سردار لشکر 41 ثارالله
چه هنگامۀ زیبا و عجیبی بود؛ دوران هشت ساله و شکوهمند دفاع مقدس. هم دهها پیرمرد غیور و جان بر کف شبیه حبیب ابن مظاهر را در دل خود داشت، هم شبیه عون و جعفر و عباس )ع ( و هم هزاران زینب )س ( که غم دوری از برادر و خویشو فرزند را به حب ولایت و عشق عمیق الهی پیوند زدند و تاب آوردند و مؤمنانه قد برافراختند. و از همه مهمتر این دفاع هشت ساله و قبل و بعدش انقلاب و نهضت شیعی، یک حسین زمان در قامت خمینی کبیر)ره ( داشت که خوبان روزگار همچون پروانگانی عاشق، گرد شمع وجودش می چرخیدند و به هرآنچه می گفت با سراپای وجود و به گستره ایمانشان گردن می نهادند.
نشانه های این نهضت عاشورایی نیز سخت از جنس عاشورای حسین، ثارالله )ع (بود. سربازان حسین زمان نیز با سربندهای منقش به نا مهای زیبای یا حسین)ع ( و یا زهرا) ع(، مکتب عاشورای 61 هجری قمری را تداعی می کردند و هشت سال تمام با نثار جانهای عزیزشان حماسه هایی عاشورایی تازه کردند. همه چیز رنگ و بوی حسین و عاشورایش را داشت. سنگرهایی که عطر دعای کمیل و زیارت عاشورا آکنده اش ساخته بود و گردانها و تیپها و لشکرهایی که ثارالله نام گرفته و یاران امروزین حسین را پس از 14 قرن، مهربانانه در خود پذیرفته و جای داده بودند.
شهید قاسم میرحسینی یکی از» سرداران لشکر 41 ثارالله « بود که به فرموده مقام معظم رهبری - حفظه الله تعالی ـ»هم در میدان نبرد، در هنگام دفاع، از آن شخصیتهای اسنایی و جالب است؛ من مردم سیستان را اینجور شناختم... »
بنابراین با شناخت زندگی، منش، سیره و مجاهدات چنین شهید عالی مقام و گرانقدری که تا این حد توجه رهبر معظم انقلاب را برانگیخته، می توان به خصلتهای مؤمنانه و جهادیِ تبار عاشورا ییان نقبی زد و با مرور روایت ها و حدیث عاشقی و مبارزات اینان، یکسره غرق در زیبایی شد.
همچنان که قاسم نیز از کودکی در دامان پدر و مادری مؤمن و ساده و نجیب از روستایش در زابل به خیل سربازان جوان امام بزرگوارمان پیوست و کربلای جبهه های ایران را از عطر حضور و دلاوری هایش آکنده کرد. او در عین جوانی مؤمنی باقدمت نشان می داد و در عین کم سن و سال بودنش مجاهدی سرد و گرم چشیده. در عین رسیدن به مقام فرماندهی، کسوت یک سرباز ساده و زحمتکش را داشت و در عین روستایی و مصفا بودن به خصلت های ایمانی و اسلامی در میدان نبرد، شیری باصلابت و مقتدر می نمود سرانجام نیز آنقدر به معبودش نزدیک شد که فرجامی چون وصل یار و لقای دائمی با معبود برایش متصور نبود.
اینگونه بود که جسم او منقش به خون پاکش شد و خاطره عاشورا ییان را این بار در کربلای ایران تکرار کرد. در این شماره می کوشیم با مرور صفات زیبا و زندگی و تلا شهای آن مجاهد فی سبیل الله حدیث زیبای عاشورا ییان را مکرر کنیم که نیکو گفته اند: «یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب/ از هر زبان که میشنوم نامکرر است .«
یادش گرامی و راهش پررهرو باد
سردبیر
منبع: ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران/ تیرماه 161/ شماره 131