شعر منا(8)
دوشنبه, ۰۶ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۵
اینجا نه محشر است نه صحرای کربلاست این سرزمین امن حضور است، این مناست

اینجا نه محشر است نه صحرای کربلاست

این سرزمین امن حضور است، این مناست

پس موج آه و گریه و زاری برای چیست؟

باز این چه شورش است که در عمق سینههاست؟

این اشک، اشک شادی و شور است، یا غم است؟

این رخت، رخت عید و نوید است یا عزاست؟

دیروز در خبر، خبر از غربت تو بود

گفتند: سخت حاجیتان تشنهی دعاست

گفتند: مرگ بر در و دیوار میخزد

گفتند: در حریم خدا محشری به پاست

تو در میان جمع و دلت جای ابرها

روحت در آسمان و تنت زیر دست وپاست

لبهات گرم گفتن ذکر شهادتین

چشمت به دست یاری این قوم بیحیاست

یک گام در طوافی و صد گام در سماع

این سعی آخرین تو حاجی چه باصفاست؟

از هر لبی که میشنوم نامکرر است

پایان غصه تازه سرآغاز ماجراست

رندی شهید بودی و آبت نداد کس

جرم و جنایتی شد و گفتند از قضاست

از رنج راه و خار مغیلان هراس نیست

تنها بگو که خانهی امن خدا کجاست؟

با آتشی که از قلمم شعله میکشد

این شعر زنده زنده بسوزد اگر، رواست


سروده ای از عباس باقریه

منبع: طواف عشق مجموعه اشعار برگزیدهی کنگره ملی شعر منا، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده