بررسی تحلیلی رویداد 17 شهریور1357
چهارشنبه, ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۳۹
در پی سیاست سركوب خونین رژیم در اواخر بهار تا اواسط تابستان1357 ه.ش. از شدت و گستره اعتراضات و فعالیت های مخالفان تا حد زیادی كاسته شد و در تیر ماه همان سال، اوضاع كشور كاملا رو به آرامش نهاد. ناظران خارجی، مفسران سیاسی و كارشناسان رژیم به این جمعبندی دستیافتند كه شاه پس از یك رشته درگیری با شورشیان و سركوب مخالفان از دی ماه1356 تا خرداد1357، اكنون ابتكار عمل را به دست گرفته و كاملا بر اوضاع مسلط گشته است و اكنون هیچ خطر جدی رژیم را تهدید نمی كند.
بررسی تحلیلی رویداد 17 شهریور1357
مقدمه
تا پیش از كودتای 28 مرداد ماهیت و مبانی فكری و ایدئولوژیك برخی از نهضت های عصر قاجار به بعد را در مجموع بینش ها و آرمان های غیر مذهبی شكل میدادند، كه در حقیقت متاثر از ورود بی محابای تجدد و مدرنیسم به ایران بود.
خمیر مایه فكری بخشی از جریان انقلاب مشروطیت به عنوان بزرگترین نهضت عصر قاجار بر اندیشههای روشنفكران سكولار و اصلاحطلب متمایل به غرب متكی بود كه میكوشید ساختار استبداد سنتی و پادشاهی مطلقه را به مدد دموكراسیهای غربی و حاكمیت قانون مهار كند؛ اما در عمل، به سبب موانع بیشمار و مداخلات فزاینده امپریالیسم روس و انگلیس، استقرار مشروطیتسخت ناكام ماند.
با پیروزی انقلاب روسیه، جریانهای فكری هوادار ماركسیسم- لنینیسم نیز به تكاپوی فراوان در ایران دست زدند كه تجلی آشكار آن حزب توده بود. واپسین جریان فكری غیر دینی كه سرانجام موفق به تشكیل حكومت گردید، اندیشه ملیگرایی بود كه در سالهای حكومت ملی دكتر مصدق خود را آشكارا نمایاند. اما حقیقت این است كه در میدان عمل هیچ یك از جریانهای مذكور نتوانستند به پیروزی بادوامی دستیافته و یا یك نظام سیاسی پایدار بر اساس ایدئولوژی های یاد شده را مستقر یا نهادینه سازند.
در پی شكست تلاش های ملی گرایان و هواداران نظام مشروطه و اندیشه های چپ و نیز متاثر از فضای سیاسی و فرهنگی كشور كه شتابان به سوی نوسازی اقتصادی - اجتماعی میتاخت، حركت قدرتمند جدیدی موسوم به روشنفكری دینی به صورت یك جریان مسلط فكری پدیدار گشت كه البته سابقه ای دیرینه داشت.
اصلاح فكر دینی با سید جمال آغاز شد، اما به دلیل ضعف پشتوانه و بلوغ سیاسی در برخورد با مدرنیته غرب و اندیشه تجدد منزوی گردید. لیكن پس از فراز و نشیب های فراوان در سال های پس از مشروطه، بویژه دوره رضا شاه و پس از شهریور 1320، با تجهیز خود به اندیشه و زبان تازه توانست برای ورود به صحنه مبارزات سیاسی و مباحثات فكری آماده شده و با دگرگون ساختن گفتمان سنتی تا سرحد یك جنبش فعال سیاسی و اعتراضآمیز و یك نهضت پویا و پرتوان فكری خود را نشان دهد.
پیدایش فداییان اسلام، همكاری های نزدیك كاشانی و مصدق در سالهای نهضت ملی و نیز تلاش روشنفكران دینی آشنا به غرب نظیر مهندس بازرگان و بزرگان دینی نظیر آیت الله طالقانی در سالهای پس از كودتا این گفتمان را متحول ساخت. وجود شخصیتی چون دكتر شریعتی به عنوان برجستهترین روشنفكر دینی روزگار خویش، ایدئولوژی اسلام سیاسی را در میان انبوه مخاطبانش عمق و گسترش وسیعی داد و با آمیختن تشیع با نظریات انقلابی مدرن و اندیشههای چپ این گفتمان را هر چه بیشتر تندرو و سازشناپذیر ساخت. تلاش های بزرگوارانی چون استاد مطهری بر وسعت و شعاع آن در ابعاد گوناگون افزود.
از نظر سیاسی شروع نهضت امام خمینی(س) و مبارزات بیبدیلش در آغاز دهه 1340 و قیام 15 خرداد، اسلام سیاسی را در سطحی گسترده رویاروی رژیم قرار داد. تلاشهای فكری و سیاسی امام(س) به عنوان رهبر نهضتبا توجه به گستره وسیع هواداران اسلام انقلابی در روشنفكری دینی، سرانجام در میان مجموعه مخالفان سیاسی رژیم، جایگاه استوار و خدشه ناپذیر آن را تثبیت كرد و به عنوان خمیر مایه فكری انقلاب توانست همه جریان های موجود را با خود همراه ساخته یا به حاشیه براند. این ایدئولوژی پرتوان و تازه نفس مذهبی كه از پشتوانه سیاسی و تاریخی قدرتمندی برخوردار بود، همه نحلههای متنوع دینی سیاسی و فكری را تحت رهبری امام خمینی(س) گرد آورد و انقلاب شكوهمند اسلامی سال1357 را رقم زد.
این نهضت به جرقهای نیاز داشت كه در 17 دی1356 افروخته شد و انقلاب را در شكل تازهای كه عبارت از رویارویی آشكار و مستقیم با رژیم بود به حركت درآورد و فضای نسبتا مساعد سیاسی سالهای پس از 1355 نهضت را سرعت و شتاب بیشتری بخشید. طبیعتا واكنش دولت مطلقه، سركوب خونین و قهرآمیز همه خیزش های انقلابی در تمام شهرها و آبادی های ایران بود كه بلافاصله پس از قم در تبریز و یزد و نقاط دیگر سربرآورده بود. پیامد این خشونتسیاسی و شدت عمل رژیم، توقف و ركود نسبی خیزشها و ایجاد یك آرامش موقت و مقطعی بود كه چندان دوام نیاورد.
زمینه های شكلگیری رویداد17 شهریور
در پی سیاست سركوب خونین رژیم در اواخر بهار تا اواسط تابستان1357 ه.ش. از شدت و گستره اعتراضات و فعالیت های مخالفان تا حد زیادی كاسته شد و در تیر ماه همان سال، اوضاع كشور كاملا رو به آرامش نهاد. ناظران خارجی، مفسران سیاسی و كارشناسان رژیم به این جمعبندی دستیافتند كه شاه پس از یك رشته درگیری با شورشیان و سركوب مخالفان از دی ماه1356 تا خرداد1357، اكنون ابتكار عمل را به دست گرفته و كاملا بر اوضاع مسلط گشته است و اكنون هیچ خطر جدی رژیم را تهدید نمی كند. شاه نیز در پایان این دوره، در یك مصاحبه تصریح كرد كه:
هیچ قدرتی توان كنار نهادن مرا نخواهد داشت چه 700 هزار تن نیروی مسلح از من پشتیبانی میكنند، همه كارگران و اكثریت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم. (1)
او از فرصت و فضای موجود بهره جست و سراسر تیر ماه را به استراحت و خوشگذرانی در سواحل خزر پرداخت. اما آنچه رویای شیرین رژیم و كارگزاران آن را برآشفت فرارسیدن ماه مبارك رمضان بود كه از اواسط مرداد آغاز میشد.
با آغاز رمضان قیام ملت چهره ای تازه یافت و عمق و وسعت بیشتری گرفت. تاكنون در مورد محرم و آموزه های تشیع در پویایی و تحرك نهضت ها و حركتهای اسلامی گفتگوها و مباحثات گوناگونی صورت گرفته است. حال آنكه ماه رمضان برغم نقش بی بدیل و منحصر به فردش در فرایند انقلاب چندان مورد پژوهش های جدی قرار نگرفته است. بیتردید ماه رمضان فرصتی فراهم آورد تا نیروها و چرخه ای پرتوان انقلاب پس از یك دوره كوتاه ركود و توقف، بار دیگر به حركت درآید و چنان شتاب بگیرد كه رژیم و متحدان آن را سخت غافلگیر كند تا دریابند كه سكون و ثبات ماههای قبل از رمضان آرامش پیش از طوفان و مقدمه یك خیزش همگانی و فراگیر بوده است. درست از همین زاویه رویداد17 شهریور به عنوان نتایج مستقیم تحولات نهضت در ماه رمضان1357 قابل تفسیر است.
امام كه از نجف هدایت مبارزات را در دست داشت، نیك میدانست كه فصل عمل فرا رسیده است. او فعالیت های خود را به گونهای مضاعف توسعه بخشید. علاوه بر سخنرانی های متعدد كه به صورت نوار در سراسر كشور توزیع میشد، كوشید تا حلقه های پیوند و ارتباط با مراكز مذهبی و هواداران پرشور خویش را در داخل و خارج از كشور گسترش دهد؛ زیرا نیروهای مخالف رژیم اعم از مذهبی و غیر مذهبی اكنون در حال سازمان یافتن بودند. روشنفكران با نوشتن و تكثیر اعلامیههای گوناگون فعالیت های پنهانی گستردهای در میان مردم آغاز كردند. امام در آستانه ماه رمضان در پیامی هشت مادهای كه به تعبیر برخی، �نخستین منشور انقلاب� (2) لقب گرفته است، وظایف مبارزان بویژه سخنرانان مذهبی را گوشزد نمود و تاكید كرد كه این نهضت اسلامی با آزادی های استكباری انحراف نخواهد یافت و لذا روحانیون میباید در افشای جنایات رژیم در این ماه در مساجد و مجامع اسلامی مبارزات مردمی را وسعت بخشیده به خانواده های شهدا و زندانیان رسیدگی كنند. (3)
اهمیت انكارناپذیر اسلام و مكتب تشیع كه تا این زمان هیچ یك از معیارهای زندگانی غربی نتوانسته بود آرمان های آن را تحت تاثیر قرار دهد، میتوانستبه عنوان بخش بزرگی از هویت ملی و فرهنگی ما و به عنوان ایدئولوژی مبارزه بار دیگر در ماه رمضان مورد تاكید قرار گیرد. عموما در این ماه به عنوان ماه عبادت و ماهی كه انسان به مهمانی خدا میرود، بسیاری از مسلمانان از امور كسب و زندگی تا حد زیادی فراغت یافته به اماكن مذهبی و مساجد روی مینهند و با توجه به زمینههای مساعد، هستههای مبارزه و مقاومت در مساجد سراسر كشور شكل میگیرند.
وجود هزاران مسجد و حسینیه و نیز دهها هزار روحانی در ایران آن روز، بیانگر وجود تشكیلات نسبتا منسجم و متشكل در سراسر كشور بود كه در صورت لزوم میتوانست همه اقشار ملت را مخاطب قرار دهد و با بسیجسیاسی به صحنه بكشاند و در جهت آموزههای رهبران شیعی به حركت درآورد.
با فرارسیدن ماه رمضان جبنه مذهبی انقلاب ایران نمود بیشتری یافت. در پی فضای نسبتا باز سیاسی سالهای56-57 و برخلاف سنت دیرینه خاندان پهلوی، بویژه در سال57 تا حد زیادی از ممنوعیتبرگزاری مراسم سیاسی و مذهبی كاسته شده بود و به اعتراف برخی از فعالان مذهبی، واعظان و سخنرانان دینی، آزادانهتر از سالهای قبل میتوانستند در منبرها و مجالس سخن بگویند و ممنوعیت منبر را كنار بگذارند (4) و به تشریح وضعیت مبارزه پرداخته، مجالس مذهبی را به صحنههای اعتراضآمیز سیاسی تبدیل كنند. در عمل نیز چنین شد. بسیاری از مردم و حتی برخی مقامات سیاسی و نظامی خود فعالانه در این مراسم مشاركت میجستند. در پایان مراسم انبوه جمعیت حاضر در مساجد به راهپیمایی و تظاهرات خیابانی دست میزدند و در محلهای ویژه به یكدیگر میپیوستند و از این رهگذر صحنه ای پرشكوه و خیرهكننده ایجاد میشد.
این مسائل سرانجام اسباب نگرانی دولت را فراهم ساخت. فرماندهان نظامی كشور در چند جلسه شورای امنیت ملی، در مورد بررسی موضوع فوق به گفتگو نشستند. در یكی از این مذاكرات سپهبد بدرهای فرمانده گارد شاهنشاهی گفت:
در كلیه مساجد و منابر صحبت از تغییر رژیم سلطنتی، تحریك مردم برای انقلاب و صحبت از حكومت اسلامی است. (5)
سپهبد مقدم، رئیس ساواك، این ماجرا را یك جنگ روانی خواند و گفت: همبستگی شدیدی بین آخوندها وجود دارد و در پناه پوشش دین، آنها در جهت مقاصد شوم بهرهبرداری مینمایند. (6)
ناآرامی های اصفهان در این ماه، رژیم را واداشت تا برای حفاظت از جان صدها كارشناس امریكایی و انگلیسی كه در تاسیسات آن شهر فعالیت میكردند، در اصفهان و نجفآباد حكومت نظامی اعلام كند تا مبادا حوادث قم و تبریز تكرار شود. علاوه بر رویدادهای اصفهان، آتشسوزی سینما ركس آبادان كه طی آن نزدیك به 370 تن به شهادت رسیدند، تنور مبارزات را بیش از پیش برافروخت. با توجه به این حقیقت كه آبادان پیشرفتهترین تجهیزات آتشنشانی را در اختیار داشت رژیم به عنوان مقصر اصلی و عمدی این فاجعه در همه محافل سیاسی و مذهبی مورد انتقاد و خشم مخالفان قرار گرفت و آنان آشكارا خواهان سرنگونی حكومتشدند. راهپیماییهای گسترده از یك سو و اعلامیههای متعدد در محكومیت این رخداد انتشار یافت و امام نیز این حادثه را به كسانی نسبت داد كه سالها به انجام چنین فجایعی عادت كردهاند. (7) به هر صورت این فاجعه به صورت یك شعار در مبارزات مردمی تكرار شد و همه تلاشهای دولتبرای توجیه ماجرا و نسبتدادن آن به �عناصر متعصب كه سینما را محل فساد میدانند� (8) به منظور تبرئه رژیم راه به جایی نبرد و هر چه بیشتر، نتیجه معكوس بخشید و سقوط دولت آموزگار را قطعی كرد. چرا كه اندكی بعد، در پی آغاز مراسم ضربتخوردن و شهادت امام علی(ع) بویژه در روز 21 رمضان، 5 شهریور1357، تظاهرات گستردهای در سراسر كشور برپاگردید و دولت آموزگار را به زانو درآورد.
نخست وزیری شریف امامی و بروز واقعه17 شهریور
افزایش نارضایتیهای مردمی، گسترش بحران و تنش داخلی كه بیوقفه از آغاز ماه رمضان در سراسر كشور خود را نمایاند و پس از آتشسوزی سینما آبادان شدت یافته بود، بار دیگر شاه و نخبگان رژیم را هراسان ساخت و به بازنگری در سیاست های موجود وادار كرد، تا با سازوكاری جدید آرامش را به كشور بازگردانند. زیرا مخالفتها با رژیم، اكنون از حد اعتراضات موردی درگذشته و خواستار سرنگونی نظام شاهنشاهی شده بودند. لذا شاه و مشاوران نزدیكش تصمیم گرفتند تا با استعفای آموزگار با یك رشته اقدامات و اصلاحات دموكراتیك، پشتیبانی ملی را، كه اینك تصور میشد در حال از دست رفتن است، برای رژیم فراهم آورند. از همین رو، نخستوزیر جدید، جعفر شریف امامی، با شعار �دولت آشتی ملی� در 5 شهریور1357 بر كرسی صدارت تكیه زد.
بسیاری از شخصیت ها و محافل نزدیك به شاه انتخاب شریف امامی را به نخستوزیری بهترین گزینش ممكن ارزیابی كردند. (9) سوابق و تجارب طولانی او از نگاه آنان وی را به صورت چهرهای كاملا ورزیده و مسلط جلوه میداد كه انتسابش به خانواده روحانیون و نیز سلامتی جسمی و فكری و طبع آرام او در چنین شرایط بحرانی و حساس برای حكومت نویدبخش مینمود. او سالها از مشاوران نزدیك شاه محسوب میشد و با بسیاری از روحانیون میانهرو روابط دوستانه داشت. اما از نگاه مردم شخصیتی كه13 سال در راس مجلس سنا، بنیاد پهلوی و دهها مؤسسه بازرگانی به شاه خدمت كرده بود از كسانی چون هویدا، اقبال و علم چیزی كم نداشت و همه جا در فساد و دیكتاتوری رژیم نقشی انكارناپذیر داشت. با این همه نباید از یاد برد، نسلی كه اكنون به مخالفتبرخاسته بود و شاه میكوشید با استعفای آموزگار به آنان امتیاز بدهد چندان به پیشینه شریف امامی نمیاندیشید، زیرا بنیاد و اساس رژیم را به چالش گرفته بود.
شریف امامی به اصرار محمدرضا پهلوی و با این شرط كه شاه در امور كشور دخالت مؤثری نكند، كابینه خویش را تشكیل داد و بلافاصله سیاستها و برنامه هایی ضربتی برای آرام نمودن مخالفان در پیش گرفت. قمارخانه ها و بسیاری از اماكن فساد را كه همواره مورد تعرض انقلابیون قرار میگرفت، تعطیل كرد. حقوق كارمندان را بدون توجه به بحران اقتصادی كشور افزایش داد. تاریخ و تقویم برساخته شاهنشاهی را - برغم آنكه خود اندكی قبل نطقی در تمجید آن ایراد كرده بود - منسوخ نمود. برخی از مقامهای بالای سیاسی، از جمله منسوبین به فرقه بهاییت را بركنار ساخت، صدها زندانی سیاسی را آزاد و وزارت مشاور در امور زنان را از كابینه حذف كرد و اعلام كرد كه انتخابات آزاد بزودی برگزار خواهد شد و قول داد آزادیهای بیان و قلم و اجتماعات و تاسیس احزاب سیاسی مستقل اعمال خواهد گردید، با مخالفان مذاكره خواهد شد، امور مذهبی و اوقاف مورد توجه ویژه دولت قرار میگیرد و مقرراتی برای برخورد با فساد مالی خانواده سلطنتی وضع خواهد گشت و ... .
اما شاه در این اوضاع آشفته پیوسته با سفیران امریكا و انگلیس برای تصمیمگیری های مقتضی مشورت میكرد. سفیران یاد شده كه پس از تعطیلات تابستانی به تازگی از كشورشان بازگشته بودند و اوضاع را دگرگون مییافتند، (10) بیشتر به استماع سخنان طولانی شاه كه از سستی و ناامیدی و تردید حكایت میكرد، اكتفا نموده كماكان در انجام تعهدات و پشتیبانی دولتهای متبوع خویش به شاه تاكید میورزیدند. (11)
شریف امامی و شاه كه اینك به انتظار ثمرات سیاستها و شعارهای جدید خود نشسته بودند، به زودی خود را در گرداب حوادثی غوطهور دیدند كه بتدریج در حال برچیدن بساط سلطنتبود. مخالفتهای مسالمتآمیز كه از 21 رمضان به بعد، به شكلی فزاینده سراسر كشور را در برگرفته بود، با شعارها و برنامههای شریف امامی شتاب بیشتری گرفت، كه مهمترین آن راهپیمایی روز عید فطر در تمام نقاط ایران بود.
در تهران نماز عید فطر به امامت دكتر مفتح در تپههای قیطریه و با حضور دهها هزار تن برگزار شد. انبوه نمازگزاران پس از پایان مراسم نماز به همراه مردمی كه همواره در طول مسیر به آنها میپیوستند، راهپیمایی بزرگی ترتیب دادند كه تا آن روز سابقه نداشت. آرامش، نظم و سازماندهی تظاهرات كه بی هیچ برخورد قهرآمیزی به پایان رسید، شگفتی ناظران داخلی و خارجی را برانگیخت. تظاهركنندگان با اهدای گل و بوسه به سربازان و با سردادن شعارهایی چون �برادر ارتشی چرا برادر كشی؟� همراه شد و نیروهای انتظامی را به انفعال واداشت. این راهپیمایی انضباط، انسجام و اتحاد نیروهای مخالف رژیم را به شكلی نمایان، به نمایش گذاشت و از تشكیلات پرتوان و همبستگی قدرتمند آنان خبرداد كه گویی یك سازمان مجهز و مجرب آن را سازماندهی داده است. سولیوان سفیر وقت امریكا در ایران مینویسد:
نظم و سازمان این راهپیمایی در عین حال كه موجب تحیر و شگفتی ما شد، این واقعیت را هم آشكار ساخت كه ما تشكیلات و فعالیت مخالفان را دست كم گرفته ایم و از منابع اطلاعاتی لازم در میان گروههای مخالف بویژه روحانیون و بازاریان برخوردار نیستیم. (12)
به هر تقدیر تظاهركنندگان به هنگام عبور از مسیرهای از پیش تعیینشده نام تعدادی از خیابان ها از جمله كورش كبیر را به دكتر شریعتی، پهلوی را به مصدق، شاه رضا را به انقلاب اسلامی تغییر دادند (13) و خواستار الغای سلطنت و ایجاد جمهوری اسلامی گردیدند.
سه روز بعد در16 شهریور، بزرگترین راهپیمایی كشور شكل گرفت كه گفته میشد در تهران نزدیك به یك میلیون تن فعالانه در آن شركت جستهاند. در این تظاهرات، مانند راهپیمایی روز عید فطر، زنان مشاركت گستردهای داشتند و در همین روزها شعار معروف �استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی� كه عصاره خواست های ملتبود، سرداده شد. این رویدادها زنگ خطر سقوط زود هنگام دولت را به صدا درآورد. رژیم كوشید تا این آرمان را در نطفه خفه كند. چه تظاهركنندگان اكنون پا از حد فراتر نهاده و از نظام مطلوب سخن میگفتند. اتحاد در میان جناح های مبارز و مخالف رژیم و فروریختن مرزها و فاصلهها در یك تظاهرات یك میلیونی، پی بردن به تاثیر شگرف مذهب و توان بالقوه نیروهای مذهبی و نیز دانشآموختگان مكتب شریعتی، اسلام را به عنوان ملات اصلی انقلاب درآورد و باعث ایجاد خیزشی عظیم تحت زعامت اسلامشناس آگاه و انقلابگر بزرگ زمان امام خمینی(س) شد. درست از همین زمان ما شاهد تحلیلها و تفسیرهای متفاوتی از رسانههای غربی هستیم و آن پی بردن به ماهیت اسلامی نهضت و پرهیز از دل مشغولی های بیش از حد به گروههای چپ و راست در داخل و خارج از كشور بود. (4)
به دلیل گستردگی و عظمت تظاهرات16 شهریور، ارتش علیرغم حضور در خیابانها نمیتوانستبه خشونت یا خونریزی متوسل شود. تظاهركنندگان كه در پایان مراسم در میدان آزادی گرد آمدند، نام این میدان را از �شهیاد� به آزادی تغییر دادند. دكتر بهشتی در پایان سخنرانی خود اعلام داشت كه جامعه روحانیت فردا برنامه نخواهد داشت. (15) اما از آنجا كه صدای او به دلیل فقدان امكانات به همه حاضران نمیرسید. بخش مهمی از تظاهركنندگان وعده كردند كه فردای آن روز یعنی17 شهریور به عنوان مبدا تظاهرات در میدان ژاله تجمع نمایند. (16) در برابر این دو نگرش متفاوت سرانجام مشی بیوقفه مبارزه، كه بیتردید امام خمینی(س) نیز از آن جانبداری میكرد، غالب آمد زیرا هرگونه عقبنشینی به دولت فرصت میداد تا مواضع از دست رفته را دوباره تسخیر كند و موانع بیشماری در راه پیروزی نهضت پدید آورد.
به هر تقدیر شاه و سران رژیم كه از روند تحولات كشور سخت وحشتزده و بیمناك به نظر میرسیدند، برای مقابله با بحران و ناآرامی های رو به گسترش بلافاصله در پایان روز16 شهریور موضوع را در دستور كار شورای امنیت ملی قرار دادند. بر همین اساس، به دستور شاه و به دعوت نخستوزیر، نشست اضطراری شورای امنیت ملی با حضور فرماندهان بلند پایه نظامی و امنیتی و اعضای دائمی از ساعت 8 بعدازظهر16 شهریور آغاز و تا پاسی از شب ادامه یافت. (17) در آغاز جلسه پس از نطق كوتاه مهندس شریف امامی، نخست وزیر، رئیس ساواك گفت:
راهپیمایی و ناآرامیهای تهران پس از عید فطر همچنان ادامه یافته است و مطابق گزارش ها و اطلاعات واصله قرار است فردا جمعه17 شهریور آشوب و اغتشاش گسترده، كشور را فراگیرد. لذا برای جلوگیری از آن لازم است در پایتختحكومت نظامی اعلام شود. موضوع به اطلاع شاهنشاه رسیده و ایشان دستور دادهاند كه موضوع در شورای امنیت ملی بررسی شود.
پس از بیان دستور جلسه هر یك از حاضران تحلیل و دیدگاه خود را در مورد رویدادهای اخیر كشور و راهكارها و شیوه های رویارویی با آنها ارائه دادند. نكته جالب این است كه اغلب آنها حوادث جاری كشور را به اعمال نفوذها و سوءاستفادههای كمونیستها نسبت میدادند. (18)
در این نشست سرانجام تصمیم گرفتند در تهران و چند شهر بزرگ از صبح17 شهریور به مدت نامعلومی حكومت نظامی اعلام كرده و به اجرا گذارند. پس از مخابره تصمیمات جلسه شورای امنیت ملی به شاه، وی دستور داد چگونگی اجرای آن بلافاصله در جلسه فوری هیات دولت در همان شب بررسی شود. در نتیجه نشست فوقالعاده هیات دولت در ادامه جلسه شورای امنیت ملی ساعت 30:22 دقیقه شب با حضور وزرا و نیز ارتشبد ازهاری، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، و سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواك، برگزار شد. پس از ساعت ها گفتگو و مذاكره مقرر گردید كه از روز17 شهریور در تهران و یازده شهر كشور یعنی قم، تبریز، اصفهان، مشهد، شیراز، جهرم، كازرون، قزوین، كرج، اهواز و آبادان حكومت نظامی اعلام و بلافاصله به اجرا گذاشته شود. پس از تصویب این موضوع برخی از وزرا اظهار داشتند دست كم 24 ساعتبه مردم مهلت داده شود تا از جریان حكومت نظامی و تصمیم دولت اطلاع حاصل كنند. اما این نظریه با شدت از سوی سران نظامی و امنیتی رد شد. استدلال آنها این بود كه رادیو تا صبح خبر مزبور را اعلام خواهد كرد، به علاوه مسببین و محركین میبایست هرچه زودتر شناسایی و مجازات گردند تا از آشوب آنها جلوگیری شود. (19)
سرانجام روز حادثه فرا رسید. جمعیت معترض كه از نخستین ساعات صبح دسته دسته در میدان ژاله گرد آمده بودند، از اعلام ناگهانی حكومت نظامی اطلاع نداشتند. زیرا رسانههای رژیم بویژه رادیو، تنها ساعت6 صبح این خبر را پخش كرده بودند. هنگامی كه تلاش كماندوهای رژیم برای پراكندن جمعیت اجتماعكننده و جلوگیری از راهیابی معیت بیشتر، به میدان ناكام ماند، خشونت آغاز گردید و مردم بیدفاع به رگبار بسته شدند. با شروع درگیری انواع سلاحهای آتشین به خدمت گرفته شد. تانكها، مسلسل ها و هلیكوپترها از زمین و هوا جنگ خونینی علیه قیامكنندگان به راه انداختند. در پی آن صحنه ای به پا شد كه به میدان اعدام شباهت داشت. سربازان مسلح، میدان شهدا را از چهار طرف محاصره كرده و با استقرار در پشتبامها از هر جهت مردم را با صفیر گلوله ها بدرقه میكردند. گوزیچكین، سفیر وقت شوروی، در خاطراتش مینویسد:
هدف دولتبه هیچوجه متفرق ساختن تظاهركنندگان نبود، بلكه میكوشید همه كسانی را كه در تظاهرات شركت داشتند یكجا از میان بردارد. (20)
به هر حال جمع كثیری از حاضران در صحنه به شهادت رسیدند، آمار شهدا و مجروحین این حادثه هیچگاه به طور دقیق شناسایی و مشخص نشد؛ زیرا اجساد كشتهشدگان توسط كامیونهای ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستانهای دسته جمعی دفن شدند. (21) منابع رسمی تعداد قربانیان را87 تن و زخمیشدگان را 205 نفر اعلام كردند. اما جبهه مخالف آن را به هیچ عنوان ارقام واقعی ندانست و تعداد شهدا را بین3 تا 5 هزار تن برآورد نمود. گفته میشود، دكتر علی امینی طی مصاحبهای آمار كشتهشدگان را بیشتر از دو هزار نفر اعلام كرد كه این موضوع سر و صدای زیادی در محافل وابسته به رژیم از جمله در مجلس برپاساخت. (22) اما بر اساس آخرین آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تاكنون آمار شهدای17 شهریور تهران حدود 88 تن و آمار شهدای سراسر كشور در این روز123 تن ثبتشده است. (بانك اطلاعات شاهد) ابعاد فاجعه چندان گسترده بود كه این شایعه در سطح وسیع انتشار یافت كه كماندوهای اسرائیلی و امریكایی طی توافق پنهانی با رژیم و در لباس سربازان ایرانی این صحنه خونبار را آفریدهاند. نه در آن زمان و نه پس از آن مدركی دال بر صحت این خبر دریافت نشد، ولی حقیقت این بود كه مردم انتظار چنین كشتار گستردهای را از سوی رژیم و سربازان مسلمان نداشتند. به علاوه مقررات حكومت نظامی به سربازان اجازه تیراندازی نمیداد و در صورت مقاومت مخالفان، تنها میبایستبه بازداشت آنها اكتفا میكردند. (23) این نقض آشكار قانون بود كه دیگر رژیم نمیتوانست نغمه قانونگرایی را ساز كند. اگر از اخبار مربوط به تعداد قربانیان صرفنظر كنیم، صورت مساله تغییری نخواهد كرد. زیرا اصل حادثه برای هر دو سوی ماجرا نگرانكننده و تكاندهنده بود. مخالفان از شدت عمل حكومت نظامی غافلگیر شدند. در همان حال هم شاه و هم انقلابیون از كثرت تعداد كشتهشدگان شگفتزده و متحیر شدند. میدان ژاله از این پس میدان شهدا نام گرفت.
سربازان محاصرهكننده تا صبح روز بعد به محاصره ادامه دادند. تا نیمههای شب همچنان صدای گلوله به گوش میرسید. در همان فاصله اتومبیلهای آتشنشانی با فشار آب لكههای خون و آثار قتل عام را پاك كردند. اما پیامدها و آثار این واقعه هیچگاه و با هیچ وسیلهای محو كردنی نبود. نتایج این رویداد در ابعاد داخلی و بینالمللی چندان وسیع بود كه بیتردید به سقوط و اضمحلال رژیم شتاب بیشتری بخشید كه اینك به برجستهترین جنبههای آن نظر خواهیم افكند:
پیامدهای رویداد17 شهریور
1- تردید و تزلزل در اراده سیاسی رژیم
به دنبال كشتار17 شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملت سخت به تردید و تزلزل افتاد. چرا كه شیوههای مرسوم اعم از سركوب و سازش در عمل شكست خورده بود. اجرای حكومت نظامی كه بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواك، بهترین سیاست ممكن جهت برقراری امنیت و آرامش تلقی میشد، نتیجه عكس بخشید. انتشار جزئیات رقتانگیز مشی توسل به خشونت، نفرت و انزجار ملی علیه حكومت را هرچه بیشتر برانگیخت و بحران و تنش را تا بالاترین حد ممكن افزایش داد و برتردید و دودلی شاه و ناكارآمدی سیاستهای دولت مهر تایید زد. درست از همین هنگام برخی از چهرههای سیاسی شاخص رژیم با ارزیابی وضعیت كشور از تریبونهای رسمی به انتقاد از عملكرد دولت و مواضع رژیم در برابر انقلابیون پرداختند. این شخصیتها كه از درون مجلس، احزاب و سازمانهای دولتی سربرآوردند، آشكارا خواستار استیضاح نخستوزیر و بركناری دیگر مقامهای مسئول و سركوبگر مردم و بازنگری در سیاست های داخلی كشور شدند.
چند روز پس از واقعه17 شهریور هنگامی كه شریف امامی برای اخذ رای اعتماد به مجلس میرفت، دست كم9 تن از نمایندگان فریادزنان صلاحیت شریف امامی را زیر سؤال بردند. اندكی بعد محسن پزشك پور، رهبر حزب پان ایرانیست، در حالیكه به نشانه تاسف بر سر خود میكوفت، شریف امامی را مخاطب قرار داد كه:
تو نمیتوانی به عنوان نخست وزیر مجلس را مخاطب قرار دهی، دست های تو به خون هموطنانت آغشته است تو در مدت كوتاهی تعداد بیشماری را كشتهای. (24)
سرانجام وی و نمایندگان هوادار او مجلس را ترك گفتند.
اگر چه شریف امامی بار دیگر از مجلس دولتی رای اعتماد گرفت، اما تا پایان دوره نخست وزیری خود، عملكرد دولت وی بویژه در حادثه17 شهریور مورد انتقاد قرار گرفت و بازداشت و مجازات عاملان آن در خواست گردید. شریف امامی این حادثه را به ماركسیست ها نسبت داد و آنها را عامل اصلی خشونتهای اخیر در كشور دانست. او بار دیگر تعدادی از سران رژیم را بازداشت كرد و همه فعالیت های سیاسی را آزاد اعلام كرد. حزب رستاخیز را منحل ساخت و بازگشت همه كسانی را كه به قانون اساسی اعتقاد دارند به كشور بلامانع اعلام كرد و با سنجابی و آیتالله شریعتمداری مشورت كرد؛ اما همه این تدابیر، نتوانست او را از مهلكهای كه در آن دست و پا میزد نجات دهد. زیرا اعتماد به وی از بین رفته بود و امام به عنوان رهبر مخالفین از پاریس، كه به عنوان یك پایگاه بینالمللی بود، سرنگونی رژیم سلطنت و استقرار نظام جمهوری اسلامی را خواستار گردید.
شاه كه اكنون در وضعیتبغرنجی قرار گرفته بود، در مصاحبه با خبرنگار نیوزویك در تحلیلی از رویدادهای پس از ماه رمضان اظهار داشت:
هفته پیش ... در موقعیت دشواری قرار داشتم و سقوط خیلی نزدیك بود... این حقیقت را باید اعتراف كرد كه مردم میتوانستند هر چیز را كه بخواهند به دست آورند. (25)
شاه برای یافتن یك راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به وضع آشفته و انقلابی كشور، با صاحبنظران امور ایران و كارشناسان داخلی مشورت میكرد. جمعبندی و حاصل این گفتگوها شاه را به این نتیجه رساند كه ریشه همه این نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفادههای كلان مادی نهفته است و اگر پروندههای اختلاس ها و فسادها بسرعتبررسی شده و نتیجه به اطلاع عموم برسد نگرانی ها و گرفتاری های موجود برطرف خواهد شد. (26) اما غافل از آن كه روشدن پرونده های چپاولگری، نیروهای مخالف را به گستردگی و عمق فساد داخلی آشنا و هرچه بیشتر بر حجم و دامنه اعتراضات میافزود.
یكی دیگر از تدابیر هراسانگیز رژیم به منظور مقابله با توسعه انقلاب طرح تسلیح هواداران شاه در میان عشایر بود كه با این هدف صورت میگرفت كه ایلات یادشده به تظاهرات مردم شهرها حمله نموده، آنها را در هم كوبند. (27) به هر حال این سیاست های ضد و نقیض كه رژیم را سختسردرگم ساخته بود سرانجام به پیام شفاهی برژینسكی از طریق اردشیر زاهدی، سفیر ایران در امریكا، شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت كه نتیجه آن تشكیل كابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.
2- تاثیر واقعه17 شهریور در مشی مبارزه و خواستهای سیاسیمخالفان (اپوزیسیون)
17 شهریور جدایی و شكاف میان حكومت و ملت را عمیق تر كرد و امكان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. دریایی از نفرت و خون میان رژیم و مردم پدیدار گشت كه استمرار حكومت پهلوی را در هر شكل و قالبی اساسا از دید مخالفان ناممكن ساخت. در نتیجه مشی مبارزه مسالمتآمیز در چهارچوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه بشدت زیر سؤال رفت و دگرگون شد. روحیه تندروی و افراطگرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فراگیر شد و اضمحلال و انهدام رژیم به شكلی قهرآمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت.
بدینترتیب واقعه17 شهریور به اعتبار میانهروها و هواداران اندیشه اعاده مشروطیت سلطنتی به نحو اجتنابناپذیری آسیب وارد كرد. زیرا دولت آشتی ملی بیش از دو هفته نتوانسته بود به وعده های خود وفادار مانده و در17 شهریور نقاب دروغین از چهره خود برافكند. توجیهناپذیری این رویداد، راه مسالمت میان شاه و مخالفان را برای همیشه بست. لذا هنگامی كه امكان و یا انتظار یافتن یك راه حل سیاسی با رژیم به سر رسید، انقلاب در مسیر تازه ای افتاد و شتاب و تحرك بیشتری گرفت. از این دیدگاه رویداد17 شهریور باعث انسجام فكری و اتحاد عملی مخالفان شد و همگان به این نتیجه رسیدند كه تنها یك راه برای نجات جامعه ایران باقی مانده است و آن خروج شاه و سقوط رژیم او و استقرار یك نظام مطلوب است. از همین زمان بتدریج جمع فراوانی از روشنفكران مخالف شاه كه سالها در خارج از كشور زندگی میكردند، بدون واهمه از بازداشتبه كشور بازگشتند تا سهمی از پیروزی را به خود اختصاص داده و در فرایند شكلگیری نظام سیاسی آینده تاثیر جدی داشته باشند. طبیعتا بسیاری از آنان متاثر از ایدئولوژی های سوسیالیستی، لیبرالیستی یا ملیگرایی بودند اما خواست و اراده ملی و مذهبی مبارزان، تحت رهبری امام خمینی(س) سرانجام جمهوری اسلامی را به عنوان یك بدیل خدشهناپذیر جانشین سایر الگوها نمود.
3- حكومت نظامی و تزلزل ارتش
حوادث17 شهریور و ادامه حكومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدانها و چهارراه ها و مراكز مهم شهر همانند پلیس و نیروهای انتظامی به منظور مقابله با انقلابیون، از كارآمدی ارتش و توان آن میكاست. چرا كه ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از كشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود. اما اكنون ارتش میبایست تحت فرمان فرمانداریهای نظامی و شورای امنیت استان عمل كند كه خواهناخواه با هیات دولت و سایر مراكز قدرت در نحوه و اجرای فرمانهای حكومت نظامی اختلاف نظر مییافت. این واقعیتبا توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی كه شكاف عمیقی میان كادر فرماندهی با بدنه نیروهای مسلح از نظرگاه گرایشهای سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت، موضع ارتش را به عنوان سركوبگر مخالفان سخت تضعیف میكرد. بدنه ارتش در برابر شعارهای انقلابیون از اقدام به خشونت اجتناب می ورزید و گاه با فرار از پادگانها دسته به دسته به تظاهركنندگان میپیوست. این الگوی برخورد سربازان با مردم مورد توجه برخی از سران ارتش قرار گرفت و آنان خواستار لغو فوری حكومت نظامی در همه شهرها شدند. به عنوان نمونه فردوست و اویسی اینگونه میاندیشیدند. آنان اظهار میداشتند: �تظاهرات رنگ مذهبی دارد و سربازان هم مذهبی هستند و برخوردشان با مردم تظاهركننده دوستانه است�. (28) اما از آنجا كه شاه صریحا از حكومت نظامی پشتیبانی كرده بود، ارتش به عنوان قویترین پایگاه حكومتی رژیم، مدتهای مدیدی در سطح شهر به ماموریت خویش ادامه داد؛ در نتیجه، این روند سبب شد تا ارتش هرچه بیشتر با ملت معترض خو بگیرد.
امام خمینی(س) یك روز پس از17 شهریور در اعلامیهای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را عامل اعلان حكومت نظامی و مسئول مستقیم كشتار مردم دانستند و به ارتشیان هشدار دادند تا در كنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند.
4- امریكا و تحولات پس از17 شهریور
همزمان با بحرانی شدن اوضاع ایران، گفتگوهای صلح اعراب و اسرائیل با وساطت امریكا در �كمپ دیوید� جریان یافت. سایروس ونس، وزیر خارجه، و برژینسكی، مشاور امنیت ملی امریكا، پس از كشتار17 شهریور به این باور دستیافتند كه لازم است رئیس جمهور امریكا در یك تماس تلفنی پشتیبانی خود را از شاه و سیاستهای او اعلام كند. بالاخره در19 شهریور، رؤسای جمهور مصر، اسرائیل و امریكا تلفنی با شاه گفتگو كردند. شاه در گفتگو با كارتر حادثه17 شهریور را یك طرح شیطانی از سوی كسانی دانست كه از برنامه ایجاد فضای باز سیاسی كشور بهره مند گشته و از آزادیهای اعطاشد علیه وی سوء استفاده نمودهاند. او خواستار ادامه حمایتهای امریكا تا سر حد ممكن شد و هشدار داد در غیر این صورت دشمنانش او را غافلگیر ساخته و بر وی پیشی خواهند جست. (29) كارتر نیز در پاسخ به درخواستهای شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت.
دو روز پس از17 شهریور اردشیر زاهدی، سفیر ایران، كه راه واشنگتن را در پیش گرفته بود با وارن كریستوفر، معاون وزارت خارجه، دیدار نمود. كریستوفر ضمن تاكید بر حمایت دولت امریكا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حكومت نظامی شد. اما زاهدی ادعا كرد، كمونیستهای سازمان یافته تظاهرات را ترتیب میدهند و دولت امریكا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارك دیده است. كریستوفر این اتهام را زشت و ناروا خواند و گفت تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهمترین عامل بروز و گسترش شورش هاست. (30)
به هر حال، حقیقت این است كه تا وقوع حادثه17 شهریور هنوز هیچ یك از سران كاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگرانكننده نمیدانستند. آنان با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه خود درباره توانایی تردید ناپذیر شاه در كنترل اوضاع كشور و خاورمیانه به حمایت خود ادامه میدادند. (31) اما17 شهریور نخستین زنگ خطر را برای زمامداران امریكا به صدا درآورد. از همین زمان گروهی از سران امریكا به بررسی دقیق تر و بازنگری كارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند. در پی آن انبوهی از كارشناسان سیاسی، نظامی، اقتصادی و خبری آمریكا به منظور بررسی همه جانبه وضعیت ایران وارد كشور شدند. اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامیهای فراگیر در سطح كشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفكر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد: یكی هواداران مشی مسالمتآمیز و طراحان راه حل سیاسی به ریاست سایروس ونس، وزیر خارجه و شخصیت هایی چون ویلیام سولیوان سفیر آن كشور در ایران؛ و دیگری طرفداران خشونت و شدت عمل و سیاست مشت آهنین به رهبری برژینسكی - مشاور امنیت ملی كارتر - و با حمایت وزیر دفاع و دیگران كه بیوقفه تا آغاز كنفرانس گوادالوپ ادامه یافت. پیامد این نگرش ها و راهكارهای متفاوت آن، سردرگمی هرچه بیشتر آمریكا در امور ایران بود كه با توصیههای ضد و نقیض به شاه همراه میشد و در نتیجه مسیر انقلاب را هرچه بیشتر هموار میساخت.
5- هجرت امام از نجف به پاریس
شریف امامی در آغاز تصدی نخستوزیری و درباره برنامهها و سیاست های دولت آشتی ملی در مورد بازگشت آیتالله خمینی اعلام كرده بود كه بازگشت ایشان به كشور بلامانع است. (32) در پی آن در تاریخ7 شهریور1357 و - پس از تقریبا 15 سال - روزنامه اطلاعات عكس امام را در صفحه اول خود چاپ كرد و از اعزام هیاتی به منظور مذاكره و بازگشت ایشان به نجف خبر داد. اما رهبر انقلاب در همان روز، نخستوزیری شریف امامی را �نیرنگ شیطانی شاه� خواند و پیشنهاد آشتی با روحانیان را �وعده پوچ و فریبكارانه� دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشویق كرد. (33) با وقوع حادثه17 شهریور امام، شاه را مسوول مستقیم كشتار مردم دانست و خواستار انهدام رژیم شاهنشاهی شد.
شكست دولت آشتی ملی در پیشبرد سیاستهای خود و ناكامی در جلب همكاری و مشاركت نیروهای سیاسی و مذهبی مخالف، رژیم را به اخراج امام از نجف متقاعد ساخت تا ایشان را هرچه بیشتر در انزوا و تنگنا قرار دهد. هنگامی كه حكومت نظامی اعتبار خود را از دست داد و موج فزاینده اعتصابات كشور را فراگرفت، تبانی و همكاری دولت های ایران و عراق برای اخراج امام از نجف (در چهارچوب قرارداد 1975 الجزایر) آغاز گردید. در این راستا، هنگامی كه وزرای خارجه دو كشور برای شركت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نیویورك رفته بودند، مذاكراتشان را در این باره از سرگرفتند. بلافاصله امام در تنگنا و محذورات بیشتری قرار گرفت و محدودیت های فراوانی برای ایشان اعمال شد و مامورین امنیتی عراق منزل امام را به محاصره گرفتند. این فشار كه به منظور سكوت اجباری امام صورت میگرفت، نتیجه معكوس داد. ایشان حاضر به تمكین از سیاست های دولت عراق نشده و لذا تصمیم به عزیمت از خاك عراق گرفته و در پی ممانعت دولت كویت رهسپار پاریس گردید.
این سیاست شاه كه تصور میشد رژیم را از خطر تحریكات مستقیم امام رهانیده است، در حقیقت یك خطای استراتژیك بود؛ زیرا رهبر سازشناپذیر مخالفان را در مواجهه مستقیم با محافل خبری و سیاسی جهان قرار میداد كه میتوانست در سطحی گسترده آرمان ها و مواضع انقلاب را برای تمام جهانیان بازگو كند. این مسائل سبب شد تا نیروهای مذهبی میانهرو به رهبری آیتالله شریعتمداری و نیروهای ملی چارهای جز پیوستن به صفوف انقلاب تحت زعامت امام خمینی(س) را نداشته باشند و این معنایی جز صعود امام خمینی(س) به موضع رهبری بلامنازع و بیهمتا در ائتلاف انقلابی نداشت.
6- گسترش اعتصابات و از پا درآمدن دولت
از مهمترین پیامدهای17 شهریور توسعه اعتصابات به شكلی فراگیر در سراسر كشور بود كه ضربهای مهلك بر پیكره اقتصادی و نیز حیات رژیم وارد آورد. اگر چه تا این زمان اعتصابات به شكلی جسته و گریخته در ایران ادامه داشت، اما همه آنها اولا با هدف منافع صنفی و بهبود شرایط كار و دستمزدها صورت میگرفت و ثانیا به صورت پراكنده، جزئی و موردی بود. مهمترین ویژگی دور تازه اعتصابات كه در اندك زمانی پس از كشتار17 شهریور آغاز شد، ماهیت كاملا سیاسی آن بود كه با هدف از پادرآوردن رژیم و فلج ساختن آن صورت میپذیرفت.
دو روز پس از رای اعتماد مجلس به شریف امامی 700 تن از كارگران و كارمندان پالایشگاه نفت تهران اعتصاب كردند. آنان علاوه بر هدف های رفاهی؛ خواستار لغو حكومت نظامی شدند. در26 شهریور كارمندان بانك مركزی سندی انتشار دادند كه در آن از خروج 2 میلیارد دلار ارز به وسیله سران بلندپایه رژیم حكایت میكرد. در پی این ماجرا بسیاری از شعب بانك ملی به اعتصابات پیوستند. با آغاز مهرماه و شروع سال تحصیلی دانشجویان و دانشآموزان راهپیمایی های گستردهای ترتیب داده و بر دامنه اعتصابات افزودند. در روزهای دوم و سوم مهر اعتصاب وسیع كاركنان پالایشگاه آبادان به نشانه همبستگی با سی هزار تن از كارگران اعتصابی نفت در تهران، اهواز، گچساران و آغاجاری به راه افتاد. بتدریجشركت مخابرات، راهآهن، ذوبآهن، بنادر و كشتیرانی، بازاریان، معلمان، دانشگاهیان و سایر مؤسسات اعتصابات را سعتبیشتری بخشیده و اعتصابكنندگان خواستار كنارهگیری شاه و ایجاد جمهوری اسلامی شدند.
این اعتصابات بویژه در شركت نفتسبب ركود عمدهترین منبع درآمد ارزی كشور و حتی دشواری دستیابی به نفت جهت مصارف انرژی، حمل و نقل و سوختحرارتی برای منازل شد. در نتیجه دولت در پی اختلال در سیستم اقتصادی در انجام تعهدات داخلی و بینالمللی با تنگناهای فلجكنندهای روبرو شد. دولت امریكا نیز در پی توقف پرداختهای ایران، برنامه فروش جنگافزار نظامی را تا روشنشدن اوضاع سیاسی تهران به حالت تعلیق درآورد. (34)
بدین ترتیب با توسعه اعتصابات، آثار ضعف و دوگانگی در مجموعه نظام سیاسی آشكارا چهره نمود و رژیم را درمانده ساخت. چه در همان حال صاحبان سرمایه كه سختبه هراس افتاده بودند، از هرگونه سرمایهگذاری جدید به شدت ترس داشته و خودداری كردند. در نتیجه بحران بیكاری رو به افزایش نهاد، فرار سرمایهها و خروج ذخایر ارزی تشدید گردید و برنامههای توسعه متوقف شده و رژیم در سراشیب سقوط قرار گرفت.
كلیدواژه ها: ایران ـ انقلاب اسلامی/ انقلاب اسلامی ایران/ واقعه 17 شهریور/ آمریكا ـ دخالت در ایران/ خمینی، روح الله(ره) ـ هجرت به پاریس
یادداشتها:
1) غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران: از كودتا تا انقلاب، تهران: رسا، چاپ چهارم، جلد 2،1373، ص 74.
2) ر.ك: عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران: كتاب طوبی، چاپ نهم، 1375، ص277.
3) ر.ك: صحیفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، جلد 1، 1370، صص 542-546.
4) ر.ك: شیخفضل الله مهدیزاده محلاتی، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،1376، ص93.
5) ما گرفتار یك جنگ واقعی روانی شدهایم (مشروح مذاكرات فرماندهان نظامی در تاریخهای 24 و 30/5/1357، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،1376، ص29.
6) همان، ص 28.
7) علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: مؤسسه فرهنگی امام رضا(ع)، جلد7، 1368، ص 261.
8) پرویز، راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح.ا. همدانی، تهران: اطلاعات، 1374، ص 234.
9) ر.ك: حسین فردوست و دیدگاه وی نسبتبه شریف امامی در كتاب: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: اطلاعات، جلد 1، 1371، ص579.
10) پارسونز در خاطراتش مینویسد: �در اواسط شهریور1357 كه من به تهران باز میگشتم در اوضاع ایران تغییرات چشمگیری حاصل شده بود. رژیم در معرض خطری به مراتب جدیتر از گذشته قرار گرفته بود. در حالیكه در ماههای ژوئن و ژوئیه پس از عزیمت من یك آرامش نسبی در كشور برقرار شده بود�. ر.ك: سولیوان ، ویلیام و سرآنتونی پارسونز: خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، نشر علم، چاپ سوم، 1375، ص 342.
11) ر.ك: باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، ترجمه محمود طلوعی، تهران: آشتیانی، چاپ اول،1363، ص153.
12) سولیوان، ویلیام و سرآنتونی پارسونز: خاطرات دو سفیر، ص 148.
13) ر.ك: هادی غفاری، خاطرات هادی غفاری، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1374، صص 284 تا 281.
14) مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، تهران: انتشارت جاویدان، چاپ ششم، 1374، ص 782.
15) فضلالله، مهدیزاده محلاتی، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 95.
16) اكبر خلیلی، گام به گام با انقلاب، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1375، جلد 1، ص 22.
17) اعضای حاضر در این نشست عبارت بودنداز: جعفر شریف امامی نخستوزیر، دكتر منوچهر آزمون وزیر مشاور در امور اجرایی، تیمسار ازهاری رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواك، سپهبد صمدیانپور رئیس كل شهربانی كشور، دكتر محمد باهری وزیر دادگستری، دكتر محمدرضا عاملی تهرانی وزیر اطلاعات و جهانگردی و سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری كشور. برای اطلاع بیشتر بنگرید به: تصمیم شوم جمعه خونین (مشروح مذاكرات شورای امنیت ملی و هیات دولت در16 شهریور1357)، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،1376).
18) همان.
19) بنگرید به: انقلاب ایران به روایت رادیو بیبیسی، به كوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: طرح نو، چاپ اول، 1372، ص 228.
20) ولادیمیر، گوزیچكین، كا گ ب در ایران، ترجمه اسمعیل زند و حسین ابوترابیان، تهران: نشر حكایت، چاپ چهارم، 1376، ص319.
21) عمادالدین، باقی، بررسی انقلاب ایران، نشر تفكر، چاپ اول، جلد 1، 1370، ص256.
22) بنگرید به: آرشیو اسناد مركز انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 15، كد6/12086، صص 95-100.7
23) همان.
24) همان، شماره بازیابی13، كد 5/12086، ص279.
25) گزارشی كوتاه درباره جمعه سیاه به نقل از جراید و خبرگزاریها (این كتاب هیچ مشخصه دیگری ندارد)، ص 25، (نسخهای از این نشریه در كتابخانه مركز اسناد انقلاب اسلامی موجود است).
26) حسین فردوست، همان، جلد 1، ص 585.
27) همان، صص 584-588.
28) حسین فردوست، همان، جلد 1، ص 581.
29) بنگرید به غلامرضا نجاتی، همان، جلد 2، ص 92-93.
30) همان، صص 94-95.
31) بنگرید به: زیپینكو، برژینسكی، خاطرات برژینسكی، صص26-27، و نیز: باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، ص 155.
32) غلامرضا نجاتی، همان، جلد 2، ص83.
33) برای اطلاع بیشتر بنگرید به: صحیفه نور، جلد 1، صص 568-569.
34) بنگرید به، مایكل له دین، شاه و كارتر، ترجمه مهدی افشار، تهران: دنیای كتاب، چاپ اول، 1371، ص 251.
مقدمه
تا پیش از كودتای 28 مرداد ماهیت و مبانی فكری و ایدئولوژیك برخی از نهضت های عصر قاجار به بعد را در مجموع بینش ها و آرمان های غیر مذهبی شكل میدادند، كه در حقیقت متاثر از ورود بی محابای تجدد و مدرنیسم به ایران بود.
خمیر مایه فكری بخشی از جریان انقلاب مشروطیت به عنوان بزرگترین نهضت عصر قاجار بر اندیشههای روشنفكران سكولار و اصلاحطلب متمایل به غرب متكی بود كه میكوشید ساختار استبداد سنتی و پادشاهی مطلقه را به مدد دموكراسیهای غربی و حاكمیت قانون مهار كند؛ اما در عمل، به سبب موانع بیشمار و مداخلات فزاینده امپریالیسم روس و انگلیس، استقرار مشروطیتسخت ناكام ماند.
با پیروزی انقلاب روسیه، جریانهای فكری هوادار ماركسیسم- لنینیسم نیز به تكاپوی فراوان در ایران دست زدند كه تجلی آشكار آن حزب توده بود. واپسین جریان فكری غیر دینی كه سرانجام موفق به تشكیل حكومت گردید، اندیشه ملیگرایی بود كه در سالهای حكومت ملی دكتر مصدق خود را آشكارا نمایاند. اما حقیقت این است كه در میدان عمل هیچ یك از جریانهای مذكور نتوانستند به پیروزی بادوامی دستیافته و یا یك نظام سیاسی پایدار بر اساس ایدئولوژی های یاد شده را مستقر یا نهادینه سازند.
در پی شكست تلاش های ملی گرایان و هواداران نظام مشروطه و اندیشه های چپ و نیز متاثر از فضای سیاسی و فرهنگی كشور كه شتابان به سوی نوسازی اقتصادی - اجتماعی میتاخت، حركت قدرتمند جدیدی موسوم به روشنفكری دینی به صورت یك جریان مسلط فكری پدیدار گشت كه البته سابقه ای دیرینه داشت.
اصلاح فكر دینی با سید جمال آغاز شد، اما به دلیل ضعف پشتوانه و بلوغ سیاسی در برخورد با مدرنیته غرب و اندیشه تجدد منزوی گردید. لیكن پس از فراز و نشیب های فراوان در سال های پس از مشروطه، بویژه دوره رضا شاه و پس از شهریور 1320، با تجهیز خود به اندیشه و زبان تازه توانست برای ورود به صحنه مبارزات سیاسی و مباحثات فكری آماده شده و با دگرگون ساختن گفتمان سنتی تا سرحد یك جنبش فعال سیاسی و اعتراضآمیز و یك نهضت پویا و پرتوان فكری خود را نشان دهد.
پیدایش فداییان اسلام، همكاری های نزدیك كاشانی و مصدق در سالهای نهضت ملی و نیز تلاش روشنفكران دینی آشنا به غرب نظیر مهندس بازرگان و بزرگان دینی نظیر آیت الله طالقانی در سالهای پس از كودتا این گفتمان را متحول ساخت. وجود شخصیتی چون دكتر شریعتی به عنوان برجستهترین روشنفكر دینی روزگار خویش، ایدئولوژی اسلام سیاسی را در میان انبوه مخاطبانش عمق و گسترش وسیعی داد و با آمیختن تشیع با نظریات انقلابی مدرن و اندیشههای چپ این گفتمان را هر چه بیشتر تندرو و سازشناپذیر ساخت. تلاش های بزرگوارانی چون استاد مطهری بر وسعت و شعاع آن در ابعاد گوناگون افزود.
از نظر سیاسی شروع نهضت امام خمینی(س) و مبارزات بیبدیلش در آغاز دهه 1340 و قیام 15 خرداد، اسلام سیاسی را در سطحی گسترده رویاروی رژیم قرار داد. تلاشهای فكری و سیاسی امام(س) به عنوان رهبر نهضتبا توجه به گستره وسیع هواداران اسلام انقلابی در روشنفكری دینی، سرانجام در میان مجموعه مخالفان سیاسی رژیم، جایگاه استوار و خدشه ناپذیر آن را تثبیت كرد و به عنوان خمیر مایه فكری انقلاب توانست همه جریان های موجود را با خود همراه ساخته یا به حاشیه براند. این ایدئولوژی پرتوان و تازه نفس مذهبی كه از پشتوانه سیاسی و تاریخی قدرتمندی برخوردار بود، همه نحلههای متنوع دینی سیاسی و فكری را تحت رهبری امام خمینی(س) گرد آورد و انقلاب شكوهمند اسلامی سال1357 را رقم زد.
این نهضت به جرقهای نیاز داشت كه در 17 دی1356 افروخته شد و انقلاب را در شكل تازهای كه عبارت از رویارویی آشكار و مستقیم با رژیم بود به حركت درآورد و فضای نسبتا مساعد سیاسی سالهای پس از 1355 نهضت را سرعت و شتاب بیشتری بخشید. طبیعتا واكنش دولت مطلقه، سركوب خونین و قهرآمیز همه خیزش های انقلابی در تمام شهرها و آبادی های ایران بود كه بلافاصله پس از قم در تبریز و یزد و نقاط دیگر سربرآورده بود. پیامد این خشونتسیاسی و شدت عمل رژیم، توقف و ركود نسبی خیزشها و ایجاد یك آرامش موقت و مقطعی بود كه چندان دوام نیاورد.
زمینه های شكلگیری رویداد17 شهریور
در پی سیاست سركوب خونین رژیم در اواخر بهار تا اواسط تابستان1357 ه.ش. از شدت و گستره اعتراضات و فعالیت های مخالفان تا حد زیادی كاسته شد و در تیر ماه همان سال، اوضاع كشور كاملا رو به آرامش نهاد. ناظران خارجی، مفسران سیاسی و كارشناسان رژیم به این جمعبندی دستیافتند كه شاه پس از یك رشته درگیری با شورشیان و سركوب مخالفان از دی ماه1356 تا خرداد1357، اكنون ابتكار عمل را به دست گرفته و كاملا بر اوضاع مسلط گشته است و اكنون هیچ خطر جدی رژیم را تهدید نمی كند. شاه نیز در پایان این دوره، در یك مصاحبه تصریح كرد كه:
هیچ قدرتی توان كنار نهادن مرا نخواهد داشت چه 700 هزار تن نیروی مسلح از من پشتیبانی میكنند، همه كارگران و اكثریت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم. (1)
او از فرصت و فضای موجود بهره جست و سراسر تیر ماه را به استراحت و خوشگذرانی در سواحل خزر پرداخت. اما آنچه رویای شیرین رژیم و كارگزاران آن را برآشفت فرارسیدن ماه مبارك رمضان بود كه از اواسط مرداد آغاز میشد.
با آغاز رمضان قیام ملت چهره ای تازه یافت و عمق و وسعت بیشتری گرفت. تاكنون در مورد محرم و آموزه های تشیع در پویایی و تحرك نهضت ها و حركتهای اسلامی گفتگوها و مباحثات گوناگونی صورت گرفته است. حال آنكه ماه رمضان برغم نقش بی بدیل و منحصر به فردش در فرایند انقلاب چندان مورد پژوهش های جدی قرار نگرفته است. بیتردید ماه رمضان فرصتی فراهم آورد تا نیروها و چرخه ای پرتوان انقلاب پس از یك دوره كوتاه ركود و توقف، بار دیگر به حركت درآید و چنان شتاب بگیرد كه رژیم و متحدان آن را سخت غافلگیر كند تا دریابند كه سكون و ثبات ماههای قبل از رمضان آرامش پیش از طوفان و مقدمه یك خیزش همگانی و فراگیر بوده است. درست از همین زاویه رویداد17 شهریور به عنوان نتایج مستقیم تحولات نهضت در ماه رمضان1357 قابل تفسیر است.
امام كه از نجف هدایت مبارزات را در دست داشت، نیك میدانست كه فصل عمل فرا رسیده است. او فعالیت های خود را به گونهای مضاعف توسعه بخشید. علاوه بر سخنرانی های متعدد كه به صورت نوار در سراسر كشور توزیع میشد، كوشید تا حلقه های پیوند و ارتباط با مراكز مذهبی و هواداران پرشور خویش را در داخل و خارج از كشور گسترش دهد؛ زیرا نیروهای مخالف رژیم اعم از مذهبی و غیر مذهبی اكنون در حال سازمان یافتن بودند. روشنفكران با نوشتن و تكثیر اعلامیههای گوناگون فعالیت های پنهانی گستردهای در میان مردم آغاز كردند. امام در آستانه ماه رمضان در پیامی هشت مادهای كه به تعبیر برخی، �نخستین منشور انقلاب� (2) لقب گرفته است، وظایف مبارزان بویژه سخنرانان مذهبی را گوشزد نمود و تاكید كرد كه این نهضت اسلامی با آزادی های استكباری انحراف نخواهد یافت و لذا روحانیون میباید در افشای جنایات رژیم در این ماه در مساجد و مجامع اسلامی مبارزات مردمی را وسعت بخشیده به خانواده های شهدا و زندانیان رسیدگی كنند. (3)
اهمیت انكارناپذیر اسلام و مكتب تشیع كه تا این زمان هیچ یك از معیارهای زندگانی غربی نتوانسته بود آرمان های آن را تحت تاثیر قرار دهد، میتوانستبه عنوان بخش بزرگی از هویت ملی و فرهنگی ما و به عنوان ایدئولوژی مبارزه بار دیگر در ماه رمضان مورد تاكید قرار گیرد. عموما در این ماه به عنوان ماه عبادت و ماهی كه انسان به مهمانی خدا میرود، بسیاری از مسلمانان از امور كسب و زندگی تا حد زیادی فراغت یافته به اماكن مذهبی و مساجد روی مینهند و با توجه به زمینههای مساعد، هستههای مبارزه و مقاومت در مساجد سراسر كشور شكل میگیرند.
وجود هزاران مسجد و حسینیه و نیز دهها هزار روحانی در ایران آن روز، بیانگر وجود تشكیلات نسبتا منسجم و متشكل در سراسر كشور بود كه در صورت لزوم میتوانست همه اقشار ملت را مخاطب قرار دهد و با بسیجسیاسی به صحنه بكشاند و در جهت آموزههای رهبران شیعی به حركت درآورد.
با فرارسیدن ماه رمضان جبنه مذهبی انقلاب ایران نمود بیشتری یافت. در پی فضای نسبتا باز سیاسی سالهای56-57 و برخلاف سنت دیرینه خاندان پهلوی، بویژه در سال57 تا حد زیادی از ممنوعیتبرگزاری مراسم سیاسی و مذهبی كاسته شده بود و به اعتراف برخی از فعالان مذهبی، واعظان و سخنرانان دینی، آزادانهتر از سالهای قبل میتوانستند در منبرها و مجالس سخن بگویند و ممنوعیت منبر را كنار بگذارند (4) و به تشریح وضعیت مبارزه پرداخته، مجالس مذهبی را به صحنههای اعتراضآمیز سیاسی تبدیل كنند. در عمل نیز چنین شد. بسیاری از مردم و حتی برخی مقامات سیاسی و نظامی خود فعالانه در این مراسم مشاركت میجستند. در پایان مراسم انبوه جمعیت حاضر در مساجد به راهپیمایی و تظاهرات خیابانی دست میزدند و در محلهای ویژه به یكدیگر میپیوستند و از این رهگذر صحنه ای پرشكوه و خیرهكننده ایجاد میشد.
این مسائل سرانجام اسباب نگرانی دولت را فراهم ساخت. فرماندهان نظامی كشور در چند جلسه شورای امنیت ملی، در مورد بررسی موضوع فوق به گفتگو نشستند. در یكی از این مذاكرات سپهبد بدرهای فرمانده گارد شاهنشاهی گفت:
در كلیه مساجد و منابر صحبت از تغییر رژیم سلطنتی، تحریك مردم برای انقلاب و صحبت از حكومت اسلامی است. (5)
سپهبد مقدم، رئیس ساواك، این ماجرا را یك جنگ روانی خواند و گفت: همبستگی شدیدی بین آخوندها وجود دارد و در پناه پوشش دین، آنها در جهت مقاصد شوم بهرهبرداری مینمایند. (6)
ناآرامی های اصفهان در این ماه، رژیم را واداشت تا برای حفاظت از جان صدها كارشناس امریكایی و انگلیسی كه در تاسیسات آن شهر فعالیت میكردند، در اصفهان و نجفآباد حكومت نظامی اعلام كند تا مبادا حوادث قم و تبریز تكرار شود. علاوه بر رویدادهای اصفهان، آتشسوزی سینما ركس آبادان كه طی آن نزدیك به 370 تن به شهادت رسیدند، تنور مبارزات را بیش از پیش برافروخت. با توجه به این حقیقت كه آبادان پیشرفتهترین تجهیزات آتشنشانی را در اختیار داشت رژیم به عنوان مقصر اصلی و عمدی این فاجعه در همه محافل سیاسی و مذهبی مورد انتقاد و خشم مخالفان قرار گرفت و آنان آشكارا خواهان سرنگونی حكومتشدند. راهپیماییهای گسترده از یك سو و اعلامیههای متعدد در محكومیت این رخداد انتشار یافت و امام نیز این حادثه را به كسانی نسبت داد كه سالها به انجام چنین فجایعی عادت كردهاند. (7) به هر صورت این فاجعه به صورت یك شعار در مبارزات مردمی تكرار شد و همه تلاشهای دولتبرای توجیه ماجرا و نسبتدادن آن به �عناصر متعصب كه سینما را محل فساد میدانند� (8) به منظور تبرئه رژیم راه به جایی نبرد و هر چه بیشتر، نتیجه معكوس بخشید و سقوط دولت آموزگار را قطعی كرد. چرا كه اندكی بعد، در پی آغاز مراسم ضربتخوردن و شهادت امام علی(ع) بویژه در روز 21 رمضان، 5 شهریور1357، تظاهرات گستردهای در سراسر كشور برپاگردید و دولت آموزگار را به زانو درآورد.
نخست وزیری شریف امامی و بروز واقعه17 شهریور
افزایش نارضایتیهای مردمی، گسترش بحران و تنش داخلی كه بیوقفه از آغاز ماه رمضان در سراسر كشور خود را نمایاند و پس از آتشسوزی سینما آبادان شدت یافته بود، بار دیگر شاه و نخبگان رژیم را هراسان ساخت و به بازنگری در سیاست های موجود وادار كرد، تا با سازوكاری جدید آرامش را به كشور بازگردانند. زیرا مخالفتها با رژیم، اكنون از حد اعتراضات موردی درگذشته و خواستار سرنگونی نظام شاهنشاهی شده بودند. لذا شاه و مشاوران نزدیكش تصمیم گرفتند تا با استعفای آموزگار با یك رشته اقدامات و اصلاحات دموكراتیك، پشتیبانی ملی را، كه اینك تصور میشد در حال از دست رفتن است، برای رژیم فراهم آورند. از همین رو، نخستوزیر جدید، جعفر شریف امامی، با شعار �دولت آشتی ملی� در 5 شهریور1357 بر كرسی صدارت تكیه زد.
بسیاری از شخصیت ها و محافل نزدیك به شاه انتخاب شریف امامی را به نخستوزیری بهترین گزینش ممكن ارزیابی كردند. (9) سوابق و تجارب طولانی او از نگاه آنان وی را به صورت چهرهای كاملا ورزیده و مسلط جلوه میداد كه انتسابش به خانواده روحانیون و نیز سلامتی جسمی و فكری و طبع آرام او در چنین شرایط بحرانی و حساس برای حكومت نویدبخش مینمود. او سالها از مشاوران نزدیك شاه محسوب میشد و با بسیاری از روحانیون میانهرو روابط دوستانه داشت. اما از نگاه مردم شخصیتی كه13 سال در راس مجلس سنا، بنیاد پهلوی و دهها مؤسسه بازرگانی به شاه خدمت كرده بود از كسانی چون هویدا، اقبال و علم چیزی كم نداشت و همه جا در فساد و دیكتاتوری رژیم نقشی انكارناپذیر داشت. با این همه نباید از یاد برد، نسلی كه اكنون به مخالفتبرخاسته بود و شاه میكوشید با استعفای آموزگار به آنان امتیاز بدهد چندان به پیشینه شریف امامی نمیاندیشید، زیرا بنیاد و اساس رژیم را به چالش گرفته بود.
شریف امامی به اصرار محمدرضا پهلوی و با این شرط كه شاه در امور كشور دخالت مؤثری نكند، كابینه خویش را تشكیل داد و بلافاصله سیاستها و برنامه هایی ضربتی برای آرام نمودن مخالفان در پیش گرفت. قمارخانه ها و بسیاری از اماكن فساد را كه همواره مورد تعرض انقلابیون قرار میگرفت، تعطیل كرد. حقوق كارمندان را بدون توجه به بحران اقتصادی كشور افزایش داد. تاریخ و تقویم برساخته شاهنشاهی را - برغم آنكه خود اندكی قبل نطقی در تمجید آن ایراد كرده بود - منسوخ نمود. برخی از مقامهای بالای سیاسی، از جمله منسوبین به فرقه بهاییت را بركنار ساخت، صدها زندانی سیاسی را آزاد و وزارت مشاور در امور زنان را از كابینه حذف كرد و اعلام كرد كه انتخابات آزاد بزودی برگزار خواهد شد و قول داد آزادیهای بیان و قلم و اجتماعات و تاسیس احزاب سیاسی مستقل اعمال خواهد گردید، با مخالفان مذاكره خواهد شد، امور مذهبی و اوقاف مورد توجه ویژه دولت قرار میگیرد و مقرراتی برای برخورد با فساد مالی خانواده سلطنتی وضع خواهد گشت و ... .
اما شاه در این اوضاع آشفته پیوسته با سفیران امریكا و انگلیس برای تصمیمگیری های مقتضی مشورت میكرد. سفیران یاد شده كه پس از تعطیلات تابستانی به تازگی از كشورشان بازگشته بودند و اوضاع را دگرگون مییافتند، (10) بیشتر به استماع سخنان طولانی شاه كه از سستی و ناامیدی و تردید حكایت میكرد، اكتفا نموده كماكان در انجام تعهدات و پشتیبانی دولتهای متبوع خویش به شاه تاكید میورزیدند. (11)
شریف امامی و شاه كه اینك به انتظار ثمرات سیاستها و شعارهای جدید خود نشسته بودند، به زودی خود را در گرداب حوادثی غوطهور دیدند كه بتدریج در حال برچیدن بساط سلطنتبود. مخالفتهای مسالمتآمیز كه از 21 رمضان به بعد، به شكلی فزاینده سراسر كشور را در برگرفته بود، با شعارها و برنامههای شریف امامی شتاب بیشتری گرفت، كه مهمترین آن راهپیمایی روز عید فطر در تمام نقاط ایران بود.
در تهران نماز عید فطر به امامت دكتر مفتح در تپههای قیطریه و با حضور دهها هزار تن برگزار شد. انبوه نمازگزاران پس از پایان مراسم نماز به همراه مردمی كه همواره در طول مسیر به آنها میپیوستند، راهپیمایی بزرگی ترتیب دادند كه تا آن روز سابقه نداشت. آرامش، نظم و سازماندهی تظاهرات كه بی هیچ برخورد قهرآمیزی به پایان رسید، شگفتی ناظران داخلی و خارجی را برانگیخت. تظاهركنندگان با اهدای گل و بوسه به سربازان و با سردادن شعارهایی چون �برادر ارتشی چرا برادر كشی؟� همراه شد و نیروهای انتظامی را به انفعال واداشت. این راهپیمایی انضباط، انسجام و اتحاد نیروهای مخالف رژیم را به شكلی نمایان، به نمایش گذاشت و از تشكیلات پرتوان و همبستگی قدرتمند آنان خبرداد كه گویی یك سازمان مجهز و مجرب آن را سازماندهی داده است. سولیوان سفیر وقت امریكا در ایران مینویسد:
نظم و سازمان این راهپیمایی در عین حال كه موجب تحیر و شگفتی ما شد، این واقعیت را هم آشكار ساخت كه ما تشكیلات و فعالیت مخالفان را دست كم گرفته ایم و از منابع اطلاعاتی لازم در میان گروههای مخالف بویژه روحانیون و بازاریان برخوردار نیستیم. (12)
به هر تقدیر تظاهركنندگان به هنگام عبور از مسیرهای از پیش تعیینشده نام تعدادی از خیابان ها از جمله كورش كبیر را به دكتر شریعتی، پهلوی را به مصدق، شاه رضا را به انقلاب اسلامی تغییر دادند (13) و خواستار الغای سلطنت و ایجاد جمهوری اسلامی گردیدند.
سه روز بعد در16 شهریور، بزرگترین راهپیمایی كشور شكل گرفت كه گفته میشد در تهران نزدیك به یك میلیون تن فعالانه در آن شركت جستهاند. در این تظاهرات، مانند راهپیمایی روز عید فطر، زنان مشاركت گستردهای داشتند و در همین روزها شعار معروف �استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی� كه عصاره خواست های ملتبود، سرداده شد. این رویدادها زنگ خطر سقوط زود هنگام دولت را به صدا درآورد. رژیم كوشید تا این آرمان را در نطفه خفه كند. چه تظاهركنندگان اكنون پا از حد فراتر نهاده و از نظام مطلوب سخن میگفتند. اتحاد در میان جناح های مبارز و مخالف رژیم و فروریختن مرزها و فاصلهها در یك تظاهرات یك میلیونی، پی بردن به تاثیر شگرف مذهب و توان بالقوه نیروهای مذهبی و نیز دانشآموختگان مكتب شریعتی، اسلام را به عنوان ملات اصلی انقلاب درآورد و باعث ایجاد خیزشی عظیم تحت زعامت اسلامشناس آگاه و انقلابگر بزرگ زمان امام خمینی(س) شد. درست از همین زمان ما شاهد تحلیلها و تفسیرهای متفاوتی از رسانههای غربی هستیم و آن پی بردن به ماهیت اسلامی نهضت و پرهیز از دل مشغولی های بیش از حد به گروههای چپ و راست در داخل و خارج از كشور بود. (4)
به دلیل گستردگی و عظمت تظاهرات16 شهریور، ارتش علیرغم حضور در خیابانها نمیتوانستبه خشونت یا خونریزی متوسل شود. تظاهركنندگان كه در پایان مراسم در میدان آزادی گرد آمدند، نام این میدان را از �شهیاد� به آزادی تغییر دادند. دكتر بهشتی در پایان سخنرانی خود اعلام داشت كه جامعه روحانیت فردا برنامه نخواهد داشت. (15) اما از آنجا كه صدای او به دلیل فقدان امكانات به همه حاضران نمیرسید. بخش مهمی از تظاهركنندگان وعده كردند كه فردای آن روز یعنی17 شهریور به عنوان مبدا تظاهرات در میدان ژاله تجمع نمایند. (16) در برابر این دو نگرش متفاوت سرانجام مشی بیوقفه مبارزه، كه بیتردید امام خمینی(س) نیز از آن جانبداری میكرد، غالب آمد زیرا هرگونه عقبنشینی به دولت فرصت میداد تا مواضع از دست رفته را دوباره تسخیر كند و موانع بیشماری در راه پیروزی نهضت پدید آورد.
به هر تقدیر شاه و سران رژیم كه از روند تحولات كشور سخت وحشتزده و بیمناك به نظر میرسیدند، برای مقابله با بحران و ناآرامی های رو به گسترش بلافاصله در پایان روز16 شهریور موضوع را در دستور كار شورای امنیت ملی قرار دادند. بر همین اساس، به دستور شاه و به دعوت نخستوزیر، نشست اضطراری شورای امنیت ملی با حضور فرماندهان بلند پایه نظامی و امنیتی و اعضای دائمی از ساعت 8 بعدازظهر16 شهریور آغاز و تا پاسی از شب ادامه یافت. (17) در آغاز جلسه پس از نطق كوتاه مهندس شریف امامی، نخست وزیر، رئیس ساواك گفت:
راهپیمایی و ناآرامیهای تهران پس از عید فطر همچنان ادامه یافته است و مطابق گزارش ها و اطلاعات واصله قرار است فردا جمعه17 شهریور آشوب و اغتشاش گسترده، كشور را فراگیرد. لذا برای جلوگیری از آن لازم است در پایتختحكومت نظامی اعلام شود. موضوع به اطلاع شاهنشاه رسیده و ایشان دستور دادهاند كه موضوع در شورای امنیت ملی بررسی شود.
پس از بیان دستور جلسه هر یك از حاضران تحلیل و دیدگاه خود را در مورد رویدادهای اخیر كشور و راهكارها و شیوه های رویارویی با آنها ارائه دادند. نكته جالب این است كه اغلب آنها حوادث جاری كشور را به اعمال نفوذها و سوءاستفادههای كمونیستها نسبت میدادند. (18)
در این نشست سرانجام تصمیم گرفتند در تهران و چند شهر بزرگ از صبح17 شهریور به مدت نامعلومی حكومت نظامی اعلام كرده و به اجرا گذارند. پس از مخابره تصمیمات جلسه شورای امنیت ملی به شاه، وی دستور داد چگونگی اجرای آن بلافاصله در جلسه فوری هیات دولت در همان شب بررسی شود. در نتیجه نشست فوقالعاده هیات دولت در ادامه جلسه شورای امنیت ملی ساعت 30:22 دقیقه شب با حضور وزرا و نیز ارتشبد ازهاری، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، و سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواك، برگزار شد. پس از ساعت ها گفتگو و مذاكره مقرر گردید كه از روز17 شهریور در تهران و یازده شهر كشور یعنی قم، تبریز، اصفهان، مشهد، شیراز، جهرم، كازرون، قزوین، كرج، اهواز و آبادان حكومت نظامی اعلام و بلافاصله به اجرا گذاشته شود. پس از تصویب این موضوع برخی از وزرا اظهار داشتند دست كم 24 ساعتبه مردم مهلت داده شود تا از جریان حكومت نظامی و تصمیم دولت اطلاع حاصل كنند. اما این نظریه با شدت از سوی سران نظامی و امنیتی رد شد. استدلال آنها این بود كه رادیو تا صبح خبر مزبور را اعلام خواهد كرد، به علاوه مسببین و محركین میبایست هرچه زودتر شناسایی و مجازات گردند تا از آشوب آنها جلوگیری شود. (19)
سرانجام روز حادثه فرا رسید. جمعیت معترض كه از نخستین ساعات صبح دسته دسته در میدان ژاله گرد آمده بودند، از اعلام ناگهانی حكومت نظامی اطلاع نداشتند. زیرا رسانههای رژیم بویژه رادیو، تنها ساعت6 صبح این خبر را پخش كرده بودند. هنگامی كه تلاش كماندوهای رژیم برای پراكندن جمعیت اجتماعكننده و جلوگیری از راهیابی معیت بیشتر، به میدان ناكام ماند، خشونت آغاز گردید و مردم بیدفاع به رگبار بسته شدند. با شروع درگیری انواع سلاحهای آتشین به خدمت گرفته شد. تانكها، مسلسل ها و هلیكوپترها از زمین و هوا جنگ خونینی علیه قیامكنندگان به راه انداختند. در پی آن صحنه ای به پا شد كه به میدان اعدام شباهت داشت. سربازان مسلح، میدان شهدا را از چهار طرف محاصره كرده و با استقرار در پشتبامها از هر جهت مردم را با صفیر گلوله ها بدرقه میكردند. گوزیچكین، سفیر وقت شوروی، در خاطراتش مینویسد:
هدف دولتبه هیچوجه متفرق ساختن تظاهركنندگان نبود، بلكه میكوشید همه كسانی را كه در تظاهرات شركت داشتند یكجا از میان بردارد. (20)
به هر حال جمع كثیری از حاضران در صحنه به شهادت رسیدند، آمار شهدا و مجروحین این حادثه هیچگاه به طور دقیق شناسایی و مشخص نشد؛ زیرا اجساد كشتهشدگان توسط كامیونهای ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستانهای دسته جمعی دفن شدند. (21) منابع رسمی تعداد قربانیان را87 تن و زخمیشدگان را 205 نفر اعلام كردند. اما جبهه مخالف آن را به هیچ عنوان ارقام واقعی ندانست و تعداد شهدا را بین3 تا 5 هزار تن برآورد نمود. گفته میشود، دكتر علی امینی طی مصاحبهای آمار كشتهشدگان را بیشتر از دو هزار نفر اعلام كرد كه این موضوع سر و صدای زیادی در محافل وابسته به رژیم از جمله در مجلس برپاساخت. (22) اما بر اساس آخرین آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تاكنون آمار شهدای17 شهریور تهران حدود 88 تن و آمار شهدای سراسر كشور در این روز123 تن ثبتشده است. (بانك اطلاعات شاهد) ابعاد فاجعه چندان گسترده بود كه این شایعه در سطح وسیع انتشار یافت كه كماندوهای اسرائیلی و امریكایی طی توافق پنهانی با رژیم و در لباس سربازان ایرانی این صحنه خونبار را آفریدهاند. نه در آن زمان و نه پس از آن مدركی دال بر صحت این خبر دریافت نشد، ولی حقیقت این بود كه مردم انتظار چنین كشتار گستردهای را از سوی رژیم و سربازان مسلمان نداشتند. به علاوه مقررات حكومت نظامی به سربازان اجازه تیراندازی نمیداد و در صورت مقاومت مخالفان، تنها میبایستبه بازداشت آنها اكتفا میكردند. (23) این نقض آشكار قانون بود كه دیگر رژیم نمیتوانست نغمه قانونگرایی را ساز كند. اگر از اخبار مربوط به تعداد قربانیان صرفنظر كنیم، صورت مساله تغییری نخواهد كرد. زیرا اصل حادثه برای هر دو سوی ماجرا نگرانكننده و تكاندهنده بود. مخالفان از شدت عمل حكومت نظامی غافلگیر شدند. در همان حال هم شاه و هم انقلابیون از كثرت تعداد كشتهشدگان شگفتزده و متحیر شدند. میدان ژاله از این پس میدان شهدا نام گرفت.
سربازان محاصرهكننده تا صبح روز بعد به محاصره ادامه دادند. تا نیمههای شب همچنان صدای گلوله به گوش میرسید. در همان فاصله اتومبیلهای آتشنشانی با فشار آب لكههای خون و آثار قتل عام را پاك كردند. اما پیامدها و آثار این واقعه هیچگاه و با هیچ وسیلهای محو كردنی نبود. نتایج این رویداد در ابعاد داخلی و بینالمللی چندان وسیع بود كه بیتردید به سقوط و اضمحلال رژیم شتاب بیشتری بخشید كه اینك به برجستهترین جنبههای آن نظر خواهیم افكند:
پیامدهای رویداد17 شهریور
1- تردید و تزلزل در اراده سیاسی رژیم
به دنبال كشتار17 شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملت سخت به تردید و تزلزل افتاد. چرا كه شیوههای مرسوم اعم از سركوب و سازش در عمل شكست خورده بود. اجرای حكومت نظامی كه بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواك، بهترین سیاست ممكن جهت برقراری امنیت و آرامش تلقی میشد، نتیجه عكس بخشید. انتشار جزئیات رقتانگیز مشی توسل به خشونت، نفرت و انزجار ملی علیه حكومت را هرچه بیشتر برانگیخت و بحران و تنش را تا بالاترین حد ممكن افزایش داد و برتردید و دودلی شاه و ناكارآمدی سیاستهای دولت مهر تایید زد. درست از همین هنگام برخی از چهرههای سیاسی شاخص رژیم با ارزیابی وضعیت كشور از تریبونهای رسمی به انتقاد از عملكرد دولت و مواضع رژیم در برابر انقلابیون پرداختند. این شخصیتها كه از درون مجلس، احزاب و سازمانهای دولتی سربرآوردند، آشكارا خواستار استیضاح نخستوزیر و بركناری دیگر مقامهای مسئول و سركوبگر مردم و بازنگری در سیاست های داخلی كشور شدند.
چند روز پس از واقعه17 شهریور هنگامی كه شریف امامی برای اخذ رای اعتماد به مجلس میرفت، دست كم9 تن از نمایندگان فریادزنان صلاحیت شریف امامی را زیر سؤال بردند. اندكی بعد محسن پزشك پور، رهبر حزب پان ایرانیست، در حالیكه به نشانه تاسف بر سر خود میكوفت، شریف امامی را مخاطب قرار داد كه:
تو نمیتوانی به عنوان نخست وزیر مجلس را مخاطب قرار دهی، دست های تو به خون هموطنانت آغشته است تو در مدت كوتاهی تعداد بیشماری را كشتهای. (24)
سرانجام وی و نمایندگان هوادار او مجلس را ترك گفتند.
اگر چه شریف امامی بار دیگر از مجلس دولتی رای اعتماد گرفت، اما تا پایان دوره نخست وزیری خود، عملكرد دولت وی بویژه در حادثه17 شهریور مورد انتقاد قرار گرفت و بازداشت و مجازات عاملان آن در خواست گردید. شریف امامی این حادثه را به ماركسیست ها نسبت داد و آنها را عامل اصلی خشونتهای اخیر در كشور دانست. او بار دیگر تعدادی از سران رژیم را بازداشت كرد و همه فعالیت های سیاسی را آزاد اعلام كرد. حزب رستاخیز را منحل ساخت و بازگشت همه كسانی را كه به قانون اساسی اعتقاد دارند به كشور بلامانع اعلام كرد و با سنجابی و آیتالله شریعتمداری مشورت كرد؛ اما همه این تدابیر، نتوانست او را از مهلكهای كه در آن دست و پا میزد نجات دهد. زیرا اعتماد به وی از بین رفته بود و امام به عنوان رهبر مخالفین از پاریس، كه به عنوان یك پایگاه بینالمللی بود، سرنگونی رژیم سلطنت و استقرار نظام جمهوری اسلامی را خواستار گردید.
شاه كه اكنون در وضعیتبغرنجی قرار گرفته بود، در مصاحبه با خبرنگار نیوزویك در تحلیلی از رویدادهای پس از ماه رمضان اظهار داشت:
هفته پیش ... در موقعیت دشواری قرار داشتم و سقوط خیلی نزدیك بود... این حقیقت را باید اعتراف كرد كه مردم میتوانستند هر چیز را كه بخواهند به دست آورند. (25)
شاه برای یافتن یك راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به وضع آشفته و انقلابی كشور، با صاحبنظران امور ایران و كارشناسان داخلی مشورت میكرد. جمعبندی و حاصل این گفتگوها شاه را به این نتیجه رساند كه ریشه همه این نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفادههای كلان مادی نهفته است و اگر پروندههای اختلاس ها و فسادها بسرعتبررسی شده و نتیجه به اطلاع عموم برسد نگرانی ها و گرفتاری های موجود برطرف خواهد شد. (26) اما غافل از آن كه روشدن پرونده های چپاولگری، نیروهای مخالف را به گستردگی و عمق فساد داخلی آشنا و هرچه بیشتر بر حجم و دامنه اعتراضات میافزود.
یكی دیگر از تدابیر هراسانگیز رژیم به منظور مقابله با توسعه انقلاب طرح تسلیح هواداران شاه در میان عشایر بود كه با این هدف صورت میگرفت كه ایلات یادشده به تظاهرات مردم شهرها حمله نموده، آنها را در هم كوبند. (27) به هر حال این سیاست های ضد و نقیض كه رژیم را سختسردرگم ساخته بود سرانجام به پیام شفاهی برژینسكی از طریق اردشیر زاهدی، سفیر ایران در امریكا، شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت كه نتیجه آن تشكیل كابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.
2- تاثیر واقعه17 شهریور در مشی مبارزه و خواستهای سیاسیمخالفان (اپوزیسیون)
17 شهریور جدایی و شكاف میان حكومت و ملت را عمیق تر كرد و امكان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. دریایی از نفرت و خون میان رژیم و مردم پدیدار گشت كه استمرار حكومت پهلوی را در هر شكل و قالبی اساسا از دید مخالفان ناممكن ساخت. در نتیجه مشی مبارزه مسالمتآمیز در چهارچوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه بشدت زیر سؤال رفت و دگرگون شد. روحیه تندروی و افراطگرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فراگیر شد و اضمحلال و انهدام رژیم به شكلی قهرآمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت.
بدینترتیب واقعه17 شهریور به اعتبار میانهروها و هواداران اندیشه اعاده مشروطیت سلطنتی به نحو اجتنابناپذیری آسیب وارد كرد. زیرا دولت آشتی ملی بیش از دو هفته نتوانسته بود به وعده های خود وفادار مانده و در17 شهریور نقاب دروغین از چهره خود برافكند. توجیهناپذیری این رویداد، راه مسالمت میان شاه و مخالفان را برای همیشه بست. لذا هنگامی كه امكان و یا انتظار یافتن یك راه حل سیاسی با رژیم به سر رسید، انقلاب در مسیر تازه ای افتاد و شتاب و تحرك بیشتری گرفت. از این دیدگاه رویداد17 شهریور باعث انسجام فكری و اتحاد عملی مخالفان شد و همگان به این نتیجه رسیدند كه تنها یك راه برای نجات جامعه ایران باقی مانده است و آن خروج شاه و سقوط رژیم او و استقرار یك نظام مطلوب است. از همین زمان بتدریج جمع فراوانی از روشنفكران مخالف شاه كه سالها در خارج از كشور زندگی میكردند، بدون واهمه از بازداشتبه كشور بازگشتند تا سهمی از پیروزی را به خود اختصاص داده و در فرایند شكلگیری نظام سیاسی آینده تاثیر جدی داشته باشند. طبیعتا بسیاری از آنان متاثر از ایدئولوژی های سوسیالیستی، لیبرالیستی یا ملیگرایی بودند اما خواست و اراده ملی و مذهبی مبارزان، تحت رهبری امام خمینی(س) سرانجام جمهوری اسلامی را به عنوان یك بدیل خدشهناپذیر جانشین سایر الگوها نمود.
3- حكومت نظامی و تزلزل ارتش
حوادث17 شهریور و ادامه حكومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدانها و چهارراه ها و مراكز مهم شهر همانند پلیس و نیروهای انتظامی به منظور مقابله با انقلابیون، از كارآمدی ارتش و توان آن میكاست. چرا كه ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از كشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود. اما اكنون ارتش میبایست تحت فرمان فرمانداریهای نظامی و شورای امنیت استان عمل كند كه خواهناخواه با هیات دولت و سایر مراكز قدرت در نحوه و اجرای فرمانهای حكومت نظامی اختلاف نظر مییافت. این واقعیتبا توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی كه شكاف عمیقی میان كادر فرماندهی با بدنه نیروهای مسلح از نظرگاه گرایشهای سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت، موضع ارتش را به عنوان سركوبگر مخالفان سخت تضعیف میكرد. بدنه ارتش در برابر شعارهای انقلابیون از اقدام به خشونت اجتناب می ورزید و گاه با فرار از پادگانها دسته به دسته به تظاهركنندگان میپیوست. این الگوی برخورد سربازان با مردم مورد توجه برخی از سران ارتش قرار گرفت و آنان خواستار لغو فوری حكومت نظامی در همه شهرها شدند. به عنوان نمونه فردوست و اویسی اینگونه میاندیشیدند. آنان اظهار میداشتند: �تظاهرات رنگ مذهبی دارد و سربازان هم مذهبی هستند و برخوردشان با مردم تظاهركننده دوستانه است�. (28) اما از آنجا كه شاه صریحا از حكومت نظامی پشتیبانی كرده بود، ارتش به عنوان قویترین پایگاه حكومتی رژیم، مدتهای مدیدی در سطح شهر به ماموریت خویش ادامه داد؛ در نتیجه، این روند سبب شد تا ارتش هرچه بیشتر با ملت معترض خو بگیرد.
امام خمینی(س) یك روز پس از17 شهریور در اعلامیهای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را عامل اعلان حكومت نظامی و مسئول مستقیم كشتار مردم دانستند و به ارتشیان هشدار دادند تا در كنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند.
4- امریكا و تحولات پس از17 شهریور
همزمان با بحرانی شدن اوضاع ایران، گفتگوهای صلح اعراب و اسرائیل با وساطت امریكا در �كمپ دیوید� جریان یافت. سایروس ونس، وزیر خارجه، و برژینسكی، مشاور امنیت ملی امریكا، پس از كشتار17 شهریور به این باور دستیافتند كه لازم است رئیس جمهور امریكا در یك تماس تلفنی پشتیبانی خود را از شاه و سیاستهای او اعلام كند. بالاخره در19 شهریور، رؤسای جمهور مصر، اسرائیل و امریكا تلفنی با شاه گفتگو كردند. شاه در گفتگو با كارتر حادثه17 شهریور را یك طرح شیطانی از سوی كسانی دانست كه از برنامه ایجاد فضای باز سیاسی كشور بهره مند گشته و از آزادیهای اعطاشد علیه وی سوء استفاده نمودهاند. او خواستار ادامه حمایتهای امریكا تا سر حد ممكن شد و هشدار داد در غیر این صورت دشمنانش او را غافلگیر ساخته و بر وی پیشی خواهند جست. (29) كارتر نیز در پاسخ به درخواستهای شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت.
دو روز پس از17 شهریور اردشیر زاهدی، سفیر ایران، كه راه واشنگتن را در پیش گرفته بود با وارن كریستوفر، معاون وزارت خارجه، دیدار نمود. كریستوفر ضمن تاكید بر حمایت دولت امریكا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حكومت نظامی شد. اما زاهدی ادعا كرد، كمونیستهای سازمان یافته تظاهرات را ترتیب میدهند و دولت امریكا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارك دیده است. كریستوفر این اتهام را زشت و ناروا خواند و گفت تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهمترین عامل بروز و گسترش شورش هاست. (30)
به هر حال، حقیقت این است كه تا وقوع حادثه17 شهریور هنوز هیچ یك از سران كاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگرانكننده نمیدانستند. آنان با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه خود درباره توانایی تردید ناپذیر شاه در كنترل اوضاع كشور و خاورمیانه به حمایت خود ادامه میدادند. (31) اما17 شهریور نخستین زنگ خطر را برای زمامداران امریكا به صدا درآورد. از همین زمان گروهی از سران امریكا به بررسی دقیق تر و بازنگری كارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند. در پی آن انبوهی از كارشناسان سیاسی، نظامی، اقتصادی و خبری آمریكا به منظور بررسی همه جانبه وضعیت ایران وارد كشور شدند. اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامیهای فراگیر در سطح كشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفكر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد: یكی هواداران مشی مسالمتآمیز و طراحان راه حل سیاسی به ریاست سایروس ونس، وزیر خارجه و شخصیت هایی چون ویلیام سولیوان سفیر آن كشور در ایران؛ و دیگری طرفداران خشونت و شدت عمل و سیاست مشت آهنین به رهبری برژینسكی - مشاور امنیت ملی كارتر - و با حمایت وزیر دفاع و دیگران كه بیوقفه تا آغاز كنفرانس گوادالوپ ادامه یافت. پیامد این نگرش ها و راهكارهای متفاوت آن، سردرگمی هرچه بیشتر آمریكا در امور ایران بود كه با توصیههای ضد و نقیض به شاه همراه میشد و در نتیجه مسیر انقلاب را هرچه بیشتر هموار میساخت.
5- هجرت امام از نجف به پاریس
شریف امامی در آغاز تصدی نخستوزیری و درباره برنامهها و سیاست های دولت آشتی ملی در مورد بازگشت آیتالله خمینی اعلام كرده بود كه بازگشت ایشان به كشور بلامانع است. (32) در پی آن در تاریخ7 شهریور1357 و - پس از تقریبا 15 سال - روزنامه اطلاعات عكس امام را در صفحه اول خود چاپ كرد و از اعزام هیاتی به منظور مذاكره و بازگشت ایشان به نجف خبر داد. اما رهبر انقلاب در همان روز، نخستوزیری شریف امامی را �نیرنگ شیطانی شاه� خواند و پیشنهاد آشتی با روحانیان را �وعده پوچ و فریبكارانه� دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشویق كرد. (33) با وقوع حادثه17 شهریور امام، شاه را مسوول مستقیم كشتار مردم دانست و خواستار انهدام رژیم شاهنشاهی شد.
شكست دولت آشتی ملی در پیشبرد سیاستهای خود و ناكامی در جلب همكاری و مشاركت نیروهای سیاسی و مذهبی مخالف، رژیم را به اخراج امام از نجف متقاعد ساخت تا ایشان را هرچه بیشتر در انزوا و تنگنا قرار دهد. هنگامی كه حكومت نظامی اعتبار خود را از دست داد و موج فزاینده اعتصابات كشور را فراگرفت، تبانی و همكاری دولت های ایران و عراق برای اخراج امام از نجف (در چهارچوب قرارداد 1975 الجزایر) آغاز گردید. در این راستا، هنگامی كه وزرای خارجه دو كشور برای شركت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نیویورك رفته بودند، مذاكراتشان را در این باره از سرگرفتند. بلافاصله امام در تنگنا و محذورات بیشتری قرار گرفت و محدودیت های فراوانی برای ایشان اعمال شد و مامورین امنیتی عراق منزل امام را به محاصره گرفتند. این فشار كه به منظور سكوت اجباری امام صورت میگرفت، نتیجه معكوس داد. ایشان حاضر به تمكین از سیاست های دولت عراق نشده و لذا تصمیم به عزیمت از خاك عراق گرفته و در پی ممانعت دولت كویت رهسپار پاریس گردید.
این سیاست شاه كه تصور میشد رژیم را از خطر تحریكات مستقیم امام رهانیده است، در حقیقت یك خطای استراتژیك بود؛ زیرا رهبر سازشناپذیر مخالفان را در مواجهه مستقیم با محافل خبری و سیاسی جهان قرار میداد كه میتوانست در سطحی گسترده آرمان ها و مواضع انقلاب را برای تمام جهانیان بازگو كند. این مسائل سبب شد تا نیروهای مذهبی میانهرو به رهبری آیتالله شریعتمداری و نیروهای ملی چارهای جز پیوستن به صفوف انقلاب تحت زعامت امام خمینی(س) را نداشته باشند و این معنایی جز صعود امام خمینی(س) به موضع رهبری بلامنازع و بیهمتا در ائتلاف انقلابی نداشت.
6- گسترش اعتصابات و از پا درآمدن دولت
از مهمترین پیامدهای17 شهریور توسعه اعتصابات به شكلی فراگیر در سراسر كشور بود كه ضربهای مهلك بر پیكره اقتصادی و نیز حیات رژیم وارد آورد. اگر چه تا این زمان اعتصابات به شكلی جسته و گریخته در ایران ادامه داشت، اما همه آنها اولا با هدف منافع صنفی و بهبود شرایط كار و دستمزدها صورت میگرفت و ثانیا به صورت پراكنده، جزئی و موردی بود. مهمترین ویژگی دور تازه اعتصابات كه در اندك زمانی پس از كشتار17 شهریور آغاز شد، ماهیت كاملا سیاسی آن بود كه با هدف از پادرآوردن رژیم و فلج ساختن آن صورت میپذیرفت.
دو روز پس از رای اعتماد مجلس به شریف امامی 700 تن از كارگران و كارمندان پالایشگاه نفت تهران اعتصاب كردند. آنان علاوه بر هدف های رفاهی؛ خواستار لغو حكومت نظامی شدند. در26 شهریور كارمندان بانك مركزی سندی انتشار دادند كه در آن از خروج 2 میلیارد دلار ارز به وسیله سران بلندپایه رژیم حكایت میكرد. در پی این ماجرا بسیاری از شعب بانك ملی به اعتصابات پیوستند. با آغاز مهرماه و شروع سال تحصیلی دانشجویان و دانشآموزان راهپیمایی های گستردهای ترتیب داده و بر دامنه اعتصابات افزودند. در روزهای دوم و سوم مهر اعتصاب وسیع كاركنان پالایشگاه آبادان به نشانه همبستگی با سی هزار تن از كارگران اعتصابی نفت در تهران، اهواز، گچساران و آغاجاری به راه افتاد. بتدریجشركت مخابرات، راهآهن، ذوبآهن، بنادر و كشتیرانی، بازاریان، معلمان، دانشگاهیان و سایر مؤسسات اعتصابات را سعتبیشتری بخشیده و اعتصابكنندگان خواستار كنارهگیری شاه و ایجاد جمهوری اسلامی شدند.
این اعتصابات بویژه در شركت نفتسبب ركود عمدهترین منبع درآمد ارزی كشور و حتی دشواری دستیابی به نفت جهت مصارف انرژی، حمل و نقل و سوختحرارتی برای منازل شد. در نتیجه دولت در پی اختلال در سیستم اقتصادی در انجام تعهدات داخلی و بینالمللی با تنگناهای فلجكنندهای روبرو شد. دولت امریكا نیز در پی توقف پرداختهای ایران، برنامه فروش جنگافزار نظامی را تا روشنشدن اوضاع سیاسی تهران به حالت تعلیق درآورد. (34)
بدین ترتیب با توسعه اعتصابات، آثار ضعف و دوگانگی در مجموعه نظام سیاسی آشكارا چهره نمود و رژیم را درمانده ساخت. چه در همان حال صاحبان سرمایه كه سختبه هراس افتاده بودند، از هرگونه سرمایهگذاری جدید به شدت ترس داشته و خودداری كردند. در نتیجه بحران بیكاری رو به افزایش نهاد، فرار سرمایهها و خروج ذخایر ارزی تشدید گردید و برنامههای توسعه متوقف شده و رژیم در سراشیب سقوط قرار گرفت.
كلیدواژه ها: ایران ـ انقلاب اسلامی/ انقلاب اسلامی ایران/ واقعه 17 شهریور/ آمریكا ـ دخالت در ایران/ خمینی، روح الله(ره) ـ هجرت به پاریس
یادداشتها:
1) غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران: از كودتا تا انقلاب، تهران: رسا، چاپ چهارم، جلد 2،1373، ص 74.
2) ر.ك: عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران: كتاب طوبی، چاپ نهم، 1375، ص277.
3) ر.ك: صحیفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، جلد 1، 1370، صص 542-546.
4) ر.ك: شیخفضل الله مهدیزاده محلاتی، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،1376، ص93.
5) ما گرفتار یك جنگ واقعی روانی شدهایم (مشروح مذاكرات فرماندهان نظامی در تاریخهای 24 و 30/5/1357، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،1376، ص29.
6) همان، ص 28.
7) علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: مؤسسه فرهنگی امام رضا(ع)، جلد7، 1368، ص 261.
8) پرویز، راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح.ا. همدانی، تهران: اطلاعات، 1374، ص 234.
9) ر.ك: حسین فردوست و دیدگاه وی نسبتبه شریف امامی در كتاب: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: اطلاعات، جلد 1، 1371، ص579.
10) پارسونز در خاطراتش مینویسد: �در اواسط شهریور1357 كه من به تهران باز میگشتم در اوضاع ایران تغییرات چشمگیری حاصل شده بود. رژیم در معرض خطری به مراتب جدیتر از گذشته قرار گرفته بود. در حالیكه در ماههای ژوئن و ژوئیه پس از عزیمت من یك آرامش نسبی در كشور برقرار شده بود�. ر.ك: سولیوان ، ویلیام و سرآنتونی پارسونز: خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، نشر علم، چاپ سوم، 1375، ص 342.
11) ر.ك: باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، ترجمه محمود طلوعی، تهران: آشتیانی، چاپ اول،1363، ص153.
12) سولیوان، ویلیام و سرآنتونی پارسونز: خاطرات دو سفیر، ص 148.
13) ر.ك: هادی غفاری، خاطرات هادی غفاری، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1374، صص 284 تا 281.
14) مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، تهران: انتشارت جاویدان، چاپ ششم، 1374، ص 782.
15) فضلالله، مهدیزاده محلاتی، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 95.
16) اكبر خلیلی، گام به گام با انقلاب، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1375، جلد 1، ص 22.
17) اعضای حاضر در این نشست عبارت بودنداز: جعفر شریف امامی نخستوزیر، دكتر منوچهر آزمون وزیر مشاور در امور اجرایی، تیمسار ازهاری رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواك، سپهبد صمدیانپور رئیس كل شهربانی كشور، دكتر محمد باهری وزیر دادگستری، دكتر محمدرضا عاملی تهرانی وزیر اطلاعات و جهانگردی و سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری كشور. برای اطلاع بیشتر بنگرید به: تصمیم شوم جمعه خونین (مشروح مذاكرات شورای امنیت ملی و هیات دولت در16 شهریور1357)، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول،1376).
18) همان.
19) بنگرید به: انقلاب ایران به روایت رادیو بیبیسی، به كوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: طرح نو، چاپ اول، 1372، ص 228.
20) ولادیمیر، گوزیچكین، كا گ ب در ایران، ترجمه اسمعیل زند و حسین ابوترابیان، تهران: نشر حكایت، چاپ چهارم، 1376، ص319.
21) عمادالدین، باقی، بررسی انقلاب ایران، نشر تفكر، چاپ اول، جلد 1، 1370، ص256.
22) بنگرید به: آرشیو اسناد مركز انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 15، كد6/12086، صص 95-100.7
23) همان.
24) همان، شماره بازیابی13، كد 5/12086، ص279.
25) گزارشی كوتاه درباره جمعه سیاه به نقل از جراید و خبرگزاریها (این كتاب هیچ مشخصه دیگری ندارد)، ص 25، (نسخهای از این نشریه در كتابخانه مركز اسناد انقلاب اسلامی موجود است).
26) حسین فردوست، همان، جلد 1، ص 585.
27) همان، صص 584-588.
28) حسین فردوست، همان، جلد 1، ص 581.
29) بنگرید به غلامرضا نجاتی، همان، جلد 2، ص 92-93.
30) همان، صص 94-95.
31) بنگرید به: زیپینكو، برژینسكی، خاطرات برژینسكی، صص26-27، و نیز: باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، ص 155.
32) غلامرضا نجاتی، همان، جلد 2، ص83.
33) برای اطلاع بیشتر بنگرید به: صحیفه نور، جلد 1، صص 568-569.
34) بنگرید به، مایكل له دین، شاه و كارتر، ترجمه مهدی افشار، تهران: دنیای كتاب، چاپ اول، 1371، ص 251.
نظر شما