روایتی از فرمانده تخریب لشگر ثارالله
دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۷
هر روز صبح زود که برای وضو گرفتن می رفتیم، می دیدیم که دستشویی ها تمیز است. انگار کسی تازه همه جا را شسته باشد.
هر روز صبح زود که برای وضو گرفتن می رفتیم، می دیدیم که دستشویی ها تمیز است. انگار کسی تازه همه جا را شسته باشد. حتی شیرهای آب را هم برق انداخته بودند. از هر کی می پرسیدند چیزی نمی دانست. پیگیر شدم که بفهمم چه کسی شب ها محیط را نظافت می کند.
من با محمدرضا هم اتاق بودم. شبی خوابم نمی برد، دیدم که او بلند شد و رفت بیرون. چند لحظه بعد من هم بلند شدم و دنبالش رفتم. فهمیدم که هر شب قبل از این که نماز شبش را بخواند، اول دستشویی ها را تمیز می کند و بعد وضو می گیرد.
هیچ وقت ندیدم که نماز شب، زیارت عاشورا و قرآنش را ترک کند.
آن شب وقتی به اتاق برگشت، رویش را بوسیدم. او که دید من همه چیز را فهمیده ام، از من خواست که در این مورد چیزی به کسی نگویم.
راوی: همرزم سردار شهید محمدرضا جغفرزاده؛ فرمانده تخریب لشگر ثارالله
من با محمدرضا هم اتاق بودم. شبی خوابم نمی برد، دیدم که او بلند شد و رفت بیرون. چند لحظه بعد من هم بلند شدم و دنبالش رفتم. فهمیدم که هر شب قبل از این که نماز شبش را بخواند، اول دستشویی ها را تمیز می کند و بعد وضو می گیرد.
هیچ وقت ندیدم که نماز شب، زیارت عاشورا و قرآنش را ترک کند.
آن شب وقتی به اتاق برگشت، رویش را بوسیدم. او که دید من همه چیز را فهمیده ام، از من خواست که در این مورد چیزی به کسی نگویم.
راوی: همرزم سردار شهید محمدرضا جغفرزاده؛ فرمانده تخریب لشگر ثارالله
نظر شما