شنبه, ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۴
پیچید گاز خردل / بر مخمل تنش آه / تاول به روی تاول

شیمیایی

یک دست کاسه­ ای آب

قرآن به دست دیگر

می­گفت با نگاهش؛

برخیز جان مادر!

بگذار تا دوباره

سیرت ببینم امروز

شاید که از نگاهت

رازی بچینم امروز

در آسمان چشمت

با من بگو چه داری

شاید دلم گره خورد

با آن نگاه، آری

پاشید کاسه­ ای آب

در امتداد راهش

بر کوچه­ ها چه ماند؛

زین پس فقط نگاهش

فصل شکفتنش بود

اما به جنگ برخورد

او نوجوانی­ اش را

با خود به جبهه­ ها برد

تیر و کمان به شانه

با شوق مثل آرش

او ساده و صمیمی

رفت و گذشت از آتش

گفتند­: شعله شعله

پیچید گاز خردل

بر مخمل تنش آه

تاول به روی تاول

برگشت بی­ هیاهو

مثل گذشته­، خاکی

آویز خانه­ ی اوست

تنها فقط پلاکی

هر چند روی این تخت

چشم انتظار مانده­ ست

اما برای رفتن

او بی­قرار مانده ست

هر روز در گلویش

آواز رود جاری­ست

حتی هوای خانه

با نام او بهاری­ست

هر روز می­نویسد

مشق شهادتش را

باید که پاس داریم

ای دوست حرمتش را

سروده ای از عبدالحسین رحمتی

منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده