منتقدان دوستش داشتند
نوید شاهد: بعد از درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی می شد انتظار بغض و گریه خیلی ها را داشت؛ اما کمتر کسی فکر می کرد. احمد توکلی نماینده سابق تهران و منتقد سرسخت و همیشگی آیت الله هاشمی رفسنجانی در برنامه زنده تلویزیونی بغضش بترکد. می گوید گفتنی ها را گفته ام؛ می گوید درست است که همواره منتقد هاشمی بوده اما تلاش کرده بر جاده انصاف حرکت کند؛ می گوید آیت الله هاشمی رفسنجانی را حتی منتقدانش دوست داشتند. مشروح گفت و گوی «شاهد یاران » با توکلی را بخوانید.
آقای توکلی شما قبل از این که منتقد آقای هاشمی باشید، مدافع وی بودید. چه شد که تغییر عقیده دادید؟
آشنایی نزدیک من با آقای هاشمی رفسنجانی به سال 69 باز می گردد؛ زمانی که ایشان رئیس مجلس بودند؛ البته آقای هاشمی در آن دوره برای کمتر کسی ناشناخته بود. هم در دوران مبارزه و هم در استقرار نظام جمهوری اسلامی نقش منحصر به فرد و ویژه ای داشتند و اگر حضور و تاثیر ایشان در برخی عرصه ها نبود، چه بسا سرنوشت مسائل مهم گونه ای دیگر رقم می خورد. وقتی آقای هاشمی رئیس جمهور شد به دلیل اتخاذ سیاست های جدید در حوزه اقتصاد مدافع ایشان بودم. آن زمان جناح چپ، طرفدار اقتصاد دولتی بود و سیاست های اقتصادی دوران سازندگی از جمله تلاش برای بیرون آمدن اقتصاد از انحصار دولت و افزایش مشارکت بخش خصوصی را رد می کرد. استدلالشان هم شباهت این سیاست ها با سیاست حاکم بر صندوق بین المللی پول بود. اما من معتقد بودم شباهت سیاست ها، به معنای تبعیت جمهوری اسلامی از این صندوق نبود. تا این که خبر سفر مخفیانه نمایندگان صندوق بین المللی پول به ایران را شنیدم. خبری که وزیر اقتصاد دولت اول سازندگی تا مدت ها مخفی نگاه داشته بود. بعد از پیگیری ها متوجه شدم انتقادات جناح چپ درباره مضرات اجرای سیاست های پولی صندوق بین المللی پول واقعیت دارد. اینجا بود که انتقادهایی را متوجه دولت وقت و آقای هاشمی دانستم و مطرح هم کردم.
به همین دلیل بعد از پایان دولت اول ایشان به عنوان رقیب انتخاباتی آقای هاشمی وارد میدان شدید؟
در آن ایام معتقد بودم اگر آقای هاشمی بدون رقیب واقعی پیروز شود، قدرتمندتر از گذشته سیاست های اقتصادی اش را پیاده می کند و دیگر کسی نمی تواند جلوی سیاست های غلط اقتصادی دولت سازندگی بایستد. با این همه خودم قصد ورود به انتخابات را نداشتم و تلاش زیادی کردم تا دو نفر از دوستانی که همفکر بودند را مجاب کنم تا وارد میدان شوند.
چه کسانی؟
آقایان علی اکبر پرورش و جواد لاریجانی؛ هر دو بزرگوار انتقادات مرا وارد دانسته و معتقد بودند که آقای هاشمی باید در انتخابات رقیب جدی داشته باشد اما برای حضور در صحنه آمادگی نداشتند. کمی که به روزهای ثبت نام نزدیک شدیم، شماری از دوستان نزد من آمده و برای شرکت در انتخابات دعوت کردند و من بهتر دیدم که خودم وارد این عرصه شوم.
واکنش آقای هاشمی به نامزدی شما چه بود؟
آقای هاشمی آدم سین هتنگی نبود. با این که از انتقادات من به سیاست های اقتصادی دولت خبر داشت اما از نامزدی من استقبال کرد و گفت از این اتفاق خوشحال است. حتی زمانی که پخش نطق انتخاباتی من با مانع مواجه شد، ایشان در مقام رئیس جمهور پیگیری و رسیدگی کرد. بعداً فهمیدم که آقای هاشمی از موج اف.ام. رادیوی خود رویش متوجه عدم پخش نطق تلویزیونی من می شود و با عصبانیت به مسئولان مربوط تشر می زند که شما با این رفتار آبروی نظام را برد هاید و دستور می دهد نطق با تاخیر پخش شود.
چرا از پخش نطقتان ممانعت شد؟
داستانش مفصل است؛ خود آقای هاشمی در کتاب خاطراتشان به این موضوع اشاره کرده اند. بعد از پخش نخستین نطق انتخاباتی من از تلویزیون که حاوی انتقاداتی علیه سیاست های دولت کارگزاران سازندگی بود، آقای محمد هاشمی رئیس وقت صدا و سیما فکسی به ستاد من فرستاد که در آن نوشته شده بود نطق انتخاباتی شما حاوی مطالب غیرقانونی و خلاف مصالح ملی است و صداوسیما از پخش این نطق معذور است؛ لذا باید تغییراتی در این نطق ایجاد شود. به رغم مکاتبه من با آقای محمد هاشمی، ایشان زیر بار نرفتند. من ناچار به آقای ناطق نوری که آن موقع ریاست مجلس را به عهده داشتند زنگ زدم و گفتم: «من که به شما
گفته بودم برای بازارگرمی نیامده ام و در رقابت با آقای هاشمی جدی هستم »؛ آقای ناطق هم به شوخی گفت: «شما گفتی اما فکر نمی کردم تا این حد جدی باشی. » تا ساعت 8 شب چندین رایزنی بی نتیجه داشتم و ساعت هشت ونیم شب به خانه بازگشتم که آقای میرمحمدی رئیس دفتر رئیس جمهور تلفن کرد و گفت آقای هاشمی متوجه موضوع شده و ناراحت است؛ از من خواسته موضوع را پیگیری و به او گزارش کنم. نیم ساعت از زمان نطق من در تلویزیون گذشته بود و شبکه اول سیما به جای پخش نطق سبد گل بزرگی را روی صفحه نشان می داد و موسیقی پخش می کرد. ناگهان یک گوینده روی صفحه ظاهر شد و نطق من بی کم وکاست پخش شد. بعد از آن آقای هاشمی هیچ گاه با من درخصوص نطق انتقادی ام درباره ایشان در تلویزیون سخن نگفت و این نطق در نهایت با توجه به کلان نگری آقای هاشمی پخش شد. این یکی از مهم ترین ویژگی های مثبت آقای هاشمی بود که در اکثر موارد قدرت تمیز مصالح خرد از مصالح کلان نظام را داشت.
برخی معتقدند مواضع شما نسبت به آقای هاشمی بعد از درگذشت ایشان تعدیل شد...
اولا این یک دستور و توصیه دینی است که از رفتگان به نیکی یاد کنید؛ چراکه نیکی ها باید رواج پیدا کند. بر اساس آموزه های دینی ما وقتی مسلمانی از دنیا می رود حتی اگر ما قبولش نداشته باشیم، به صرف این که مسلمان است باید خوبی هایش گفته شود؛ چه رسد به آقای هاشمی که ستون انقلاب بود و منتقدانش هم او را دوست داشتند. خود من همواره سعی کردم منتقد با انصاف او باشم. آقای هاشمی صفات مردان بزرگ را دارا بود. شاید همه درک نکنند، اما «قدرت» خیلی ها را زمین می زند؛ یکی از این موارد بعد از درگذشت حضرت امام )ره( بود. همه می دانیم بیشترین توجه حضرت امام در عالم سیاست، به آقای هاشمی بود تا دیگران؛ با این حال وقتی ایشان از دنیا رفتند، آقای هاشمی شهادت دادند که امام به آیت الله خامنه ای نظر داشتند. من بعد از فوت آقای هاشمی در تلویزیون گفتم: آنهایی که طعم قدرت را نچشیده اند، نمی توانند ارزش برخی کارهای آقای هاشمی را بفهمند. مثلا به موضع ایشان در برابر مجازات دختر و پسرشان نگاه کنید. آقای هاشمی عاطفه پدری را در حد اعلا داشت، اما روزی که مجله فائزه هاشمی را محاکمه می کردند، وی رییس جمهور بود؛ مجله بسته شد و آقای هاشمی هم هیچ مخالفتی نکرد. بعد از انتخابات سال 88 فائزه بازداشت، محاکمه و به 6 ماه حبس محکوم شد؛ حبسش را کشید و بیرون آمد و باز هم آقای هاشمی هیچ نگفت. در حرم حضرت عبدالعظیم به دختر ایشان فحاشی شد باز هم از ایشان چیزی نشنیدید. در جریان محاکمه مهدی گفت که نه مداخله می کنم و نه درخواست عفو و این را به رهبری هم گفته ام و نکرد. مهدی هاشمی اتفاقا بسیار مورد علاقه آقای هاشمی بود. وقتی به ده سال حبس محکوم شد و زندان رفت، توصیه آقای هاشمی موقع وداع تنها این بود که «از فرصت زندان استفاده کن، خودسازی کن، پخته تر و کاملتر بیرون بیا و به مردم خدمت کن. »همه این ها آزادگی آقای هاشمی را نشان می داد. نشان می داد آقای هاشمی روی خودش کار کرده است؛ با وجود همه مشکلات، جا نمی زند و یک سیاستمدار با نشاط بود. من ایشان را هم بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسامی و شهادت آیت الله بهشتی و یارانش دیدم و هم بعد از انفجار دفتر نخست وزیری؛ دو ضایعه بزرگی که بسیاری از عزیزان و مسئولان ما را گرفت؛ اما آقای هاشمی خم به ابرو نیاورد.
آقای رفیقدوست نقل می کردند گاهی می شد ما در جنگ بسیار آسیب می دیدیم؛ اما وقتی آقای هاشمی عبایش را جمع کرده و وارد قرارگاه می شد، روحیه همه را عوض می کرد.
ماجرای نامه شما به آقای هاشمی در سال 92 چه بود؟
سال 92 نامزدی آقای هاشمی را به مصلحت نمی دانستم؛ خیلی هم تلاش کردم تا ایشان را از شرکت در انتخابات منصرف کنم؛ اما موفق نشدم و ایشان ثبت نام کردند. بعد از ثبت نام ایشان، بسیار تلاش کردم که تایید صلاحیت شوند. اما در نهایت شنیدم که ایشان رد صلاحیت شدند. این که چه کسانی تایید شدند و چه کسانی رد شدند، جان آدم را آتش می زند. ناراحت شدم و یک نامه خطاب به ایشان نوشتم؛ به آقای هاشمی عرض کردم شناسنامه شما با انقلاب اسلامی مهر خورده؛ اگر شما نبودید خیلی جاها صحنه عوض می شد؛ مبادا شناسنامه شما باطل شود؛ وجود شما، حرمت شما و بزرگی شما به این شناسنامه بستگی دارد. در آن نامه به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2000 و رقابت بوش و الگور اشاره کرده و نوشتم: در آن انتخابات بعد از ابطال آراء فلوریدا که متعلق به دموکرات ها بود، بوش با اختلاف 537 رای پیروز شد. وقتی آن انتخابات تایید قانونی شد، الگور نطقی کرد که مو به تن انسان راست می کرد؛ نطقی وطن دوستانه، مردم گرا و اخلاقی؛ او برای رئیس جمهور دعا و آرزوی توفیق کرد. من به آقای هاشمی نوشتم شما حق دارید نتیجه بررسی صلاحیت ها را قبول نداشته باشید؛ اما شما زیبنده هستید به تحکیم قانونی که خود در تنظیم و استقرارش نقش داشتید. نامه را به کسی که به خانه آقای هاشمی رفت و آمد داشتند، دادم و توصیه اکید کردم که به فلانی و فلانی نده و حتما به دست خود آقای هاشمی برسان. آن واسطه رفت و وقتی آقای هاشمی را دیدند گفتند این نامه را توکلی داده و گفته به دست فلانی و فلانی نده حتما به دست آقای هاشمی برسان. آقای هاشمی هم نامه را گرفته و همانجا خوانده و می گوید: به احمد سلام برسان؛ بگو همین کار را انجام دادم. به نظر من آقای هاشمی بزرگترین حرکت سیاسی عمرشان را انجام داد؛ هیچ حرکت اضافه ای نکرد؛ نه به شورای نگهبان رفت؛ نه نزد رهبری شکایت برد؛ نه وساطت خواست.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 147 دی ماه 1396