اولين هديه
يکشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۴۸
شب سال تحويل بود، سيد هنوز در جبهه بود، به تنهايي سفره هفت سين را انداختم و آرام شروع به خواندن قرآن كردم
نوید شاهد:
شب سال تحويل بود، سيد هنوز در جبهه بود، به تنهايي سفره هفت سين را انداختم و آرام شروع به خواندن قرآن كردم ساعت سه و نيم شب خواب بودم كه متوجه شدم يك نفر به شيشه اتاق ميزدند سيد بود يك عروسك زيبا و يك دسته گل را به من داد، نگاهش كردم تمام پيكرش خالي بود يك ساعت و نيم خودش را شست تا خاكها از بدنش جدا شد، برايم تعدادي سنگ آورده بود، روي سنگها را با سوهان و سمباده صاف كرده و رويشان شعر و يا اسم من و خودش را كنده بود اين بهترين هديه و عيدي بود كه من براي اولين بار در زندگي مشتركمان از او گرفتم.
راوی: همسر شهید منوچهر مدق
منبع:كتاب اينك شوكران
نظر شما