زگهوارهي لالههای پر خون شده است
1
آن صورت ماه و قامت رعنا کو؟
مادر چه شد آن تبسّم زیبا کو؟
در سینهي تابوت فقط جا مانده
یک قمقمه و پلاک پس بابا کو؟
2
بعد از تو در این خانه عجب حالی بود
سهمیهي من بی پر و بی بالی بود
گفتند پدر آمده چشمت روشن
تابوت ولی چرا پر از خالی بود؟
3
در خطـّهي خون چه لاله ای افتاده
در بند همین فضاست هر آزاده
این خاک شلمچه است انگار زمین
در سینه به جای قلب مین جا داده
4
معصوم و مقاوم و معطـّر گل من
فرماندهی لالههای پرپر گل من
بوسه زده یک بمب قدمهایش را
تاول چه جوانهای زده بر گل من
5
قلبم شده از غم تو صد پاره نرو
بعد از تو منم بی کس و آواره نرو
یک جشن مهیـّا شده نامش بدر است
مهمانی تیر و تانک و خمپاره نرو
6
گهوارهي لالههای پر خون شده است
آغوش برای نخل و زیتون شده است
با این همه لیلای عزادار و غریب
پیداست که این جزیره مجنون شده است
7
سرباز غیور من چرا محزونی؟
سرگشته و بی قرار چونهامونی؟
برگشته ای از سفر چرا سوغاتت
یک ویلچر است و سرفههایی خونی؟
8
هر روز غبار درد از شانه تکاند
در خاک خود آرام و رها ریشه دواند
باد آمد و هشت سال شلـّاق و تگرگ
این کوه چه عاشقانه در منطقه ماند...
9
خندیدی و سیب و سوسنم بخشیدی
یک مشت ستاره بر شبم پاشیدی
با ساک پر از سکوت، سرفه سرطان
برگشتی و هفت سین برایم چیدی
سروده افسانه سادات حسینی
منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره
ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد
شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.