بررسی زندگی رزمندگان باید فارغ از ایدئولوژیشان صورت گیرد
گلستان جعفریان در این برنامه با اشاره به اینکه در زمان جنگ ممکن بود در قبال آزادسازی یک اسیر صدها اسیر عراقی را آزاد کنیم اذعان کرد: کسی که اسیر میشود زندگیاش دچار پیچیدگیهایی میشود که قابل توجه است. چراکه اسرا از جدال بیرونی خارج میشوند و وارد جدال درونی خواهند شد. در زمان جنگ وقتی اسرا را تبادل میکردند فضای جامعه عوض میشد و برای همین به ادبیات بازداشتگاهی گرایش زیادی پیدا کردم.
وی ادامه داد: وقتی با اسرا صحبت میکردم، شاهد انواع پیچیدگیهای روحی و فکری آنها بودم. تا اینکه یادداشتهای شهید لشگری را خواندم. همان زمان متحیر شدم و دوست داشتم که این نوشتهها را در قالب یک کتاب ثبت کنم.
جعفریان با بیان این که شهید لشگری چهل روز رنگ آسمان را ندیده بود گفت: در یکی از خاطرات وقتی خواندم که چطور شهید لشگری با یک نخ سیگار به رویا و خیالات دوران جوانی و ازدواج رفته بود با عمق پیچیدگیهای روحی او مواجه شدم و مبهوت ماندم.
نویسنده کتاب روزهای بیآینه با اشاره به سخنی از شهید لشکری مبنی بر اینکه «من اسیر نبودم بلکه منیژه اسیر بود» تصریح کرد: شنیدن خاطرات خانم لشگری برای من دل شکن بود . خصوصا زمانی که کسی بعد از اسارت شهید لشگری با او کاری نداشت و خاطرات او همچنان بیثمر باقی مانده بود.
جعفریان با تشریح وضعیت بعد از اسارت شهید لشگری بیان کرد: زمانی که خانم لشگری با تغییرات روحی و جسمی حسین لشگری مواجه شد تعجب کرده بود چراکه حسین لشگری در آمریکا تحصیل کرده بود و نگاه ایدئولوژیک نداشت اما بعد از اسارت حسینی را دیده بود که حافظ قرآن بود.
وی افزود: زمانی که شهید لشگری به خانه بازگشت از همسرش تقاضای پوشش مطابق با جایگاه اجتماعی او را داشت که با مخالفت منیژه لشگری مواجه شد. خانم لشگری پیشنهاد داد که اگر نمیتواند تحمل کند از هم جدا شوند. اما این روح بلند و منعطف شهید لشگری بود که با هم از این موضوع صرف نظر کرد و با هم به زندگی مشترک ادامه دادند.
این نویسنده ادبیات پایداری با تاکید بر اینکه انسانها را همان گونه که هستند در کتابهایش نشان میدهد گفت: حسین لشگری هجده سال زیر شکنجه عراقیها بود و حتی یک بار مصاحبه بر ضد آرمانها و نظام جمهوری اسلامی نکرد. و همین باعث شد که خانم لشگری حسین را بازنده زندگی معرفی کند که تمام زندگیاش را از دست داده است.
جعفریان ادامه داد: منیژه لشگری بر این باور است زمانی که حسین لشگری به شهادت رسید عاشقش شد. چراکه تا آن زمان روح بلند او را این چنین درک نمیکرد که حسین چه اکسیر دست نیافتنی برای او بود.
این نویسنده همکاری خانم لشگری با خود را بسیار سخت توصیف و اذعان کرد: زمانی که میخواستم با ایشان کار کنم بسیار سخت بود و ایشان اصلا من را با حجابم قبول نداشت تا اینکه کمکم شروع به بیان خاطرات کردند. خاطراتی که پراکنده، بریده بریده و هزار پاره بود و این کار را برای من بسیار سخت میکرد.
به گفته جعفریان زندگی برای منیژه لشگری طوفانی بود که همراه خود سلوک و نعمت به همراه داشت. حتی با اینکه بعد از 18 سال دوری و تفاوتهای گوناگون تازه به وجود هم پی برده بودند و در کنار هم آرامش را حس میکردند.
وی با اعلام اینکه تهیه کتاب روزهای بیآینه حدود چهار سال طول کشید گفت: اصل تهیه مطالب یک سال و نیم وقت برد اما خانم لشگری چندان راغب به انتشار مطلب نبودند که دست آخر بعد از چهار سال تلاش فراوان این کتاب به زیر چاپ رفت.
نویسنده کتاب روزهای بیآینه تصریح کرد: من به دفاع مقدس تکیه دارم و معتقد هستم که برای موفقیت ادبیات پایداری باید زندگی رزمندگان را فارغ از نگاه مذهبیشان باید مورد بررسی قرار داد. اگر این رویه در پیش گرفته شود، مسلماخانوادهها و رزمندگانی هستند که همچون منیژه لشگری برای زندگی و کشورشان فداکاریها کردهاند.