زمان گل سرخ؛ زخم های بی مرهم
ای دل من، از چه سنگین گشته ای؟
غافل از حال فلسطین گشته ای
ای دل، ای دل، از چه بی دردی هنوز
شعله ها می بینی و سردی هنوز
بی تفاوت مانده ای زین دردها
مثل بعضی از عرب، نامردها
شرم بادت، آخر ای دل، ناله ای
از جفای دشمن رجاله ای
زخم ها بینی، نبینی مرهمی
ای تفو بر چون تو از بس بی غمی
ای قلم، از آستین دستی برآر
تا برآری از ستمکاران دمار
تا برانگیزی، یلانی شیرگیر
تا بریزی خون آن گرگان پیر
ای قلم، باید برافرازی علم
تا بتازی بر هیولای ستم
ای قلم، خون تو و خون شهید
محشری انگیخت، در هر جا چکید
ای مسلمانان علم الغیاث
عزه غزقاب است در غم، الغیاث
مسجدالاقضی ازین بیدادها
می رساند برفلک فریادها
سازمان، ای سازمان پرخلال
از چه بر خود بسته ای نام ملل؟
آلت دست شیاطین گشته ای
بی مسما اسم و ننگین گشته ای
آشکارست آن دروغ و این نفاق
از زبان و حالتان بالاتفاق
ای مسلمان، غزه اکنون کربلاست
بانگ هل من ناصرش پر در فضاست
کودکانش مثل اطفال حسین
سخت مظلومند و خونبار از دو عین
همچنان اکبر جوانان رشید
می شوند از کینه دشمن شهید
دستها، چون دست عباس و علم
دمبدم گردند، بی جرمی قلم
در محرم ای گروه سینه زن
مشت کن این دست و بر ظالم بزن
این غذا، بهر عزای شاهدان
گوید آن مولا، که بر غزه رسان
گویا گوید گرت نان و دواست
بیشتر امروز بر غزه رواست
مصر و اردن، دولتی بی صولتند
دشمنان را، حاضر اندر خدمتند
از حجار امید یاری نیست، نیست
عرق اسلامی نمی دانند، چیست
جام بر جام ستمگر می زنند
نقش ننگ خود، به دفتر می زنند
ملت خود را کنند افکنده سر
پیش هر قوم مسلمان دگر
گر پیمغبر هم دهد فرمان جنگ
این منافق سیرتان لنگند، لنگ
ای خدا، آن مهدی صاحب زمان
رحمتی فرما، به داد ما، رسان
ای عزیز ذوالجلال و ذولمنن
این دعا مقبول فرمای از «چمن»
منبع: (زمان گل سرخ/ (مجموعه اشعار دفاع مقدس/ محمدرضا یاسری
(چمن تهرانی)/1390