غزلی از محمدرضا یاسری
لطف خدا
ایها الناس، عیان لطف خدا را نگرید
فتنه دشمن و پیروزی ما را نگرید
بود صد دام، نه صدام به تنهایی بود
زین طرف دست و دم دامگشا را نگرید
پیر ما گفت: به یک سیلی اش از پا فکنیم
نور آن آینه غیب نما را نگرید
در پی دشمن ما، جمله شیاطین بودند
حال آن لشگر افتاده ز پا را نگرید
پرچم حزب خدا، آیت یکتایی بود
از عدو بیرق گردیده دو تا نگرید
قدمی هم بگذارید، به میدان جهاد
در همه یکدلی و مهر و صفا را نگرید
در شب حمله به اهریمنان، در یاران
عشق و ایثار و دل و دست وفا را نگرید
به خطا بود گمانی که ز ما داشت عدو
آن سرافکنده ز پندار خطا را نگرید
در مقامی که عیان است، چه حاجت به بیان
فخر و عزّ و شرف ملت ما را نگرید
گشت زندانی دشمن اگر آن روز یلی
حالی آن بندی از خویش رها را نگرید
ارتشی بود و سپاهی و جهادی و بسیج
چار رکنی برافراشت بنا را نگرید
بوده اند این همه آیات خداوند عزیز
چشم دل را بگشایید و خدا را نگرید
تا چمن سبز و قناری خوش و بلیل گویاست
ملک ایران بدین برگ و نوا را نگرید
زمان گل سرخ/ (مجموعه شعر دفاع مقدس)/محمدرضا یاسری (چمن تهرانی)1390