دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۰۴
سروده زیر به جانبازان شهید که ذره ­ذره آب می­شوند و مادرانشان که کوه­ هایی از استقامتند.
مرگ ، کوچیده از حوالی تو...

بین یک شهر می­کند قسمت، زندگی خنده‌ي زلال تو را

باید از چند آسمان پرسید، بعد از این - ای ستاره- حال تو را؟!

چند ماهی به برکه­ ات آمد؟! چند قوی ِ شکسته­ بال ِ ضعیف؟!

چند مهتاب ِ تشنه می­داند؟! طعم ِ دریاچه­ ی خیال تو را

باغ، مدیون مهربانی توست، شاخه­ های شکسته یک عمر است

می­گذارند روی هر زخمی­، سیب­ های همیشه کال تو را

راهی کوچه­ های درد شدی، گرمی خانه­ های سرد شدی

دستی انداخت دور گردن شهر، بین باد و تگرگ­، شال تو را

در و دیوار ِ خانه خو کردند، به نفس­های نیمه نیمه‌ي تو

آرزو می­کنند ثانیه ­ها ، باز هم بودن ِ محال تو را

نفس ِ یاس خانه بند آمد، سُرفه کن! تا دوباره پنجره­ها -

بچکانند روی هر برگش، شبنم ِ پاک ِ اعتدال تو را

مادرت روی پرده­ های سیاه، غنچه غنچه بهار می­کارد

می­کشد روی شانه ­های عشق­، با مداد سفید، بال تو را

مرگ، کوچیده از حوالی تو، در رگت رود زندگی جاریست

هیچ کس هیچ جا نمی شنود، تا ابد قصه‌ي زوال تو را

سروده ای از حسنا محمدزاده

منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده