمعيت از اين فرمان تبعيت نكرد. سپس دستور تيراندازي صادر شد و نيروهاي مسلح جمعيت را به گلوله بستند. در تمامي ساعات روز تيراندازي ادامه داشت، زيرا ارتش مصمم بود كليه تظاهركنندگاني را كه به اطراف ميدان ژاله هجوم آورده بودند متفرق سازد. هنگامي كه روز به پايان رسيد ارتش موفق شده بود، اما اين موفقيت به قيمت گزافي به دست آمده بود. گر چه ارقام ارايه شده از سوي حكومت با ارقام مخالفان تفاوت زيادي دارد، اما به نظر ميرسد كه در اين روز چند صد نفر از تظاهركنندگان كشته و 3000 تا 4000 نفر مجروح شدند.[6]
آمار شهدا
نويسندگان امريكايي آمار شهدا را مختلف ذكر كردهاند كه هيچيك منطبق با واقعيت نيست:
- سوليوان:
... پس از آنكه ميدان از جمعيت خالي شد بيش از دويست نفر از تظاهركنندگان كشته شده بودند. درباره تعداد كشتهشدگان در ميدان ژاله ارقام مبالغهآميزي گفته شده، هر چند اگر رقم دويست نفر هم درست باشد تكان دهنده است. به هر حال با در نظر گرفتن وسعت ميدان ژاله و تعداد تظاهركنندگان رقم چندين هزار نفر كشته در فاجعه �جمعه سياه� كه در مطبوعات ايراني و خارجي منتشر شد معقول به نظر نميرسد.
هر رقمي كه را كه باور كنيم كشتار جمعه سياه براي هر دو طرف تكان دهنده بود.[7]
- خبرگزاري آسوشيتدپرس:
... به گفته شهود عيني حداقل يك كاميون پر از كشتهشدگان و زخميشدگان در ميدان ژاله ديده شد كه آنجا را ترك ميكرد...[8]
- اسناد لانه جاسوسي:
واقعه ميدان ژاله ـ چند تن از حاضران ضمن اتفاق نظر قابل ذكري با داشتن شواهد عيني با اطلاع گروهي، ادعاي مخالفين را مبني بر اينكه هزاران نفر كشته شدهاند را كلا رد كردند.
دستيار مخصوص نخست وزير در امور بينالمللي گفت :
براي كمك اجتماعي به اقوام قربانيان، تحقيقي خانه به خانه به دنبال آنها به عمل آمده بود. بيشتر از 122 تن از اين قربانيان شناسايي نشده بودند. پرويز رايين خبرنگار آسوشيتدپرس كه طي تيراندازي در ميدان ژاله حاضر بود، گفت: كه در كنار دستگاه مخابرات نظامي نشسته بود و زماني كه حوادث تمام شدند از دستگاه راديو شنيد كه شمار كشتهشدگان بيش از 90 نفر نبوده (او رقم كلي 120 نفر را قبول داشت، با اشاره به اينكه سايرين در جاهاي ديگر كشته شده بودند. همچنين رايين و ديگران قبول داشتند كه ممكن بود 20 تا 30 نفر ديگر نيز در ساير جاها كشته شده و در گورستان اصلي دفن شده باشند).
نظريه سفارت:
در حالي كه رايين ارقامي را كه صحت دارند و در همان حال با اعلاميههاي دولت متناقضند، هميشه انتشار نداده، اما در مقابل ايرانيان يا خارجيان در ابراز نظريات خود، زماني كه با خط رسمي دولت تفاوت دارند، ابا نداشته است. همچنين (حسين) نصر، رئيس دفتر شهبانو، كوشش مخالفين براي ساختن يك �قتل عام� را، شاهكار هوچيگري سياسي دانست.[9]
- باري روبين:
در نخستين روز حكومت نظامي 700 تا 2000 نفر بر اساس آمارهاي مختلف در ميدان ژاله تهران كشته شدند.[10]
- آقايان مايكل لدين و ويليام لوئيس:
... بيش از صد نفر كشته شدند و چند صد نفر مجروح گرديدند. اين روز �جمعه سياه� ناميده شد.[11]
- ماروين زوئيس:
... در اين روز چند صد نفر از تظاهركنندگان كشته و 3000 تا 4000 نفر مجروح شدند...[12]
حمايت امريكا از شاه
- زيبگنيف برژينسكي مشاور امنيتي كارتر رئيس سابق امريكا در اينباره مينويسد:
حدود يك هفته بعد از مهماني شام با زاهدي (سفير وقت ايران در امريكا) در 8 سپتامبر (17 شهريور)، حوادث ميدان ژاله در تهران به خشونت تبديل شد و سربازان با گشودن آتش بر روي تظاهركنندگان، دسته دسته از مردم را كشتند. سايروس ونس (وزير خارجه كارتر) و من معتقد بوديم كه شايسته است تا رئيس جمهور (كارتر) به شاه تلفن زده و حمايت ما را از او اعلام نمايد. مكالمه تلفني بين رئيس جمهور و شاه بين ساعت 7 و 56 دقيقه و 8 و 2 دقيقه پيش از ظهر يك شنبه 10 سپتامبر (19 شهريور 57) صورت گرفت.
رئيس جمهور ميگفت براي ابراز دوستي با شاه و اظهار نگراني از حوادث مذكور، به او تلفن ميزند. او براي شاه آرزو كرد تا مشكلات را به نحو احسن حل كرده و در تلاشهاي خود براي اجراي اصلاحات، موفق از كار درآيد.
شاه پاسخ داد كه طرح ايجاد ناآرامي و اغتشاشات يك طرح �شيطاني� بود. او گفت كه بيش از حد به مردم آزادي داده و اكنون همين آزادي عليه خود او مورد استفاده قرار گرفته است. با وجود همه اينها، او مكررا اطمينان ميداد كه ايران از آزادي بيان، آزادي تجمع، آزادي تظاهرات بر طبق قانون، آزادي مطبوعات و نيز انتخابات آزاد برخوردار خواهد گرديد. شاه سپس افزود كه كارتر بايد از تلاشهاي او تا آنجا كه ممكن است به شدت حمايت كند، وگرنه دشمنانش او را غافلگير كرده و بر او پيشي خواهند گرفت. منافع امريكا و ايران آنقدر مشخص است كه يك چنين اقدامي بسيار شايسته خواهد بود. رئيس جمهور به او قول داد كه دقيقا همين كار را انجام خواهد داد.[13]
- سايروس ونس وزير خارجه سابق امريكا:
وارن كريستوفر (معاون وزارت خارجه) در كمپ ديويد با من تماس گرفت و توصيه كرد كه پرزيدنت كارتر هر چه زودتر با شاه صحبت كند. من هم ضمن گزارش اوضاع ايران از پرزيدنت كارتر خواستم با شاه تماس بگيرد و كارتر روز دهم سپتامبر (19 شهريور 57) ضمن گفتگوي تلفني با شاه، پشتيباني امريكا را از وي در اقداماتي كه براي برقراري نظم به عمل ميآورد تأييد كرد... در مدتي كه من در كمپ ديويد بودم وارن كريستوفر با زاهدي سفير ايران كه از مسافرت تهران به واشنگتن بازگشته بود ملاقات كرد. وارن مجددا پشتيباني ما را از شاه به زاهدي ابلاغ نمود ولي توصيه كرد در اجراي مقررات حكومت نظامي اعتدال رعايت شود. زاهدي ضمن تأكيد بر اين نكته كه كمونيستها در سازمان دادن تظاهرات بر عليه رژيم شاه دست دارند اين سوءظن بي معني و مضحك را كه ما با نيروهاي مخالف شاه براي سرنگوني او توطئه كردهايم تكرار نمود. كريستوفر قويا اين ادعاي زشت و نامربوط را رد كرد. ما دلايل و اطلاعات محكمي درباره دخالت شوروي در تظاهرات بر ضد شاه نداشتيم، هر چند ترديدي وجود نداشت كه كمونيستها قصد بهرهبرداري از اين آشوب را دارند. چنين به نظر ميآمد كه ناآرامي و آشوب رو به گسترش ايران محصول تلاش شوروي با كمونيستهاي محلي نيست بلكه مجموعهاي از عوامل اقتصادي و سياسي و مذهبي و اجتماعي، نيروي محركه آن را تشكيل ميدهد.[14]
- ريچارد كاتم استاد علوم سياسي در دانشگاه پيتسبورگ امريكا طي مقالهاي تحت عنوان �بدرود با شاه امريكايي� مينويسد:
در همان زمان كه صدها نفر ايراني توسط سربازاني كه به سلاحهاي امريكايي مجهز بودند، به قتل ميرسيدند، كارتر توجه و وقت خود را از كنفرانس سران در كمپ ديويد برگرفت تا پيام تلفني دال بر حمايت از شاه ارسال دارد. اين مسأله اميدي را كه از مدتها پيش ايرانيان به كارتر بسته بودند، به كلي بر باد داد. بدين ترتيب هر چند سياست وي در مورد دفاع از حقوق بشر، به تزلزل ديكتاتوري سلطنتي كمك كرد، معهذا كارتر نه تنها از اين مسأله امتيازي نگرفت، بلكه سبب شد ايرانيان وي را سالوس تلقي كرده، به زشتي از وي ياد كنند.[15]
- مايكل لدين ـ ويليام لوئيس:
كارتر ضمن گفتگوي تلفني آخر شب كه از كمپ ديويد با شاه داشت به او گفته بود اميداوار است خونهاي بيشتري در خيابانهاي تهران ريخته نشود، و رژيم به طور فزايندهاي در برخورد با مخالفان آزادمنش باشد. پرده پاياني اين ملودرامهاي كوچك روز بعد اتفاق افتاد، كارتر به شاه قول داده بود كه طي اعلاميهاي فورا از او حمايت خواهد كرد، ولي سند بالفعل ـ كه پرشت آن را تهيه كرد ـ ملايم بود.[16]
- روزنامه لوموند:
كارتر در كنفرانس مطبوعاتي سه شنبه 11 اكتبر 78 ـ 19 مهر 57 ـ يكبار ديگر اعتمادش را به شاه ايران اعلام كرد. كارتر در اين كنفرانس در تفسيري كه براي اولين بار از شورشهاي ايران پس از تماس تلفنيا ش به هنگام مذاكرات كمپ ديويد، سه روز پس از جمعه سياه داشت، چنين گفت : ... امريكا در هر صورت دوستي تاريخيش را با اين طرف بسيار تجارتي كه نيروي بزرگ و عظيم ثبات در اين منطقه ميباشد حفظ خواهد كرد.[17]
- سوليوان:
در همان ايام در امريكا كنفرانس سران سه كشور امريكا و مصر و اسراييل در كمپ ديويد در جريان بود. اخبار مربوط به وقايع ايران در جريان اين مذاكرات به دست پرزيدنت كارتر رسيد و رهبران دو كشور ديگر هم از آن مطلع شدند. انور سادات (رئيس جمهور معدوم مصر) كه از دوستان نزديك شاه بود تصميم گرفت از همانجا به شاه تلفن كند و مراتب همدردي و پشتيباني خود را از شاه به وي اطلاع دهد. به فاصله كمي از آن تلفن پرزيدنت كارتر هم به شاه تلفن كرد... كه رئيس جمهوري در اين گفتگوي تلفني مراتب پشتيباني خود را از شاه اعلام كرد و اين تلفن در واقع جانشين نامه مورد سفارش من از طرف رئيس جمهوري براي شاه گرديده است... شاه ظاهرا پس از اين تلفن كمي سبك شده و ضمن صحبت با نمايندگان شركتها و بازرگانان امريكايي سرحال بوده است. به هر حال تلفن رئيس جمهوري امريكا به شاه در آن شرايط بهترين تقويت روحي براي او به شمار ميرفت و بعد از آن ديگر هرگز از شاه نشنيدم كه سازمان سيا را متهم به توطئه براي براندازي او بنمايد.[18]
- جيكوب جيويتس، سناتور جمهوري خواه و صهيونيست اظهار داشت كه:
عمل دولت ايالات متحده در پشتيباني كردن از شاهنشاه ايران درست بوده است زيرا ايران اهميت خارق العادهاي براي امنيت منافع امريكا دارد.[19]
- باري روبين:
در جريان اين وقايع كارتر در كمپ ديويد مشغول مذاكره با سادات و بگين بود، سادات كه پيش از همه به وخامت اوضاع و گرفتاري شاه پي بردهبود از كمپ ديويد به شاه تلفن كرد و به دوست قديمي خود قوت قلب داد. كارتر هم ظاهرا به درخواست و توصيه او كه ضمن اعلام پشتيباني از شاه وي را به خويشتن داري و تعقيب سياست آزاد سازي تشويق ميكرد كمتر از حد انتظار شاه بود، شاه ظاهرا بر اساس مطالبي كه از قول برژينسكي به او ابلاغ شده بود انتظار پشتيباني قاطعتر و صريحتر را داشت و به طوريكه بعدها فاش شد علاوه بر پشتيباني لفظي خواهان يك پيام رسمي و كتبي از دولت امريكا در تأييد سياست شدت عمل نسبت به مخالفان بود.[20]
- سخنگوي وزارت خارجه امريكا اعلام كرد:
ما خطر حوادث ايران را كوچك نميشماريم، ليكن ما شاهديم كه شاه به كنترل اوضاع ادامه ميدهد. وي افزود از عمل نظامي انجام شده در تهران ـ كشتار 17 شهريور ـ و ساير شهرهاي بزرگ ايران خوشحال است.[21]
آثار و نتايج واقعه
جمعه سياه آثار و نتايج وخيم و كمرشكني براي رژيم شاه و امريكا و ساير حاميانش داشت كه در زير برخي از اين نتايج را از قول خود امريكاييها ميخوانيد:
- ويليام شوكراس در كتاب خود به نام �آخرين سفر شاه� در مورد تأثير واقعه جمعه سياه بر روحيه شاه مينويسد:
واقعه اخير (جمعه سياه 57) تأثير مصيبت باري بر روحيه شاه گذاشت. وقتي پس از اين واقعه پرزيدنت كارتر به او تلفن زد، شاه طوري با او صحبت كرد كه گويي در اثر يك توطئه شيطاني دچار وحشت و اضطراب شده است. كساني كه در آن روزها او (شاه) را ديدهاند ميگويند مثل اين بود كه او (شاه) آب رفته و هرگونه اعتماد به نفس را از دست داده بود.[22]
- برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر:
... با وجود اين، دو روز بعد (21 شهريور 57) از تهران به ما گزارش رسيده كه شاه در ملاقات با نويسنده مجله تايم، همانند يك مرد درهم شكسته و در آستانه سقوط رواني (بوده است).[23]
- سايروس ونس وزير خارجه كارتر:
... سوليوان بعدا گزارش داد كه تلفن كارتر به طور موقت روحيه شاه را تقويت كرده، ولي اثر آن به زودي از ميان رفت و شاه دوباره دچار ترديد و تزلزل شد.[24]
- باري روبين:
... انعكاس وسيع اين واقعه (17 شهريور57) در رسانههاي گروهي جهان اهميت و عمق بحراني را كه در ايران آغاز شده بود نمايان ساخت.[25]
وزارت امور خارجه متحده پس از جمعه سياه به چهل و دو هزار امريكايي كه در ايران سرگرم كار و زندگي هستند، توصيه نمود كه مراقب بوده و از مناطق بالقوه آشوب خيز دوري جويند.[26]
- آسوشيتدپرس:
تجربه شاه ايران در مورد آزادي دادن به عموم پس از 13 روز با اعلام حكومت نظامي تمام شد.[27]
- مجله نيوزويك:
محمدرضا شاه پهلوي هفته پيش در يك مصاحبه مطبوعاتي با خبرنگار نيوزويك �پل مارتين� شركت كرد... پل مارتين... شاه ايران را مشوش و خسته يافت...[28]
- ريچارد كاتم:
به هر تقدير، نقش امريكا در دگرگوني و تضعيف موقع شاه نسبتا جزئي است. مسئوليت، در درجه اول، متوجه خود شاه، و واكنشهاي نامتعادل و خطاآميز وي است. شاه با واكنش نشان دادن در برابر فشارها، توصيهها، انگيزه و تحريكات مختلف و متضاد، نغمه مرگ و ريتم مرگ آوري را دنبال ميكرد. ابتدا، اعمال سركوبگرانه و وحشيانه مخالفان، جايگزين امتيازات فضاي باز سياسي شد، سپس به اخراج و بركناري غير نظاميان و افسران امنيتي وفادار ـ هر چند غارتگر ـ شاه منجر گرديد و آنگاه مجددا اعطاي امتيازات بيشتر در زمينه آزاديهاي سياسي را در پي داشت، ظاهرا شاه، شديدا ضعيف، متزلزل، بي اعتماد و سرانجام به نحو كشندهاي آسيب پذير شده بود.[29]
- ويليام شوكراس:
در حدود همين روزها بود كه مايكل بلومنتال وزير خزانهداري امريكا ضمن سفر خود به خاورميانه در جستجوي دلارهاي نفتي براي سرمايهگذاري در امريكا با وي (شاه) ديدار كرد... به زحمت توانست شاه را بشناسد. به جاي پادشاه ورزشكار و مغرور و خوش قيافه 1977 با مردي بيمار و گيج رو به رو شد كه نميفهميد چه خبر شده است. شاه به بلومنتال گفت: �نميدانم چه بكنم. نميدانم آنها از من چه انتظاري دارند.� اين جملات را چند بار تكرار كرد... در ميان اين نالههاي غم انگيز، سكوتهاي طولاني و ناراحت كننده حكمفرما ميشد و شاه به كف اطاق خيره ميماند. در نظر بلومنتال، او مانند شبحي جلوه كرد.
بلومنتال پس از بازگشت به واشنگتن، يكراست به ديدن برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر رفت و گفت:
شما يك مرده متحرك در آنجا (ايران) داريد، ما در ايران چه ميكنيم؟ بايد بداني كه ديگر نميتوانيم روي شاه حساب كنيم.[30]
- ماروين زوئيس:
... اين كشتار (17 شهريور 57) سراسر كشور را شعلهور ساخت. تعداد بيشتري از ايرانيان به صف مخالفان رانده شدند و كساني كه از قبل مخالف بودند تقاضاهاي جديدتري را مطرح كردند. براي اولين بار رهبران ميانهرو غير مذهبي، قتل عام ميدان ژاله را نشانهاي از امكان ناپذير بودن اصلاح نظام پهلوي به شمار آوردند. شاه بايد ميرفت.
به هر روي، تعداد كثير كشتهشدگان و مجروحين در ميدان ژاله يك استثناء بود. البته در بعضي روزهاي ديگر نيز تعداد كشتهشدگان زياد بود. در بسياري از روزهاي ديگر نيز عدهاي كشته شدند. آن دسته از كاركنان كاخ سفيد كه مكالمه تلفني پرزيدنت كارتر و شاه را پس از واقعه كشار ميدان ژاله شنيده بودند، نسبت به كاهش تواناييهاي شاه وقوف پيدا كرده بودند. گاري سيك بعدا نوشت كه اين مكالمه، بيشتر نوعي تكگويي از طرف شاه بود، او با لحني يكنواخت و تقريبا مكانيكي صحبت ميكرد. �سيك� همچنين اضافه ميكند كه در جريان اين گفتگو، شاه �گيج به نظر ميرسيد و تقريبا برحسب عادت صحبت ميكرد. � سفير بريتانيا، سرآمتوني پارسونيز نيز يكي از شاهدان تيزبين رفتار او (شاه) بوده است. سرآنتوني پس از واقعه ميدان ژاله (17 شهريور) از سفر تابستاني خود بازگشت و تا 16 سپتامبر (25 شهريور) با شاه تماس نگرفت. سفير از مشاهده �تغيير ظاهر او هراسان شد. او (شاه) چروكيده به نظر ميرسيد: صورتش زرد شده بود و آهسته حركت ميكرد. او به كلي خسته و بيروحيه مينمود.�
... پيامهاي او (شاه) مغشوش و گمراه كننده بود. به نظر ميرسد كه كشتار (ميدان) ژاله، برگشت روانشناختي شاه را تحكيم و تثبيت كرد. به نوشته سرآنتوني پارسونز در نخستين ملاقاتي كه پس از جمعه سياه با شاه داشتند، �شاه با لحني غمانگيز پرسيد چرا تودههاي مردم به رغم آن همه كاري كه او براي آنها انجام داده است عليه او به پاخاستهاند.�
چند روز بعد شاه بار ديگر سرآنتوني را به طور خصوصي به حضور پذيرفت و به او اطلاع داد كه �نگران آن است كه امريكاييها با مخالفان او همدست شده باشند و ديگر اطمينان ندارد كه رژيمش باقي خواهد ماند.� اظهار نظرهاي شاه بلافاصله پس از واقعه ميدان ژاله حاكي از آن است كه دو ستون نهايي سلامت روانشناختي او نيز به طور قاطع ويران شده بود. او به درستي دريافته بود كه مردم ايران كه گمان ميكرد بي چون و چرا او را تحسين ميكنند، عليه او به پاخاستهاند و سرانجام به اين باور رسيده بود كه كابينه كارتر نيز خواهان بركناري اوست. هنگامي كه آخرين اجزاء تواناييش براي عمل كردن از بين رفت ـ كه به عقيده پارسونز پس از كشتار ميدان ژاله اين اتفاق افتاده بود ـ ديگر قادر نبود پادشاهي كند. همانطور كه سعيد ارجمند خاطر نشان ميسازد �جاي ترديد نيست كه سقوط اين مرد پيش از... سقوط رژيم پادشاهي اتفاق افتاد.�
نشانههاي متعددي مبني بر فلج اراده شاه وجود دارد، شايد مهمترين اين نشانهها ناتواني او در صدور فرمان تيراندازي به ارتش براي حفظ تاج و تخت بود.
... علاوه بر ناتواني او در استفاده از قوه قهريه، بنا به گزارش كليه ايرانيان و خارجيهايي كه پس از واقعه ميدان ژاله (17 شهريور) با شاه ملاقات كرده بودند، بسته به ميزان اطلاعاتي كه از قبل از ملاقت داشتند، شاه گيج يا دست كم پريشان خاطر به نظر ميرسيد. شاه، افسرده، متزلزل، تهي، و بي حال توصيف ميشد.[31]
- روزنامه تايمز در سرمقاله خود نوشت:
شاه كساني كه ساليان متمادي در مقايسه با هر حكمراني در دنيا در كنترل كشورش قدرتمند ظاهر گرديده بود، اينك اقتدار خود را از هم گسسته ميبيند.[32]
نقد چند نكته
با مطالعه سطور فوق دريافتيد كه نكات زيادي جاي نقد و بحث دارد كه بررسي همه آنها از حوصله اين مقاله نيز خارج است، لذا فقط به نقد برخي از آنها در زير اختصارا اشاره ميكنيم:
1. با به كار بردن عباراتي چون: �زد و خورد در تهران� ـ �بعضيها ميگويند كه جوانان تظاهر كننده به طرف سربازان حملهور شده و قصد گرفتن اسلحه آنها را داشتند� ـ �در برخوردهايي كه بين نيروهاي نظامي و تظاهركنندگان� ـ �بين تظاهركنندگان و نيروهاي امنيتي شاه زد و خوردهايي صورت گرفت� و... ميخواهند جنايات و كشتار مردم مظلوم و بيدفاع را به دست دژخيمان رژيم توجيه كنند و صريحا يا تلويحا بگويند كه چون درگيري دو طرفه بوده و مردم به مأموران حمله كردهاند، پس مأموران حق داشتند كه از خود دفاع و به سوي مردم تيراندازي كنند، جالب است كه مشابه همين عبارات را در اعلاميه شماره چهار فرمانداري نظامي تهران كه پس از واقعه جمعه سياه صادر شد ميبينيم:
�... گروههاي تروريست با دستاويز اسلحه عليه آزادي و استقلال كشور و براي درهم شكستن انقلاب ايران و متوقف ساختن پيشرفت مملكت به پاي خاستهاند...�[33]
از طرفي با مطرح كردن عبارت:
�... رهبران غير مذهبي خواستار اجتناب از درگيري با نيروهاي مسلح بودند، اما رهبران مذهبي... خواهان زورآزمايي بودند...�
ميخواهند ضمن دخيل كردن غير مسلمانها در رهبري نهضت اسلامي و نيز تطهير آنان، رهبران مذهبي را علاقهمند به درگيري مردم با نيروهاي مسلح جلوه دهند.
2. اينكه گفته شد:
�پس از واقعه شاه اجازه نداد كه از اسلحه عليه مردم استفاده شود� اينهم از آن تحريفات تاريخي عوامل سيا است. به راستي اگر چنين بود پس كشتارهاي بعد از 17 شهريور تا 22 بهمن 57 به دستور چه كسي انجام گرفت؟
3. در طول نهضت اسلامي هميشه رژيم و غربيها خصوصا امريكا به صور مختلف، عامل قيام صد در صد اسلامي امام را دخالت شوروي اعلام كردند در حالي كه اين يك دروغ محض است كه خود نيز آن را باور ندارند و تلويحا بر اين ناباوري اعتراف كردهاند.
4. اينكه گفته شد:
كارتر خواهان بركناري او (شاه) است كاملا دروغ است چرا كه همه ميدانند، در همه حوادث، چه حادثه 17 شهريور و چه حوادث قبل و بعد آن، امريكا حامي و راهنماي شاه بوده تا آنجا كه حتي در آخرين روزهاي حيات رژيم، ژنرال هايزر را مخفيانه براي نجات رژيم از مهلكه انقلاب به ايران ميفرستد.
5. رقمهاي: 200 ـ يك كاميون ـ 122 ـ 90 ـ 700 تا 2000 ـ بيش از 100 ـ چند صد نفر ارايه شده به عنوان آمار شهداي جمعه سياه هيچ يك صحت ندارد بلكه حداقل بيش از چهار هزار نفر در آن روز به دست رژيم به شهادت رسيدهاند.
در اينجا سخن را با نقل دو اعتراف از امريكاييان به پايان ميبرم:
�روزنامه �روژ� نقل قولي از هوبرت همفري معاون سابق رياست جمهوري (امريكا) جانسون آورد كه ميخوانيد: آيا چيزي را كه رئيس ارتش ايران به يكي از هموطنان ما گفت: ميدانيد؟ او گفت: ارتش به يمن كمكهاي امريكا، در حالت و شرايط خوبي قرار دارد. ارتش بعد از اين ميتواند حتي با مردم غير نظامي مقابله كند. اين ارتش با روسها نخواهد جنگيد. اين ارتش براي مبارزه عليه مردم ايران به وجود آمده است و سازمان يافته است.[34]
- ريچارد كاتم:
... آيا ميتوان از قضيه و بحران ايران درسي آموخت...؟ �آري�... درس ايران، آشكارا در مورد هر كجاي ديگر كاربرد دارد: هر رژيمي كه از نظر مردم و افكار عمومي آگاه، مخلوق امريكا و يا حداقل وابسته به امريكا تلقي شود، از بنياد سست و شكننده خواهد بود...�[35]
والسلام
گرامي باد ياد شهيدان مظلوم جمعه سياه
1. تاريخ سياسي معاصر ايران ـ دكتر سيد جلال الدين مدني ـ ج2 ـ ص267
2. مأموريت در ايران ـ ويليام سوليوان ـ ترجمه محمود مشرقي ـ ص 114
3. جنگ قدرتها در ايران ـ باري روبين ـ ترجمه محمود مشرقي ـ ص154
4. توطئه در ايران ـ سايروس ونس ـ برژينسكس ـ ترجمه محمود مشرقي ـ ص25
5. كارتر و سقوط شاه روايت دست اول ـ مايكل لدين ـ ويليام لوئيس ـ ترجمه ناصر ايراني ـ ص49
6. شكست شاهانه ـ ماروين زوئيس ـ ترجمه عباس مخبر ـ ص 450 و 451
7. مأخذ (2) ص 115و 114
8. مأخذ (1) ص 267
9. اسناد لانه جاسوسي امريكا ـ ج25 ـ ص 117
10. مأخذ (3) ص 154
11. مأخذ (5) ص 49
12. مأخذ (6) ص 451
13. اسرار سقوط شاه و گروگانگيري ـ برژينسكي ـ ترجمه حيمد احمدي ص 27 و 26
14. مأخذ (4) ـ ص25
15. ايالات متحده امريكا ايران و جنگ سرد و بدرود با شاه امريكايي ـ ريچارد كاتم ـ ترجمه محمدعلي آتش برگ ـ ص135
16. مأخذ (5) ص 44
17. ماهيت و عملكرد امپرياليسم امريكا در ايران ـ گردآورنده: محمد ـ ت ـ ص 86
18. مأخذ (2) ص 115
19. مأخذ (16) ص 81
20. مأخذ (3) ص 154
21. دو سال آخر رفرم... تا انقلاب ـ به كوشش: هـ موحد ص 172
22. آخرين سفر شاه ـ ويليام شوكراس ـ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي ص 16 ـ 15
23. مأخذ (12) ص 27
24. مأخذ (4) ص 25
25. مأخذ (3) ص 154
26. مأخذ (1) ص 268
27. مأخذ (1) ص 268
28. گزارشي كوتاه درباره جمعه سياه ـ نقل از جرايد و خبرگزاريها ـ ص 1
29. مأخذ (14) ص 136 ـ 135
30. مأخذ (21) ص 17 ـ 16
31. مأخذ (6) ص 451 تا 452 و 460 تا 463
32. مأخذ (1) ص 268
33. مأخذ (20) ص 171
34. مأخذ (16) ص 81 ـ 80
35. مأخذ (14) ص 138 ـ 137
جمعه سياه (17 شهريور سال 57) از جمله وقايع بزرگ و مهم تاريخ نهضت اسلامي حضرت امام است و شايد اغراق نباشد اگر بگوييم همه محققين تاريخ انقلاب با هر نيت و مقصدي، چون به اين فصل از تاريخ انقلاب رسيدهاند، به شرح و ذكر آن پرداختهاند. بعضي از اين مورخين با نيات پاك و الهي و برخي با نيات پليد و مغرضانه آن را بررسي نمودهاند كه در گروه اخير غربيها خصوصا امريكاييها يا به تعبير ديگر عوامل سيا (C.I.A) گوي سبقت را از ديگران ربودهاند و اين روند موذيانه همچنان ادامه دارد. (و شايد جديدترين اثر آنان كتاب شكست شاهانه به قلم ماروين زوئيس امريكايي باشد.)
نويسندگان سيا، گر چه گاه مجبور به اعتراف حقايق شدهاند ولي مرموزانه به تحريف واقعيتهاي انقلاب اسلامي نيز پرداختهاند، كه در اين ميان لازم است نويسندگان و مترجمين متعهد و شيفتگان انديشههاي متعالي حضرت امام (سلام الله عليه) به نقد و تحريفزدايي اين آثار بپردازند. خصوصا مترجمين بايد قبل از انتشار با همكاري مطلعين متعهد اقدامات لازم را در اين زمينه به عمل آورند.
آنچه در ادامه ميآيد، مطلبي است تحت عنوان �جمعه سياه از نگاه سيا� در چهار قسمت:
1. شرح واقعه 2. آمار شهدا 3. حمايت امريكا از شاه 4. آثار ونتايج واقعه كه نقل قول از چند كتاب و گزارش نويسندگان امريكايي است. باشد كه با مطالعه آن، پاسداران خون شهيدان، بيش از پيش به عظمت اين واقعه جانسوز و نيز به ميزان عداوت و كينهتوزي دشمنان انقلاب واقف گردند.
شرح واقعه
- خبرگزاري امريكايي آسوشيتدپرس ـ تهران (17 شهريور 57):
پس از دو ساعت زد و خورد در تهران، كاميونهاي پر از كشتهشدگان و مجروحان از صحنه زد و خوردها خارج شدند و مقارن ظهر امروز آرامش در تهران برقرار شد، اما هنوز تيراندازيهاي پراكنده ادامه دارد. به گفته شهود عيني حداقل يك كاميون پر از كشتهشدگان و زخميشدگان در ميدان ژاله ديده شد كه آنجا را ترك ميكرد. جمعيت همچنان فرياد ميزد مرگ بر شاه و زنده باد خميني، برخي از تظاهركنندگان به سوي سربازاني كه به مسلسل مسلح بودند پيش رفتند. بسياري از تظاهركنندگان در نتيجه اصابت گلوله به زمين افتادند و در خون غوطهور شدند كه مأمورين آنها را به داخل كاميونها كشاندند و از صحنه دور ساختند.[1]
- ويليام سوليوان سفير امريكا در ايران
سوليوان در خاطرات خود مينويسد:
راهپيمايي عظيم عيد فطر، شاه را هم تكان داد. روز هفتم سپتامبر (17شهريور 57) يعني فرداي اين راهپيمايي، تظاهرات گسترده ديگري در تهران روي داد و قرار تظاهرات و راهپيمايي ديگري براي روز بعد در ميدان ژاله تهران گذاشته شد، شاه كه از سرعت سير حوادث نگران شده بود عصر روز هفتم سپتامبر فرماندهان نيروهاي مسلح را نزد خود خواند و يك جلسه طولاني با آنها تشكيل داد.
در پايان اين جلسه تصميم گرفته شد در تهران و چند شهر ديگر حكومت نظامي اعلام شود و تاريخ اجراي مقررات نيز صبح روز هشتم سپتامبر (17 شهريور) طبق قرار قبلي، عدهاي براي برگزاري تظاهرات در ميدان ژاله گرد آمدند و نيروهاي نظامي هم براي متفرق ساختن آنها به ميدان فرستاده شدند. به موجب گزارش شاهدان عيني، نخستين برخورد و تيراندازي در خيابانهايي كه به ميدان منتهي ميشد صورت گرفت. فرمانده نيروهاي نظامي به كمك يك بلندگو به مردم اخطار ميكرد كه مقررات حكومت نظامي اعلام شده و اجتماعات غير قانوني است.
فرمانده نظامي از تظاهركنندگان خواست متفرق شوند ولي تظاهركنندگان با داد و فرياد و مسخره سربازان و شعارهاي ضد دولتي به وي پاسخ دادند. در اين ميان عدهاي از تظاهركنندگان كه ظاهرا از دانشجويان جوان بودند، از وسط ميدان به طرف سربازان حركت كردند و سربازان هم آرايش جنگي به خود گرفته، براي متفرق كردن تظاهركنندگان شروع به پيشروي نمودند.
بعد از اين صحنه چه اتفاقي افتاد، كاملا روشن نيست. بعضيها ميگويند كه جوانان تظاهر كننده به طرف سربازان حملهور شده قصد گرفتن اسلحه آنها را داشتند و بعضي ديگر ميگويند كه از طرف جمعيت سنگ و چوب به طرف سربازان پرتاب شده به دنبال اين درگيري فرمانده نظامي به سربازان خود دستور آتش داد. باز هم اين نكته كه اولين تيرها تير هوايي بود يا مستقيما به طرف جمعيت شليك شد روشن نيست. به هر حال آنچه مسلم است سربازان به طرف تظاهركنندگان شليك كردند.[2]
ـ باري روبين كارشناس مسايل خاورميانه و عضو مركز تحقيقات استراتژيك و امور بينالمللي دانشگاه �جرج تاون� امريكا در كتاب خود تحت عنوان �جنگ قدرتها در ايران� مينويسد:
تلاش حكومت شريف امامي براي نزديكي به مخالفان و امتيازاتي كه در نخستين روزهاي حكومتش به آنان داد موجب گسترش موج تظاهرات و بروز حوادثي شد كه به برقراري حكومت نظامي در تهران و بسياري از شهرهاي بزرگ كشور منتهي گرديد. تصميم برقراري حكومت نظامي و شدت عمل در برابر مخالفان رژيم پس از مراجعت اردشير زاهدي سفير ايران در واشنگتن به تهران و گزارشي كه وي از مذاكرات خود با برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر به شاه داد اتخاذ گرديد. برژينسكي نظر شخصي خود را كه منعكس كننده سياست رسمي دولت امريكا نبود از طريق زاهدي به شاه ابلاغ كرد و شاه با قوت قلبي كه به دست آورده بود دست به كاري زد كه چون در تعقيب آن دچار ترديد شد بيشتر به گسترش موج تظاهرات و شكل گرفتن حركتهاي مخالف كمك كرد. در نخستين روز حكومت نظامي 700 تا 2000 نفر بر اساس آمارهاي مختلف در ميدان ژاله تهران كشته شدند و انعكاس وسيع اين واقعه در رسانههاي گروهي جهان اهميت و عمق بحراني را كه در ايران آغاز شده بود نمايان ساخت.[3]
ـ سايروس ونس وزير خارجه سابق امريكا در زمان حكومت كارتر در خاطرات خود مينويسد:
روز هشتم سپتامبر (17 شهريور 57) شاه در شهرهايي كه مركز تظاهرات و اغتشاشات بود حكومت نظامي اعلام كرد. در برخوردهايي كه بين نيروهاي نظامي و تظاهركنندگان روي داد، عدهاي كشته شدند كه خود موجب به راه افتادن سيل تظاهرات و اغتشاشات تازهاي شد. همه گزارشها حاكي از اين بود كه شاه از اينكه موفق به برقراري نظم نشده افسرده و ناراحت است و نميداند در برابر موج بعدي تظاهرات دست به چه كاري بزند.[4]
ـ آقايان �مايكل لدين� دبير اجرايي دانشگاه كوارترلي ـ و ويليام لوئيس استاد علوم سياسي دانشگاه جرج واشنگتنـ در مقالهاي تحت عنوان �كارتر و سقوط شاه: روايت دست اول� مينويسد:
شاه تحت فشار فرماندهان ارتش، در اواخر شب 8 ـ 7 سپتامبر (17 ـ 16 شهريور) با برقراري حكومت نظامي موافقت كرد.
بسياري از مردم تهران از اين موضوع بيخبر بودند و فرداي آن شب تظاهرات ديگري در مركز شهر (ميدان ژاله تهران) برپا كردند. روايتهاي اين تراژدي، مثل هر تراژدي ديگري مختلفند. ولي روشن است كه بين تظاهركنندگان و نيروهاي امنيتي شاه زد و خوردهايي صورت گرفت. تظاهركنندگان صحنه را ترك نكردند، و آنگاه به سربازان دستور داده شد كه شليك كنند. بيش از صد نفر كشته شدند و چند صد نفر مجروح گرديدند. اين روز �جمعه سياه� ناميده شد. روز بعد سادات و كارتر به شاه تلفن زدند، و او بايد به راههايي كه در پيش داشت ميانديشيد. شاه خود را سر دو راهي خطيري يافت.[5]
ماروين زوئيس يكي از اساتيد دانشگاهي امريكا در كتاب خود به نام �شكست شاهانه� مينويسد:
روزهاي بخصوصي بود كه در آن تعداد زيادي از افراد كشته شدند. جمعه سياه از جمله اين روزها بود كه در آن واحدهاي نظامي روي يك جمعيت 000/20 نفري كه در ميدان ژاله جمع شده بودند تا به سخنان رهبران مذهبي گوش دهند، تيراندازي كردند. عصر روز قبل دولت اعلام كرده بود كه از صبح روز 17 شهريور مقررات حكومت نظامي اجرا خواهد شد، در حالي كه بسياري از تظاهركنندگان از اين موضوع بياطلاع بودند. اين تصميم در واكنش به تظاهرات بيسابقه روز 16 شهريور به مناسبت پايان مراسم ماه رمضان گرفته شده بود. در اين روز 16 شهريور، يك راهپيمايي به خوبي سازماندهي شده توسط رهبران مذهبي و تعداد كثير راهپيمايان ـ به خوبي بيش از يكصد هزار نفر ـ مقامات مملكتي را هراسان كرده و آنان را وادار به اعلام حكومت نظامي كرده بود. اين تصميم به اطلاع رهبران مخالفان رسيد. رهبران غير مذهبي خواستار اجتناب از درگيري با نيروهاي مسلح بودند، اما رهبران مذهبي، از جمله رئيس جمهور كنوني كشور (حجت الاسلام) هاشمي رفسنجاني، خواهان زورآزمايي بودند. رهبران مذهبي فاتحان اين روز شدند. صبحگاه هفدهم شهريور در ميدان ژاله ميان افسران ارتش و رهبران مذهبي بحث در گرفت، و افسران از رهبران خواستند كه پيروان خود را متفرق كنند. پس از آنكه رهبران اين درخواست را به كلي رد كردند، افسران يك فرمان رسمي صادر كردند و از جمعيت خواستند كه از مقررات حكوت نظامي تبعيت كنند و متفرق شوند. جمعيت از اين فرمان تبعيت نكرد. سپس دستور تيراندازي صادر شد و نيروهاي مسلح جمعيت را به گلوله بستند. در تمامي ساعات روز تيراندازي ادامه داشت، زيرا ارتش مصمم بود كليه تظاهركنندگاني را كه به اطراف ميدان ژاله هجوم آورده بودند متفرق سازد. هنگامي كه روز به پايان رسيد ارتش موفق شده بود، اما اين موفقيت به قيمت گزافي به دست آمده بود. گر چه ارقام ارايه شده از سوي حكومت با ارقام مخالفان تفاوت زيادي دارد، اما به نظر ميرسد كه در اين روز چند صد نفر از تظاهركنندگان كشته و 3000 تا 4000 نفر مجروح شدند.[6]
آمار شهدا
نويسندگان امريكايي آمار شهدا را مختلف ذكر كردهاند كه هيچيك منطبق با واقعيت نيست:
- سوليوان:
... پس از آنكه ميدان از جمعيت خالي شد بيش از دويست نفر از تظاهركنندگان كشته شده بودند. درباره تعداد كشتهشدگان در ميدان ژاله ارقام مبالغهآميزي گفته شده، هر چند اگر رقم دويست نفر هم درست باشد تكان دهنده است. به هر حال با در نظر گرفتن وسعت ميدان ژاله و تعداد تظاهركنندگان رقم چندين هزار نفر كشته در فاجعه �جمعه سياه� كه در مطبوعات ايراني و خارجي منتشر شد معقول به نظر نميرسد.
هر رقمي كه را كه باور كنيم كشتار جمعه سياه براي هر دو طرف تكان دهنده بود.[7]
- خبرگزاري آسوشيتدپرس:
... به گفته شهود عيني حداقل يك كاميون پر از كشتهشدگان و زخميشدگان در ميدان ژاله ديده شد كه آنجا را ترك ميكرد...[8]
- اسناد لانه جاسوسي:
واقعه ميدان ژاله ـ چند تن از حاضران ضمن اتفاق نظر قابل ذكري با داشتن شواهد عيني با اطلاع گروهي، ادعاي مخالفين را مبني بر اينكه هزاران نفر كشته شدهاند را كلا رد كردند.
دستيار مخصوص نخست وزير در امور بينالمللي گفت :
براي كمك اجتماعي به اقوام قربانيان، تحقيقي خانه به خانه به دنبال آنها به عمل آمده بود. بيشتر از 122 تن از اين قربانيان شناسايي نشده بودند. پرويز رايين خبرنگار آسوشيتدپرس كه طي تيراندازي در ميدان ژاله حاضر بود، گفت: كه در كنار دستگاه مخابرات نظامي نشسته بود و زماني كه حوادث تمام شدند از دستگاه راديو شنيد كه شمار كشتهشدگان بيش از 90 نفر نبوده (او رقم كلي 120 نفر را قبول داشت، با اشاره به اينكه سايرين در جاهاي ديگر كشته شده بودند. همچنين رايين و ديگران قبول داشتند كه ممكن بود 20 تا 30 نفر ديگر نيز در ساير جاها كشته شده و در گورستان اصلي دفن شده باشند).
نظريه سفارت:
در حالي كه رايين ارقامي را كه صحت دارند و در همان حال با اعلاميههاي دولت متناقضند، هميشه انتشار نداده، اما در مقابل ايرانيان يا خارجيان در ابراز نظريات خود، زماني كه با خط رسمي دولت تفاوت دارند، ابا نداشته است. همچنين (حسين) نصر، رئيس دفتر شهبانو، كوشش مخالفين براي ساختن يك �قتل عام� را، شاهكار هوچيگري سياسي دانست.[9]
- باري روبين:
در نخستين روز حكومت نظامي 700 تا 2000 نفر بر اساس آمارهاي مختلف در ميدان ژاله تهران كشته شدند.[10]
- آقايان مايكل لدين و ويليام لوئيس:
... بيش از صد نفر كشته شدند و چند صد نفر مجروح گرديدند. اين روز �جمعه سياه� ناميده شد.[11]
- ماروين زوئيس:
... در اين روز چند صد نفر از تظاهركنندگان كشته و 3000 تا 4000 نفر مجروح شدند...[12]
حمايت امريكا از شاه
- زيبگنيف برژينسكي مشاور امنيتي كارتر رئيس سابق امريكا در اينباره مينويسد:
حدود يك هفته بعد از مهماني شام با زاهدي (سفير وقت ايران در امريكا) در 8 سپتامبر (17 شهريور)، حوادث ميدان ژاله در تهران به خشونت تبديل شد و سربازان با گشودن آتش بر روي تظاهركنندگان، دسته دسته از مردم را كشتند. سايروس ونس (وزير خارجه كارتر) و من معتقد بوديم كه شايسته است تا رئيس جمهور (كارتر) به شاه تلفن زده و حمايت ما را از او اعلام نمايد. مكالمه تلفني بين رئيس جمهور و شاه بين ساعت 7 و 56 دقيقه و 8 و 2 دقيقه پيش از ظهر يك شنبه 10 سپتامبر (19 شهريور 57) صورت گرفت.
رئيس جمهور ميگفت براي ابراز دوستي با شاه و اظهار نگراني از حوادث مذكور، به او تلفن ميزند. او براي شاه آرزو كرد تا مشكلات را به نحو احسن حل كرده و در تلاشهاي خود براي اجراي اصلاحات، موفق از كار درآيد.
شاه پاسخ داد كه طرح ايجاد ناآرامي و اغتشاشات يك طرح �شيطاني� بود. او گفت كه بيش از حد به مردم آزادي داده و اكنون همين آزادي عليه خود او مورد استفاده قرار گرفته است. با وجود همه اينها، او مكررا اطمينان ميداد كه ايران از آزادي بيان، آزادي تجمع، آزادي تظاهرات بر طبق قانون، آزادي مطبوعات و نيز انتخابات آزاد برخوردار خواهد گرديد. شاه سپس افزود كه كارتر بايد از تلاشهاي او تا آنجا كه ممكن است به شدت حمايت كند، وگرنه دشمنانش او را غافلگير كرده و بر او پيشي خواهند گرفت. منافع امريكا و ايران آنقدر مشخص است كه يك چنين اقدامي بسيار شايسته خواهد بود. رئيس جمهور به او قول داد كه دقيقا همين كار را انجام خواهد داد.[13]
- سايروس ونس وزير خارجه سابق امريكا:
وارن كريستوفر (معاون وزارت خارجه) در كمپ ديويد با من تماس گرفت و توصيه كرد كه پرزيدنت كارتر هر چه زودتر با شاه صحبت كند. من هم ضمن گزارش اوضاع ايران از پرزيدنت كارتر خواستم با شاه تماس بگيرد و كارتر روز دهم سپتامبر (19 شهريور 57) ضمن گفتگوي تلفني با شاه، پشتيباني امريكا را از وي در اقداماتي كه براي برقراري نظم به عمل ميآورد تأييد كرد... در مدتي كه من در كمپ ديويد بودم وارن كريستوفر با زاهدي سفير ايران كه از مسافرت تهران به واشنگتن بازگشته بود ملاقات كرد. وارن مجددا پشتيباني ما را از شاه به زاهدي ابلاغ نمود ولي توصيه كرد در اجراي مقررات حكومت نظامي اعتدال رعايت شود. زاهدي ضمن تأكيد بر اين نكته كه كمونيستها در سازمان دادن تظاهرات بر عليه رژيم شاه دست دارند اين سوءظن بي معني و مضحك را كه ما با نيروهاي مخالف شاه براي سرنگوني او توطئه كردهايم تكرار نمود. كريستوفر قويا اين ادعاي زشت و نامربوط را رد كرد. ما دلايل و اطلاعات محكمي درباره دخالت شوروي در تظاهرات بر ضد شاه نداشتيم، هر چند ترديدي وجود نداشت كه كمونيستها قصد بهرهبرداري از اين آشوب را دارند. چنين به نظر ميآمد كه ناآرامي و آشوب رو به گسترش ايران محصول تلاش شوروي با كمونيستهاي محلي نيست بلكه مجموعهاي از عوامل اقتصادي و سياسي و مذهبي و اجتماعي، نيروي محركه آن را تشكيل ميدهد.[14]
- ريچارد كاتم استاد علوم سياسي در دانشگاه پيتسبورگ امريكا طي مقالهاي تحت عنوان �بدرود با شاه امريكايي� مينويسد:
در همان زمان كه صدها نفر ايراني توسط سربازاني كه به سلاحهاي امريكايي مجهز بودند، به قتل ميرسيدند، كارتر توجه و وقت خود را از كنفرانس سران در كمپ ديويد برگرفت تا پيام تلفني دال بر حمايت از شاه ارسال دارد. اين مسأله اميدي را كه از مدتها پيش ايرانيان به كارتر بسته بودند، به كلي بر باد داد. بدين ترتيب هر چند سياست وي در مورد دفاع از حقوق بشر، به تزلزل ديكتاتوري سلطنتي كمك كرد، معهذا كارتر نه تنها از اين مسأله امتيازي نگرفت، بلكه سبب شد ايرانيان وي را سالوس تلقي كرده، به زشتي از وي ياد كنند.[15]
- مايكل لدين ـ ويليام لوئيس:
كارتر ضمن گفتگوي تلفني آخر شب كه از كمپ ديويد با شاه داشت به او گفته بود اميداوار است خونهاي بيشتري در خيابانهاي تهران ريخته نشود، و رژيم به طور فزايندهاي در برخورد با مخالفان آزادمنش باشد. پرده پاياني اين ملودرامهاي كوچك روز بعد اتفاق افتاد، كارتر به شاه قول داده بود كه طي اعلاميهاي فورا از او حمايت خواهد كرد، ولي سند بالفعل ـ كه پرشت آن را تهيه كرد ـ ملايم بود.[16]
- روزنامه لوموند:
كارتر در كنفرانس مطبوعاتي سه شنبه 11 اكتبر 78 ـ 19 مهر 57 ـ يكبار ديگر اعتمادش را به شاه ايران اعلام كرد. كارتر در اين كنفرانس در تفسيري كه براي اولين بار از شورشهاي ايران پس از تماس تلفنيا ش به هنگام مذاكرات كمپ ديويد، سه روز پس از جمعه سياه داشت، چنين گفت : ... امريكا در هر صورت دوستي تاريخيش را با اين طرف بسيار تجارتي كه نيروي بزرگ و عظيم ثبات در اين منطقه ميباشد حفظ خواهد كرد.[17]
- سوليوان:
در همان ايام در امريكا كنفرانس سران سه كشور امريكا و مصر و اسراييل در كمپ ديويد در جريان بود. اخبار مربوط به وقايع ايران در جريان اين مذاكرات به دست پرزيدنت كارتر رسيد و رهبران دو كشور ديگر هم از آن مطلع شدند. انور سادات (رئيس جمهور معدوم مصر) كه از دوستان نزديك شاه بود تصميم گرفت از همانجا به شاه تلفن كند و مراتب همدردي و پشتيباني خود را از شاه به وي اطلاع دهد. به فاصله كمي از آن تلفن پرزيدنت كارتر هم به شاه تلفن كرد... كه رئيس جمهوري در اين گفتگوي تلفني مراتب پشتيباني خود را از شاه اعلام كرد و اين تلفن در واقع جانشين نامه مورد سفارش من از طرف رئيس جمهوري براي شاه گرديده است... شاه ظاهرا پس از اين تلفن كمي سبك شده و ضمن صحبت با نمايندگان شركتها و بازرگانان امريكايي سرحال بوده است. به هر حال تلفن رئيس جمهوري امريكا به شاه در آن شرايط بهترين تقويت روحي براي او به شمار ميرفت و بعد از آن ديگر هرگز از شاه نشنيدم كه سازمان سيا را متهم به توطئه براي براندازي او بنمايد.[18]
- جيكوب جيويتس، سناتور جمهوري خواه و صهيونيست اظهار داشت كه:
عمل دولت ايالات متحده در پشتيباني كردن از شاهنشاه ايران درست بوده است زيرا ايران اهميت خارق العادهاي براي امنيت منافع امريكا دارد.[19]
- باري روبين:
در جريان اين وقايع كارتر در كمپ ديويد مشغول مذاكره با سادات و بگين بود، سادات كه پيش از همه به وخامت اوضاع و گرفتاري شاه پي بردهبود از كمپ ديويد به شاه تلفن كرد و به دوست قديمي خود قوت قلب داد. كارتر هم ظاهرا به درخواست و توصيه او كه ضمن اعلام پشتيباني از شاه وي را به خويشتن داري و تعقيب سياست آزاد سازي تشويق ميكرد كمتر از حد انتظار شاه بود، شاه ظاهرا بر اساس مطالبي كه از قول برژينسكي به او ابلاغ شده بود انتظار پشتيباني قاطعتر و صريحتر را داشت و به طوريكه بعدها فاش شد علاوه بر پشتيباني لفظي خواهان يك پيام رسمي و كتبي از دولت امريكا در تأييد سياست شدت عمل نسبت به مخالفان بود.[20]
- سخنگوي وزارت خارجه امريكا اعلام كرد:
ما خطر حوادث ايران را كوچك نميشماريم، ليكن ما شاهديم كه شاه به كنترل اوضاع ادامه ميدهد. وي افزود از عمل نظامي انجام شده در تهران ـ كشتار 17 شهريور ـ و ساير شهرهاي بزرگ ايران خوشحال است.[21]
آثار و نتايج واقعه
جمعه سياه آثار و نتايج وخيم و كمرشكني براي رژيم شاه و امريكا و ساير حاميانش داشت كه در زير برخي از اين نتايج را از قول خود امريكاييها ميخوانيد:
- ويليام شوكراس در كتاب خود به نام �آخرين سفر شاه� در مورد تأثير واقعه جمعه سياه بر روحيه شاه مينويسد:
واقعه اخير (جمعه سياه 57) تأثير مصيبت باري بر روحيه شاه گذاشت. وقتي پس از اين واقعه پرزيدنت كارتر به او تلفن زد، شاه طوري با او صحبت كرد كه گويي در اثر يك توطئه شيطاني دچار وحشت و اضطراب شده است. كساني كه در آن روزها او (شاه) را ديدهاند ميگويند مثل اين بود كه او (شاه) آب رفته و هرگونه اعتماد به نفس را از دست داده بود.[22]
- برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر:
... با وجود اين، دو روز بعد (21 شهريور 57) از تهران به ما گزارش رسيده كه شاه در ملاقات با نويسنده مجله تايم، همانند يك مرد درهم شكسته و در آستانه سقوط رواني (بوده است).[23]
- سايروس ونس وزير خارجه كارتر:
... سوليوان بعدا گزارش داد كه تلفن كارتر به طور موقت روحيه شاه را تقويت كرده، ولي اثر آن به زودي از ميان رفت و شاه دوباره دچار ترديد و تزلزل شد.[24]
- باري روبين:
... انعكاس وسيع اين واقعه (17 شهريور57) در رسانههاي گروهي جهان اهميت و عمق بحراني را كه در ايران آغاز شده بود نمايان ساخت.[25]
وزارت امور خارجه متحده پس از جمعه سياه به چهل و دو هزار امريكايي كه در ايران سرگرم كار و زندگي هستند، توصيه نمود كه مراقب بوده و از مناطق بالقوه آشوب خيز دوري جويند.[26]
- آسوشيتدپرس:
تجربه شاه ايران در مورد آزادي دادن به عموم پس از 13 روز با اعلام حكومت نظامي تمام شد.[27]
- مجله نيوزويك:
محمدرضا شاه پهلوي هفته پيش در يك مصاحبه مطبوعاتي با خبرنگار نيوزويك �پل مارتين� شركت كرد... پل مارتين... شاه ايران را مشوش و خسته يافت...[28]
- ريچارد كاتم:
به هر تقدير، نقش امريكا در دگرگوني و تضعيف موقع شاه نسبتا جزئي است. مسئوليت، در درجه اول، متوجه خود شاه، و واكنشهاي نامتعادل و خطاآميز وي است. شاه با واكنش نشان دادن در برابر فشارها، توصيهها، انگيزه و تحريكات مختلف و متضاد، نغمه مرگ و ريتم مرگ آوري را دنبال ميكرد. ابتدا، اعمال سركوبگرانه و وحشيانه مخالفان، جايگزين امتيازات فضاي باز سياسي شد، سپس به اخراج و بركناري غير نظاميان و افسران امنيتي وفادار ـ هر چند غارتگر ـ شاه منجر گرديد و آنگاه مجددا اعطاي امتيازات بيشتر در زمينه آزاديهاي سياسي را در پي داشت، ظاهرا شاه، شديدا ضعيف، متزلزل، بي اعتماد و سرانجام به نحو كشندهاي آسيب پذير شده بود.[29]
- ويليام شوكراس:
در حدود همين روزها بود كه مايكل بلومنتال وزير خزانهداري امريكا ضمن سفر خود به خاورميانه در جستجوي دلارهاي نفتي براي سرمايهگذاري در امريكا با وي (شاه) ديدار كرد... به زحمت توانست شاه را بشناسد. به جاي پادشاه ورزشكار و مغرور و خوش قيافه 1977 با مردي بيمار و گيج رو به رو شد كه نميفهميد چه خبر شده است. شاه به بلومنتال گفت: �نميدانم چه بكنم. نميدانم آنها از من چه انتظاري دارند.� اين جملات را چند بار تكرار كرد... در ميان اين نالههاي غم انگيز، سكوتهاي طولاني و ناراحت كننده حكمفرما ميشد و شاه به كف اطاق خيره ميماند. در نظر بلومنتال، او مانند شبحي جلوه كرد.
بلومنتال پس از بازگشت به واشنگتن، يكراست به ديدن برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر رفت و گفت:
شما يك مرده متحرك در آنجا (ايران) داريد، ما در ايران چه ميكنيم؟ بايد بداني كه ديگر نميتوانيم روي شاه حساب كنيم.[30]
- ماروين زوئيس:
... اين كشتار (17 شهريور 57) سراسر كشور را شعلهور ساخت. تعداد بيشتري از ايرانيان به صف مخالفان رانده شدند و كساني كه از قبل مخالف بودند تقاضاهاي جديدتري را مطرح كردند. براي اولين بار رهبران ميانهرو غير مذهبي، قتل عام ميدان ژاله را نشانهاي از امكان ناپذير بودن اصلاح نظام پهلوي به شمار آوردند. شاه بايد ميرفت.
به هر روي، تعداد كثير كشتهشدگان و مجروحين در ميدان ژاله يك استثناء بود. البته در بعضي روزهاي ديگر نيز تعداد كشتهشدگان زياد بود. در بسياري از روزهاي ديگر نيز عدهاي كشته شدند. آن دسته از كاركنان كاخ سفيد كه مكالمه تلفني پرزيدنت كارتر و شاه را پس از واقعه كشار ميدان ژاله شنيده بودند، نسبت به كاهش تواناييهاي شاه وقوف پيدا كرده بودند. گاري سيك بعدا نوشت كه اين مكالمه، بيشتر نوعي تكگويي از طرف شاه بود، او با لحني يكنواخت و تقريبا مكانيكي صحبت ميكرد. �سيك� همچنين اضافه ميكند كه در جريان اين گفتگو، شاه �گيج به نظر ميرسيد و تقريبا برحسب عادت صحبت ميكرد. � سفير بريتانيا، سرآمتوني پارسونيز نيز يكي از شاهدان تيزبين رفتار او (شاه) بوده است. سرآنتوني پس از واقعه ميدان ژاله (17 شهريور) از سفر تابستاني خود بازگشت و تا 16 سپتامبر (25 شهريور) با شاه تماس نگرفت. سفير از مشاهده �تغيير ظاهر او هراسان شد. او (شاه) چروكيده به نظر ميرسيد: صورتش زرد شده بود و آهسته حركت ميكرد. او به كلي خسته و بيروحيه مينمود.�
... پيامهاي او (شاه) مغشوش و گمراه كننده بود. به نظر ميرسد كه كشتار (ميدان) ژاله، برگشت روانشناختي شاه را تحكيم و تثبيت كرد. به نوشته سرآنتوني پارسونز در نخستين ملاقاتي كه پس از جمعه سياه با شاه داشتند، �شاه با لحني غمانگيز پرسيد چرا تودههاي مردم به رغم آن همه كاري كه او براي آنها انجام داده است عليه او به پاخاستهاند.�
چند روز بعد شاه بار ديگر سرآنتوني را به طور خصوصي به حضور پذيرفت و به او اطلاع داد كه �نگران آن است كه امريكاييها با مخالفان او همدست شده باشند و ديگر اطمينان ندارد كه رژيمش باقي خواهد ماند.� اظهار نظرهاي شاه بلافاصله پس از واقعه ميدان ژاله حاكي از آن است كه دو ستون نهايي سلامت روانشناختي او نيز به طور قاطع ويران شده بود. او به درستي دريافته بود كه مردم ايران كه گمان ميكرد بي چون و چرا او را تحسين ميكنند، عليه او به پاخاستهاند و سرانجام به اين باور رسيده بود كه كابينه كارتر نيز خواهان بركناري اوست. هنگامي كه آخرين اجزاء تواناييش براي عمل كردن از بين رفت ـ كه به عقيده پارسونز پس از كشتار ميدان ژاله اين اتفاق افتاده بود ـ ديگر قادر نبود پادشاهي كند. همانطور كه سعيد ارجمند خاطر نشان ميسازد �جاي ترديد نيست كه سقوط اين مرد پيش از... سقوط رژيم پادشاهي اتفاق افتاد.�
نشانههاي متعددي مبني بر فلج اراده شاه وجود دارد، شايد مهمترين اين نشانهها ناتواني او در صدور فرمان تيراندازي به ارتش براي حفظ تاج و تخت بود.
... علاوه بر ناتواني او در استفاده از قوه قهريه، بنا به گزارش كليه ايرانيان و خارجيهايي كه پس از واقعه ميدان ژاله (17 شهريور) با شاه ملاقات كرده بودند، بسته به ميزان اطلاعاتي كه از قبل از ملاقت داشتند، شاه گيج يا دست كم پريشان خاطر به نظر ميرسيد. شاه، افسرده، متزلزل، تهي، و بي حال توصيف ميشد.[31]
- روزنامه تايمز در سرمقاله خود نوشت:
شاه كساني كه ساليان متمادي در مقايسه با هر حكمراني در دنيا در كنترل كشورش قدرتمند ظاهر گرديده بود، اينك اقتدار خود را از هم گسسته ميبيند.[32]
نقد چند نكته
با مطالعه سطور فوق دريافتيد كه نكات زيادي جاي نقد و بحث دارد كه بررسي همه آنها از حوصله اين مقاله نيز خارج است، لذا فقط به نقد برخي از آنها در زير اختصارا اشاره ميكنيم:
1. با به كار بردن عباراتي چون: �زد و خورد در تهران� ـ �بعضيها ميگويند كه جوانان تظاهر كننده به طرف سربازان حملهور شده و قصد گرفتن اسلحه آنها را داشتند� ـ �در برخوردهايي كه بين نيروهاي نظامي و تظاهركنندگان� ـ �بين تظاهركنندگان و نيروهاي امنيتي شاه زد و خوردهايي صورت گرفت� و... ميخواهند جنايات و كشتار مردم مظلوم و بيدفاع را به دست دژخيمان رژيم توجيه كنند و صريحا يا تلويحا بگويند كه چون درگيري دو طرفه بوده و مردم به مأموران حمله كردهاند، پس مأموران حق داشتند كه از خود دفاع و به سوي مردم تيراندازي كنند، جالب است كه مشابه همين عبارات را در اعلاميه شماره چهار فرمانداري نظامي تهران كه پس از واقعه جمعه سياه صادر شد ميبينيم:
�... گروههاي تروريست با دستاويز اسلحه عليه آزادي و استقلال كشور و براي درهم شكستن انقلاب ايران و متوقف ساختن پيشرفت مملكت به پاي خاستهاند...�[33]
از طرفي با مطرح كردن عبارت:
�... رهبران غير مذهبي خواستار اجتناب از درگيري با نيروهاي مسلح بودند، اما رهبران مذهبي... خواهان زورآزمايي بودند...�
ميخواهند ضمن دخيل كردن غير مسلمانها در رهبري نهضت اسلامي و نيز تطهير آنان، رهبران مذهبي را علاقهمند به درگيري مردم با نيروهاي مسلح جلوه دهند.
2. اينكه گفته شد:
�پس از واقعه شاه اجازه نداد كه از اسلحه عليه مردم استفاده شود� اينهم از آن تحريفات تاريخي عوامل سيا است. به راستي اگر چنين بود پس كشتارهاي بعد از 17 شهريور تا 22 بهمن 57 به دستور چه كسي انجام گرفت؟
3. در طول نهضت اسلامي هميشه رژيم و غربيها خصوصا امريكا به صور مختلف، عامل قيام صد در صد اسلامي امام را دخالت شوروي اعلام كردند در حالي كه اين يك دروغ محض است كه خود نيز آن را باور ندارند و تلويحا بر اين ناباوري اعتراف كردهاند.
4. اينكه گفته شد:
كارتر خواهان بركناري او (شاه) است كاملا دروغ است چرا كه همه ميدانند، در همه حوادث، چه حادثه 17 شهريور و چه حوادث قبل و بعد آن، امريكا حامي و راهنماي شاه بوده تا آنجا كه حتي در آخرين روزهاي حيات رژيم، ژنرال هايزر را مخفيانه براي نجات رژيم از مهلكه انقلاب به ايران ميفرستد.
5. رقمهاي: 200 ـ يك كاميون ـ 122 ـ 90 ـ 700 تا 2000 ـ بيش از 100 ـ چند صد نفر ارايه شده به عنوان آمار شهداي جمعه سياه هيچ يك صحت ندارد بلكه حداقل بيش از چهار هزار نفر در آن روز به دست رژيم به شهادت رسيدهاند.
در اينجا سخن را با نقل دو اعتراف از امريكاييان به پايان ميبرم:
�روزنامه �روژ� نقل قولي از هوبرت همفري معاون سابق رياست جمهوري (امريكا) جانسون آورد كه ميخوانيد: آيا چيزي را كه رئيس ارتش ايران به يكي از هموطنان ما گفت: ميدانيد؟ او گفت: ارتش به يمن كمكهاي امريكا، در حالت و شرايط خوبي قرار دارد. ارتش بعد از اين ميتواند حتي با مردم غير نظامي مقابله كند. اين ارتش با روسها نخواهد جنگيد. اين ارتش براي مبارزه عليه مردم ايران به وجود آمده است و سازمان يافته است.[34]
- ريچارد كاتم:
... آيا ميتوان از قضيه و بحران ايران درسي آموخت...؟ �آري�... درس ايران، آشكارا در مورد هر كجاي ديگر كاربرد دارد: هر رژيمي كه از نظر مردم و افكار عمومي آگاه، مخلوق امريكا و يا حداقل وابسته به امريكا تلقي شود، از بنياد سست و شكننده خواهد بود...�[35]
والسلام
گرامي باد ياد شهيدان مظلوم جمعه سياه
1. تاريخ سياسي معاصر ايران ـ دكتر سيد جلال الدين مدني ـ ج2 ـ ص267
2. مأموريت در ايران ـ ويليام سوليوان ـ ترجمه محمود مشرقي ـ ص 114
3. جنگ قدرتها در ايران ـ باري روبين ـ ترجمه محمود مشرقي ـ ص154
4. توطئه در ايران ـ سايروس ونس ـ برژينسكس ـ ترجمه محمود مشرقي ـ ص25
5. كارتر و سقوط شاه روايت دست اول ـ مايكل لدين ـ ويليام لوئيس ـ ترجمه ناصر ايراني ـ ص49
6. شكست شاهانه ـ ماروين زوئيس ـ ترجمه عباس مخبر ـ ص 450 و 451
7. مأخذ (2) ص 115و 114
8. مأخذ (1) ص 267
9. اسناد لانه جاسوسي امريكا ـ ج25 ـ ص 117
10. مأخذ (3) ص 154
11. مأخذ (5) ص 49
12. مأخذ (6) ص 451
13. اسرار سقوط شاه و گروگانگيري ـ برژينسكي ـ ترجمه حيمد احمدي ص 27 و 26
14. مأخذ (4) ـ ص25
15. ايالات متحده امريكا ايران و جنگ سرد و بدرود با شاه امريكايي ـ ريچارد كاتم ـ ترجمه محمدعلي آتش برگ ـ ص135
16. مأخذ (5) ص 44
17. ماهيت و عملكرد امپرياليسم امريكا در ايران ـ گردآورنده: محمد ـ ت ـ ص 86
18. مأخذ (2) ص 115
19. مأخذ (16) ص 81
20. مأخذ (3) ص 154
21. دو سال آخر رفرم... تا انقلاب ـ به كوشش: هـ موحد ص 172
22. آخرين سفر شاه ـ ويليام شوكراس ـ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي ص 16 ـ 15
23. مأخذ (12) ص 27
24. مأخذ (4) ص 25
25. مأخذ (3) ص 154
26. مأخذ (1) ص 268
27. مأخذ (1) ص 268
28. گزارشي كوتاه درباره جمعه سياه ـ نقل از جرايد و خبرگزاريها ـ ص 1
29. مأخذ (14) ص 136 ـ 135
30. مأخذ (21) ص 17 ـ 16
31. مأخذ (6) ص 451 تا 452 و 460 تا 463
32. مأخذ (1) ص 268
33. مأخذ (20) ص 171
34. مأخذ (16) ص 81 ـ 80
35. مأخذ (14) ص 138 ـ 137
نظر شما