روایتی کوتاه از شهید محمدرضا حقیقی
شهيد محمدرضا حقيقى از شهداى بسيجى شهرستان اهواز و عضو پايگاه بسيج مسجد موسى بن جعفر بود.

لبخند زيباى عشق

نوید شاهدشهيد محمدرضا حقيقى در تركيب گردان كربلاى اهواز در عمليات والفجر 8 و فاو شركت داشت و در همين عمليات در ساحل «فاو » به شهادت رسيد. پيكر مطهرش پس از چند روز كه در سردخانه نگهدارى شد به اهواز انتقال يافت و طى مراسمى با حضور خانواده و جمعى از مردم تشييع و در بهشت آباد اهواز به خاك سپرده شد. نكته عجيب و حيرت انگيزى كه درباره اين شهيد زبانزد همگان است و براى نخستين بار در مجله پيام انقلاب در سال 1365 منتشر و منعكس گرديد لبخند زيبايى است كه چند روز پس از شهادت به هنگام تدفين بر روى لبهاى اين شهيد نقش بست. در مراجعه به پدر و مادر شهيد وجود فيلم 8 ميلى مترى از لحظات تدفين شهيد در سنديت اين حادثه عجيب كه نشان از اعجاز شهيدان دارد هيچ شك و ترديدى باقى نمیگذارد.

پدر شهيد در اين باره مى گويد: وقتى تلقين محمدرضا خوانده مى شد، من كه ناباورانه شاهد آخرين لحظات وداع با فرزندم بودم، به ناگاه احساس كردم كه لبهاى بسته شده محمدرضا كه بر اثر دو سه روز بودن در سردخانه بهم قفل شده بود، به تدريج از هم باز شد و گونه هاى وى مانند يك فرد زنده گل انداخت و جمع شد و چشمهايش نيز بدون اينكه باز شود، به مانند فرد خوابيده اى میماند كه در حال ديدن خواب خوشى است و با منظره و يا حادثه خوشحال كننده اى روبرو شده است. من با ديدن اين صحنه غيرمنتظره، بی اختيار فرياد زدم، االله اكبر، شهيد دارد لبخند میزند، شهيد دارد لبخند میزند! پس از اين فرياد بلند كه بی اختيار دو سه بار تكرار شد، برادرى كه دوربين فيلمبردارى داشت و تا آن لحظه از مراسم فيلم می گرفت وقتى با اين فرياد و هجوم جمعيت به بالاى قبر مواجه گرديد به هر زحمت كه بود خودش را به قبر رسانيد و دوربين را بالاى دستش و بالاى سر همه آن كسانى كه براى ديدن اين اعجاز دور قبر حلقه زده بودند گرفت و شروع به فيلمبردارى كرد و خوشبختانه توانست از اين اعجاز با همه مشكلاتى كه به دليل هجوم و تراكم جمعيت مواجه بود فيلمبردارى كند و آن لحظه را ثبت نمايد.

در كنار اين فيلمبردارى، عكسهايى هم از شهيد محمدرضا حقيقى وجود دارد كه حالات مختلف او را نشانم بدهد:
1 - در ساحل فاو كه يك پتوى عراقى روى او انداخته شده و دهانش كاملاً بهم قفل شده است.
2 - در سردخانه اهواز كه به دور جسد او پلاستيك كشيده اند و برفك و يخ سردخانه روى گونه هاى او و دهان كاملاً بسته اش مشاهده مى شود.
3 - قبل از تدفين كه در همان حالات قبلى با دهان كاملاً بسته ديده مى شود.
4 - در درون قبر كه دهان او بر اثر لبخندى كه زده است تا بدان حد باز شده كه حدود 6 تا هفت دندان وى براحتى شمرده مى شود. 

پدر شهيد به نكته جالب ديگرى هم اشاره مى نمايد و مى گويد: «وقتى دفتر خاطرات و يادداشتهاى فرزند شهيدم را پس از شهادت مطالعه میكردم، متوجه شدم در صفحات مختلف، اشعارى را نوشته است. در بين اين اشعار يك بيت از خواجه حافظ شيرازى بود كه در مصرعى از آن آمده است:

«وانگهم تا به لحد خرم و آزاد ببر » كه فرزندم آن را تغيير داده و نوشته است: «وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر. » میگويند حجةالاسلام و المسلمين قرائتى در سفرى به خوزستان در شهر اهواز با اين خانواده ملاقات كرده و در مورد عظمت اين حالت شهيد گفته است: «حاضر هستم تمامى ثواب جلسات تفسير قرآن صدا و سيما را در اين سال ها از من بگيرند، ولى در قبر چنين لبخندى را به من عنايت كنند.»1

راوی: غلامعلی رجائی
منبع: لحظه هاي آسماني، كرامات شهيدان(دفتر اول)، غلامعلی رجائی، 1389

نشر: شاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده