زندگی نامه «شهیدمحمود حاجی مهدی» فرمانده قرارگاه صراط المستقیم
دوران كودكی را چون سایر كودكان با فراگیری احكام و آداب اسلامی آغاز نمود وروز به روز رشد یافت. سپس برای تحصیل به دبستان انوشیروان رفت و پس از آن مقطع راهنمایی را در مدرسه راهنمایی محمدطاهری پشتسر نهاد و با جدیت تمام به تحصیل پرداخت.
او در مقطع راهنمایی در امتحانات جغرافیا و تاریخ در استان اول شد.
مقطع متوسطه خود را در دبیرستان دیهمی در رشته ریاضی و فیزیك به پایان رسانید.
سپس در سال تحصیلی 1355- 1356 باشركت در كنكور سراسری با رتبهی 300 در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد.
فردی فعال و كوشا بود و از كمك به والدین خود دریغ نمیورزید و دارای اخلاق پسندیده و انسان دوستانه بود و هیچگاه كسی را نمیرنجانید و با همه به نیكی و مهربانی رفتار میكرد.
ایشان فردی شجاع و همچنین فردی متواضع و خوشروی بود.
ایثار و از خود گذشتگی یكی دیگر از صفات بارز او بود.
او در برخورد با مشكلات بسیار خونسرد بود و اگر مشكلی داشت آن را به راحتی حل میكرد.
از تجملگرایی و افراد بیبند و بار و بیهدف بدش میآمد و میگفت: «ما از این زبان كوچك باید حداكثر استفاده را ببریم؛ یعنی امربه معروف و نهی از منكر كنید.»
محمود علاقه زیادی به مطالعه داشت و كتابهایی از جمله كتابهای مذهبی، تاریخی و علمی در كنار درس میخواند. در انجام عبادات سعی فراوانی داشت. بیشتر اوقاتش را در تعبد در درگاه الهی گذراند. خدا ترس، عابد و متقی بود و همه دوستان را سفارش میكرد كه به یاد خدا باشند.
ایشان همیشه به مسجد میرفت و اهل نماز جماعت و بچهها را دعوت به كتابخوانی و خواندن قرآن میكرد.
همیشه به یاد خدا و ذكر خداوند بود. تقوای الهی را پیشه میكرد و میگفت: «كار به شخصی نداشته باشید، و با هوای نفس خود غلبه كنید و عقل را كامل كنید. سوء ظن به كسی نداشته باشید.»
شهید در مسجد محل، فعالیت و در مسایل مذهبی با بچهها همكاری داشت وكسی نبود كه وقت خود را بیهوده تلف كند.
در زمان قبل از انقلاب در مراسم بزرگداشت شهدای تبریز شركت داشت. در تظاهرات و راهپیماییها شركت میكرد.
همچنین در دانشگاه عضو افراد حزباللهی بود. در دانشگاه به اعتراض و فعالیتهای انقلابی میپرداخت، به طوری كه هنگام هجوم مأمورین مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفت.
او یكی از اعضای فعال انجمن اسلامی بود. مردانه در جامعه فعالیت میكرد.
ایشان در مدتی كه در دانشگاه بود مسئول بسیج دانشگاه و عمده فعالیتهای او در حین تحصیل شركت در مجالس مذهبی بود.
تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس در رشته عمران ادامه داد.
بعد از انقلاب در امر سازندگی و رسیدگی به مناطق محروم مشغول بود. شركت در جهاد سازندگی و نیز مدتی در روستاها فعالیت میكرد.
برادرش، كاظم حاجیمهدی، میگوید: «از همان روزهای اول جنگ میخواست كه عضو پایگاه مسجد شود و چون معرف نداشت او را قبول نكردند و در یزد عضو بسیج شد.22 با شروع آتش جنگ نابرابر و تجاوز ارتش بعث عراق به خاك مقدس جمهوری اسلامی عضو سپاه گردید.
همچنین بعد از انقلاب وظیفه محافظت از شخصیتها از جمله آقای موسوی اردبیلی را به عهده داشت.
سرانجام او در 21 سالگی از طریق سپاه اصفهان وارد جبهههای جنگ شد.
محمود در 22 سالگی با خانم عالیه مقدم ازدواج كرد. مدت زندگی مشتركشان 6 سال بود. مراسم عقدشان در حضور آقای موسوی اردبیلی در مهدیه تهران که مصادف با روز تولد حضرت علی(ع) بود عقد كردند و در روز تولد امام حسین(ع) جشن گرفتند و زندگی خود را شروع كردند.
سرانجام این ازدواج 3 دختر به نامهای بشری (متولد 26/9/1362)، زهرا (متولد 29/6/1365) و فاطمه (متولد 19/7/1367) میباشد.
او دو ماه در جبهههای جنگ حضور داشت.
بزرگترین آرزوی او پیروزی اسلام و پیاده شدن احكام دین در جامعه بود.
مسئولیتش در جبهههای جنگ معاون فرماندهی قرارگاه صراط المستقیم بود.
همرزمش، حسننژاد حسینیان، میگوید: «در عملیات كربلای پنج دشمن تمام منطقه را به آتش كشیده بود و ایشان در اهواز بود. با توجه به این كه دشمن تمام منطقه پشتیبانی چون اهواز را هم مورد بمباران هوایی قرار داده بود و خانواده ایشان هم در اهواز بود، من به شهید گفتم: چرا خانوادهات را از شهر بیرون نمیبری؟ گفت: من آنها را به خداوند سپردم، چه باشم، چه نباشم هرچه تقدیر الهی باشد همان است و هرچه است از خداست.»
هدف ایشان در جبهه پیروزی اسلام و پاسداری از خون شهدا بود. او در در خطرناكترین عملیات جزیره مجنون حضور داشت كه روی جاده باریك هور بود. با توجه به این كه برای شناسایی و بررسی منطقه رفته بود، با این شرایط جان سالم به در برد.
در بازدیدی كه همراه فرمانده تیپ رزمی امام هادی(ع) سردار رشید اسلام مهندس آغاسیزاده، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء در منطقه ماووات داشت، براثر برخورد توپ عراق، ماشین منحرف شد و به دره سقوط كرد.
در تاریخ 28 مهر 1366 در منطقه كردستان به شهادت رسید.
ایشان در وصیتنامهاش نوشته است: «توصیهی من به شما این است كه به وصیتنامه شهدا عمل كنید و از تمام این مطالب بهره بگیرید.
از كلیه شما طلب بخشش و حلالیت میكنم و امیدوارم مرا ببخشید.
و همسرم از تو میخواهم كه با اندیشه و فكر و ایمان كامل فرزندانم را تربیت كنی و در هنگام مشكلات از برادرم كاظم و دایی بچهها كمك بگیری.»
پیكر مطهرش را در خلدبرین یزد به خاك سپردند.