«سر سپرده» در بازار کتاب پیدا شد
نویسنده در مقدمه کتاب با اشاره به شیوه آشناییاش با شهید هاشم کلهر از طریق موسسه 27 بعثت، مینویسد: «تا قبل از نگارش زندگینامهاش مطلبی در موردش نمیدانستم. متن مصاحبهها که در اختیارم قرار گرفت، با مطالعه هر برگ، شوق و اشتیاقم برای نوشتن این کتاب بیشتر شد. بدون اغراق، هاشم کلهر ویژگیهای منحصر به فردی داشت که هر کدام به تنهایی برای کامل شدن در زمین و تا خدا رفتن، یک انسان را کفایت میکرد.»
«سرسپرده» بر اساس مصاحبههای انجام شده با خانواده، دوستان و همرزمان، در چهار دفتر با عنوانهای روایت کودکی تا نوجوانی، روایت انقلاب، روایت جنگ و تصاویر و اسناد نوشته شده است
در صفحه 43 و 44 این کتاب میخوانیم: «هاشم بعد از انقلاب، دست از کارهایش بر نداشت. با فدائیان اسلام آشنا شده بود. مقر گروهشان کنار ادارهی آموزش و پرورش بود، اما قرارهای اصلیشان را میدان شهر ری میگذاشتند. هر کس آنجا بود، میآمد میدان شهر ری؛ نزدیک دکهی یک روزنامهفروشی. ساعت ده صبح آنجا جمع میشدند و تقسیم کار میکردند. اصل فعالیتهای گروه علیه منافقان و بنیصدر بود. اعلامیه و روزنامه پخش میکردند. اسم روزنامهی منافقان «مجاهد» بود و روزنامهی مردم که علیه منافقان چاپ میشد؛ «منافق.»
توی سخنرانیها و تجمعها هم حاضر میشدند. هاشم همیشه سخنرانیهای شهید بهشتی را شرکت میکرد. میتینگهای منافقان و بنیصدر را هم از دست نمیداد. تنهایی میرفت. نمیخواست کسی همراهش باشد و بلایی سرش بیاید. توی میتینگها طوری روزنامهی «منافق» را میگرفت دستش و میخواند که منافقان حاضر در میتینگ هم تیترش را بخوانند. اینها کار هر کسی نبود.
سال 58 منافقان به دانشگاه تهران حمله کرند. هاشم زودتر از همه دوستانش آنجا بود. شناساییاش کرده بودند و حسابی کتکش زدند...»
«سرسپرده» را انتشارات بیست و هفت بعثت با شمارگان دوهزار نسخه، قطع رقعی،152 صفحه مصور و به بهای 80هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.