چهارشنبه, ۰۵ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۵
شیرینعلی گلمرادی در بیست‌وهفتم فروردین ماه سال 1317، در خلخال به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی و نیز تحصیلات خود را در همان شهر گذراند. سپس به استخدام ژاندارمری – نیروی انتظامی فعلی – درآمد. گلمرادی در حال حاضر دوران بازنشستگی خود را می‌گذراند و ساکن تهران است. رویکرد او به شعر بیشتر در قالب‌های غزل و مثنوی است و سایر قالب‌‌های شعر را تجربه کرده است.

شیرینعلی گلمرادی

شیرینعلی گلمرادی در بیست‌وهفتم  فروردین ماه سال 1317، در خلخال به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی و نیز تحصیلات خود را در همان شهر گذراند. سپس به استخدام ژاندارمری – نیروی انتظامی فعلی – درآمد. گلمرادی  در حال حاضر دوران بازنشستگی خود را می‌گذراند و ساکن تهران است. رویکرد او به شعر بیشتر در قالب‌های غزل و مثنوی است و سایر قالب‌‌های  شعر را تجربه کرده است.

بخشی از آثار منتشر شده وی عبارت‌اند از: دهستانی، مجموعه شعر، حوزه هنری، 1368؛ خاک، خون، حماسه، گردآوری شعر در موضوع خرمشهر، بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس، 1375؛ آینه در کربلاست، گزیده اشعار عاشورایی، انتشارات اهل قلم، فروردین 1378؛ گزیده ادبیات معاصر، مجموعه شعر، شماره 36، انتشارات نیستان ، 1378؛ شهادت و پرواز، گردآوری، نشر شاهد، 1380 و...

آنچه در پی می‌آید یکی از شعرهای شیرینعلی گلمرادی با عنوان «شهیدان انقلاب» است:

 

دلم به یاد شهیدان انقلاب افتاد

زمینیان فروزنده ستاره نهاد

 

به یاد مهرنثاران آفتاب آهنگ

میان ظلمت اندیشه‌ها، شب آهنگ

 

به یاد قد شهامت که سرفرازی کرد

به یاد دست شهادت که پاکبازی کرد

 

به یاد کوشش جانانه مکررشان

به یاد جوشش خون در عروق باورشان

 

یلان بیشه خونبار دشت خون‌آلود

ز فیض جام محبت همه جنون‌آلود

 

که دل به آتش سوزان عشق بسپردند

گداختند در آتش ولیک نفسردند

 

به دشت روشن تاریخ خون جوانه زدند

به عهدنامه دل مهر عاشقانه زدند

 

فراز قله تاریخ درگذر هستند

به سمت رفعت معراج رهسپر هستند

 

گدازه‌های دل مهربان خورشیدند

که تابناک و جهانسوز خوش درخشیدند

 

زمانه‌ای شد و رخسار عافیت گل کرد

شبی که غنچه باغ ستارگان گل کرد

 

نسیم در نفس گرم لاله‌ها تب داشت

شبی که عطر سلام و نماز در لب داشت

 

شبی که بود شب سرد آتش‌افروزی

شکفته بود گل شعله‌های پیروزی

 

شبی که توده مردم به رزم پیوستند

هزار سنگر خونی به هر گذر بستند

 

شرار شب‌شکن شب‌گداز آمده بود

سوار پیلتن کارساز آمده بود

 

پناه ظلمت شب جای اهرمن شده بود

شهاب خشم چو خورشید شب‌شکن شده بود

 

درون سایه شب بود جای اهریمن

نشانه بود شبح بر تفنگ کودک من

 

غلام سیطره ظلم رخت بر می‌بست

رسیده بود به گوش ستم صدای شکست

 

شبی که شب‌زده‌ها، دست شادمانه زدند

به پشت زنگی بدمست، تازیانه زدند

 

تبر به ریشه بت‌های روزگار زدند

شبی که پیکره فتنه را به دار زدند

 

بنای ظلم به تدبیر خلق ویران شد

هر آنچه خواست خداوند عاقبت آن شد

 

کنون که همره بهمن بهار آمده است

بهار مردم چشم انتظار آمده است

 

ز داغ مرگ عزیزان که چاک چاک شدند

اسیر خصم، نه لیکن اسیر خاک شدند

 

هنوز نای غم، آهنگ ناله‌ها دارد

هنوز باغ وطن، داغ لاله‌ها دارد

 

هنوز در لب باد است عطر پیکرشان

نشسته در نظرم قامت تناورشان

 

ملال واقعه دلگیر و درد سنگین است

به پیشگاه الهی دعای من این است

 

مباد تشنه غزلان، مباد تشنه کویر

مباد، دستخوش التهاب، برکه پیر

 

مباد مرگ پرنده، مباد مرگ گیاه

مباد بر لب زخمی، شرار سرکش آه*

 

* شعر انقلاب (گزیده اشعاردرباره انقلاب اسلامی، دفتراول، به مناسبت هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی)، وزارت ارشاد اسلامی، سال 1365، صص 222-220

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده