شعرمنا(7)/
شنبه, ۰۴ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۵
وقت وداع با همه‌ی اشک‌ها گذشت

از زیر آیه‌های نگاه خدا گذشت

شد ردپای رفتنش از آب دیده تر

با کاسه‌های چشم عزیزان خون‌جگر

در عکس‌ها تبسم او قاب می‌شدند

می‌رفت و چشمه‌ها همه بی‌تاب می‌شدند

آغوش کعبه مقصد او بود و باز شد

آغوش کعبه مقصد او بود و باز شد

آغوش کعبه مقصد او بود و باز شد


احرام بست و کوه سپید حجاز شد

لبیک گفت و وارد موجی سپید شد

در هفت شهر عشق که باران شدید شد

وقت نماز بود و از آن گفت آسمان



آرام شد تلاطم امواج بی‌کران

زمزم کنار زمزمه‌هایش صفا گرفت

با سعی خویش از لب او ربنا گرفت

هرگز به پاسخی نرسید از دلیل‌ها

وقتی شکسته شد یکی از جرثقیل‌ها

بر روی سنگ‌های حرم خون تازه دید

در بارگاه امن الهی جنازه دید



هم‌رنگ ناله‌های خدا بود بعد از آن

در سوگ لاله‌های خدا بود بعد از آن

با بغضی آشنا دل او ناگهان شکست

با هر فرازی از عرفه بی‌امان شکست

در بین کاروان خودش هم غریب بود

«اشکو الیک غربتی»اش بی‌نصیب بود

شد نوحه‌خوانی دل او دلنوازتر

راهی شد از همیشه‌ی خود جانگدازتر

انگار در شلوغی محشر رسیده بود

سردرگم و غریب به مشعر رسیده بود

با مشعرالحرام شبی هم‌کلام بود



چشم انتظار لحظه‌ی حسن ختام بود

می‌رفت سمت حادثه‌ای اشتیاق‌ها

هرگز خبر نداشت از آن اتفاق‌ها

دریای پرتلاطم آن شهر شد منا

در کام حاجیان خدا زهر شد منا

هی موج روی موج می‌‌افتاد بی‌پناه

هی موج روی موج می‌‌افتاد بی‌گناه

افتاده بود از نفس و هم‌نفس نداشت

در هرج و مرج واقعه فریادرس نداشت

بسته است راه چاره دلت می‌رود کجا؟

با لطف استعاره دلت می‌رود کجا؟

باید برای نوحه‌ی او محتشم شوم

حالا به این اشاره دلت می‌رود کجا؟

از آب هم مضایقه کردند و تشنگی

می‌زد به دل شراره دلت می‌رود کجا؟

می‌خواست کربلا برود بعد از این سفر

با حج نیمه‌کاره دلت می‌رود کجا؟


سروده ای از رضا خورشیدی فرد

طواف عشق مجموعه اشعار برگز‌یده کنگره ملی شعر منا، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده