زندگینامه شهید محمد علی ارجمند مزیدی
شهید محمد علی ارجمند مزیدی فرزند حسن علی، در تاريخ 1346/06/17 در روستای موردی (جلیان) از توابع شهرستان فسا دیده به جهان گشود. او در خانواده ای که از نظر معنوی و ایمان غنی بودند رشد كرد. پدرش بسیار سخت کوش بود و خود را وقف خانواده کرده، از راه شغل شريف کشاورزی مخارج خانواده را تأمین می نمود.
محمد علی در دامان مادری مهربان و معتقد به دین اسلام بزرگ شد. از چنین پدر و مادری که در تربیت اسلامی فرزند خود تلاش زیادی می کردند نوجوانی بسیار غیرتمند نسبت به دین و اسلام پرورش یافت. او همانند دیگر هم سن و سالانش در شش سالگی به دبستان رفت و دوره ی ابتدایی خود را در زادگاهش آغاز نمود. او پس از دوره ی ابتدایی ترک تحصیل کرد و به شغل كشاورزي و یاری پدر در امر امرار معاش خانواده شتافت و تمام محصول یک سال خود را که از راه کشاورزی به دست می آورد خرج آنها می نمود.
در زمان اوج گیری انقلاب با این که سن کمی داشت اما تنفر خود را علیه رِژیم شاهنشاهی نشان می داد. مدتی از شروع جنگ تحمیلی می گذشت. شهید محمد علی یک سال قبل از این که زمان سربازی اش فرا برسد داوطلبانه به خدمت سربازی شتافت و با این که هنوز به سن قانونی نرسیده بود بعد از گذراندن دوره ی آموزشی، خالصانه در جبهه حق علیه باطل حضور پیدا کرد.
26 ماه از خدمت خود را در آن جا گذراند. تا این که در تاريخ 1367/01/08 ساعت پنج و سي دقيقه ي صبح، توسط دشمن بعثی بر اثر تیر مستقیم به ناحیه قفسه سینه، در منطقه فکه به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهرش طی مراسم باشکوهی در تاريخ 1367/01/16 در قطعه شهدای موردی به خاک سپرده شد.
ـــــــ « خاطرات شهید » ـــــــ
* خاطره از زبان برادر شهيد :
دی ماه بود چند ماهی از شهادت محمد علی می گذشت که یک شب در عالم خواب او به خانه آمد در اتاق نشسته بودم و پایم را دراز کرده بودم، محمد علی سرش را به روی پایم گذاشت خیلی خسته بود.
گفت: انار داریم؟ گفتم: انار در اتاق بالایي است بگذار این ترکش های صورتت را بیرون بیاورم بعد می روم برایت انار می آورم. همین طور که ترکش های ریز صورتش را در می آوردم ناگهان دیدم از گوشش خون می آید.
گفتم: برادر چند ماه از شهادتت می گذرد هنوز خونت خشک نشده.
گفت: مگر خون امام حسین (عليه السلام) خشک شده که خون ما خشک شود؟ این را که گفت از خواب بیدار شدم.
طبق رسمی که داشتیم اگر شخصی را که از دست دادی و در خواب از تو میوه یا غذایی بخواهد باید آن میوه یا غذا را خیرات کنی و من برایش انار خیرات کردم.