یک نفر از سلالهی خورشید / حجتان را تمام خواهد کرد
رفته بودی زیارت خورشید
تا دلت خانهی صفا بشود
رفته بودی که وقت برگشتن
کولهبارت پر از خدا بشود
□
نگران بودم و به من گفتی:
دخترم!خانهی خدا امن است
عشق آنجاست، چون خدا آنجاست
هر کجا عشق نیست، ناامن است
□
گفته بودی که زود میآیی
پس چرا زودت این قدَر دیر است
دارد آوار میشود به سرم
بیتو این آسمان زمینگیر است...!
□
تو نگفتی که عید قربانم
بدترین روز عید خواهد شد
به درِ خانه بعد رفتنِ تو
چشم مادر سفید خواهد شد
□
تو نگفتی قرار بوده منا
غرق در خون مرد و زن بشود
که لباس سپید احرامت
بر تن زخمیات کفن بشود
□
تو نگفتی و اتفاق افتاد
اتفاقی که اتفاقی نیست
عشق را غرق خاک و خون کردند
بدتر از داغ عشق، داغی نیست
□
تف بر آنها که با جنایتشان
تا فلک بردهاند آهم را
با جسدهای زائران خدا
فرش کردند قبلهگاهم را...!
□
تف برآنها که بین تاریکی
ناخدا و خدایشان گم شد
مردهایی که کلّ مردیشان
زیر دشداشههایشان گم شد!
□
وارثان جنون و جهل و جذام
خادمان سپاه ابلیساند
باید از ننگ روی بوم جهان
نام خود را سیاه بنویسند
□
آن خدامُردهها که یک عمر است
گرد کعبه خلاف میگردند
جای فرزندهایشان این بار
حاجیان را فدای بت کردند
□
در قمار کثیف این دنیا
هر که بازنده شد، برندهتر است
کلّ دنیا سکوت کرده پدر!
این سکوت از غمت کُشندهتر است
□
عدّهای چشم بستهاند و فقط
کارشان مکر و حیلهسازی شد
عدّهای هم که چشمشان باز است
سرشان گرم تیله بازی شد!
□
دست دنیا به مردگی بند است
چشمهای جنازه وا مانده
از زمین پر کشیدهاید اما
داغتان بر دلِ منا مانده...
□
بی تو باید چگونه بهتر کرد
حال و روز به این وخیمی را
پدرم! جان زندگی برگرد
من بلد نیستم یتیمی را!
□
لعنتیها! برای دیدنِ او
یک دقیقه امانمان بدهید
کانتینرهای غرق خون و جسد
پدرم را نشانمان بدهید!
□
داغ دارم... ولی دلم گرم است
به زمان دمیدنِ خورشید
به زمانی که هیچ فرزندی
پدرش را جسد نخواهد دید
□
مطئنم که صاحب خونت
از همانجا قیام خواهد کرد
یک نفر از سلالهی خورشید
حجتان را تمام خواهد کرد
سروده حمیده غفوریان
منبع: طواف عشق، مجموعه اشعار برگزیدهی کنگره ملی شعر منا، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران