شعر منا (97)
دوشنبه, ۰۷ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۷
رفته بودی که وقت برگشتن / کوله‌بارت پر از خدا بشود

رفته بودی زیارت خورشید

تا دلت خانهی صفا بشود

رفته بودی که وقت برگشتن

کولهبارت پر از خدا بشود


نگران بودم و به من گفتی:

دخترم!خانهی خدا امن است

عشق آنجاست، چون خدا آنجاست

هر کجا عشق نیست، ناامن است


گفته بودی که زود میآیی

پس چرا زودت این قدَر دیر است

دارد آوار میشود به سرم

بیتو این آسمان زمینگیر است...!


تو نگفتی که عید قربانم

بدترین روز عید خواهد شد

به درِ خانه بعد رفتنِ تو

چشم مادر سفید خواهد شد


تو نگفتی قرار بوده منا

غرق در خون مرد و زن بشود

که لباس سپید احرامت

بر تن زخمیات کفن بشود


تو نگفتی و اتفاق افتاد

اتفاقی که اتفاقی نیست

عشق را غرق خاک و خون کردند

بدتر از داغ عشق، داغی نیست


تف بر آنها که با جنایتشان

تا فلک بردهاند آهم را

با جسدهای زائران خدا

فرش کردند قبلهگاهم را...!


تف برآنها که بین تاریکی

ناخدا و خدایشان گم شد

مردهایی که کلّ مردیشان

زیر دشداشههایشان گم شد!


وارثان جنون و جهل و جذام

خادمان سپاه ابلیساند

باید از ننگ روی بوم جهان

نام خود را سیاه بنویسند


آن خدامُردهها که یک عمر است

گرد کعبه خلاف میگردند

جای فرزندهایشان این بار

حاجیان را فدای بت کردند


در قمار کثیف این دنیا

هر که بازنده شد، برندهتر است

کلّ دنیا سکوت کرده پدر!

این سکوت از غمت کُشندهتر است


عدّهای چشم بستهاند و فقط

کارشان مکر و حیلهسازی شد

عدّهای هم که چشمشان باز است

سرشان گرم تیله بازی شد!


دست دنیا به مردگی بند است

چشمهای جنازه وا مانده

از زمین پر کشیدهاید اما

داغتان بر دلِ منا مانده...


بی تو باید چگونه بهتر کرد

حال و روز به این وخیمی را

پدرم! جان زندگی برگرد

من بلد نیستم یتیمی را!


لعنتیها! برای دیدنِ او

یک دقیقه امانمان بدهید

کانتینرهای غرق خون و جسد

پدرم را نشانمان بدهید!


داغ دارم... ولی دلم گرم است

به زمان دمیدنِ خورشید

به زمانی که هیچ فرزندی

پدرش را جسد نخواهد دید


مطئنم که صاحب خونت

از همانجا قیام خواهد کرد

یک نفر از سلالهی خورشید

حجتان را تمام خواهد کرد

سروده حمیده غفوریان

منبع: طواف عشق، مجموعه اشعار برگزیدهی کنگره ملی شعر منا، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده