حضور سید
دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۳۷
تا به امامت «سید» قامت بستم، آرامش نشست جانم. نماز سید به من آرامش ویژهای میبخشید. با همهی نمازها تفاوت داشت. وقتی صدای اذان از رادیوی قهوهای رنگ روی طاقچه اتاق جلسه بلند شد، سید جلسه را متوقف کرد.
راوی : حجتالاسلام والمسلمین مسیح مهاجری
جانباز حادثه هفتم تیر و مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی
تا به امامت «سید» * قامت بستم، آرامش نشست جانم. نماز سید به من آرامش ویژهای میبخشید. با همهی نمازها تفاوت داشت. وقتی صدای اذان از رادیوی قهوهای رنگ روی طاقچه اتاق جلسه بلند شد، سید جلسه را متوقف کرد. جلسه مهم بود امّا نماز مهمتر. در گوشهای به نماز ایستاد. من هم درنگ نکردم و رو به قبله ایستادم. خشوع و خضوعی که در کتابها خوانده بودم، در وجود سید موج میزد، همه چیز به عینه برایم نمایان بود.
قنوت سید، چشمش را نمدار کرد. انگار بدون واسطه با خدا به نجوا برخاسته بود. زمین برایش کوچک و حقیر مینمود. خدا را میدید. خدا را نظاره میکرد. همهی اینها از ذهنم گذشت.
نماز ظهرکه به سلام رسید، جلسه دوباره از سرگرفته شد. یک پرسش ذهنم را چون همیشه پر کرده بود: چرا که سید در مواقع ضروری و جلسات مهم بین دو نماز ظهر و عصر فاصله میانداخت و من نگران بودم که نکند سید نماز عصرش بهخاطر مشغلهی زیاد فراموش شود. اندکی صبرکردم. جلسه تمام شد. سید آستینهایش را برای تجدید وضو بالا زد. رفتم به سمت سید تا پاسخ پرسشم را بیابم.
ـ آقای بهشتی! شما بین نماز ظهر و عصر فاصله میدهید، نماز عصرتان فراموش نمیشود؟!
سید با نگاهی که تعجب از آن موج میزد، دستی به محاسن جوگندمیاش کشید و گفت: «نه! هیچ وقت یادم نمیرود.»
با این کلام متوجه شدم که برای سید این پرسش کاملاً غیرعادی بود و آنقدر در حضور است که هیچگاه فریضه را فراموش نخواهد کرد. و این را در سالهایی که با سید سر کرده بودم، درک کردم. و حالا دیگر حتی یکبار نماز اول وقتم ترک نمیشود.
* شهید آیتالله محمد حسینی بهشتی؛ رئیس دیوان عالی کشور و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی.
نظر شما