شهید «داور یسری» اعلامیههای امام خمینی (ره) را در اردبیل پخش میکرد
قبل از انقلاب، هیشه شبها با ایشان بهمراه بقیه در رابطه با راهپیمایی و پخش اعلامیهای حضرت امام (ره) با رسم همکاری می کردیم و همیشه طرح راهپیمایی ها و پخش اعلامیه ها را بیشتر آن شهید بزرگوار به عهده داشت و ایشان فعالیت و جدیت زیادی را در جهت به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از خودشان نشان می دادند.
اعلامیه های حضرت امام که در آن زمان در پاریس تشریف داشتند توسط دانشجویان خط امام بطور مخفیانه در سراسر کشور پخش میشد. در شهرستان اردبیل نیز این اعلامیه ها توسط شهید یسری تحویل و مابین جوانان پخش می شد. ایشان بطور جدی در مبارزات علیه رژیم شرکت داشتند و حتی در یکی از درگیریها که در مقابل شهربانی اردبیل اتفاق افتاد، شهید یسری به همراه برادران خود در آنجا شرکت کردند و یکی از برادرانش به نام نادر یسری در این جریان به شهادت رسید .
بعد از پیروزی انقلاب
اسلامی تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در محل ساختمان شباهنگی توسط گروه ضربت و با مسؤولیت شهید داور یسری تشکیل شد. این شهید
بزرگوار از بدو انقلاب فعالیتهای زیادی را در جهت آموزش و تفسیر
قرآن و احادیث برای برادران شروع کرده بود و نقش زیادی را در رشد و شکوفایی فکری
برادران و آشنایی آنان با آرمانهای حضرت امام به عهده داشتند . همیشه لزوم
پیروی از خط امام و دفاع
از آرمانهای انقلاب اسلامی را به برادران تذکر می شدند. یکی از خاطرات
که با او دارم مربوط به
شبهایی بود که من و او
با دوری اداره بهزیستی مشغول گشت در سطح شهر بودیم .
نزدیکیهای ساعت یک بعد از نصف شب بود که به یک ماشین پیکان که مشکوک به نظر می رسید تعقیب کردیم و در جاده آستارا، نزدیکیهای اداره صداو سیمای به علت بارش برف لغزنده بودن جاده خودروی جیپ از جاده خارج شده و واژگون شد و من از ناحیه چشم و کتف زخمی شدم و شهید یسری از ناحیه بازو چپ شدیداً زخمی و خون شدیدی از بازوی ایشان جاری شد و ماشین دیگری که از آنجا عبور می کرد به کمک ما آمده ما را از بین ماشین واژگون شده بیرون کشیدند و بلافاصله ما را به بیمارستان فاطمی انتقال دادند.
شدت جراحات و صدمه او هم جدی بود اما چون من قبلاً سابقه عمل جراحی داشتم و کیسه صفرایم را عمل کرده بودند و در حین حادثه واژگونی ماشین، محل بخیه های عمل باز شده بود و در بیمارستان بستری شده بودم و آن شهید بزگوار چندین بار به همراه پدر و مادر گرامیشان به عیادت من آمدند و حتی مرحوم شهید یسری گفتند که حاضر است برای معالجه من فرش خانه شان را بفروشد و خرج من نماید.