روز موشکباران سوسنگرد را هرگز فراموش نمیکنم
وی تعریف کرد: هزاران بار روزی که خانهمان موشکباران شد و
از آن روز به بعد، سرنوشت من وارد مسیر دیگری شد را در ذهن خود مرور کردهام و
هرگز فراموش نمیکنم. من در این حادثه هفت ساله بودم. روز حادثه که روز تعطیل جمعه
هم بود، در کنار خانواده بودم. از چند روز قبل، دمپایی زیبایی را در مغازه دیده
بودم و خیلی دلم میخواست مال من باشد. آن روز با مادرم رفتیم بازار تا دمپاییها
را برای من بخرد. خیلی خوشحال بودم و با یک جفت دمپایی نو به خانه برگشتیم. دوستم یکی
از دختران همسایه که یکسال از من بزرگتر بود، برای انجام تکالیف مدرسه به خانهمان
آمده بود. من هم مدام دمپاییهای نو را میپوشیدم و به حیاط میرفتم و بازی میکردم.
ساعت 3 بود که داشتم از حیاط به خانه برمیگشتم، ناگهان صدای بسیار مهیبی شنیدم. تنها
صحنههایی را که به یاد میآورم، این بود که برگشتم و دیدم از دهان دوستم که آن
سمت حیاط بود، خون بیرون میزند و آن لحظه او شهید شد.
این بانوی جانباز اهوازی در ادامه افزود: من نیز بیهوش و به بیمارستان منتقل شده بودم. پدرم 5 درصد و خواهرم 10 درصد، جانباز شدند. بعد از این حادثه، از سوسنگرد به اهواز منتقل شدیم و من به علت شدت جراحات به مشهد و پدرم را به تهران اعزام کرده بودند. سپس بنا به درخواست پدرم من را به تهران منتقل کردند. در این بمباران بسیاری از خانههای اطراف تخریب شد و خانوادههای زیادی سرگردان، شهید و جانباز شدند. در آن دوران موشکباران و بستری بودن من در بیمارستان، پدرم به مدت شش ماه معلم خصوصی گرفت و من کلاس اول را در بیمارستان گذراندم و در شهریور ماه امتحان دادم و با معدل 20 قبول شدم و مهرماه به کلاس دوم رفتم.
اهل الیرف گفت: خیلی وقتها گریه کردهام و گفتم چرا این شرایط برای من پیش آمد؟! اما خودم را به آرامش دعوت و روحیه خود را تقویت کردم تا اینکه با توکل بر خدا و پشتیبانی خانواده و دلگرمیهایی که خواهر و برادرانم به من دادند، پزشک عمومی شدم. همچنین دوبار در دوره تخصص قبول شدم، یک سال در تخصص زنان و یکسال در تخصص داخلی؛ اما متاسفانه به خاطر شرایط جسمانی و عدم توانایی رسیدگی به بیماران اورژانسی انصراف دادم. در نظر دارم در رشته سبکتر پزشکی قبول شوم تا با شرایطی جسمانی و وضعیت فعلی توانایی انجام خدمت را داشته باشم.
این پزشک جانباز در پایان خاطرنشان کرد: من خیلی درباره مشکلاتم برای دیگران حرف نمیزنم چون به نظرم جانباز یک استوره صبر و مقاومت است و صبر در این راه زیباست.
مصاحبه از فرزانه همتی/