شهیدی که به آزادیاش از زندان ساواک اعتراض کرد
تبریک به خاطر انقلاب
محمود که از موضوع خبردار شد اعتراض کرد چرا سند گذاشتید، من نمی خواستم آزاد شوم، باید علیه شاه هر کاری از دستمان برمیآید انجام دهیم. زمانی هم که انقلاب به پیروزی رسید، عکس امام خمینی (ره) را به دست گرفت و با بسته شکلات داخل اتوبوس ها می رفت و به مردم تبریک می گفت.
این پول برای مشتری است
مدتی در مغازه مکانیکی مشغول به کار شد. یک روز صاحب مکانیکی وقتی وارد مغازه شد مبلغ پولی را روی میز دید. از محمود پرسید این پول چیست؟ محمود گفته بود شب گذشته یکی از دوستانم اصرار به تعمیر ماشینش داشت که من این کار را انجام دادم. این دستمزد تعمیر ماشینی است که دیشب انجام دادم. صاحب مغازه گفت این دستمزد زحمت خودت است اما محمود نپذیرفت و گفت مشتری برای مغازه شما بود.
همراهی با مادر در کلاس های نهضت
محمود متولد سال 1342 و کوچکترین فرزند خانواده بود. خصوصیات اخلاقی به خصوصی داشت. به گفته مادرش تولدش زمانی بود که دیگر بچه های خانواده در نوجوانی بودند و به همین سبب فاصله سنی زیادی با بچه های دیگر داشت. از آنجا که همراه مادر به کلاس نهضت می رفت و در جلسات قرآن شرکت می کرد این موضوع در روحیه اش تاثیر داشت و همه او را در مدرسه با اخلاق نیکو می شناختند.
قاری هیئت
در کلاس های قرآن مدرسه سعدی که رو به روی خانه شان بود شرکت می کرد و در برنامه های هیئت محل حضور داشت. همین موضوع باعث شد خیلی زود به عنوان قاری برجسته کم سن و سال شناخته شود. در ابتدای شروع انقلاب اسلامی به فن تجوید و قرائت آشنایی کامل داشت و علاوه بر شرکت در راهپیمایی و کلاس درس به عنوان قاری در مراسم هیئت حضور داشت و به بچه ها نیز قرآن آموزش می داد.
حاضر نبود کسی از دستش ناراحت شود. اخلاقش در بین فامیل زبانزد بود. تا جایی که می توانست به دیگران کمک می کرد.
خبر شهادتش 11 دی ماه سال 59 به گوش خانواده رسید و 19 دی ماه پیکرش پیدا شد.
منبع: دفاع مقدس