جراحت در «فیضیه» شهادت در رودبار/ روحانی شهیدی که امام خمینی(ره) او را بیشتر از فرزند دوست داشتند
نزدیک به دو سال در مشهد به تحصیل پرداخت و در همان زمان فعالیت های سیاسی اش علیه رژیم شاهنشاهی آغاز شد به گونه ای که توسط ساواک دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفت. شدت شکنجه به اندازه ای بود که برای مدتی از نوشتن محروم ماند. سید یونس مدتی بعد به چابهار تبعید شد و سپس برای ادامه تحصیل به قم عزیمت کرد. حدود هفت سال در مدرسه فیضیه قم زیر نظر استادان بزرگی چون امام خمینی (ره) به کسب مراتب معنوی و تحصیل علوم دینی پرداخت تا این که سرانجام بر اثر جراحت هایی که 15 خرداد 1342 بر پیکرش وارد شد هفدهم خرداد همان سال به شهادت رسید.
پس از شهادت سید یونس، خانواده او به دیدار امام خمینی (ره) می روند. امام، پس از عرض تسلیت، تفقد و اظهار همدردی چون پدر شهید سید یونس را در حال گریه مشاهده می کنند به ایشان می فرمایند:
«این گریه، مال شما نیست! این گریه برای من است که بهترین عزیزم را از دست دادم! من سید یونس رودباری را از فرزندم بیشتر دوست داشتم.!»
نحوه مجروحیت و شهادت: در ارتباط با نحوه محروحیت شهید سید یونس حسینی آغوزبنی دو روایت وجود دارد.
روایت اول: حجت الاسلام قدس درباره مجروحیت شهید گفته است:
«مبارزات شهید سید یونس حسین آغوزبنی تا قیام پانزده خرداد و حمله کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه ادامه داشت و در روز حمله گارد به مدرسه فیضیه، سید به مبارزه به آنها پرداخت. وقتی که شب بعد از حمله سید یونس به حجره آمد خیلی مضطرب بود. ایشان اهل ترس و خوف نبود، جوان شجاع و بی باکی بود اما آن روز خیلی از کماندوها چوب خورده بود و معلوم نبود در کجا گیر افتاده و حالت ضعف اعصاب و شوکه داشت. نه می توانست بخوابد و نه می توانست خودش را کنترل کند. بعد از جریان کماندوها به مدرسه فیضیه، یک روز در قم ماند و سایر طلاب که دیدند اگر سید با این وضعیت در قم بماند، از بین خواهد رفت و از طرفی اوضاع به گونه ای بود که کسی نمی توانست او را به دکتر برساند، بنابراین تصمیم گیرند او را به قزوین بفرستند.
سید بعد از حرکت به قزوین، از آنجا عازم زادگاهش خود یعنی روستای «آغوزبن» شد. او دو روز در روستا ماند اما سرنجام در سپیده دم هفدهم خرداد 1342 بر اثر ضربات وارده در 31 سالگی دار فانی را وادع گفت و پیکر مطهرش در قبرستان امامزاده حس آغوزبن به خاک سپرده شد.»
روایت دوم: سید یونس جعفری از همشهری های شهید در مطلبی که در نشریه «یالثارات» (16 خرداد 1386) منتشر شده، درباره مجروحیت و شهادت شهید گفته است:
«آن طور که من خبر دارم سید یونس بعد از پرت شدن از بام مدرسه فیضیه، توسط عناصر سفاک رژیم و پس از مجروحیت توسط ساواک دستگیر می شوند و در بین راه که به تهران منتقل می شده اند، خودشان را از پنجره اتوبوس بیرون پرت می کنند و خودشان را به منزل دایی شان در تهران می رسانند. پس از یک مداوای مختصر به علت شرایط پرخطر ایشان را به روستای خود منتقل می کنند و بعد از چند روز به شهادت می رسند. پدر و مادر ایشان نیز به علت داغ سنگین شهادت فرزندشان کمتر از یک سال بعد فوت می کنند.
وصیت نامه ای از ایشان در دسترس نیست ولی تمام کتابهایشان و مبلغ کمی که داشته اند را وقف مدرسه فیضیه کرده بودند و اجازه داده بودند از پولی که دادند یک سال نماز و روزه برایشان به جا آورده شود آن هم به خاطر این که در دوران زندان و شکنجه های شدید ساواک نتوانسته بودند آن چنان که شایسته است عبادات خود را انجام دهند.»