نگاهی به زندگی شهید اصغر جوانی در روز شهادتش + تصاویر
زندگینامه شهید
شهید اصغر جوانی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوکان سال 1340 در اصفهان به دنیا آمد. دوران دبستان را در مدرسه ابوالفرج اصفهان گذراند. در کنار درس در کارگاه استیل سازی به پدر خود کمک می کرد. اشتغال به کار د ر بازار اصفهان در دورانی که هنوز به سن ده سالگی نرسیده بود او را به سرعت با واقعیات تلخ و شیرین زندگی و محرومیتها و ظلم و ستم اجتماعی و اقتصادی حاکم بر کشور آشنا ساخت .
در همین دوران با حضور مرتب د ر نماز جماعت و معاشرت با اهل مسجد اساس اندیشه های پاک اعتقادی و مذهبی خود را تقویت می کرد. با سپری شدن د وره دبستان؛ مقطع راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ابومسعود اصفهان گذ راند و همچنان در کنار درس در کار کردن با پد رش مساعدت داشت و با ساختن وسایلی ابتکاری و کارهای دستی، نبوغ و خلاقیت و استعداد خود را نشان می داد. اودر انجام تکالیف درسی و پیشرفت تحصیلی هر گز کوتاهی نمی کرد و یکی از شاگردان ممتاز مدرسه محسوب قرآن و تفسیر در محله جاوان بالا شرکت فعال داشت.
این جلسات در پرورش روحیه اسلامی و انقلابی او و جوانان محل نقش بسیار
مهمی داشت و آنها را بلا جو حاکم و مسائل دینی و سیاسی دیگر آشنا ساخت. حاج اصغر
جوانی با موفقیت دوره راهنمایی را گذراند و در سال 1354 برای ادامه تحصیل در
دبیرستان جامع سعدی ثبت نام نمود. او ضمن تحصیل در دبیرستان با سرمایه مختصر خود و
یکی از دوستانش مغازه الکتریکی باز کرد ند و در مناسبتهای مهم اسلامی، چه اعیاد و
چه سوگواری ها به چراغانی ابتکاری محل مبادرت می کردند. شهید جوانی د ر کلاس دوم
دبیرستان با یکی از طلاب علوم دینی که برای تبلیغ از قم به اصفهان آمده بود، آشنا
شد. از این طریق او با مسائل و مشکلات سیاسی و مبارزه روحانیت با رژیم شاه بویژه
مبارزات حضرت امام (ره) آشنا گردید.
با گذشت زمان برخی مسائل از جمله، عمق
دشمنی و کینه رژیم شاه نسبت به اسلام و قرآن برای او روشن شد و او را در تلاش برای
اهداف پاک اسلامی مصممتر ساخت. او به کمک چند تن از دوستان اقدام به تشکیل
کتابخانه مسجد محمد یه اصفهان در محله جاودان نمود و برای خرید کتاب با دو نفر از
دوستان خود و یکی از روحانیون انقلابی به قم سفر نمودند و این سفر آغازی بود برای
آشنایی بهتر و بیشتر شهید با روند مبارزات روحانیت بر علیه رژیم شاه. در این سفر آنها
از حملات ساواک به مدارس علمیه، به خصوص مدرسه فیضیه و تبعید و شکنجه روحانیت
مبارز و د هها مساله سیاسی و اجتماعی دیگر اطلاع پیدا کردند و در تاثیر گذاری بر
فکر و اندیشه بچه های محل بسیار کوشا تر عمل کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی در 22
بهمن سال 1357 و باز گشایی مدارس برای تمام تحصیلات دبیرستان وارد مدرسه می شود و
در کنار درس و تکالیف مدرسه، به فعالیت در امور سیاسی و مذهبی ادامه می دهد. از
جمله اقدامات برادر جوانی د ر اوایل ورود به دبیرستان، تشکیل انجمن اسلامی به کمک
دوستان دیگر بود.
در آن ایام، دبیرستانها و دانشگاه ها محل فعالیت گروههای منحرف سیاسی از قبیل چریکهای فدایی و منافقین در آمده بود و شهید جوانی با هوشیاری و جدیت با این گروهها مبارزه می کرد. انجمن های اسلامی در اولین روزهای تحصیلی بعد از انقلاب تاسیس شد و نقش بسیار موثری در هدایت دانش آموزان و ارائه افکار و اندیشه های ناب حضرت امام داشت. شهادت بهترین پاداشی بود که خدا به این مجاهد سلحشور اعطا کرد تا اجر سالها مجاهدت خود را بگیرد. درتاریخ 26/4/1362 توسط گروهکهای ضد انقلاب در کردستان به شهادت رسید.
شهید در آیینه خاطرات
سفر به خانه خدا
در سال ۱۳۶۱، به زیارت خانه خدا مشرف می شود. قبل از عزیمت، برای رساندن پیام انقلاب به گوش دیگر مسلمانان جهان تعدادی اعلامیه و عکس هایی از حضرت امام به همراه خود می برد اما توسط مامورین سعودی دستگیر شده و پس از ۴۸ ساعت ایشان را به ایران بر می گردانند.
در تهران پس از مقداری تغییر قیافه و تهیه عکس جدید، دوباره عازم جده می شود. این بار به سلامتی از بازرسی گذشته و به امور عبادی و سیاسی حج می پردازد. حاج اصغر با تعداد بسیاری از حجاج کشورهای دیگر صحبت کرد و آنها را از انقلاب اسلامی ایران و شرارت های کفر جهانی و حقایق جنگ تحمیلی مطلع می کند.
تعدادی عکس با مسلمانان دیگر کشورها از ایشان به یادگار مانده که فعالیت خستگی ناپذیر ایشان در مکه و مدینه را نشان می دهد.
راوی: همسر شهید
دقت در حلال و حرام
در یک عملیات بسیار مشکل ، در ارتفاعات محاصره شده بودیم. امکان رساندن تدارکات وجود نداشت. حدود ۲۴ ساعت بود که همه گرسنه بودیم. یکی از گروههای گشتی خودش را به ما رساند و غذای مختصری را برای ما آورد. برادر جوانی علی رغم گرسنگی به آن غذا لب نزد وقتی علت را سوال کردیم ایشان گفت: این نوع غذا جزو جیره ما نبوده. می ترسم از اهالی گرفته باشند و صاحبش با رضایت کامل نداده باشد.
آری او علیرغم تدین و متانت، بسیار شجاع و بی باک بود. با وقار خاصی که داشت منشاٌ تاثیرات مثبت بر دیگران بود.
راوی: سردار صالحی
مهاجرت (سفر به طبس)
به دنبال وقوع زلزله در طبس و به بار آمدن خسارات بسیار سنگین مالی و جانی به مردم که قبل از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد و مصادف بود با شروع به کار دولت نظامی ازهاری، برادر اصغر جوانی به همراه ۱۲ نفر از دوستان خود برای کمک به مردم محروم و مستضعف طبس به آن منطقه عزیمت می کنند. در کنار کمک موثر به مردم ستمدیده با چهره های مبارز و انقلابی دیگر شهرها که برای کمک آمده بودند آشنا شد و در جریان برخی مسائل حساس مبارزاتی قرار گرفت.
پس از بازگشت به اصفهان و صحبت با دوستان دیگر در خصوص نیاز آینده انقلاب به قیام مسلحانه؛ به فکر تهیه سلاح افتاد. با چند نفر راهی شهرستان تایباد از توابع استان خراسان شد و موفق به تهیه سلاح شدند تا در صورت لزوم بر علیه رژیم شاه از آن استفاده شود.
راوی: احمد جوانی
شهادت
من به اتفاق فرمانده سپاه بوکان شهید جوانی به منطقه بیوران پایین سردشت جهت پاکسازی جاده از لوث ضد انقلاب رفته بودیم. در حین درگیری داخل کمین ضد انقلاب افتادیم. با اجرای ضد کمین، فرمانده گروهک مهاجم کشته شد و یکی از رزمندگان نیز روی جاده شهید شد. من در فاصله چند متری برادر جوانی بودم که ایشان جنازه شهید را بلند کرد. ناگهان گرد و غبار همه جا را فرا گرفت و آسمان تیره شد. صدای مهیبی به گوش رسید. شهید جوانی غرق در خون در کنار شهید متلاشی شده، افتاده بود. نارنجکی زیر جنازه شهید گذاشته بودند که با بلند کردن شهید، نارنجک منفجر می شود. برادر جوانی مورد اصابت ترکش قرار گرفت. او را به بیمارستان منتقل کردیم. تقدیر الهی بر این امر مقرر بود که او پس از 22 روز اغما در بیمارستان به لقاء پروردگارش بشتابد.
راوی: سردار غفاری
منبع: مرکز اسناد ایثارگران