شهدایی که با خمپاره افطار کردند
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۰۳
ماه مبارک رمضان فرصتی برای رسیدن به قله عبودیت و بندگی است؛ جبههها در هشت سال دفاع مقدس از این فیوضات مستثنی نبود؛ چه رزمندگان در حالی که روزهدار بودند با لبهایی تشنه و غرق در خون به ملاقات خدا رفتند.
نوید شاهد: اسماعیل
زمانی که از دوران نوجوانی با برادر شهیدش «مهرداد زمانی» در جبهه حضور
پیدا کرده، امروز از روزهای ماه رمضان در جبههها و 4 تن از هم سنگرانش که
با خمپاره 60 افطار کردند، روایت میکند.
در دوران دفاع مقدس رزمندگان سعی میکردند از فیوضات ماه بیشترین بهره را ببرند؛ در برخی جبههها به دلایل مختلف که نیروها تا 10 روز در جایی مستقر نبودند و بنا به استراتژی جنگ و دستور فرماندهان، گاهی امکان روزه گرفتن برای رزمندگان فراهم نمیشد که آنها حسرت این موضوع را میخوردند، اما چون وظیفه حفظ اسلام بود، تابع شرایط بودند.
بعد از عملیات «کربلای 5» و «والفجر
8» از منطقه شلمچه تا خط کوشک، خط پدافندی بود؛ در سال 1366 و مصادف با 25
شعبان در آن منطقه مستقر بودیم؛ منطقهای با دمای بالای 50 درجه و رطوبت
بسیار بالا.
برای
سحری ساعت 3.5 بامداد تویوتا با یک دیگ غذا وارد منطقه میشد؛ تدارکات سعی
میکرد در انتقال ظرفها صدایی بلند نشود که رزمندههایی که خواب بودند،
بیدار شوند؛ اوج ایثار و از خودگذشتگی یادگار جبههها بود؛ برخی رزمندهها
به سرعت سحری میخوردند تا پست خالی نماند و دوستان دیگر بتوانند سحری
بخورند.
پیرمردی در تدارکات دسته قبل از افطار با چوب و هیزم آتش
میافروخت و پس از جوشیدن آب، چایی دم میکرد. موقع افطار که میرسید،
بچهها را دور سفره جمع میکرد و میگفت «بیایید چای ذغالی بخورید، بعد از
چند ساعت تشنگی میچسبد». سفرهای بیریا و ساده با نان و پنیر و خرما در
کنار دوستانی که فکر میکردیم همیشه پیش ما خواهند ماند، حال و هوای دیگری
داشت.
همان روزها به همراه یکی از دوستان در پست نگهبانی بودیم؛ قرار
بود بعد از ما شهید «پرویز غدیری» و شهید «عبدالرضا خیرالدین» جایگزین
شوند؛ ساعت 12 بود و در فاصله 60 متری با عراق مستقر بودیم؛ هوا بسیار گرم
بود و منتظر آمدن دوستان و جایگزینی برای پست نگهبانی بودیم. مدتی گذشت اما
آنها نیامدند.
نظر شما