شنبه, ۰۲ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۷
باقرخان فرزند حاج رضا بنا در سال 1277 ق متولد شد. او یکی از عیاران محله خیابان در شرق تبریز بود.


شهدای عصر غیبت (2)/«باقرخان»، سالار ملی


باقرخان، سالار ملی (شهادت 1335 ق)، قهرمان جنگ های یازده ماه تبریز و از سرداران مشروطه.
باقرخان فرزند حاج رضا بنا در سال 1277 ق متولد شد. او یکی از عیاران محله خیابان، در شرق تبریز، بود. پیش از آغاز جنبش مشروطه شغل بنایی داشت و کدخدای محله خیابان بود (سرداری نیا، 15 ، 20 ؛ بامداد، 1/ 179 - 180). باقرخان در دسته بندی مذهبی عیاران شهر تبریز که به دو دسته شیخی و متشرع تقسیم می شدند، از جمله متشرعه به شمار می آمد (نک: سرداری نیا، 13 ).
باقرخان مدتی هم شغل دولتی داشت و در اداره استیناف آذربایجان به عنوان مأمور جمع آوری مالیات مشغول به خدمت بود و گفته اند که لقب «خانی » را در این ایام گرفت. باقرخان چندی نیز در خدمت محمدعلی میرزای ولیعهد در تبریز سمت یوزباشی داشت (همو، 21 ).
با امضای فرمان مشروطیت، در کنار فعالیت های سیاسی، دسته های نظامی هم در تبریز شکل میگرفت و داوطلبان با حضور در آن به تمرینات نظامی مشغول بودند. بیشتر این دسته ها به تبعیت از دسته بندی عیاران محلات برای خود حوزه فعالیت خاصی که محدود به محله میشد، داشتند. در محله خیابان نیز این تمرینات نظامی زیر نظر باقرخان برگزار میشد (طاهرزاده، 398 ؛ سرداری نیا، 24 ).
پس از تأسیس نخستین شهربانی، از سوی انجمن ایالتی تبریز در سال 1325 ق، که ریاست آن را اجلال الملک بر عهده داشت، باقرخان به پیشنهاد انجمن به عضویت شهربانی درآمد و 10 نفر تفنگچی در اختیار او قرار گرفت (سرداری نیا، 27 - 28 ، امیرخیزی، 54 - 55 ).


محمدعلی شاه چندی پس از آن که به سلطنت رسید، آشکارا به مخالفت با مشروطیت برخاست و سرانجام دستور حمله به مجلس شورا را صادر کرد و در پی براندازی نظام مشروطه برآمد. انتشار خبر مخالفت محمدعلی شاه با نمایندگان مجلس، تبریزیان را واداشت که 1000 نفر تفنگچی برای محافظت از مجلس آماده کنند. 300 نفر از این سپاه در باسمنج نزدیکی تبریز اردو زده بود، باقرخان فرماندهی 50 تن از این مجاهدان را بر عهده داشت.
پس از این واقعه بود که شهرت باقرخان در میان مردم بالا گرفت (سرداری نیا، 31 - 32 ؛ نوائی، 180 ؛ کسروی، تاریخ مشروطه، 625 ؛ طاهرزاده، 61 ؛ امیرخیزی، 83 ). با انتشار خبر به توپ بسته شدن مجلس، هواداران محمدعلی شاه در تبریز که از مدت ها پیش انتظار چنین زمانی را داشتند، سعی کردند مشروطه خواهان را سرکوب کنند. از این رو انجمن تبریز به نیروهای باسمنج دستور بازگشت داد و باقرخان و ستارخان نیز به تبریز بازگشتند (کسروی، همان، 629 ؛ امیرخیزی، 113 ).

باقرخان، دوشادوش همرزم خود ستارخان، از 23 جمادی الاولی 1326 ق تا اواسط ربیع الثانی 1327 ق در برابر حمات نیروهای دولتی که به فرمان محمدعلی شاه تبریز را محاصره کرده بودند، مقاومت کرد و به پاس این رشادت از سوی ملت ملقب به سالار ملی شد (کسروی، همان، 77 1 ).
حوزه مقاومت باقرخان محله خیابان بود که به دلیل وسعت زیادش از اهمیت زیادی برخوردار بود. مجاهدان پرشماری در محله خیابان بودند، که برجسته ترین شخصیت در میان آنها همانا باقرخان بود. باقرخان در جنگ تبریز به خوبی از عهده مقاومت در برابر نیروهای مستبدین برآمد. بنا بر نوشته طاهرزاده در طول جنگ تبریز، محله خیابان از دستبرد و غارت در امان بود (ص 400 ).
با بازگشت مجاهدان از باسمنج، باقرخان مأمور شد که علاوه بر استقرار در خیابان، از مغازه های مجید الملک، از مراکز تجاری آن زمان تبریز، محافظت کند. نیروهای مستبدین به فرماندهی شجاع نظام مرندی به نیروهای باقرخان حمله بردند (کسروی، همان، 677؛ مل کزاده، 5/ 941 ). در این ایام که جمعی از مشروطه خواهان مشروطیت را تمام شده می دانستند و به سفارت روس و کنسول خانه فرانسه پناه برده بودند و انجمن ایالتی در عمل دست از کار کشیده بود، باقرخان و ستارخان همچنان در برابر حمات مستبدین مقاومت می کردند (کسروی، همان، 67 5 ).


شهدای عصر غیبت (2)/«باقرخان» سالار ملی

در دوم جمادی الثانی بیوک خان فرزند رحیم خان چلبیانلو، از فرماندهان مستبدین، با 700 تفنگچی از قره داغ برای سرکوب مقاومت تبریز به محله خیابان حمله برد، اما با مقاومت هشیارانه سالار ملی روبرو شد و پس از تحمل تلفات سنگین، مجبور به عقب نشینی و بازگشت به باغ صاحب دیوان شد (ویجویه، 25 ؛ کسروی، همان، 682 ؛ مل کزاده، 5/ 945 ؛ امیرخیزی، 118).

پاخیتونوف، کنسول روس، به یاری چند تن از وابستگان روسیه همچون حاجی ابراهیم صراف و حسن آقا تاجرباشی، که از ثروتمندان محله خیابان به شمار می آمدند، خواستار خاتمه درگیری میان مشروطه خواهان و مستبدین شد. در پی آن بسیاری از خانه های تبریز، به نشان ترک جنگ، پرچم سفید و یا پرچم روسیه را بر در خانه افراشتند. تاجرباشی و دیگران نزد باقرخان هم رفتند و درخواست ترک جنگ کردند، باقرخان نیز به منزل میرهاشم خان، از مجاهدان محله خیابان، رفت و جمعی از مجاهدان را نزد خود نگاه داشت تا در صورت نیاز بتواند به دفاع برخیزد.
کنسول روس هم بیرقی به محله خیابان فرستاد تا در وسط محله افراشته شود (کسروی، همان، 686 ). باقرخان، به نشان ترک مخاصمه، یک عراده توپ با چند تفنگ به اردوی رحیم خان در باغ شمال فرستاد و بیشتر مجاهدان خیابان سنگرها را رها کردند (ملک زاده، 5/ 947 ؛ امیرخیزی، 125). با کنار کشیدن باقرخان، رحیم خان توانست در 13 جمادی الثانی به شهر وارد شود و در باغ شمال مستقر گردد (ویجویه، 30 ). رحیم خان قصد داشت به محله خیابان حمله کند اما کنسول روس او را از این کار منصرف کرد (کسروی، همان، 688 - 689 ).
در این شرایط ستارخان تسلیم نشد و مقاومت او سبب شد تا مردم تبریز از جمله باقرخان و مجاهدان خیابان دوباره به مقاومت برخیزند (نوائی، 182 ؛ ویجویه، 30 ؛ کسروی، همان، 691 - 696 ). ستارخان که در اقدامی دلاورانه بیرق های سفید را سرنگون کرد، توانست امید به مقاومت را در دل مردم تبریز زنده نگه دارد. او پس از آنکه تا عالی قاپو پیش رفت، کسی نزد باقرخان فرستاد و سالار را تشویق به ادامه مبارزه کرد (کسروی، همان، 695 ). این پیغام بجا سبب شد که مجاهدان خیابان دوباره تفنگ برگیرند (کسروی، همان، 696 ؛ طاهرزاده، 231 ).
فردای آن روز اهالی تبریز که در مسجد صمصام خان جمع شده بودند به رهبری میرکریم ناطق نزد سالارملی در محله خیابان رفتند و گفتند ما مردم آمده ایم که با دشمن بجنگیم اگر کشته شویم به حکم علمای نجف شهید هستیم و اگر پیروز شویم مأجوریم. باقرخان در پاسخ گفت به زحمت مردم و ملت راضی نیستم، ما مجاهدان تا رمق در بدن داریم، میجنگیم و نمیگذاریم به جان و مال مردم آسیب برسد (ویجویه، 32 ؛ امیرخیزی، 135).

باقرخان پس از ملاقات با مردم، به باغ شمال، محل استقرار رحیم خان، حمله برد و وی را مجبور به فرار و خروج از شهر کرد (ویجویه، کسروی، همان جاها؛ ملک زاده، 5/ 949 - 950 ). به این ترتیب تلاش های پاخیتونوف هم بی ثمر ماند.
در 24 جمادی الثانی، نیروهای رحیم خان به تلافی سعی کردند که ارتباط محلات خیابان و امیرخیز را قطع کنند و به جبران شکست خود به خیابان حمله ببرند، گرچه راه به جایی نبردند (کسروی، همان، 699).
در 29 جمادی الثانی، باقرخان با نیروهای دولتی که در محلات ششگلان و سیدحمزه مستقر بودند، درگیر شد و آنها را مجبور به عقب نشینی کرد، گرچه پس از اندکی و به دلیل همکاری نکردن مجاهدان محله نوبر با وی، مجبور به عقب نشینی شد و مهاجمان مغازه های مجید الملک را غارت کردند (ویجویه، 51 ، 53 ؛ کسروی، همان، 702 ). روز بعد، باقرخان نیز در  تلافی زمانی که نیروهای دولتی به باغمیشه حمله بردند کسی را به کمک نوبریان نفرستاد و دولتیان دوباره موفق به تاراج شدند (کسروی، همان جا). با این حال اندکی بعد مجاهدان توانستند انجمن ایالتی را که تعطیل شده بود، دوباره افتتاح کنند.

باقرخان و ستارخان نیز به امور مجاهدان که عده قابل ملاحظه ای شده بودند، سامان دادند و تأکید کردند که با بی نظمی مجاهدان برخورد خواهد شد (کسروی، همان، 709 ؛ نیز نک: ویجویه، 119). در اوایل ماه رجب باقرخان به دیدار ستارخان رفت. در ایام ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع)،  مجاهدان و مردم تبریز دسته دسته به ملاقات سالار وسردار رفتند (ویجویه، 66، 86 ).
اواخر ماه رجب عین الدوله به تصور اینکه باقرخان را راحتتر از ستارخان میتوان شکست داد، در حمله ای آزمایشی شب هنگام به محله خیابان حمله کرد، اما با مقاومت جانانه باقرخان روبرو و مجبور به عقب نشینی شد (ملک زاده، 5/ 966 - 967 ؛ ویجویه، 108).
با رسیدن فوج ماکو و نیروهای کمکی از تهران، عین الدوله که اولتیماتومش مبنی بر ترک مخاصمه با بی توجهی مجاهدان روبرو شده بود، به نیروهای باقرخان در خیابان حمله برد، اما در نبردی سخت از باقرخان شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد (سرداری نیا، 56 - 57 ).
پس از آنکه مجاهدان توانستند حمات مستبدین را پاسخ دهند و با بازگشت مشروطه به تبریز، انجمن غیبی تبریز، که در واقع بازوی نظارتی و عملیاتی انجمن ایالتی تبریز به شمار می آمد، اغلب احکام و دستورات خود را به مهر باقرخان و ستارخان ممهور میکرد (کتاب آبی، 1/ 264 ).
در 1327 ق نیروهای روس، پس از اشغال شهر تبریز، به بهانه وجود افراد مسلح تحت فرماندهی ستارخان و باقرخان حاضر به خروج از شهر نبودند. فرمانده نیروهای روس به بهانه تخریب راه شوسه جلفا به تبریز خواستار دریافت غرامت از سردار و سالار بود. رسیدن تلگرامی از مستشار الدوله به انجمن تبریز که خبر می داد روس ها قصد دارند، باقرخان، ستارخان و تقی زاده را بکشند، باعث نگرانی شد و باقرخان به همراه سردار ملی به شهر بندری عثمانی (= کنسو لگری عثمانی در تبریز) پناهنده شدند.

زیر فشار روسیه، کنسولگری عثمانی از پناهندگان خواست که یا به ترکیه بروند یا از تحصن خارج شوند (نوائی، 188 ؛ کسروی، تاریخ هجده ساله، 34 ، 45 ، 47 ؛ دول تآبادی، 3/ 103 ؛ کتاب آبی، 3/ 646 ، 652 ). پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه از سلطنت، اصرار و فشار نیروهای روس بر مشروطه خواهان تبریز کمتر شد و سالار و سردار توانستند از تحصن خارج شوند (کسروی، همان، 85 ؛ زینویف، 118 - 119 ).
در شوال 1327 ق، باقرخان به همراه 1500 سوار مأمور شد که رحیم خان و اشرار شاهسون را، که از شاه مخلوع حمایت میکردند، سرکوب کند، اما به دلیل بی نتیجه ماندن مذاکرات روس ها و انگلیسی ها با رحیم خان، باقرخان مجبور شد در باسمنج بماند(کتاب آبی، 3/ 749 ). در اواخر شوال، نیروهای باقرخان به سراب رفتند و به فرماندهی رشیدالملک آماده مقابله با رحیم خان شدند (همان، 4/ 77 9 ؛ کسروی، همان، 93-92)، در 20 محرم، نیروهای تحت اختیار باقرخان، سردار بهادر، یفرم خان در اهر به رحیم خان حمله بردند و او را شکست دادند و رحیم خان مجبور به فرار به خاک روسیه شد (کتاب آبی، 4/ 821 ؛ کسروی، همان، 99 - 101 ، 106 - 108).

حضور مجاهدان به ویژه مجاهدان تحت فرمان باقرخان برای مخبرالسلطنه، والی آذربایجان، اسباب زحمت بود (کتاب آبی، 2/ 387 ). نارضایتی مخبر السلطنه و درخواست سپهدار از باقرخان و ستارخان برای عزیمت به تهران، پس از آنکه آخوند مأ محمدکاظم خراسانی نیز آنها را به رفتن به تهران تشویق کرد، سبب شد تا باقرخان و ستارخان به همراه نیروهای مسلح خود عازم تهران شوند (نوائی، 188 ؛ طاهرزاده، 180 ؛ کتاب آبی، 4/ 827 ، 833).
همچنان که مردم در شهر از سالار و سردار استقبال می کردند، جمعی از رجال مشروطه، که گویا از حزب دمکرات بودند (دولت آبادی، 3/ 134)، از بیم اینکه حضور سالار و سردار در تهران دستمایه سوء استفاده بدخواهان نشود، از طریق آخوند خراسانی، باقرخان و ستارخان را به نجف دعوت کردند، اما آنها نپذیرفتند و به تهران آمدند )مستشا رالدوله، 188 - 189 ؛ دولت آبادی، 3/ 133 - 134). در تهران پس از استقبال باشکوه از مجاهدان، باقرخان در باغ عشرت آباد ساکن شد (دولت آبادی، 3/ 134).
پس از رسیدن به تهران، باقرخان که با دمکرات هایی همچون تقی زاده رابطه خوبی نداشت (اتحادیه، 182)، با حزب اعتدالیون ارتباط برقرار کرد و به عضویت آن حزب در آمد (همو، 227 ). در انجمن احرار، که از سوی جمعی از اعتدالیون و بر ضد تقی زاده برپا شد، باقرخان حاضر شد و در سخنانی علاوه بر اینکه مخالفت خود را با دمکرات ها بیان کرد، گفت خود به مجلس می رود و دست چند تن از وکلای دمکرات را گرفته از مجلس بیرون می اندازد. با آنکه سخنان باقرخان جامه عمل نپوشید، دمکرات ها در برابر تهدید او از سردار اسعد درخواست کمک کردند تا در صورت لزوم با باقرخان مقابله کند (دولت آبادی، 3/ 135 - 136 ، اتحادیه، 258 ).
بالا گرفتن اختلاف میان اعتدالیون و دمکرات ها منجر به ترور سیدعبداللّه بهبهانی شد. در پی آن کابینه مستوفی الممالک از مجلس اجازه خلع سلاح مجاهدان را گرفت و یپرم خان، رئیس نظمیه، مأمور انجام حکم شد. اجرای حکم عادلانه صورت نگرفت و سواران بختیاری از تحویل سلاح خود معاف شدند و فقط مجاهدانی که به اعتدالیون گرایش داشتند، مجبور به تحویل سلاح بودند.

مجاهدان دسته باقرخان نیز از این جمله بودند. نظمیه برای تحویل سلاح ضرب الاجل تعیین کرد، در این بین مجلس از سپهدار، سردار اسعد و باقرخان و ستارخان در جلس های سوگند گرفت که به حکم مجلس وفادار بمانند، اما این کار هم بی حاصل ماند (رائین، یپرم، 350 ). پیش از پایان ضرب الاجل، باقرخان با مجاهدان به پارک اتابک نزد ستارخان رفت. امیرخیزی، مشاور ستارخان، تلاش کرد از هرگونه درگیری میان نیروهای داخل پارک و نیروهای دولتی جلوگیری کند. باقرخان نیز به او اطمینان داد که در درگیری پیش قدم نخواهد شد.

امیرخیزی در ملاقاتی با وزرا خواسته های مجاهدان پارک اتابک را به اطلاع دولت رساند. ایشان خواسته های آنها را پذیرفتند و امیرخیزی با تلفن خبر را به باقرخان اطلاع داد (امیرخیزی، 481 بب؛ طاهرزاده، 488 - 491) اما مذاکرات بی نتیجه بود و نیروهای تحت فرمان یپرم به مجاهدان حمله کردند و پس از درگیری جمعی از طرفین کشته شدند. ستارخان مجروح شد و به همراه باقرخان، دستگیر و به خانه صمصام السلطنه بختیاری منتقل شد (دولت آبادی139-138/3)
پس از واقعه پارک اتابک، مجلس تصویب کرد که باقرخان 1500 تومان پول از وزارت مالیه بگیرد و از آن پس ماهیانه 300 تومان حقوق داشته باشد (کتاب آبی، 928/4 ؛ نیز نک: امیرخیزی، 505 - 506 ).
در اوایل جنگ جهانی اول و در واقعه مهاجرت ملیین، باقرخان در محرم 1334 ق با سایر مهاجران از تهران خارج شد و از طریق قم، کاشان، اصفهان، بروجرد و کرمانشاه به خاک عراق رفت. پس از تصرف عراق به دست نیروهای انگلیسی، عده ای از مهاجران به خاک عثمانی رفتند و عده ای دیگر به ایران بازگشتند.
باقرخان از رفتن به ترکیه امتناع کرد و چون مرز کرمانشاه نیز در دست روس ها بود میل نداشت از آنجا به خاک ایران وارد شود به همین سبب با 18 نفر از مجاهدان و نزدیکان خود در نزدیکی مرز قصر شیرین در قلعه و خانه شیخ وهاب و محمد امین کرد طالبانی توقف کرد. محمد امین که از جمله اشرار کرد بود در هنگام خواب به باقرخان و همراهانش حمله برد، آنها را کشت و اجسادشان را در گودالی دفن کرد (قزوینی، 92 - 95 ؛ بامداد، 1/ 180 ؛ نوائی، 193).
محمد امین به دست نیروهای انگلیسی مستقر در عراق بازداشت شد و به محل اختفای اجساد اعتراف کرد. انگلیسی ها اجساد را معاینه و و از آن ها عکس برداری کردند و در همان جا دفن کردند(بامداد، 1/ 181).
در آذر 1325 ش، مجسمه باقرخان در شهر تبریز نصب شد، اما مدتی بعد با سقوط حکومت پیش هوری، مجسمه هم از بین رفت (مجتهدی، 42 ). در آذر 1354 ش، جسد باقرخان به تبریز منتقل شد و با احترام در گورستان طوبائیه به خاک سپرده شد (سرداری نیا، 149 ، 154).

مآخذ:
اتحادیه، منصوره، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، تهران، 1361 ش؛ امیرخیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، تبریز، 1387 ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، 1357 ش؛ دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، 1361 ش؛ رائین، اسماعیل، یپرم خان سردار، تهران، 1350 ش؛ زینویف، ایوان الکسیویچ، انقلاب مشروطه ایران، ترجمه ابوالقاسم اعتصامی، تهران، 1362 ش؛ سرداری نیا، صمد، باقرخان سالار ملی، تهران، 1369 ش؛ طاهرزاده بهزاد، کریم، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، 1334 ش؛ قزوینی، محمد، «وفی ات معاصرین ،» یادگار، 1327 ش، سال پنجم، شماره اول و دوم؛ کتاب آبی، گزارش های محرمانه وزارت خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به کوشش احمد بشیری، تهران، 1363 ش؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، 1356 ش؛ همو، تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران، 1384 ش؛ مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، 1327 ش؛ مستشار الدوله، صادق، خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1361 ش؛ ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، 1363 ش؛ نوائی، عبدالحسین، فتح تهران، تهران، 1356 ش؛ ویجویه، محمد باقر، تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، تهران، 1355ش.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده